زنی شير، زنی ماه/ منصور اوجی

کد خبر: ۱۹۴۸۰
تاریخ انتشار: ۳۰ مرداد ۱۳۹۳ - ۲۰:۴۰




زني شير
زني مرد
زني ماه.
در اين قاب عكسي ست از چهره او
زني رفته در خاك در سينه ما
و برفي كه مي‌بارد و هيچ پايان ندارد
و برفي كه بر تارك ما.
زني شير گفتم
زني شير
زني بي‌محابا
زني پنجه زن بر رخ هر پلشتي
زني پرده در از رُخ زشت‌كاران
زني خرمن گل
زني ضد زهد ريايي.
و اما زني مرد
زني در مصائب تو را يار و ياور
و در لطف و ايثار
كسي برنگشته است بي‌دشت از محضر او
زني مادر تو
زني خواهر من
زني زن.
غيابش، محاقي ست در شعر
اجاقي ست، خاموش
چراغي ست، تاريك
و سرماي قطبي ست در شهر
در شرق.
زني شهره در نام
زني يكه در راستكاري
زني بي‌بديل هميشه
زني شعر.
غيابش، غروب است و غربت
و جايش چه خالي ست در محفل سرد تنهايي ما
زن ماه.
پربیننده ترین ها