سه راهکار اقتصادی و امنیتی برای خروج از بن‌بست مذاکرات

حتی قبل از برگزاری نشست وزرای خارجه کشورهای باقی‌مانده برجام در وین، حسن روحانی از بسته پیشنهادی اروپا به ایران ابراز «یأس» کرده بود.
کد خبر: ۱۹۴۴۹۲
تاریخ انتشار: ۳۱ تير ۱۳۹۷ - ۰۹:۱۶
به گزارش صدای ایران حتی قبل از برگزاری نشست وزرای خارجه کشورهای باقی‌مانده برجام در وین، حسن روحانی از بسته پیشنهادی اروپا به ایران ابراز «یأس» کرده بود. اما مهرداد عمادی معتقد است ریشه این یأس را نه در مذاکرات ایران و اروپا، که در داخل کشور باید جست‌وجو کرد؛ آنجا که طی دو سال و نیم گذشته، ایران نتوانست کلان‌شرکت‌های اروپایی را در منافع اقتصادی اجرای برجام شریک کند. او همچنین از خواسته‌های غیرمنتظره ایران در مذاکرات وین می‌گوید که «تمام پرونده را به حالت انتظار برد». عمادی در عین حال سه راهکار اقتصادی و امنیتی برای خروج از بن‌بست مذاکرات ارائه می‌دهد؛ راهکارهایی رادیکال، اما موثر. گفت‌وگوی «تجارت فردا» با این اقتصاددان آشنا به سیاست‌های اتحادیه اروپا را بخوانید.

اخبار منتشرشده درباره مذاکرات وزرای خارجه کشورهای باقی‌مانده برجام بسیار مبهم و کلی بوده است. آیا شما از جزئیات این مذاکرات و بسته پیشنهادی اروپا به ایران اطلاعات دقیق‌تری دارید؟

در مذاکرات وین هم ایران پیشنهادهایی با خود آورده بود، هم طرف مقابل. اتحادیه اروپا از مدت‌ها قبل کارگروهی -با حضور اعضای دفتر خانم موگرینی، دفتر آقای یونکر و به طور غیرمستقیم دفتر آقای تاسک- برای این مساله شکل داده و چارچوبی آماده کرده بود. اما هیات ایرانی در وین مسائلی را مطرح کرد که برخی از آنها مورد انتظار و بعضی از آنها غیرمنتظره بود. در مورد بخش دوم، نمی‌دانم چرا ایران آنها را مطرح کرد؛ آیا صرفاً به دنبال بالا بردن قدرت چانه‌زنی خود بود، یا واقعاً انتظار داشت این مسائل را به طرف مقابل بقبولاند؟ اجازه بدهید از بخش نخست شروع کنم. آنچه قابل انتظار بود به سه بخش تقسیم می‌شد: اول بخش مربوط به مسائل مالی و بانکی که به نظر من درخواست درستی بود که نقطه مرکزی دایره هدف‌گیری‌شده توسط خزانه‌داری آمریکا را شامل می‌شد. یاری دادن به ایران در این مساله برای اروپا ممکن و مطلوب است. چراکه بعد از ایران، اروپا بزرگ‌ترین سرمایه‌گذار برجام است و نمی‌خواهد این سرمایه‌گذاری را از دست بدهد. مساله تشکیل صندوق یا بانک مربوط به تجارت با ایران، از فوریه 2018 به طور جدی مطرح شده و در سه کارگروه اتحادیه اروپا روی آن کار شده است. البته در ابتدا یکی از سه کشور عمده اروپایی طرف مذاکره با ایران، زیاد با این طرح همراهی نمی‌کرد، اما به هر حال پیش از نشست اخیر وین این مساله پذیرفته شده بود که ایده تشکیل بانک سرمایه‌گذاری و تجارت با ایران یک ایده جدی است. به نظر من این خواسته ایران هم منطقی بود و هم در چارچوب توافق هسته‌ای.

بخش دوم مربوط به خرید حامل‌های نفتی و پتروشیمی ایران بود. اهمیت خرید نفت از سوی اروپا در آن است که اروپا به ایران «یورو» می‌دهد. این ارز دست ایران را برای هر نوع استفاده از درآمدهایش باز می‌گذارد؛ با یورو می‌توان کالاهای صنعتی خرید یا قراردادهای صنعتی بست یا هرگونه سرمایه‌گذاری را انجام داد. دسترسی به یورو، امنیت اقتصادی بلندمدت ایران را بالا خواهد برد. در پاسخ به این خواسته ایران البته مسائلی مطرح بود، اما به هر حال این درخواست ایران هم قابل درک بود.

بخش سوم خواسته ایران -که غیراقتصادی و غیرمالی بود- اعلام یک مسیر «ورود ممنوع» از نظر ایران بود. ایران تاکید کرد که هرگز حاضر نخواهد بود برای بازنویسی توافق هسته‌ای وارد مذاکره و گفت‌وگو شود. می‌خواهم اینجا کمی به عقب برگردم و درباره تغییری که از دسامبر سال گذشته -بعد از رفت و آمد گروه‌های وابسته به مثلث واشنگتن-ریاض-تل‌آویو به پاریس و برلین- در اتحادیه اروپا رخ داده، صحبت کنم. اتفاق بزرگی که با پیشاهنگی پاریس رخ داده این است که می‌گویند «بله، برجام توافق خوبی است، اما کامل نیست» و به بهانه ناقص بودن آن، خواسته‌های ریاض و تل‌آویو را روی میز برگردانده‌اند. به نظر من نگرانی و اعتراض ایران به این مساله هم کاملاً درست است. نمی‌توان فراموش کرد که این سناریو همان سناریویی است که در سال‌های 1997 تا 2001 برای عراق چیده و سپس به آن کشور تهاجم نظامی شد. عراق همسایه ایران است و ایران از نزدیک شاهد نابودی هویت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی این کشور در سال‌های اخیر بوده است. کشوری که امروز به نام عراق می‌شناسیم، عملاً یک مستعمره است. شما می‌دانید من تمایلات چپ‌گرایانه ندارم، اما از نظر تعریف درست اقتصاد بین‌الملل، عراق امروز یک کشور مستعمره است. بنابراین نگرانی سوم ایران هم قابل درک بود و به این بخش نیز نمی‌شد اعتراض کرد.

اما خواسته غیرمنتظره ایران -که پیشتر به آن اشاره کردم- این بود که ایران در چارچوب همین مسیر «ورود ممنوع» برخی مسائل دیگر را روی میز قرار داد که برای طرف مذاکره علامت سوال ایجاد می‌کرد. تردیدی نیست که در مسائل مربوط به امنیت ملی کشور باید محکم ایستاد، با این حال مسائلی وجود دارد که اگرچه زیر خیمه امنیت ملی قرار داده می‌شود، اما در واقع صرفاً ملاحظات استراتژیکی است که می‌تواند درست یا غلط باشد. طرف اروپایی به سختی می‌تواند قبول کند که میزان حضور ایران در سوریه یا لبنان یک مساله امنیت ملی است و نباید فراموش کرد که اگر یکسری خواسته‌های مورد تردید در کنار خواسته‌های درست و قانونی ما قرار بگیرد، حتی شانس پذیرش خواسته‌های اصولی ما نیز مورد تهدید واقع می‌شود. در مذاکرات وین هم وقتی این مساله مطرح شد، بقیه مسائل مربوط به روابط بانکی یا انرژی تحت‌الشعاع قرار گرفت. در حالی که به نظر من اگر ایران اینجا کمی انعطاف به خرج می‌داد، می‌توانست در آن موارد محکم‌تر بایستد. من از یکی از افراد نزدیک به مذاکرات شنیدم که دریافت گارانتی‌های اقتصادی و بانکی از اروپا در دسترس ایران بود و در زمان تنفس بین دو نوبت مذاکرات، نمایندگان کشورهای اروپایی با پایتخت‌های خود تماس گرفته و این پاسخ را دریافت کرده بودند که این خواسته‌ها با کمی تنظیم و بازنویسی قابل قبول است، اما وقتی بخش «ورود ممنوع» خواسته‌های ایران مطرح شد و ایران گفت کل این پکیج را با هم می‌خواهد، تمام پرونده را به حالت انتظار برد.

تخصص من روابط بین‌الملل نیست، اما اقتصاد بین‌الملل هم از این حوزه چندان دور نیست. من حس می‌کنم تیم ایران اینجا بهترین بازی ممکن را انجام نداد و نتوانست با موفقیت از وین به تهران برگردد. البته این نشست برای اروپا هم موفقیتی نداشت. چون بازی «حفظ برجام» یا «برد-برد» است، یا «باخت-باخت». متاسفم که بگویم بزرگ‌ترین برنده مذاکرات وین، کشورهای مخالف برجام بودند.

صحبت‌های شما برای من بسیار جالب بود؛ از این نظر که در روزهای اخیر در ایران مرتباً صحبت از «بسته پیشنهادی اروپا» بوده و اینکه ایران این بسته را راضی‌کننده ندانسته است. هیچ‌کس از پیشنهادهایی که ایران روی میز گذاشته، حرفی نزده است. مثلاً حسن روحانی در گفت‌وگوی تلفنی با آنگلا مرکل گفته بسته اروپا «مایوس‌کننده» بوده یا محمدجواد ظریف گفته این بسته «قابل اجرا بوده، اما کافی و دقیق نبوده است». به نظر شما چرا ایران مایوس شده است؟

در ابتدای مصاحبه گفتم که اروپا کارهایی انجام داده و چارچوبی تدوین کرده بود. چارچوب اروپا مبتنی بر این بود که به دنبال «مقابله» با اقدامات یک‌طرفه، فراقانونی و خارج از برجام وزارت خزانه‌داری ایالات متحده نیست، بلکه می‌خواهد آنها را «خنثی» کند. به این معنا که اگر آمریکا شرکت «توتال» یا «انی» را به جریمه تهدید کرد، اتحادیه اروپا بتواند اولاً پرونده حقوقی این جریمه‌ها را در آمریکا دنبال کند و ثانیاً اگر جریمه‌ای صادر شد، همه یا دست‌کم بخشی از آن را بپردازد. به‌روزرسانی «قانون انسداد» که اروپا آن را در مورد کوبا اجرا می‌کرد هم به جد در دست پیگیری بود و در ماه می که من در برلین بودم، به نظر می‌رسید اجرای آن درباره ایران پذیرفته شده است. چون این قانون موجود بود و نیازی به طی کردن مراحل تصویب در اتحادیه اروپا نداشت.

در نتیجه اروپا بسته‌ای به عنوان چارچوب بحث تنظیم کرده بود که اولاً قابل ارائه به ایران بود، ثانیاً برای زنده نگه داشتن برجام کافی بود و ثالثاً از صدماتی که مثلث واشنگتن-ریاض-تل‌آویو می‌خواستند به توافق بزنند، جلوگیری می‌کرد. این مثلث به معنای واقعی کلمه می‌خواستند و می‌خواهند برجام را از هم بپاشانند. اما اتحادیه اروپا می‌خواهد تسمه‌های محکمی-در حوزه‌های بانکی، مالی، انرژی و تجاری- دور برجام بگذارد تا آن را حفظ کند. اروپا گفته است که صددرصد تجارت خود با ایران را تضمین می‌کند و هرگز اجازه نمی‌دهد محاصره اقتصادی ایران در زمینه تجارت با اروپا اتفاق بیفتد. ممکن است این اقدامات در تهران کوچک به نظر برسد، اما واقعاً کارهای کوچکی نیست. اتحادیه اروپا برای بروز سه سناریوی «رودررویی»، «چالش عمیق» و «چالش‌های کوچک» میان اروپا و آمریکا هزینه‌سنجی کرده است؛ هزینه این اقدامات برای اروپا می‌تواند ده‌ها میلیارد یورو باشد.

واقعیت این است که دو طرف با خواسته‌ها و انتظارات خود وارد مذاکرات وین شده بودند. از نگاه من، در حالی که خواسته‌های زیربنایی ایران درست بود، در مجموع انتظارات ایران خیلی بالا بود. اینکه بخواهیم اروپا در همه موارد در برابر اقدامات تهاجمی خزانه‌داری آمریکا، سپر پوششی ایران باشد، عملی نیست. فراموش نکنید که به جز آلمان، بقیه اقتصادهای اروپا از نظر اقتصاد داخلی وضع چندان ایده‌آلی ندارند. از طرف دیگر بسیاری از انتظارات اروپایی‌ها برای تجارت با ایران در دوران پسابرجام به واقعیت نپیوسته است. «سئات» اسپانیا و «کانتیننتال» آلمان که برای بستن قراردادهای سرمایه‌گذاری مشترک به ایران آمدند، دست‌خالی برگشتند. اگر برجام را یک بازی شطرنج استراتژیک بدانیم، این اتفاق مثل آن بود که ایران بدون وزیر بازی کرده باشد. قراردادهای اقتصادی با اروپا می‌توانست نقش وزیر را در شطرنج ایران داشته باشد. «سئات»، «کانتیننتال»، «انی» و «فیات» می‌توانستند ابزار سیاسی ایران در مذاکرات برجام باشند.

اینکه امروز آقای روحانی مایوس شده، به خاطر آن است که شکاف بسیار عمیقی بین خواسته‌های سه دولت بزرگ اروپایی با کلان‌شرکت‌های اتحادیه وجود دارد. این شرکت‌ها دو سال و نیم قبل بسیار هیجان‌زده بودند و ایران را «یک فرصت غیرقابل تکرار» در اقتصاد جهانی می‌دانستند و می‌خواستند با ایران کار کنند، اما امروز نه‌تنها ساکت شده‌اند، بلکه موضع منفی دارند. این اتفاق، مهم‌ترین منبع حمایت از ایران را از اتحادیه اروپا گرفته است. در اروپا اقتصاد دستوری نیست که دولت‌ها به شرکت‌های خصوصی دستور بدهند. منابع مالی در اختیار بخش خصوصی است و اگر آنها نخواهند کاری را انجام دهند، با فشار روی نمایندگان پارلمان مسیر تصمیمات را عوض می‌کنند. امروز بخش خصوصی اروپا دیگر اشتیاقی به کار با ایران ندارد.

چرا؟

چون وقتی به تهران آمدند، فشارهایی به آنها وارد شد، درخواست‌هایی از آنها شد و لابی‌های تهدیدآمیزی علیه آنها صورت گرفت که آنها را به این نتیجه رساند که نمی‌شود با ایران کار کرد. اگر امروز آقای روحانی مایوس هستند، باید بدانند که دلیل این یأس در داخل است. قبل از آغاز اجرای برجام در ارزیابی‌هایی که صورت می‌گرفت، صحبت از امکان کار با ایران در دامنه‌ای بین 35 تا 48 میلیارد یورو در سال مطرح بود؛ از جمله در سرمایه‌گذاری‌های صنعتی در پروژه‌های مشترک. اما عملاً در مجموع نزدیک به هشت میلیارد یورو سرمایه‌گذاری جذب شد. ریشه یأس آقای روحانی اینجاست. به نظر من اگر این ریشه‌یابی به درستی انجام شود، درخواست‌های ایران از اروپا هم می‌تواند منطقی‌تر و در عین حال محکم‌تر باشد.

نشست وین ابعاد مختلفی داشت، اما هیچ‌یک از دو طرف تمام ابعاد این ماجرا را باز نکرده است. به ویژه به این دلیل که هر دو طرف تا حدودی شرمسار کم‌کاری‌ها و اشتباهات خود بودند.

حالا کمتر از یک ماه به احیای دور نخست تحریم‌های آمریکا باقی مانده است. در این فرصت کم آیا ایران و اروپا می‌توانند اقدامات لازم برای رسیدن به توافقی راهگشا را انجام دهند، یا باز هم وارد یک سلسله مذاکرات بی‌پایان شده‌ایم؟ اصلاً آیا می‌شود کاری کرد که نه سیخ بسوزد و نه کباب؟

در پاسخ به سوال شما از یک ضرب‌المثل ژاپنی کمک می‌گیرم: «یک فیل را چطور می‌شود خورد؟ با قاشق‌های کوچک.» واقعیت این است که الان فقط یک فیل پیش روی ما نیست و باید چند فیل را بخوریم. اولین فیل نقش ایران در مسائل منطقه‌ای از سوریه و لبنان گرفته تا افغانستان و عراق است -که مثلث واشنگتن-ریاض-تل‌آویو روی میز گذاشته است. فیل دیگر وزارت خزانه‌داری آمریکاست که امروز یکی از تندترین تیم‌هایی را که در 25 سال اخیر در غرب دیده‌ام جمع کرده است. فیل سوم هم مسائل داخلی ایران است؛ با اینکه این روزها حرف از همگرایی سیاسی‌ زده می‌شود، برداشت من این است که این همراهی صمیمانه نیست.

در فرصت کوتاهی که وجود دارد ایران می‌تواند چند کار اقتصادی رادیکال اما موثر انجام دهد تا فضا را تغییر دهد. مثلاً یک کنسرسیوم آزاد برای پروژه‌های گاز خود تاسیس کند و بگوید در فلان تاریخ تیمی از ایران به برلین می‌آید تا درباره این پروژه‌ها با شرکت‌های علاقه‌مند وارد مذاکره شود: یک مناقصه صددرصد باز، با شفافیت صددرصدی و تضمین‌هایی که ایران می‌دهد. تضمین مبنی بر اینکه اگر خارج از برجام فشاری به شرکت‌های طرف قرارداد وارد شد، ایران از نظر هزینه‌های حقوقی کمک خواهد کرد تا این شرکت‌ها بتوانند در دادگاه‌های بین‌المللی در مقابل وزارت خزانه‌داری آمریکا بایستند. البته این تضمین فقط درباره هزینه‌های حقوقی است، نه جریمه‌ها. چراکه ایران جریمه‌ها را غیرقانونی می‌داند و برای اثبات این غیرقانونی‌بودن حاضر است هزینه حقوقی بدهد.

کار دوم مربوط به دو بخش استراتژیک اقتصاد ایران است: نفت و خودروسازی. فکر می‌کنم در این باره مقامات عالی ایران می‌توانند وارد عمل شوند تا سیگنالی که صادر می‌شود هم در داخل و هم خارج از کشور برد لازم را داشته باشد. مقامات عالی می‌توانند بگویند «با تمام مسائل تاریخی خوب و بدی که با اروپا داشته‌ایم، در حال حاضر می‌خواهیم در این دو بخش با اروپا کار کنیم». وارد کردن سه کشور اروپایی در این حوزه کارآمدی بسیاری خواهد داشت و با چنین سیگنالی هیچ کس در ایران نمی‌تواند این کار را زیر سوال ببرد. ما باید دست همکاری به سمت اروپا دراز کنیم و هرقدر شفاف‌تر باشیم، امنیت گفت‌وگو در این حوزه بیشتر خواهد بود. به نظر من شرکت‌هایی که برای شریک شدن در خودروسازی ایران بیشترین آمادگی را دارند، «اشکودا»ی جمهوری چک، «سئات» اسپانیا و «فولکس‌واگن آئودی» آلمان هستند.

کار سوم این است که ایران برای مبارزه با مواد مخدر وارد همکاری و هماهنگی صددرصدی با یوروپل (پلیس اروپا) و اداره امنیت اروپا شود؛ مثلاً از طریق تاسیس دو دفتر مشترک در تهران و برلین. میزان عرضه مواد مخدر در اروپا ظرف سه سال 40 درصد بالا رفته و این مساله امروز یکی از خط قرمزهای در حال انفجار اروپاست. این اتفاق از کانال آلبانی و با همکاری کشورهای همسایه ایران رخ داده اما ایران می‌تواند در این زمینه اروپا را کمک کند. این همکاری به اروپا نشان می‌دهد که مساله ایران فقط اقتصاد نیست، بلکه حاضر است خود را از حیث تامین امنیت با اروپا مشترک ببیند. با این کارها نه‌تنها وزیر ایران به صفحه شطرنج برمی‌گردد، بلکه دو پیاده‌نظام -که می‌توانند روزی به وزیر تبدیل شوند- در عمق بازی پیش می‌روند.

بنابراین ایده شما این است که ایران با پیشنهادهای اقتصادی‌اش شرکت‌های اروپایی را در طرف خود نگه دارد و با پیشنهادهای امنیتی‌اش دولت‌های اروپایی را؛ و به این ترتیب می‌تواند مطمئن باشد که اروپا در برجام کنار ایران می‌ایستد. همین‌طور است؟

بله، دقیقاً همین‌طور است.
پربیننده ترین ها
آخرین اخبار