چشم/ محمدعلی بهمنی

کد خبر: ۱۹۳۲۲
تاریخ انتشار: ۲۹ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۸:۴۲



محمدعلی بهمنی؛ شاعر معاصر توانای ایران زمین در علت سرایش این شعر برای سیمین بهبهانی می گوید:

مدتی بود که روزنه نگاه سیمین آسیب دیده بود. خاطرم هست در مجلسی به همراه او و حافظ موسوی حضور داشتم. برایش این شعر را  گفتم این شعر را برای سیمین گفته‌ام. او برای درمان ضعف بینایی‌اش، چشمان خود را به تیغ جراحان سپرد، اما بی‌فایده. منِ شاگرد، کوچک‌تر از آنم که بگویم شیوه خاصی در شاعری دارم، اما این را خوب می‌دانم که دوستدار سیمین بوده‌ام، هستم و خواهم بود.


«چشم‌هایم اگر نمی‌بیند ولی از حالتان خبر دارد
دیر گفتی نگاه از نزدیک روی بینایی‌ام اثر دارد
مات تصویر مات خود هستم این چروکیده من؟ نه! شب‌نامه‌ست
این خطوط شبیه من حتی دیدن و خواندنش خطر دارد
انتخاب بدی‌ست شاعرجان شعر هم جان‌پناه گاهی نیست
دُملی تازه در تو روییده‌ست شعر در نقش نیشتر دارد
می‌شکافد دوباره زخمی را که خودش تازه بخیه‌اش کرده است
اندکی بعد باز خواهد گفت بس کن این قرن گوش کر دارد
من ولی فکر می کنم هستم خاصه وقتی که شعر می‌گویم
درکم این است شاعری یعنی یک‌نفر ذوق دردسر دارد
من که در روستای خود بودم شعر با شهر آشنایم کرد
خشک می‌خواست شاخه‌هایم را او که در دست خود تبر دارد
می‌تواند که مشت پنهانم باز دندان‌شکن شود ناگاه
می‌توانم که پاسخی باشم تا از این شیوه دست بردارد
شعر آن روز سرنوشتم شد که به زنجیر فکر می‌کردم
حلقه‌ای سهم برده‌ام، وایا- هرکه این حلقه بیشتر دارد»
پربیننده ترین ها