آقای احمدینژاد! رفراندوم برجام سه بار برگزار شده!
کاش آقای دکتر بگوید اگر همین حالا از برجام اروپایی هم خارج شویم و دولت را دودستی به ایشان بسپارند و پرونده را هم باز جناب سعید جلیلی زیر بغل بزند، چه گلی می خواهند به سر ما بزنند؟
کاش آقای دکتر بگوید اگر همین حالا از برجام اروپایی هم خارج شویم و دولت را دودستی به ایشان بسپارند و پرونده را هم باز جناب سعید جلیلی زیر بغل بزند، چه گلی می خواهند به سر ما بزنند؟
به گزارش صدای ایران از عصر ایران، مهرداد خدیر نوشت: «هر چند اعلام شده بود سخنرانی محمود احمدینژاد در تبریز به دلیل نداشتن مجوز لغو شده اما رییسجمهوری سابق ایران به این شهر تاریخساز سفر و در آن سخنرانی کرد.
او گفته است: «برجام باید به رأی مردم گذاشته میشد... دوباره محتوای مذاکرات را دارند از مردم پنهان میکنند... در مذاکرات جدید هم، هر تصمیمی گرفتید به رأی ملت بگذارید... هیچ کس حق ندارد به نمایندگی از چندین نسل، بدون اطلاع ملت، برای آنها تصمیم بگیرد.»
با تأکید بر این که حق اظهار نظر را برای همه باید به رسمیت شناخت و این گزاره محمود احمدینژاد را هم طبعا شامل میشود، میتوان چند نکته را به این بهانه مطرح کرد:
۱- اصل توصیه به مراجعه به آرای عمومی البته نیکوست. در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز مراجعه به آرای عمومی یا همهپرسی به عنوان یکی از مکانیسمها پیشبینی شده است اما از آقای احمدینژاد میتوان پرسید که چرا در طول هشت سال ریاست جمهوری هیچگاه به یاد رفراندوم نیفتادید؟ شما که یک کلمه هم نگفتید و این روحانی است که دست کم دو بار از این امکان سخن به میان آورده و هنوز هم محتمل است پیگیر این ایده باشد.
اما آن روزها که از جانب مردم شعار میدادید و قطعنامهها را کاغذ پاره میخواندید آیا بهتر نبود تقاضای مراجعه به آرای عمومی می کردید تا اگر مردم اجازه میدادند از کیسه آنها خرج کنید؟ آن روز که معاون اول شما به تحریمها سلام کرد چرا مراجعه به رأی مردم را نادیده انگاشتید؟ شاید بگویید چون رییس جمهوری بودید می توانستید از جانب جمهور مردم موضع بگیرید. رییس جمهوری کنونی آیا نمیتواند از طرف جمهور مردم سخن بگوید؟
۲- گفتید «برجام، باید به رأی مردم گذاشته می شد». اما مگر گذاشته نشد؟ درست است که اصطلاح برجام ( برنامه جامع اقدامات مشترک) در سال ۱۳۹۴ ابداع شد و طبعا در سال ۹۲ وجود خارجی نداشته اما در همان سال ۹۲ نمایندگان دو نوع مواجهه با پرونده هسته ای با هم رقابت کردند. یکی حسن روحانی با سابقه سرپرستی مذاکرات هسته ای در سال های آغازین دهه ۸۰ خورشیدی و در دولت خاتمی و دیگری سعید جلیلی که همان زمان مناظره های تلویزیونی نیز مسئول پروندۀ هسته ای در دولت شما بود آقای احمدی نژاد! اتفاقا انتخابات ۹۲ به تصریح همه به رفراندوم هسته ای بدل شد و دکتر ولایتی نیز در مقام منتقد بر سعید جلیلی تاخت و گفت این شیوۀ مذاکرات نیست و به جای گفت و گو کلاس فلسفه برای آنها می گذارید. (هاشمی رفسنجانی زنده بود و دکتر ولایتی رودربایستی می کرد و مثل حالا نبود که در غیاب هاشمی مواضع دیگری اتخاذ میکند.) از این رو میتوان گفت رفراندوم هستهای برگزار شد و شیوه احمدینژاد – جلیلی و قرائت اصولگرایان از پرونده هستهای تنها ۴ میلیون رأی به دست آورد.
۳- شاید گفته شود منظور اصل گفت و گو نیست و خود برجام مد نظر است. برجام در تیر ۹۴ متولد شد و در اسفند همان سال انتخابات برگزار شد و مردم در غالب شهرها به مخالفان برجام رأی ندادند. شاخص ترین آنها و امثال زاکانی و رسایی و کوچک زاده از تهران رأی نیاوردند و علت اصلی رأی مردم تهران به تمام نمایندگان فهرست امید در تهران همین احساس آری یا نه به برجام بود. این هم یک همه پرسی دیگر!
۴- در سال ۹۶ نیز انتخابات به رفراندوم دیگری برای برجام بدل شد. دوستان احمدی نژاد گرداگرد سید ابراهیم رییسی حلقه زده بودند و دونالد ترامپ نیز در آمریکا روی کار آمده و آشکارا به خروج از برجام تهدید میکرد. این بار نیز رأی به روحانی در واقع آری به برجام بود، زیرا رقبای روحانی از برجام دفاع نکردند و مردم با رأی به روحانی به برجام رأی دادند و این بار برجام متولد شده و شناسنامه هم داشت. پس رفراندوم برگزار شده اما اتفاقا آقای روحانی ابایی از برگزاری رفراندوم ندارد.
۵- این که احمدی نژاد مدعی است برجام به تصویب مردم نرسیده به این معنی هم هست که او انتخاباتی را که خود یا دوستانش در آن امکان نامزدی نداشته اند به رسمیت نمی شناسد و به همین خاطر رأی مثبت نمایندگان مجلس شورای اسلامی به برجام را به منزلۀ رأی ملت نمی داند. در این حالت می توان پرسید آیا او نیز مانند اصلاح طلبان بر نظارت استصوابی که فصای رقابت را تنگ کرده نقد دارد؟ اگر چنین است چرا نه در زمان ریاست جمهوری و نه پس از آن در این باره نگفته و تنها وقتی سراغ اسفندیار رحیم مشایی، حمید بقایی و البته خودش رفتند صدایش درآمد؟ یا مشکل او با نهاد پارلمان است و بر پایۀ آنارشیسم سیاسی و نه الزاما پوپولیسم مجلس را به رسمیت نمی شناسد؟
۶- یکی از نشانههای دیگر بیصداقتی احمدی نژاد در همین اظهارات هم هویداست. آمریکای ترامپ از برجام خارج شده ولی او طرف ایرانی را شماتت و متهم به پنهان کاری میکند. حال آن که اگر هم دیگران ندانند خود او به عنوان عضو مجمع تشخیص مصلحت در جریان بوده است.
البته از یاد نبرده ایم که با صدور پیامی از انتخاب ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا و به تعبیر درست تر ریاست «دولت های متحد» - یا همان که به ایالات متحده شهرت دارد- استقبال کرد و آن را نشانه ای از مخالفت های مردم با سیاست ها دانست. در واقع نقض عهد را رییس جمهوری که از انتخاب او استقبال کرده بود انجام داده نه رییس جمهور کشور متبوع خود و جالب این که پیکان نقد را به این سو گرفته است!
۷- با این حال از این سخنان باید استقبال کرد:
هم به خاطر ایده رفراندوم که تأییدی بر سخن روحانی است و همین که تازه به سخن او رسیده قابل توجه است؛ هم به این سبب که مردم را به یاد مواضع هسته ای او میاندازد تا یادمان نرود این سنگ ها را چه کسی در چاه انداخت و حالا که دوباره ترامپ دارد به چاه می اندازد برخی میخواهند بیرون آورندگان سنگها را به همین جرم درون چاه بیندازند! سوم اما به این سبب که دریک سال اخیر برخی دچار سوءتفاهم شده بودند که احمدینژاد تغییر کرده و سراغ موضوعات دیگری رفته و دغدغههای تازه ای دارد و نگران آزادی های فردی و اجتماعی است و از اسفندیار و حمید هم فراتر رفته اما سخنان تبریز نشان داد «در به روی همان پاشنه می چرخد که می چرخید و محمود داستان ما همان است که بود.»
منتها کاش آقای دکتر بگوید اگر همین حالا از برجام اروپایی هم خارج شویم و دولت را دودستی به ایشان بسپارند و پرونده را هم باز جناب سعید جلیلی زیر بغل بزند چه گلی میخواهند به سر ما بزنند؟
خواننده گرامی، وحشت نکنید! فرض محال، محال نیست!»
به گزارش صدای ایران از عصر ایران، مهرداد خدیر نوشت: «هر چند اعلام شده بود سخنرانی محمود احمدینژاد در تبریز به دلیل نداشتن مجوز لغو شده اما رییسجمهوری سابق ایران به این شهر تاریخساز سفر و در آن سخنرانی کرد.
او گفته است: «برجام باید به رأی مردم گذاشته میشد... دوباره محتوای مذاکرات را دارند از مردم پنهان میکنند... در مذاکرات جدید هم، هر تصمیمی گرفتید به رأی ملت بگذارید... هیچ کس حق ندارد به نمایندگی از چندین نسل، بدون اطلاع ملت، برای آنها تصمیم بگیرد.»
با تأکید بر این که حق اظهار نظر را برای همه باید به رسمیت شناخت و این گزاره محمود احمدینژاد را هم طبعا شامل میشود، میتوان چند نکته را به این بهانه مطرح کرد:
۱- اصل توصیه به مراجعه به آرای عمومی البته نیکوست. در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز مراجعه به آرای عمومی یا همهپرسی به عنوان یکی از مکانیسمها پیشبینی شده است اما از آقای احمدینژاد میتوان پرسید که چرا در طول هشت سال ریاست جمهوری هیچگاه به یاد رفراندوم نیفتادید؟ شما که یک کلمه هم نگفتید و این روحانی است که دست کم دو بار از این امکان سخن به میان آورده و هنوز هم محتمل است پیگیر این ایده باشد.
اما آن روزها که از جانب مردم شعار میدادید و قطعنامهها را کاغذ پاره میخواندید آیا بهتر نبود تقاضای مراجعه به آرای عمومی می کردید تا اگر مردم اجازه میدادند از کیسه آنها خرج کنید؟ آن روز که معاون اول شما به تحریمها سلام کرد چرا مراجعه به رأی مردم را نادیده انگاشتید؟ شاید بگویید چون رییس جمهوری بودید می توانستید از جانب جمهور مردم موضع بگیرید. رییس جمهوری کنونی آیا نمیتواند از طرف جمهور مردم سخن بگوید؟
۲- گفتید «برجام، باید به رأی مردم گذاشته می شد». اما مگر گذاشته نشد؟ درست است که اصطلاح برجام ( برنامه جامع اقدامات مشترک) در سال ۱۳۹۴ ابداع شد و طبعا در سال ۹۲ وجود خارجی نداشته اما در همان سال ۹۲ نمایندگان دو نوع مواجهه با پرونده هسته ای با هم رقابت کردند. یکی حسن روحانی با سابقه سرپرستی مذاکرات هسته ای در سال های آغازین دهه ۸۰ خورشیدی و در دولت خاتمی و دیگری سعید جلیلی که همان زمان مناظره های تلویزیونی نیز مسئول پروندۀ هسته ای در دولت شما بود آقای احمدی نژاد! اتفاقا انتخابات ۹۲ به تصریح همه به رفراندوم هسته ای بدل شد و دکتر ولایتی نیز در مقام منتقد بر سعید جلیلی تاخت و گفت این شیوۀ مذاکرات نیست و به جای گفت و گو کلاس فلسفه برای آنها می گذارید. (هاشمی رفسنجانی زنده بود و دکتر ولایتی رودربایستی می کرد و مثل حالا نبود که در غیاب هاشمی مواضع دیگری اتخاذ میکند.) از این رو میتوان گفت رفراندوم هستهای برگزار شد و شیوه احمدینژاد – جلیلی و قرائت اصولگرایان از پرونده هستهای تنها ۴ میلیون رأی به دست آورد.
۳- شاید گفته شود منظور اصل گفت و گو نیست و خود برجام مد نظر است. برجام در تیر ۹۴ متولد شد و در اسفند همان سال انتخابات برگزار شد و مردم در غالب شهرها به مخالفان برجام رأی ندادند. شاخص ترین آنها و امثال زاکانی و رسایی و کوچک زاده از تهران رأی نیاوردند و علت اصلی رأی مردم تهران به تمام نمایندگان فهرست امید در تهران همین احساس آری یا نه به برجام بود. این هم یک همه پرسی دیگر!
۴- در سال ۹۶ نیز انتخابات به رفراندوم دیگری برای برجام بدل شد. دوستان احمدی نژاد گرداگرد سید ابراهیم رییسی حلقه زده بودند و دونالد ترامپ نیز در آمریکا روی کار آمده و آشکارا به خروج از برجام تهدید میکرد. این بار نیز رأی به روحانی در واقع آری به برجام بود، زیرا رقبای روحانی از برجام دفاع نکردند و مردم با رأی به روحانی به برجام رأی دادند و این بار برجام متولد شده و شناسنامه هم داشت. پس رفراندوم برگزار شده اما اتفاقا آقای روحانی ابایی از برگزاری رفراندوم ندارد.
۵- این که احمدی نژاد مدعی است برجام به تصویب مردم نرسیده به این معنی هم هست که او انتخاباتی را که خود یا دوستانش در آن امکان نامزدی نداشته اند به رسمیت نمی شناسد و به همین خاطر رأی مثبت نمایندگان مجلس شورای اسلامی به برجام را به منزلۀ رأی ملت نمی داند. در این حالت می توان پرسید آیا او نیز مانند اصلاح طلبان بر نظارت استصوابی که فصای رقابت را تنگ کرده نقد دارد؟ اگر چنین است چرا نه در زمان ریاست جمهوری و نه پس از آن در این باره نگفته و تنها وقتی سراغ اسفندیار رحیم مشایی، حمید بقایی و البته خودش رفتند صدایش درآمد؟ یا مشکل او با نهاد پارلمان است و بر پایۀ آنارشیسم سیاسی و نه الزاما پوپولیسم مجلس را به رسمیت نمی شناسد؟
۶- یکی از نشانههای دیگر بیصداقتی احمدی نژاد در همین اظهارات هم هویداست. آمریکای ترامپ از برجام خارج شده ولی او طرف ایرانی را شماتت و متهم به پنهان کاری میکند. حال آن که اگر هم دیگران ندانند خود او به عنوان عضو مجمع تشخیص مصلحت در جریان بوده است.
البته از یاد نبرده ایم که با صدور پیامی از انتخاب ترامپ به ریاست جمهوری آمریکا و به تعبیر درست تر ریاست «دولت های متحد» - یا همان که به ایالات متحده شهرت دارد- استقبال کرد و آن را نشانه ای از مخالفت های مردم با سیاست ها دانست. در واقع نقض عهد را رییس جمهوری که از انتخاب او استقبال کرده بود انجام داده نه رییس جمهور کشور متبوع خود و جالب این که پیکان نقد را به این سو گرفته است!
۷- با این حال از این سخنان باید استقبال کرد:
هم به خاطر ایده رفراندوم که تأییدی بر سخن روحانی است و همین که تازه به سخن او رسیده قابل توجه است؛ هم به این سبب که مردم را به یاد مواضع هسته ای او میاندازد تا یادمان نرود این سنگ ها را چه کسی در چاه انداخت و حالا که دوباره ترامپ دارد به چاه می اندازد برخی میخواهند بیرون آورندگان سنگها را به همین جرم درون چاه بیندازند! سوم اما به این سبب که دریک سال اخیر برخی دچار سوءتفاهم شده بودند که احمدینژاد تغییر کرده و سراغ موضوعات دیگری رفته و دغدغههای تازه ای دارد و نگران آزادی های فردی و اجتماعی است و از اسفندیار و حمید هم فراتر رفته اما سخنان تبریز نشان داد «در به روی همان پاشنه می چرخد که می چرخید و محمود داستان ما همان است که بود.»
منتها کاش آقای دکتر بگوید اگر همین حالا از برجام اروپایی هم خارج شویم و دولت را دودستی به ایشان بسپارند و پرونده را هم باز جناب سعید جلیلی زیر بغل بزند چه گلی میخواهند به سر ما بزنند؟
خواننده گرامی، وحشت نکنید! فرض محال، محال نیست!»
خبرهای مرتبط
گزارش خطا
آخرین اخبار