بیش از یک میلیون مازندرانی در تهران زندگی میکنند!
فرزندش به پاهایش چسبیده بود، اما او حوصلهاش را نداشت. انگار بهزور وبال گردنش کرده بودند.
فرزندش به پاهایش چسبیده بود، اما او حوصلهاش را نداشت. انگار بهزور وبال گردنش کرده بودند. همان سالها که تازه با پدرش از مازندران به تهران رفته بودند، بعد از تعدیل نیرو و بازخرید کارگران شرکت تراورس که هویت سوادکوه و چند شهر بود. میگفت زور پدرش که به طلبکارها نرسید تهران مقصدشان شد و عبدالله صافکار (پدرش) با چکش به جان ماشینقراضههای پایتخت افتاد. 30 سال هم نداشت، اما موهایش رنگ باخته بودند؛ درست مثل خودش.
به گزارش صدای ایران از همشهری، سودابه 13ساله بود که شوهرش دادند تا باری از دوششان برداشته شود. علیکرم (همسرش) جهیزیه نخواست. او شد زن دوم یک مرد 50ساله معتاد که زن اولش دق کرده بود. اینها را میگفت و اشکها روی گونههایش سُر میخوردند. با پسر 5سالهاش (جعفر) در منازل مسکونی متروکه اطراف شهرک الارد رباط کریم و در همسایگی چند افغان زندگی میکردند.
به کلانتری آورده بودندش، بهخاطر مرگ مشکوک سحر 15ساله که شب قبل با دوستانش -سیمین 18ساله و مارال 22ساله- برای فوت کردن شمع 21سالگی مارال در کافه جشن گرفته بودند. بعد از بازجویی از دوستان سحر به او رسیده بودند. نمیدانستند سحر با سودابه چهکار داشته است. اولش میگفت او را نمیشناسد، اما وقتی پرینت تماسهای سحر را آوردند، خیس عرق شد. ساعتها طول کشید تا لب باز کند.
گفت: در بوستان سرو رباط کریم با هم آشنا شدیم. از تریاک تا متادون در بساطش داشت. ساقی شده بود. اینها را گفت و بیتفاوت به جعفر که خودش را در آغوش مادر جا میکرد، ادامه داد: مثل همیشه آمده بود تا متادون بخرد. جنازه سحر را به کهریزک فرستاده بودند و او بعد از تکمیل تحقیقات اولیه با دستور قاضی کشیک راهی مرکز پلیس آگاهی شد. این سرنوشت دردناک سودابه 25ساله بود که در 20سالگی مادر شده بود.
پایتخت راهحل مشکلات نبود
«شاهین صمدپور»، کارگردان سابق برنامه تلویزیونی «شوک»، در گفتوگویی بیان کرد: با مغایر احکام فقهی و شرعی اعلام شدن ممنوعیت ازدواج دختران زیر 18سال، سن ازدواج دختر به 9سال، سپس 11سال و در آخر 13سال تغییر کرد. در مواردی میبینیم با حکم دادگاه، کودک زیر این سن هم با رضایت اولیا به خانه بخت میرود و با یک مرد متمکن ازدواج میکند. آسیبهایی را که شامل حال کودکان میشود، نمیتوان به چند مورد محدود کرد. این ازدواجها عوامل مختلفی از قانون تا تربیت و مسائل مختلف خانوادهها را با مشکلاتی مواجه میکند.
این کارگردان با اشاره به سرنوشت افرادی نظیر سودابه که پیامد منفی مهاجرت از استانهای دیگر به پایتخت و ازدواج زودهنگام است، اظهار کرد: هر مهاجرتی میتواند دلایل زیادی داشته باشد که مهمترین آن کسب درآمد و شغل است. مازندرانیهای زیادی برای به دست آوردن فرصتهای شغلی با فروش زمین به استانهای دیگر مهاجرت میکنند. مردمی که سالها در روستاها و شهرهای بومی زمین و ریشه دارند به تهران میروند و با فرهنگ متفاوت با زندگی روستایی مواجه میشوند.
صمدپور با تاکید بر اینکه باید آموزش پیشگیرانه در خصوص پیامدهای مهاجرت را از خانوادهها آغاز کنیم، افزود: مشکل اصلی ما این است که خانوادهها فکر میکنند راهحل مشکلات در تهران است، در حالی که این طور نیست.
این کارگردان با اشاره به سرنوشت کودکانی مانند «جعفر» فرزند «سودابه» گفت: اگر این کودک درمان نشود، ممکن است مشکلات زیادی برای جامعه به بار بیاورد. در بسیاری از موارد افرادی که در بچگی مورد تعرض روحی و روانی قرار گرفتهاند به دلیل اینکه درمانشان جدی گرفته نشده است، در درازمدت دچار انزوا شدهاند و برای برقرار کردن ارتباط با جامعه، شاغل شدن و ورود به مجامع بزرگتر مشکل پیدا کردهاند.
فروریختن ارزشها در مهاجرت
«رضا منفرد» دکترای جامعهشناسی هم در گفتوگویی بیان کرد: چون امکانات در پایتخت متمرکز میشود، پایتختها معمولا رشد قارچگونهای دارند. وی گفت: از دید مهاجران، امکانات شغلی و رفاهی بیشتری در پایتخت وجود دارد که به این شهر اعتبار و شخصیت میدهد.
وی آمار مازندرانیهای پایتختنشین را طبق آمار غیررسمی بیش از یک میلیون نفر اعلام کرد و افزود: اغلب شهرستانیها فکر میکنند هر کس میخواهد موفقیتی کسب کند باید به تهران برود، چون در آنجا همه نوع امکانات شغلی و تحصیلی و رفاهی وجود دارد.
منفرد با بیان اینکه مهاجرت به پایتخت باعث بروز انواع آسیبهای اجتماعی و نابسامانیهای شغلی میشود و اصالت و شخصیت افراد را زیر سوال میبرد، اظهار کرد: از دیگر پیامدهای مهاجرت، تخریب روستاها و از رونق افتادن کشاورزی و دامداری در استانی مانند مازندران است. ضمن اینکه در پدیده مهاجرت، ارزشها و هنجارهای فرهنگی افراد دچار فروریختگی میشود که خود باعث پدیدآمدن آسیبهای اجتماعی دیگر است.
این دکترای جامعهشناسی تصریح کرد: باید قطبهای صنعتی را از پایتخت خارج کرد و با حمایت و آغاز به کار صنایعی نظیر نساجی، تراورس شیرگاه، قند و شکر و ذوبآهن روح تازهای در کالبد مازندران دمید تا مشکل اشتغال حل شود. برای تحقق این موضوع باید در پراکندگی امکانات رفاهی، آموزشی و تفریحی در شهرهای مختلف تعادل ایجاد شود.
نبود اشتغال، عامل اصلی مهاجرت
«محمد دامادی»، نماینده مردم ساری و میاندورود با بیان اینکه نبود اشتغال در مازندران موجب مهاجرت مردم استان به شهرهای اطراف پایتخت و افزایش پدیده حاشیهنشینی شده است، گفت: ما نیازمند سرمایهگذاری مناسب در بخشهای مختلف با کمک دولت، بخش خصوصی و سرمایهگذاران هستیم.
وی با تاکید بر اینکه زیرساختهای مختلف در مازندران برای سرمایهگذاری فراهم است، اظهار کرد: آب، جاده، انرژی، حملونقل و امنیت کامل در استان برای سرمایهگذاری مطئمن فراهم است و امیدواریم با تشویق سرمایهگذاران در این بخش شاهد توسعه روزافزون باشیم.
پیشگیری بهتر از درمان است
عضو کمیسیون عمران مجلس با اشاره به تغییرات اقلیمی و مشکل کمآبی و خشکسالی در کشور گفت: جمعیت استانهای شمالی به دلیل وضعیت جوی مناسب هر روز افزایش مییابد و مهاجرتهایی به مازندران صورت میگیرد و غیربومیها زمینهای استان را خریداری میکنند که قطعا تبعات سوء فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی به همراه خواهد داشت.
نماینده مردم ساری در مجلس شورای اسلامی درماندگی و آسیبهای اجتماعی مانند فقر را نتیجه افزایش پدیده حاشیهنشینی دانست و گفت: مهاجرتهای زیاد به شهرها و بیتوجهی مدیران شهری به حجم مهاجرتهای صورتگرفته سبب شده افراد دست به ساختوسازهایی غیرقانونی در حاشیه شهرها بزنند. باید به دنبال راهحل باشیم تا در چند سال آینده افسوس نخوریم. آن زمان حل این مسأله غیرممکن یا بسیار دشوارتر از امروز است.
به گزارش صدای ایران از همشهری، سودابه 13ساله بود که شوهرش دادند تا باری از دوششان برداشته شود. علیکرم (همسرش) جهیزیه نخواست. او شد زن دوم یک مرد 50ساله معتاد که زن اولش دق کرده بود. اینها را میگفت و اشکها روی گونههایش سُر میخوردند. با پسر 5سالهاش (جعفر) در منازل مسکونی متروکه اطراف شهرک الارد رباط کریم و در همسایگی چند افغان زندگی میکردند.
به کلانتری آورده بودندش، بهخاطر مرگ مشکوک سحر 15ساله که شب قبل با دوستانش -سیمین 18ساله و مارال 22ساله- برای فوت کردن شمع 21سالگی مارال در کافه جشن گرفته بودند. بعد از بازجویی از دوستان سحر به او رسیده بودند. نمیدانستند سحر با سودابه چهکار داشته است. اولش میگفت او را نمیشناسد، اما وقتی پرینت تماسهای سحر را آوردند، خیس عرق شد. ساعتها طول کشید تا لب باز کند.
گفت: در بوستان سرو رباط کریم با هم آشنا شدیم. از تریاک تا متادون در بساطش داشت. ساقی شده بود. اینها را گفت و بیتفاوت به جعفر که خودش را در آغوش مادر جا میکرد، ادامه داد: مثل همیشه آمده بود تا متادون بخرد. جنازه سحر را به کهریزک فرستاده بودند و او بعد از تکمیل تحقیقات اولیه با دستور قاضی کشیک راهی مرکز پلیس آگاهی شد. این سرنوشت دردناک سودابه 25ساله بود که در 20سالگی مادر شده بود.
پایتخت راهحل مشکلات نبود
«شاهین صمدپور»، کارگردان سابق برنامه تلویزیونی «شوک»، در گفتوگویی بیان کرد: با مغایر احکام فقهی و شرعی اعلام شدن ممنوعیت ازدواج دختران زیر 18سال، سن ازدواج دختر به 9سال، سپس 11سال و در آخر 13سال تغییر کرد. در مواردی میبینیم با حکم دادگاه، کودک زیر این سن هم با رضایت اولیا به خانه بخت میرود و با یک مرد متمکن ازدواج میکند. آسیبهایی را که شامل حال کودکان میشود، نمیتوان به چند مورد محدود کرد. این ازدواجها عوامل مختلفی از قانون تا تربیت و مسائل مختلف خانوادهها را با مشکلاتی مواجه میکند.
این کارگردان با اشاره به سرنوشت افرادی نظیر سودابه که پیامد منفی مهاجرت از استانهای دیگر به پایتخت و ازدواج زودهنگام است، اظهار کرد: هر مهاجرتی میتواند دلایل زیادی داشته باشد که مهمترین آن کسب درآمد و شغل است. مازندرانیهای زیادی برای به دست آوردن فرصتهای شغلی با فروش زمین به استانهای دیگر مهاجرت میکنند. مردمی که سالها در روستاها و شهرهای بومی زمین و ریشه دارند به تهران میروند و با فرهنگ متفاوت با زندگی روستایی مواجه میشوند.
صمدپور با تاکید بر اینکه باید آموزش پیشگیرانه در خصوص پیامدهای مهاجرت را از خانوادهها آغاز کنیم، افزود: مشکل اصلی ما این است که خانوادهها فکر میکنند راهحل مشکلات در تهران است، در حالی که این طور نیست.
این کارگردان با اشاره به سرنوشت کودکانی مانند «جعفر» فرزند «سودابه» گفت: اگر این کودک درمان نشود، ممکن است مشکلات زیادی برای جامعه به بار بیاورد. در بسیاری از موارد افرادی که در بچگی مورد تعرض روحی و روانی قرار گرفتهاند به دلیل اینکه درمانشان جدی گرفته نشده است، در درازمدت دچار انزوا شدهاند و برای برقرار کردن ارتباط با جامعه، شاغل شدن و ورود به مجامع بزرگتر مشکل پیدا کردهاند.
فروریختن ارزشها در مهاجرت
«رضا منفرد» دکترای جامعهشناسی هم در گفتوگویی بیان کرد: چون امکانات در پایتخت متمرکز میشود، پایتختها معمولا رشد قارچگونهای دارند. وی گفت: از دید مهاجران، امکانات شغلی و رفاهی بیشتری در پایتخت وجود دارد که به این شهر اعتبار و شخصیت میدهد.
وی آمار مازندرانیهای پایتختنشین را طبق آمار غیررسمی بیش از یک میلیون نفر اعلام کرد و افزود: اغلب شهرستانیها فکر میکنند هر کس میخواهد موفقیتی کسب کند باید به تهران برود، چون در آنجا همه نوع امکانات شغلی و تحصیلی و رفاهی وجود دارد.
منفرد با بیان اینکه مهاجرت به پایتخت باعث بروز انواع آسیبهای اجتماعی و نابسامانیهای شغلی میشود و اصالت و شخصیت افراد را زیر سوال میبرد، اظهار کرد: از دیگر پیامدهای مهاجرت، تخریب روستاها و از رونق افتادن کشاورزی و دامداری در استانی مانند مازندران است. ضمن اینکه در پدیده مهاجرت، ارزشها و هنجارهای فرهنگی افراد دچار فروریختگی میشود که خود باعث پدیدآمدن آسیبهای اجتماعی دیگر است.
این دکترای جامعهشناسی تصریح کرد: باید قطبهای صنعتی را از پایتخت خارج کرد و با حمایت و آغاز به کار صنایعی نظیر نساجی، تراورس شیرگاه، قند و شکر و ذوبآهن روح تازهای در کالبد مازندران دمید تا مشکل اشتغال حل شود. برای تحقق این موضوع باید در پراکندگی امکانات رفاهی، آموزشی و تفریحی در شهرهای مختلف تعادل ایجاد شود.
نبود اشتغال، عامل اصلی مهاجرت
«محمد دامادی»، نماینده مردم ساری و میاندورود با بیان اینکه نبود اشتغال در مازندران موجب مهاجرت مردم استان به شهرهای اطراف پایتخت و افزایش پدیده حاشیهنشینی شده است، گفت: ما نیازمند سرمایهگذاری مناسب در بخشهای مختلف با کمک دولت، بخش خصوصی و سرمایهگذاران هستیم.
وی با تاکید بر اینکه زیرساختهای مختلف در مازندران برای سرمایهگذاری فراهم است، اظهار کرد: آب، جاده، انرژی، حملونقل و امنیت کامل در استان برای سرمایهگذاری مطئمن فراهم است و امیدواریم با تشویق سرمایهگذاران در این بخش شاهد توسعه روزافزون باشیم.
پیشگیری بهتر از درمان است
عضو کمیسیون عمران مجلس با اشاره به تغییرات اقلیمی و مشکل کمآبی و خشکسالی در کشور گفت: جمعیت استانهای شمالی به دلیل وضعیت جوی مناسب هر روز افزایش مییابد و مهاجرتهایی به مازندران صورت میگیرد و غیربومیها زمینهای استان را خریداری میکنند که قطعا تبعات سوء فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی به همراه خواهد داشت.
نماینده مردم ساری در مجلس شورای اسلامی درماندگی و آسیبهای اجتماعی مانند فقر را نتیجه افزایش پدیده حاشیهنشینی دانست و گفت: مهاجرتهای زیاد به شهرها و بیتوجهی مدیران شهری به حجم مهاجرتهای صورتگرفته سبب شده افراد دست به ساختوسازهایی غیرقانونی در حاشیه شهرها بزنند. باید به دنبال راهحل باشیم تا در چند سال آینده افسوس نخوریم. آن زمان حل این مسأله غیرممکن یا بسیار دشوارتر از امروز است.
خبرهای مرتبط
گزارش خطا
آخرین اخبار