واکنش مردم به ویدئوی احمدی نژاد
«آقای روحانی اگر آبروداری نمیکردید و میگفتید از دولت قبل برای شما چه به ارث مانده و کشور در چه وضعیتی بود، الان برایت ابوعطا نمیخواندند»؛ این جمله، تنها بخش کوتاهی از واکنشهای مردمی در فضای مجازی به ویدئوی اخیر محمود احمدینژاد بود.
«آقای روحانی اگر آبروداری نمیکردید و میگفتید از دولت قبل برای شما چه به ارث مانده و کشور در چه وضعیتی بود، الان برایت ابوعطا نمیخواندند»؛ این جمله، تنها بخش کوتاهی از واکنشهای مردمی در فضای مجازی به ویدئوی اخیر محمود احمدینژاد بود.
به گزارش صدای ایران از ایران، رئیس دولتهای نهم و دهم روز پنجشنبه در ویدئویی، با ادعای اینکه «دولت فعلی یعنی دولت یازدهم و دوازدهم بر یک سلسله مبانی نادرست و طراحی شده شکل گرفت»، تداوم حضور حسن روحانی در رأس دستگاه اجرایی را به ضرر مردم دانست. او با طرح این ادعا که «آقای روحانی؛ شما و حامیانتان، دو جناح سیاسی کشور و دو رئیس قوه دیگر، همه در این وضعیت شریک هستند»، عنوان کرد که: «اقتصاد در آستانه متلاشی شدن است» و «اعتماد عمومی به کل سیستم به صفر نزدیک شده است.» و بر پایه این ادعاها، خواستار کنارهگیری حسن روحانی از رئیس جمهوری شد.
سخنان اخیر احمدینژاد اگرچه همانند دیگر ادعاهای واهی و اثبات نشده او در یکی دو سال گذشته، واکنشی از جانب مسئولان و فعالان سیاسی دریافت نکرد، اما با اعتراض گسترده مردم در فضای مجازی روبهرو شد. کاربران در کانالهای خود بخشهایی از سخنان احمدینژاد را وام گرفتند و شماری دیگر در صفحات خود در توئیتر، اینستاگرام، فیسبوک و... در مقام پاسخ به او برآمدند.
به اعتقاد کاربران، احمدینژاد نباید داستان را از آخر تعریف میکرد؛ بلکه باید به اول قصه، یعنی فردای انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم در سال 88 برمیگشت و درباره روزهایی توضیح میداد که مردم معترض به انتخابات را «خس و خاشاک» خوانده بود؛ درباره روزهایی که روزنامهها به اتهام عدم همراهی تام و تمام با دولت متبوع او به مسلخ توقیف میرفتند؛ درباره روزهایی که منتقدان به سیاستهای او در عرصههای مختلف، برای پاسخگویی به شکایات ریز و درشت دستگاههای دولتی در کریدورهای قضایی گرفتار میشدند؛ درباره روزهای ممنوعالتصویری، ممنوع الکاری، ممنوعالقلمی هنرمندان، روزنامهنگاران و فعالان سیاسی در دولت هشت ساله او؛ درباره روزهایی که او با وجود در اختیار داشتن سرشارترین درآمدهای نفتی، اقتصاد صدقهای را در دستور کار قرار داد و میرفت تا کشور را به یک کمیته امداد بزرگ تبدیل کند؛ درباره روزهایی که تحریم پشت تحریم بر سر مردم آوار میشد اما او قطعنامهها را «کاغذپاره» میدانست و سر تیم مذاکره کننده هیأت دیپلماسی دولت احمدینژاد، در مذاکرات از پایان نامه خود حرف میزد؛ درباره همپیمانان و رفقای گرمابه و گلستانش مانند محمدرضا رحیمی، اسفندیار رحیم مشایی، علی اکبر جوانفکر، حمید بقایی، سعید مرتضوی، بابک زنجانی و... که امروز کسی نیست که طبل رسوایی پروندههایشان را نشنیده باشد.
در این میان عدهای احمدینژاد را «اپوزیسیون جعلی» خواندند و عدهای با هشتگ کردن «وقاحت»، خواستار سکوت او شدند. اگرچه واکنش کاربران با هیجانی منفی، خشم و تمسخر ابراز میشد، اما کم نبود تعداد افرادی که سخنان اخیر احمدینژاد و سید محمد خاتمی را در ترازو گذاشته و به داوری نشستند. چه سید محمد خاتمی رئیس دولت هفتم و هشتم نیز هفته گذشته در واکنش به وضعیت کشور و اعتراضهای پراکنده، لب به سخن گشوده بود.
رئیس دولت اصلاحات هفته گذشته در دیدار نمایندگان ادوار مجلس شورای اسلامی، ضمن یادآوری برخی نابسامانی و نارضایتیها به عنوان یک شهروند دوستدار ایران و اسلام، به خاطر نقصها و کمبودهای موجود، از مردم عذرخواهی کرد. ایجاد و تقویت فضای همبستگی ملی؛ وحدت ملی؛ تغییر نگاه رسانههای ملی؛ ایجاد فضای باز، امن و آزاد سیاسی؛ محدود کردن دایره غیرخودی؛ برداشتن حصر؛ آزادی تمام زندانیان سیاسی و عقیدتی؛ اعلام عفو عمومی؛ رفع محدودیتهای بیجا؛ پایان دادن افراط و تندروی؛ کارآمدی بیشتر قوای سه گانه و نهادهای حاکمیتی؛ شنیدن اعتراض مردم؛ پاسخگویی دولت؛ زنده نگه داشتن اعتماد مردم به مجلس و تشکیل دادگاهها با هیأت منصفه مردمی، 15 راهکاری بود که خاتمی برای برون رفت از شرایط فعلی مطرح کرد.
تقارن زمانی نسبی موضعگیری دو رئیس جمهوری سابق و اسبق درباره یک موضوع واحد، یعنی وضعیت فعلی کشور و راه بهبود آن، باعث شد تا ناظران سیاسی و غیر سیاسی یک بار دیگر عیار هر دو سخن را به محک بگذارند. در این عیار سنجی البته محمود احمدینژاد نمره قابل قبولی نگرفت؛ به باور ناظران، اگرچه احمدینژاد علیالظاهر حسن روحانی را مخاطب قرار داده است، اما جملاتی نظیر اینکه «اعتماد عمومی به کل سیستم به صفر نزدیک شده است» یا «ملت کلاً ناراضی است»، ترجمانی دیگر از همان القائاتی است که کانالهای معلومالحال برای تحریک مردم به ناآرامی و نه «اعتراض مسالمت جویانه و قانونی» به کار میبرند.
با فاصله گرفتن از واکنشهای هیجانی و احساسی که عمدتاً با طنز و طعنه همراه است، چند نکته خودنمایی میکند؛ نخست اینکه آن گونه که از موضعگیری اخیر احمدینژاد برمیآید، او یا دوران هشت ساله ریاست جمهوری خودش را از یاد برده است یا میپندارد مردم دچار خطای نسیان شده و به یک باره حافظه جمعی از دوران هشت سالهای که او مسئولیت امور اجرایی کشور را به عهده داشت، خالی شده است.
نکته دوم، تردید درباره صداقتِ رفتار اوست؛ فارغ از اینکه احمدینژاد چه راست و دروغ، دوغ و دوشابی را برای اثبات ادعاهای خود ردیف کرده، سؤال اینجاست او چگونه میتواند زبانِ مردمی باشد که در روزهای قدرتش آنها را «خس و خاشاک» خوانده بود؟ اگر قرار بر شنیدن صدای نارضایتی باشد، کدام صدا از اعتراض میلیونها نفر در سال 88 به حضور او در رأس دستگاه اجرایی کشور بلندتر بود؟ کدام صدا از فریاد منتقدان سیاستهای او در عرصه اقتصاد، فرهنگ و سیاست خارجی رساتر بود که عنوان میداشت وی کشور را به پرتگاه میبرد؟
هر چند نمیتوان نیتخوانی کرد، اما صراحت رفتار احمدینژاد پاسخ این سؤال که «او دل نگران منافع خود است یا مردم» را در ابهام نمیگذارد. چه هیچ مغلطهای نمیتواند خطوط روشن و واضحی که سخنان احمدینژاد در قدرت یا امیدوار به قدرت را با احمدینژاد به دور مانده از کرسی ریاست را کمرنگ کند. اصولگرایان به تکرار این جمله که احمدینژاد زمانی خوب بود و حمایت ما به آن زمان منحصر بود، بسیار دلخوش هستند و تاکنون برای اقناع افکار عمومی به این استدلال توسل جستهاند اما خودِ احمدینژاد کمتر میتواند به چنین توجیهی دست بیاویزد و برای خود دوره رنسانسی قائل شود.
آن گونه که از رفتار و گفتار او در یکی دو سال گذشته برمیآید، احمدینژاد امروز بیش از هر چیز میان پارادوکسهایی مستأصل است که راهی برای بازگشت وی به قدرت، باز نمیکند.
او از یک طرف ارکان نظام را هدف حملات اعتراضی قرار میدهد و از طرف دیگر تمایل و اصرار عجیبی برای حضور در مراسم رسمی و حکومتی دارد؛ از یک طرف مدعی است سکوت کرده است و از طرفی هر هفته یا به سفر میرود؛ یا سخنرانی میکند؛ یا اطلاعیه میدهد؛ یا بست مینشیند و هر روز خواستار برکناری کسی از قدرت میشود. از یک طرف میکوشد صفت «انقلابی» بودن را به نام خود منحصر کند و از طرف دیگر سخنانش واگویه صریحتر ادعاهای رسانههایی است که بیش از هر چیز به «ضد انقلاب» بودن مشهوراند.
از یک طرف خود را سرباز «ولایت» میداند و از طرف دیگر نمیتواند «نهی صریح» از حضور در رقابتهای انتخاباتی را بپذیرد و نه تنها خود بلکه اعوان و انصارش را هم برای کاندیداتوری ثبت نام و همراهی میکند.
مجموعه مؤلفههایی که نشان میدهد اعتراض امروز احمدینژاد نه به خاطر وضعیتِ کشور و مردم، بلکه وضعیتی است که او و یارانش به آن گرفتار شدهاند و حال او امیدوار است بعد از ریاست جمهوری حسن روحانی، دنیا باز به کام او و همراهانش بچرخد و او یک بار دیگر بر صندلی رئیس جمهوری جلوس کند اما فارغ از سطوح ابتدایی پیام او، آنچه در پسِ این ویدئو خودنمایی میکند، زیر سؤال بردن آرای مردم است. آرایی که حدود 14 ماه پیش به رغم تمام سیاهنماییها و دوپینگهای ریز و درشت، به سبد حسن روحانی ریخته شد.
رئیس جمهوری که در انتخاباتی با کمترین حاشیه 24 میلیون رأی کسب کرد. 24 میلیون رأیی که روشنترین پیامش این بود: «به گذشته برنمیگردیم.»
واکنش برخی کاربران فضای مجازی به ادعاهای تازه احمدینژاد
خاتمی را مقایسه کنید با احمدینژاد تا تفاوت دو دیدگاه نسبت به کشور و مردم را بفهمید، احمدینژاد مردم را دور خودش جمع میکند و مثل یک شومن برایشان سخنرانی میکند؛ اما دریغ از یک جمله راهکار برای خروج از بحران. اما خاتمی راهکار اجرایی دارد و اگرچه هیچ سمتی در نظام ندارد اما از مردم عذر میخواهد.
قدیمهاکه در کوچه بازی میکردیم، یک عده بودند میآمدند دروازه را خراب میکردند یا توپ را برمیداشتند. حرفشان هم این بود: یا ما هم بازی یا بازی، خرابه. حالا داستان احمدینژاد است.
اگر ابتدای فعالیت دولت حسن روحانی در سال ۹۲؛ گزارش دقیقی از وضعیت کشور و فساد و چپاول منابع کشور داده و همه چیز را به مردم گفته بودند و احمدینژاد را در دادگاه صالحه علنی محاکمه کرده بودند؛ امروز او نمیتوانست با این... ویدئو بدهد و بگوید روحانی باید برود.
فکر کنید: روحانی برود و احمدینژاد رئیس جمهوری شود. رحیمی رئیس مجلس شود و بقایی رئیس قوه قضائیه.
آقای احمدینژاد ببخشید گلستانی که شما تحویل روحانی دادید تبدیل به جهنم شده است. عفو بفرمایید!
احمدینژاد غم انگیزترین شوخیای بود که با جوونیِ نسلِ ما شد...
بهگمانم احمدینژاد دچار یک خطای محاسباتی شده و گمان میکند میتواند با سوارشدن بر موج نقد روحانی، خود را بهعنوان لیدر منتقدین وضع موجود، به افکار عمومی غالب کند! بدنه جامعه شاید خاطراتی بعضاً خوش از دولتش داشته باشند، اما به هر حال وی را از شرکای شکلگیری وضع موجود میدانند.
احمدینژاد خواهان استعفای روحانی شد در حالی که هنوز بعد از 6 سال هیچ کدام از پروندههای اقتصادی و تخلفات قانونی او در دادگاه به نتیجه نرسیده؛ همه اینها را کنار هم بگذارید، میفهمید چرا روحانی مظلوم است.
به گزارش صدای ایران از ایران، رئیس دولتهای نهم و دهم روز پنجشنبه در ویدئویی، با ادعای اینکه «دولت فعلی یعنی دولت یازدهم و دوازدهم بر یک سلسله مبانی نادرست و طراحی شده شکل گرفت»، تداوم حضور حسن روحانی در رأس دستگاه اجرایی را به ضرر مردم دانست. او با طرح این ادعا که «آقای روحانی؛ شما و حامیانتان، دو جناح سیاسی کشور و دو رئیس قوه دیگر، همه در این وضعیت شریک هستند»، عنوان کرد که: «اقتصاد در آستانه متلاشی شدن است» و «اعتماد عمومی به کل سیستم به صفر نزدیک شده است.» و بر پایه این ادعاها، خواستار کنارهگیری حسن روحانی از رئیس جمهوری شد.
سخنان اخیر احمدینژاد اگرچه همانند دیگر ادعاهای واهی و اثبات نشده او در یکی دو سال گذشته، واکنشی از جانب مسئولان و فعالان سیاسی دریافت نکرد، اما با اعتراض گسترده مردم در فضای مجازی روبهرو شد. کاربران در کانالهای خود بخشهایی از سخنان احمدینژاد را وام گرفتند و شماری دیگر در صفحات خود در توئیتر، اینستاگرام، فیسبوک و... در مقام پاسخ به او برآمدند.
به اعتقاد کاربران، احمدینژاد نباید داستان را از آخر تعریف میکرد؛ بلکه باید به اول قصه، یعنی فردای انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم در سال 88 برمیگشت و درباره روزهایی توضیح میداد که مردم معترض به انتخابات را «خس و خاشاک» خوانده بود؛ درباره روزهایی که روزنامهها به اتهام عدم همراهی تام و تمام با دولت متبوع او به مسلخ توقیف میرفتند؛ درباره روزهایی که منتقدان به سیاستهای او در عرصههای مختلف، برای پاسخگویی به شکایات ریز و درشت دستگاههای دولتی در کریدورهای قضایی گرفتار میشدند؛ درباره روزهای ممنوعالتصویری، ممنوع الکاری، ممنوعالقلمی هنرمندان، روزنامهنگاران و فعالان سیاسی در دولت هشت ساله او؛ درباره روزهایی که او با وجود در اختیار داشتن سرشارترین درآمدهای نفتی، اقتصاد صدقهای را در دستور کار قرار داد و میرفت تا کشور را به یک کمیته امداد بزرگ تبدیل کند؛ درباره روزهایی که تحریم پشت تحریم بر سر مردم آوار میشد اما او قطعنامهها را «کاغذپاره» میدانست و سر تیم مذاکره کننده هیأت دیپلماسی دولت احمدینژاد، در مذاکرات از پایان نامه خود حرف میزد؛ درباره همپیمانان و رفقای گرمابه و گلستانش مانند محمدرضا رحیمی، اسفندیار رحیم مشایی، علی اکبر جوانفکر، حمید بقایی، سعید مرتضوی، بابک زنجانی و... که امروز کسی نیست که طبل رسوایی پروندههایشان را نشنیده باشد.
در این میان عدهای احمدینژاد را «اپوزیسیون جعلی» خواندند و عدهای با هشتگ کردن «وقاحت»، خواستار سکوت او شدند. اگرچه واکنش کاربران با هیجانی منفی، خشم و تمسخر ابراز میشد، اما کم نبود تعداد افرادی که سخنان اخیر احمدینژاد و سید محمد خاتمی را در ترازو گذاشته و به داوری نشستند. چه سید محمد خاتمی رئیس دولت هفتم و هشتم نیز هفته گذشته در واکنش به وضعیت کشور و اعتراضهای پراکنده، لب به سخن گشوده بود.
رئیس دولت اصلاحات هفته گذشته در دیدار نمایندگان ادوار مجلس شورای اسلامی، ضمن یادآوری برخی نابسامانی و نارضایتیها به عنوان یک شهروند دوستدار ایران و اسلام، به خاطر نقصها و کمبودهای موجود، از مردم عذرخواهی کرد. ایجاد و تقویت فضای همبستگی ملی؛ وحدت ملی؛ تغییر نگاه رسانههای ملی؛ ایجاد فضای باز، امن و آزاد سیاسی؛ محدود کردن دایره غیرخودی؛ برداشتن حصر؛ آزادی تمام زندانیان سیاسی و عقیدتی؛ اعلام عفو عمومی؛ رفع محدودیتهای بیجا؛ پایان دادن افراط و تندروی؛ کارآمدی بیشتر قوای سه گانه و نهادهای حاکمیتی؛ شنیدن اعتراض مردم؛ پاسخگویی دولت؛ زنده نگه داشتن اعتماد مردم به مجلس و تشکیل دادگاهها با هیأت منصفه مردمی، 15 راهکاری بود که خاتمی برای برون رفت از شرایط فعلی مطرح کرد.
تقارن زمانی نسبی موضعگیری دو رئیس جمهوری سابق و اسبق درباره یک موضوع واحد، یعنی وضعیت فعلی کشور و راه بهبود آن، باعث شد تا ناظران سیاسی و غیر سیاسی یک بار دیگر عیار هر دو سخن را به محک بگذارند. در این عیار سنجی البته محمود احمدینژاد نمره قابل قبولی نگرفت؛ به باور ناظران، اگرچه احمدینژاد علیالظاهر حسن روحانی را مخاطب قرار داده است، اما جملاتی نظیر اینکه «اعتماد عمومی به کل سیستم به صفر نزدیک شده است» یا «ملت کلاً ناراضی است»، ترجمانی دیگر از همان القائاتی است که کانالهای معلومالحال برای تحریک مردم به ناآرامی و نه «اعتراض مسالمت جویانه و قانونی» به کار میبرند.
با فاصله گرفتن از واکنشهای هیجانی و احساسی که عمدتاً با طنز و طعنه همراه است، چند نکته خودنمایی میکند؛ نخست اینکه آن گونه که از موضعگیری اخیر احمدینژاد برمیآید، او یا دوران هشت ساله ریاست جمهوری خودش را از یاد برده است یا میپندارد مردم دچار خطای نسیان شده و به یک باره حافظه جمعی از دوران هشت سالهای که او مسئولیت امور اجرایی کشور را به عهده داشت، خالی شده است.
نکته دوم، تردید درباره صداقتِ رفتار اوست؛ فارغ از اینکه احمدینژاد چه راست و دروغ، دوغ و دوشابی را برای اثبات ادعاهای خود ردیف کرده، سؤال اینجاست او چگونه میتواند زبانِ مردمی باشد که در روزهای قدرتش آنها را «خس و خاشاک» خوانده بود؟ اگر قرار بر شنیدن صدای نارضایتی باشد، کدام صدا از اعتراض میلیونها نفر در سال 88 به حضور او در رأس دستگاه اجرایی کشور بلندتر بود؟ کدام صدا از فریاد منتقدان سیاستهای او در عرصه اقتصاد، فرهنگ و سیاست خارجی رساتر بود که عنوان میداشت وی کشور را به پرتگاه میبرد؟
هر چند نمیتوان نیتخوانی کرد، اما صراحت رفتار احمدینژاد پاسخ این سؤال که «او دل نگران منافع خود است یا مردم» را در ابهام نمیگذارد. چه هیچ مغلطهای نمیتواند خطوط روشن و واضحی که سخنان احمدینژاد در قدرت یا امیدوار به قدرت را با احمدینژاد به دور مانده از کرسی ریاست را کمرنگ کند. اصولگرایان به تکرار این جمله که احمدینژاد زمانی خوب بود و حمایت ما به آن زمان منحصر بود، بسیار دلخوش هستند و تاکنون برای اقناع افکار عمومی به این استدلال توسل جستهاند اما خودِ احمدینژاد کمتر میتواند به چنین توجیهی دست بیاویزد و برای خود دوره رنسانسی قائل شود.
آن گونه که از رفتار و گفتار او در یکی دو سال گذشته برمیآید، احمدینژاد امروز بیش از هر چیز میان پارادوکسهایی مستأصل است که راهی برای بازگشت وی به قدرت، باز نمیکند.
او از یک طرف ارکان نظام را هدف حملات اعتراضی قرار میدهد و از طرف دیگر تمایل و اصرار عجیبی برای حضور در مراسم رسمی و حکومتی دارد؛ از یک طرف مدعی است سکوت کرده است و از طرفی هر هفته یا به سفر میرود؛ یا سخنرانی میکند؛ یا اطلاعیه میدهد؛ یا بست مینشیند و هر روز خواستار برکناری کسی از قدرت میشود. از یک طرف میکوشد صفت «انقلابی» بودن را به نام خود منحصر کند و از طرف دیگر سخنانش واگویه صریحتر ادعاهای رسانههایی است که بیش از هر چیز به «ضد انقلاب» بودن مشهوراند.
از یک طرف خود را سرباز «ولایت» میداند و از طرف دیگر نمیتواند «نهی صریح» از حضور در رقابتهای انتخاباتی را بپذیرد و نه تنها خود بلکه اعوان و انصارش را هم برای کاندیداتوری ثبت نام و همراهی میکند.
مجموعه مؤلفههایی که نشان میدهد اعتراض امروز احمدینژاد نه به خاطر وضعیتِ کشور و مردم، بلکه وضعیتی است که او و یارانش به آن گرفتار شدهاند و حال او امیدوار است بعد از ریاست جمهوری حسن روحانی، دنیا باز به کام او و همراهانش بچرخد و او یک بار دیگر بر صندلی رئیس جمهوری جلوس کند اما فارغ از سطوح ابتدایی پیام او، آنچه در پسِ این ویدئو خودنمایی میکند، زیر سؤال بردن آرای مردم است. آرایی که حدود 14 ماه پیش به رغم تمام سیاهنماییها و دوپینگهای ریز و درشت، به سبد حسن روحانی ریخته شد.
رئیس جمهوری که در انتخاباتی با کمترین حاشیه 24 میلیون رأی کسب کرد. 24 میلیون رأیی که روشنترین پیامش این بود: «به گذشته برنمیگردیم.»
واکنش برخی کاربران فضای مجازی به ادعاهای تازه احمدینژاد
خاتمی را مقایسه کنید با احمدینژاد تا تفاوت دو دیدگاه نسبت به کشور و مردم را بفهمید، احمدینژاد مردم را دور خودش جمع میکند و مثل یک شومن برایشان سخنرانی میکند؛ اما دریغ از یک جمله راهکار برای خروج از بحران. اما خاتمی راهکار اجرایی دارد و اگرچه هیچ سمتی در نظام ندارد اما از مردم عذر میخواهد.
قدیمهاکه در کوچه بازی میکردیم، یک عده بودند میآمدند دروازه را خراب میکردند یا توپ را برمیداشتند. حرفشان هم این بود: یا ما هم بازی یا بازی، خرابه. حالا داستان احمدینژاد است.
اگر ابتدای فعالیت دولت حسن روحانی در سال ۹۲؛ گزارش دقیقی از وضعیت کشور و فساد و چپاول منابع کشور داده و همه چیز را به مردم گفته بودند و احمدینژاد را در دادگاه صالحه علنی محاکمه کرده بودند؛ امروز او نمیتوانست با این... ویدئو بدهد و بگوید روحانی باید برود.
فکر کنید: روحانی برود و احمدینژاد رئیس جمهوری شود. رحیمی رئیس مجلس شود و بقایی رئیس قوه قضائیه.
آقای احمدینژاد ببخشید گلستانی که شما تحویل روحانی دادید تبدیل به جهنم شده است. عفو بفرمایید!
احمدینژاد غم انگیزترین شوخیای بود که با جوونیِ نسلِ ما شد...
بهگمانم احمدینژاد دچار یک خطای محاسباتی شده و گمان میکند میتواند با سوارشدن بر موج نقد روحانی، خود را بهعنوان لیدر منتقدین وضع موجود، به افکار عمومی غالب کند! بدنه جامعه شاید خاطراتی بعضاً خوش از دولتش داشته باشند، اما به هر حال وی را از شرکای شکلگیری وضع موجود میدانند.
احمدینژاد خواهان استعفای روحانی شد در حالی که هنوز بعد از 6 سال هیچ کدام از پروندههای اقتصادی و تخلفات قانونی او در دادگاه به نتیجه نرسیده؛ همه اینها را کنار هم بگذارید، میفهمید چرا روحانی مظلوم است.
خبرهای مرتبط
گزارش خطا
حق با احمدی نژاده اره ما یادمون نرفته در زمانه احمدی نژاد برای فقرا ی روستا نشین برق اب گاز تلفن مسکن مهر یارانه وام دامداری وام کشاورزی طرح هادی رونق کسب و کار سهام عدالت بیمه رانندگان کشاورزان وخلاصه رسیدگی به ضعفا انجام شد اما اقای روحانی خوبه شما فقط به شما 4 درصدی ها رسید که اینجوری سنگشو له سینه میزنید
مرداست احمدی نزاد
آقای احمدی داره حقایق میگه , از معدود کسایی که به فکر مردمه
حالا حالاها زمان میبره که مردم متوجه بشن که احمدی نژاد کی بوده و چه خدمت هایی که به ملت ایران کرده آیندگان نامش رو با افتخار خواهند آورد .
برو بابا احمدی نژاد حقیقتو میگه_شمام چون حامی روحانی هستید عرضه ندارید حقیقت ببینید همش کارتون تخریبه اخرشم هیشکی بهتون بها نمیده_در اخر خدا هر کس را بخواهد عزت میدهد شما همتون خوار و ذلیل شدید_حالا احمدی نژاد ببین با این که رییس جمهور نیست هر جا میره مردم بیشتری میان دیدارش بر خلاف حسن کذاب_صد حیف که بعضیا مث شما دنیا رو بهاخرت ترجیح دادید_و من الله توفیق
اول بگم که من از احمدی نژاد اصصصصصصصصصلا" خوشم نمیاد .
ولی نمیدونم چرا تمام پیامهای توی متن علیه حرفهای احمدی نژاده ولی تمام نظراتی که پایین نوشته شده موافق اونه؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!
ولی نمیدونم چرا تمام پیامهای توی متن علیه حرفهای احمدی نژاده ولی تمام نظراتی که پایین نوشته شده موافق اونه؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!
ما همیشه از ترس به بدتر به یه بد پناه میبریم! احمدی نژاد و روحانی جفتشون فاجعه هستن.
آخرین اخبار