جنون فوتبال، تا ابد پایدار باد!
درست از همان لحظهای که سرمربی الجزیره در نشست خبری قبل از مسابقه به طعنه گفت کاپیتان پرسپولیس «سوپرمن» نیست، معلوم بود که این بازی بازی جلال حسینی خواهد بود.
درست از همان لحظهای که سرمربی الجزیره در نشست خبری قبل از مسابقه به طعنه گفت کاپیتان پرسپولیس «سوپرمن» نیست، معلوم بود که این بازی بازی جلال حسینی خواهد بود.
به گزارش صدای ایران آخرش هم این خود کاپیتان بود که مهمترین گل فصل پرسپولیس را در مهمترین دقیقه بازی به ثمر رساند. طعنهآمیز است که جلال این فصل هیچ گلی برای پرسپولیس نزده بود. بعد از گلی که او فصل گذشته در چنین دقایقی روی همین دروازه به استقلال زد، حسینی بیشتر از یک سال در کارهای تهاجمی ناموفق بود، اما این بغض یکساله دقیقا در لحظهای شکست که باید میشکست؛ درست جایی که «دادستانی فوتبال» یکی دیگر از شعبدههای نابش را به رخ کشید و نشان داد چه قواعد استثنایی تغییرناپذیری دارد. این فوتبال است؛ یک آموزگار بیرحم که اشتباه شاگردان موسپیدکردهاش را هم بیجواب باقی نمیگذارد. یکی مثل تنکاته چهل سال است در فضای فوتبال نفس میکشد، اما حتی او هم وقتی در یک تله هیجانی گرفتار میشود و یک جمله نامربوط به زبان میآورد، به 24ساعت نمیکشد که به سختی تاوانش را میدهد.
هیچوقت با فوتبال شوخی نکنید، چون طوری تنبیه میشوید که تا آخر عمر فراموش نمیکنید. مثال ریز و درشت هم از همه جای دنیا زیاد است؛ از پرویز مظلومی که رقص کنار زمینش در داربی ظرف 10دقیقه زیر رگبار ایمون زاید به کاریکاتوری هجوآلود بدل شد و در تاریخ ماند تا فرشاد احمدزاده که پیش از هفته آخر لیگ پانزدهم با غرور خاصی گفت تیمش 10گل به راهآهن میزند، اما آخرش پرسپولیس قهرمانی را به خاطر گلشماری از دست داد و شانه بازیکنان همین راهآهن به پناهگاه هقهق فرشاد و رفقا تبدیل شد. سه سال پیش درست در چنین روزهایی، در میانههای اردیبهشت بایرنمونیخ برای رسیدن به فینال لیگ قهرمانان باید از سد بارسلونا میگذشت. قبل از آن بازی مانوئل نویر در یک سهلانگاری تاریخی گفت: «امشب به مسی نشان میدهم رییس کیست»، مسی هم نامردی نکرد و دو گل زد که یکی از آنها آن ضربه چیپ دلربا با پای غیرتخصصی بود؛ همان که بواتنگ را به سوژه جذاب کارتونیستها و فتوشاپکاران کل دنیا تبدیل کرد. چوی کانگ هی را یادتان میآید؟ همان سرمربی بیادب کرهجنوبی که قبل از آخرین بازی مقدماتی جامجهانی در دوره قبلی، خوشی زد زیر دلش و بیخود و بیجهت گفت: «از ایران بدم میآید، ترجیح میدهم ازبکستان به جای آنها صعود کند.» در اولسان اما رضا قوچاننژاد مثل تیر غیب در رفت و اشک چوی را درآورد. نیمساعت بعد بازیکنان ما داشتند با پرچم ملی دور زمین میدویدند، اما کرهایها وسط میدان رادیو به دست در هراس از آن بودند که در سیرک تاشکند، ازبکستان یک گل دیگر به قطر بزند و خودشان حذف شوند. این فوتبال است؛ جایی که بعد از باخت استقلال در داربی رفت وریا غفوری اشک میریزد و در داربی برگشت خود او تکگل مسابقه را میزند. فوتبال اگر قرار باشد درس بدهد، حتی به پست بازیکنان هم کاری ندارد؛ اینجا وریا و جلال، گلزنتر از تیام و علیپور میشوند. جنون فوتبال، تا ابد پایدار باد!
منبع: بانک ورزش
خبرهای مرتبط
گزارش خطا
آخرین اخبار