حزب موتلفه اسلامی؛ بازاریهای سياستمدار
بازخواني پرونده احزاب ،تشكل ها و گروههاي سياسي فعال و بررسي نقش آفريني ها و تاثير گذاري هاي آنها در جامعه سياسي ايران يقينا در آسيب شناسي رفتارهاي حزبي ،موثر و قابل توجه است.
موتلفه اسلامی؛ بازاريهاي سياستمدار
شناخت موتلفه اين روزها كار آساني نيست چرا كه روزي سخنان بزرگ اين حزب- مرحوم حبيبالله عسگراولادي- در رد تندرويها و فتنهگر نبودن مهندس ميرحسين موسوي و شيخ مهدي كروبي مورد نقد و طعن اصولگرايان قرار ميگيرد و روزي ديگر، سخن عضوي ديگر از اين مجموعه چون جعفر شجوني درباره خرخره جويدنها و كركره پايين آوردنها، تيتر نخست آنهاست. يك روز پدر رحلت كرده اين گروه سياسي جهان اسلام را محتاج افرادي همچون هاشميرفسنجاني ميداند و همان روز ديگر اعضاي شوراي مركزيشان به ديدار هاشمي نميروند و همپاي اصولگرايان راديكال بر هاشمي ميتازند. حال موتلفه كجاي اين دو سر ايستاده را خيليها نميدانند. در پاسخ به اين پرسش است كه ابتدا بايد بدانيم موتلفه امروز، چه گامهايي را برداشته و چه تحولاتي را پشت سر نهاده كه همه اينها ميشود اين مختصر معرفي يك تشكيلات با قدمت نزديك به 50 سال فعاليت.
آغاز يك تشكيلات يا شروع يك اختلاف
تشكيل موتلفه تا چندي قبل جزو محكمات تاريخنگاري اين تشكل سياسي بود كه چاپ مطلبي در يك نشريه كم تيراژ نخستين شك را به اين روايت متواتر وارد كرد. آنچه در تمام روايتها از تشكيل موتلفه گفته شده است نظر حضرت امام مبني بر مجتمع شدن فعاليتهاي پراكنده چند هيات بزرگ بود. حبيبالله عسگر اولادي در اين باره ميگويد: «بعد از ماجراي فيضيه خدمت حضرت امام رفتيم و ايشان به ما فرمودند كه چرا با هم كار نميكنيد لذا به دنبال اين ديدار، ما موتلفه اسلامي را در ارديبهشت 42 تشكل داديم. موتلفه در ابتدا از سه گروه تشكيل شده بود.» بر اين اساس سه گروه هيات بازار يا مسجد امينالدوله، گروه اصفهانيها و گروه مسجد شيخ علي ائتلاف ميكنند و هياتهاي موتلفه را تشكيل ميدهند. اين نقل قول كه در بسياري از كتب نيز آورده شده است توسط سيد حميد روحاني در فصلنامه 15 خرداد شماره 6 سال 84 زير سوال رفت و گفته شد: «اگر امام، موسس حزب موتلفه بودند چرا دستكم پس از پيروزي انقلاب اسلامي پيامي براي حزبي كه بنيانگذاري! كرده بودند نفرستادند» كه البته اين موضعگيري واكنش اعضاي اين تشكل با سابقه را در پي داشت. به هر حال پس از تشكيل هياتهاي موتلفه در سال 42 كميتههاي مختلف اجرايي، سياسي، ايدئولوژي و اقتصادي درون اين تشكيلات فعال ميشوند و اساسنامهيي توسط شهيد محمد صادق اسلامي و مرحوم مهدي شفيق تدوين ميشود. اتفاقي كه در اين دوران ميافتد تشكيل منظم كلاسهاي ايدئولوژي است كه از دل آن «انسان و سرنوشت» شهيد مرتضي مطهري بيرون ميآيد.
موتلفه و فداييان اسلام
ترور منصور در جلوي ساختمان مجلس در سال43 را بايد نقطه عطفي در تاريخ موتلفه اسلامي دانست چراكه به يكباره اين تشكل نوپا را در كانون توجهات قرار داد و هم منشا بحثها و اثرات ديگري شد. اين ترور كه ذهنها را ياد شهيد نواب صفوي و منش فداييان اسلام انداخت و باعث شد كه بسياري با توسل به شباهت اين اقدام به اقدامات فداييان و اشتراكات در برخي اعضا، تبلور گروه فداييان اسلام را در موتلفه بدانند و اين موضوعي است كه تا مدتها پس از آن محل بحث بوده است. مساله اينجا بود كه برخي موتلفهييها سابقه حضور در فداييان اسلام را داشتند كه از آن جمله ميتوان به شهيد مهدي عراقي، حاج هاشم اماني و حاج احمد شهاب اشاره كرد. هر چند كه اين موضوع و ترور منصور موجب گره خوردن فداييان و موتلفه در اذهان شد ولي موتلفهييها معتقدند كه در هر دو جنبه مورد استناد، اين ارتباط و همخواني محل اشكال و مناقشه است. از جمله در بحث حضور اعضا، به اخراج شهيد عراقي و قطع ارتباط وي با فداييان استناد ميكنند كه اين اخراج درپي اعتراض عراقي به رفتارهاي نفر دوم فداييان يعني سيدعبدالحسين واحدي صورت گرفت. در كتاب ناگفتههاي شهيد عراقي از قول وي آمده است: «از ويژگيهايي كه مرحوم واحدي داشت اين بود كه بدون اينكه با ديگران مشورت بكند خودش هر تصميمي ميگرفت.» مهدي
عبد خدايي هم در مصاحبهيي با شماره 62 مجله شهروند امروز به اختلاف عراقي و فداييان اشاره و مساله را فراتر از واحدي ذكر ميكند و دليل اصلي را اين ميداند كه عراقي معتقد بود بايد فداييان از آيتالله كاشاني حمايت كنند
در صورتي كه نواب صفوي و يارانش به كاشاني تمايل نشان نميدادند و به وي ميتاختند. غير از بحث جدايي عراقي از فداييان كه مورد استناد موتلفه است مورد ديگرشيوه ترور است كه موتلفه معتقد است برخلاف فداييان اسلام، دنبال عمليات مسلحانه نبوده بلكه با نظر علما مبني بر خائن بودن برخي افراد و با گرفتن حكم شرعي، خائنان را اعدام انقلابي ميكرده است مانند اتفاقي كه در خصوص حسنعلي منصور افتاد. اين نكتهيي است كه ابوالفضل حاجي حيدري از موسسان موتلفه در گفتوگو با مجله يادآور شماره4و5 به آن اشاره كرده و ميگويد: «تفكر ما اين نبود كه يك گروه نظامي تشكيل بدهيم و هر كسي را كه با ما مخالف بود ترور كنيم بلكه اساس تفكر ما اين بود كه با تشخيص مرجعيت و روحانيت و فقط به هنگام ضرورت انجام وظيفه كنيم.»
به هر حال كشته شدن منصور و دستگيري اماني، هرندي، بخارايي، نيكنژاد و اعدام آنها به دستگيريهاي گسترده از اعضاي موتلفه انجاميد و به نوعي اين تشكل دچار شوك شديدي شد. با اين حساب اعضاي باقيمانده بيشتر فعاليتهاي خود را روي مسائل فرهنگي متمركز كردند و با راهاندازي اردوهاي تفريحي در قالب شركت سبزه به حمايت از خانوادههاي مبارزان و زندانيان سياسي پرداختند. تشكيل شركت فيلم در خدمت دين در اين زمان توسط شهيد باهنربا هدف پخش فيلمهاي جهان با رعايت موازين ديني براي خانوادههاي متدين و ايجاد مدرسه رفاه براي تربيت فرزندان مبارزان در فضايي متفاوت از محيط آموزشي دوران طاغوت از اقدامات فرهنگي بود كه در اين دوران تا سال 54 انجام شد. در اين دوران نقش شوراي روحانيت موتلفه بسيار پررنگ بود و شهيدان بهشتي و باهنر نقش فراواني در انسجام تشكيلات و تغذيه روحي و فكري اعضا و خانوادههايشان داشتند.
حيات تشكيلاتي در يك حزب ديگر
با پيروزي انقلاب اسلامي، موتلفهييها به حزب جمهوري اسلامي پيوستند اما در اين پيوستن نيز اختلافاتي بروز و ظهور پيدا كرد. در حزب جمهوري شرط گذاشته شده بود كه همه افراد و گروهها بايد تشكلهاي ديگري را كه دارند ناديده بگيرند و تابع حزب باشند و اين در حالي بود كه برخي معتقد بودند موتلفه عامل به اين مساله نيست. از جمله اين افراد عبدالمجيد معاديخواه است كه با اشاره به جلسات مستمر موتلفهييها در شبهاي سهشنبه ميگويد: «وقتي يك جرياني با حفظ تشكل خود وارد يك جريان ديگر ميشود طبعا عوارضي به وجود ميآيد.» آيتالله هاشميرفسنجاني هم در كتاب خاطرات خود در موارد متعددي از بروز اختلافات ميان اعضا سخن ميگويد. اختلافات به وجود آمده در حزب جمهوري منجر به تعطيل شدن فعاليت اين حزب ميشود و موتلفهيي كه همچنان تلاش كرده بود شاكله خود را حفظ كند در فاصله سالهاي 65 تا 68 به بازتوليد ساختار خود ميپردازد و در سال 69 با اخذ مجوز با عنوان «جمعيت موتلفه اسلامي» فعاليت رسمي خود را آغاز ميكند. هر چند كه پس از انقلاب، موتلفه در همه انتخاباتها و سمتهاي مهم اجرايي حضور جدي و نماينده داشت ولي دوران فعاليت منسجم تشكيلاتي آن را بايد ابتداي سالهاي 70 دانست.
جمعيتي كه حزب شد
موتلفه كه رفته رفته هويت خود را در قالب يك حزب ميديد در چهلمين سالگرد تاسيس خود با دعوت از ناطق نوري و تحت عنوان پوسته شكني از جمعيت به حزب تغيير اسم ميدهد و با دفاع صريح از ضرورت كار حزبي فصل جديدي را آغاز ميكند. در اين فصل جديد عسگراولادي از دبيركلي استعفا ميدهد و حبيبي جايگزين وي ميشود و موتلفه به مانند ساير گروهها،
رفته رفته خود را براي انتخابات نهم رياستجمهوري آماده ميكند. بسياري تشكيل حزب موتلفه را جزو نقاط مثبت انقلابيون قديمي و موجب شفاف شدن مواضع و ضرورت جامعه اسلامي ميدانند ولي ناديده گرفتن رسالت حزبي طي سالهاي دهه 80 و هضم شدن در قالبهايي چون جبهه پيروان خط امام و رهبري يا جبهه متحد اصولگرايان را نوعي بازگشت به عقب براي اين حزب قلمداد ميكنند.
نسبت موتلفه با دولتهاي پس از جنگ
حضور رسمي جمعيت موتلفه اسلامي در انتخابات مختلف و ارائه ليست و حضور در پستهاي نمايندگي مجلس و هيات دولت از فعاليتهاي جدي اين تشكل در سالهاي پس از جنگ است كه از جمله آن ميتوان به حضور تعدادي از نمايندگان موتلفه در مجالس چهارم و پنجم و وزارت آل اسحاق و ميرسليم در دولت آقاي هاشمي طي اين مدت اشاره كرد. دوران دولت اصلاحات را بايد نقطه عطفي در فعاليتهاي موتلفه دانست. در حالي كه اين تشكل جزو نخستينهايي بود كه رياستجمهوري را به
سيد محمد خاتمي تبريك گفت اما آنها را بايد جزو نخستين منتقدان اين دولت نيز دانست. موتلفه كه پس از مدتي ركود تشكيلاتي، خود را براي شروع فعاليت در هيبت يك حزب رسمي آماده ميكرد انتقاد رسمي از دولت خاتمي را در قالب نشريات حزبي (هفتهنامه شما) و نامهنگاريهاي علني و غيرعلني براي رييس دولت و ساير منصوبان سرلوحه خود قرار داد. ارسال هفت نامه انتقادي مرحوم حبيبالله عسگراولادي به محمد رضا خاتمي و سه پاسخ وي به اين نامهها از جمله اين نامهنگاريهاست. در اين نامهها كه در سال 81 نگاشته شدهاند موضوعات مختلفي به صورت مناظرهيي غيرمستقيم مورد بحث قرار گرفته است. نسبت موتلفه با احمدينژاد هم روايت پيچيدهيي است. آنها اگرچه در انتخابات 84 از علي لاريجاني حمايت كردند اما در انتخابات 88 و ترس از رييسجمهور شدن مير حسين موسوي به اضطرار به حمايت از محمود احمدينژاد پرداختند اما احمدينژاد دستمزد اين حمايت را نه تنها نداد كه در آخرين ماههاي عمر دولتداري خود موتلفهييها را مهمترين گروه شكست سياستهاي اقتصادي خود اعلام كرد و در اين ميان روزنامههاي ايران و شهروند با گزارشهايي درباره وضعيت مالي حزب موتلفه و قراردادهاي خارجي اتاق بازرگاني و برخي چهرههاي سرشناس موتلفه در اين جهت گام برداشت. موتلفهييها در انتخابات رياستجمهوري سال گذشته تمام قد از مرد محبوب هميشگي خود علي اكبر ولايتي حمايت كردند و پس از آنكه روحاني رييسجمهور شد، برخي چهرههايشان خشنود شدند و برخي ديگر نگران و ناراحت. اگرچه حسن روحاني درخواست ديدار موتلفهييها را در همان روزهاي اول پذيرفت و به تمجيد از آنان پرداخت اما رويكرد اين حزب در قبال دولت يازدهم، «حمايتي و انتقادي» بوده است.
آغاز تناقضات
با پيروزي اصولگرايان در انتخابات متعدد چند سال اخير به نظر ميرسد دوران برخي تناقضات نيز درموتلفه آغاز ميشود. موتلفهيي كه تا پيش از اين تكليف خود را در نقد دولت اصلاحات و مجلس ششم ميديد با دور شدن از الزامات كار حزبي و حل شدن در تصميمات ساير گروهها و احزاب به يكباره دچار سردرگمي مواضع شد كه برخي اين را محصول دستهبنديهاي موجود در موتلفه اسلامي و محصول اين خطكشي نامريي ميدانند. تا زماني كه اسامي اعضاي شوراي مركزي اين حزب رسانهيي نميشد شايد مواضع بعضا متضاد افراد به چشم نميآمد اما با هويت حزبي يافتن برخي افراد در موتلفه در اذهان عمومي اوضاع رنگ ديگري يافت. طيفي از موتلفه مانند مرحوم حبيبالله عسگراولادي، بادامچيان،
توكلي بينا، آلاسحاق و برخي ديگركه از ابتدا به اصطلاح خاك موتلفه را خورده بودند و از ابتداي تاسيس با آن همراه بودند با توجه به اينكه تلاطمات مختلفي را تجربه كرده و كار و اخلاق تشكيلاتي را در كنار شهيد بهشتي آموخته بودند تلاش كردند كه همان مواضع نسبتا معتدل را در فراز و نشيبها حفظ كنند كه البته گاهي نيز با انتقادات تند طيفهاي تندرو هم مواجه شدند كه نمونه اين مواضع را در سخنان مختلف مرحوم عسگراولادي تا پايان حيات او ميتوان ديد. وي حتي در مقاطعي ديدارهايي با افراد اصلاحطلب به خصوص جوانان ترتيب داد و پاي سخنان آنها نشست و ديدگاههايشان را شنيد كه نمونه يكي از اين ديدارها در نشريه ذكر وابسته به اين حزب در شماره 31 منتشر شده است. برخي ديگر از افراد اين حزب مانند غفوريفرد نيز با وجود اينكه از ابتدا در تشكيلات نبودند ولي به واسطه فعاليت در حزب جمهوري در كنار طيف اصيل موتلفه تقريبا همان مواضع معتدل را در عرصه سياسي لحاظ ميكنند. در كنار طيف ذكر شده با اين مشخصات، ديدگاههاي ديگري نيز در برخي رسانهها از طرف شخصيتهاي اين حزب منتشر ميشود كه در تباين و تضاد كامل با ديدگاه السابقون موتلفه است. افرادي چون شيخ جعفرشجوني (عضو شوراي مركزي حزب)، كاظم انبارلويي (رييس مركز سياسي حزب و سردبير روزنامه رسالت)، فاطمه رهبر (عضو شوراي مركزي حزب) و حميدرضا ترقي (رييس مركز بينالملل حزب موتلفه) را بايد از جمله اين افراد دانست. اينان كه بعدها و به مرور و در شرايطي به حزب پيوستهاند با مواضع متضاد با طيف اول و گاهي حتي تناقض در مواضع خود شرايطي را موجب شدهاند كه اين روزها همان جمله عنوان شده در ابتدا را در ذهنها تصوير ميكنند، اينكه شناخت موتلفه اين روزها آسان نيست. برخي ناظران بيروني اين حزب انتشار مواضع كاملا متضاد از طرف اعضاي حزب را موجب خنثي شدن اين حزب در كشور ميدانند چرا كه هرگاه افراد اصيل و متعادل اين حزب با موضعگيريهاي خود موتلفه را در كانون توجهات قرار ميدهند طيف با تاخير پيوسته به موتلفه با مواضع معكوس اثر سخنان قبلي را خنثي ميكنند. از طرفي جريان ديگري درون اين حزب در حال شكلگيري است كه محصول سياست جوانگرايي درون اين تشكل است. جوانان راه يافته به شوراي مركزي يا سمتهاي حزبي در اين تشكل غالبا در جهت تغيير كادر رهبري حزب موتلفه و واگذاري آن به چهرهيي همچون حميدرضا ترقي بودند به نحوي كه در آخرين تصميات اين حزب، بادامچيان و نبي حبيبي اجازه ندادند تا مديريت حزب به ترقي واگذار شود و همين مساله منجر به فاصله بيشتر طيف جوانان اين حزب با نسل اول اين حزب همانند اسدالله بادامچيان، قائممقام حزب شد.
با اين توصيف و صفبنديهاي نهچندان پنهان در اين تشكل با سابقه و خوش سابقه برخي معتقدند كه انشعاب در موتلفه امر غريبي نيست چرا كه حزب موتلفه مجبور است يا به وضع موجود راضي باشد و از سابقه و نقش تاثيرگذار خود در عرصههاي مختلف چشم پوشي كند كه اين امر را بايد مرگ تدريجي از ترس انشعاب دانست يا اينكه با پذيرش اين تناقضات، مشي اعتدالي خود را در پيش بگيرد و از ديدگاههاي غيرمعتدل بخواهد يا با ساير افراد همسو باشند يا حزب يا تشكل ديگري را پايهگذاري كنند؛ اتفاقي كه در ساير احزاب اصولگرا هم افتاده است. حال بايد ديد موتلفه كدام راه را انتخاب ميكند.
چهرههايي كه ديگر موتلفهاي نيستند
مرحوم آيتالله محمدباقر محيالدين انواري
مسووليت سابق حزبي: در قبل از انقلاب آيتالله انواري، شهيد بهشتي، مطهري و مرحوم مولايي از طرف امام خميني به عنوان نماينده ايشان در هياتهاي موتلفه اسلامي و شوراي فقاهتي آن معرفي شده بودند. همچنين ايشان در تشكيل شاخه نظامي موتلفه نقش موثري ايفا كرد.
دلايل جدايي: بعد از انقلاب با حذف شوراي فقاهتي حزب، ارتباط ايشان با حزب قطع شد.
محسن رفيقدوست
تولد 1319 مسووليت سابق حزبي: از فعالان حزب موتلفه اسلامي دلايل جدايي: امام خميني (ره) در سخنراني در سال 1360 حضور نظاميان در احزاب را نهي ميكنند لذا وي و آقاي احمد قديريان نيز در 24 اسفند 1360 بعد از اين دستور امام، ارتباطشان را با حزب قطع ميكنند. در آن زمان حزب موتلفه هنوز صورت رسمي نداشت و طبيعتا بعد از آنكه بهصورت رسمي درآمد افرادي كه عضو رسمي سپاه يا ديگر نيروهاي مسلح بودند حق همكاري با حزب را نداشتند و عضويت اين دو نفر نيز به دليل اينكه در اوايل انقلاب در راهاندازي سپاه و مسووليتهاي نظامي مشغول شدند، بعد از تشكيل حزب لغو شده است. اما ارتباط عاطفي آنها با موتلفه كماكان برقرار است. محسن رفيقدوست ارتباط نزديكي با آقايان عسگراولادي، بادامچيان و مرحوم شفيق و... ارتباط داشته و دارد.
سوابق: از مبارزين و انقلابيون قبل از انقلاب، راننده خودروي امام خميني(ره) در روز 12 بهمن 1357 در بدو ورود به ايران، وزير سپاه (از هنگام تاسيس وزارت سپاه در سال 1362) رييس بنياد مستضعفان و جانبازان، عضو هيات امناي بنياد مستضعفان.
سمت فعلي: رييس بنياد نور
جلالالدين فارسي:
متولد: 1312
مسووليت سابق حزبي: ارتباط موثر با سران حزب موتلفه و ساماندهي و هدايت شبكه زيرزميني آن در دوران زنداني بودن مسوولان موتلفه
دلايل جدايي: وي در گفتوگو با ما دلايل جدايياش را اينگونه بيان ميدارد: موتلفه رسالتش تنها در براندازي رژيم شاه بوده است و با روي كار آمدن انقلاب، حكومت اسلامي بايد در جامعه پياده شود كه ولايت آن ولايت متفقه في الدين باشد يعني يك دولت وحياني نبوي كه بتواند قانون اساسي منطبق بر قرآن تهيه كنند و آن را در سطح جامعه به اجرا در آورد نه قانون اساسي كه كليت آن برگرفته از انقلاب فرانسه باشد و در حوزه علوم انساني نيز الان به مرحلهيي رسيده باشيم كه تمامي كتب ما در دانشگاهها برگرفته از كتب غربي و ليبرال دموكراسي برگرفته از غرب باشد. موتلفه هم چون نتوانسته به اين آرمانهاي اسلامي برسد و من ديگر آرمانهايم را در اين حزب نديدم لذا جدا شدم. وي افراد موتلفه را صادق ميداند ولي ناكارآمدي براي تشكيل حكومت اسلامي در اين حزب را از دلايل جدايي خود ذكر ميكند.
سوابق: عضو مجلس خبرگان قانون اساسي، عضو ستاد انقلاب فرهنگي ، نماينده دور دوم مجلس شوراي اسلامي
عبدالله جعفر علي جاسبي
متولد: 1323
مسووليت سابق حزبي: عضو سابق شوراي مركزي حزب موتلفه اسلامي
دلايل جدايي: در سال 1380 و همزمان با انتخابات رياستجمهوري وي به عنوان نامزد خود را معرفي كرد.
اما جاسبي كه همگان او را با دانشگاه آزاد ميشناسند در تبليغات انتخاباتي خود شعارها و رويكردي را برميگزيند كه با سياست هاي حزب همخواني نداشت لذا انتقادها درون حزب به وي رو به فزوني نهاد. با اضافه شدن انتقادات به عملكرد دانشگاه آزاد به نظر رسيد كه ارتباط وي با حزب موتلفه براي اين تشكل هزينهآور شده است لذا شوراي مركزي حزب با تشكيل جلسهيي فوقالعاده به رويكردهاي به اصطلاح غربگرايانه وي در تبليغات انتخاباتي انتقاد كرده و راي به اخراجش از شوراي مركزي ميدهند كه با راي قابل توجهي وي اخراج ميشود. اما نكته اينجاست كه چون تا اين تاريخ اسامي افراد شوراي مركزي حزب، رسانهيي نميشد وي از اساس منكر عضويت در حزب شد كه با واكنش موتلفه نيز مواجه شد. همچنين وي در زمان موتلفه دوم كه برخي سران حزب دستگير شده بودند در مقطع كوتاهي در شركت لعاب قائميان با برخي اعضاي موتلفه همكاري داشته است.
سوابق: معاون نخست وزير 60-1359
رييس دانشگاه آزاد اسلامي
عضو شوراي موسس و هيات امناي دانشگاه آزاد اسلامي از سال 1361 تاكنون، صاحب امتياز روزنامه آفرينش، عضو هيات رييسه فدراسيون بينالمللي كاراته و...
سمت فعلي: عضو هيات امناي دانشگاه آزاد اسلامي
سيد علي نقي خاموشي:
مسووليت سابق حزبي: عضو شوراي مركزي حزب موتلفه اسلامي
دلايل جدايي: تقريبا از سال 84 به علت برخي اختلاف سلايق سياسي كه در انتخابات سال 84 پيش آمد و گرايش شديدي كه وي به آيتالله هاشميرفسنجاني داشت تقريبا از حزب فاصله گرفت و كمي قبلتر از آن به علت حضور فعالش در كارهاي اجرايي از شوراي مركزي موتلفه دور شد و سپس به لحاظ فكري نيز از كل حزب دور شد.
سوابق: عضو اتاق بازرگاني، رييس اتاق بازرگاني و صنايع و معادن ايران، رييس اتاق بازرگاني ايران و اكو، رييس اتاق بازرگاني ايران و انگليس.
چهرههاي سرشناس امروز موتلفه
1- اسدالله بادامچيان
تولد: 1320 ازتهران
مسووليتهاي اجرايي: عضو كميته استقبال از امام 1357 ، نماينده مجلس دوم و هشتم از تهران، معاون سياسي و مشاور امور اجتماعي رييس قوه قضاييه در مقطع رياست آيتالله محمد يزدي، رييس كميسيون ماده ?? احزاب. دبير اجرايي حزب جمهوري اسلامي، مسوول استانها و شهرستانهاي آن حزب، مسوول تبليغات آن حزب. عضو موسس و شوراي مركزي جامعه اسلامي فرهنگيان، عضو موسس جامعه زينب، عضو موسس جامعه اسلامي دانشجويان. وي و درحال حاضر عضو شوراي مركزي، قائم مقام دبيركل حزب موتلفه اسلامي است و سابقه دبير اجرايي، رييس مركز امور سياسي.
2- سيد مصطفي ميرسليم
تولد: 1326، 19خرداد عضو هيات علمي دانشگاه اميركبير و وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي دولت دوم هاشميرفسنجاني بود. وي همچنين موسس و رييس نخستين مركز تحقيقات موتور ايران و ناظر عالي طراحي و ساخت نخستين موتور پايه گاز سوز - موتور ملي ايران - هستند.
مسووليتهاي اجرايي: از سال 1368تا 1372مشاور رييسجمهور در امور تحقيقات و از 1372تا 1376وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي دولت دوم هاشميرفسنجاني بود. او در حالحاضر عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام و رييس شوراي مركزي حزب موتلفه اسلامي است. فعاليتهاي سياسي: عضو موسس گروه سياسي موسوم به «پوياي توحيد» سال 1354 ، مسوول تبليغات حزب جمهوري اسلامي از 1357 تا 1360 .عضو شوراي مركزي حزب جمهوري اسلامي از اسفند 1357 تا1360 ، عضو موسس و عضو هيات دبيران جامعه اسلامي دانشگاهيان، عضو شوراي مركزي حزب موتلفه اسلامي، از 1372 وي با استعفاي عسگراولادي از دبيركلي، سمت رياست شوراي مركزي اين حزب را كه تازه ايجاد شده بود، عهدهدار شد.
فعاليتهاي دولتي : تنها مسووليت پيش از انقلاب وي مدير بهرهبرداري شركت راهآهن شهري تهران و حومه در سالهاي 1354 -1357است. لكن در سالهاي پس از انقلاب سمتهاي متعددي را عهدهدار شده است. عضو هيات اجرايي همهپرسي نظام جمهوري اسلامي، فروردين 1358 . رييس ستاد بازرسي انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسي، خرداد 1358، معاون سياسي اجتماعي وزارت كشور از 1358 تا 1361 ، سرپرست شهرباني جمهوري اسلامي ايران از 1358تا 1359، سرپرست بنياد امور جنگزدگان از 1359تا 1360 ، قائممقام وزير كشور در 1360، سرپرست نهاد رياستجمهوري و مشاور عالي رييسجمهور از 1361تا 1368، مشاور رييسجمهور در امور تحقيقات از 1368تا 1372، وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي از 1372تا 1376، عضو حقيقي مجمع تشخيص مصلحت نظام از 1375تاكنون، معاون فرهنگي اجتماعي مركز تحقيقات استراتژيك از 1378، عضو هياتمديره شركت دسا (ديزل سنگين ايران).
3- محمدنبي حبيبي
تولد: 1324در روستاي باغخواص ورامين
مسووليتهاي اجرايي: استانداري تهران، فارس، خراسان بزرگ. قائم مقام بنياد بينالمللي غدير، مديرعامل شركت پست جمهوري اسلامي، معاون وزير راه و ترابري، رييس سازمان هواپيمايي كشور، معاون وزير بازرگاني، قائم مقام رييس بنياد مستضعفان و جانبازان، رييس ستاد اقامه نماز تهران، معاون سياسي استاندار كرمان، شهردار تهران از 1362تا 1366
دبيركل حزب موتلفه از 1383تاكنون
4- حسن غفوري فرد
تولد: تهران 1322 مسووليتهاي اجرايي: نماينده دورههاي اول - پنجم و هفتم، رييس دانشگاه بين الملي امام خميني قزوين از سال 85، رييس هيات نظارت و بازرسي شوراي عالي انقلاب فرهنگي، استاندار خراسان، وزير نيرو در كابينههاي شهيد باهنر، مهدوي كني و مهندس موسوي، رييس كميته بينالمللي المپيك موسس، بنيانگذار و رييس دكتري علوم و تكنولوژي هستهيي و برق در دانشگاه صنعتي اميركبير از موسسين و دبيركل جامعه اسلامي مهندسين معاون رييسجمهور و رييس سازمان تربيتبدني مشاور تحقيقاتي رييسجمهور 1372 تا 1384 نماينده مردم تهران در مجلس دوره پنجم و عضو هيات رييسه از 75 تا 79 و نماينده مجلس هفتم و هشتم رييس دوره دوم خانه احزاب و عضو هيات رييسه خانه احزاب در 4 دوره متوالي.
منبع: روزنامه اعتماد
گزارش خطا
آخرین اخبار