فیاض زاهد:

کار روحانی سخت شده / جریان اصلاحات پیر شده است

امروز در کوچه بازار برخی عنوان می‌کنند روحانی نتوانست کار خاصی برای حل مشکلات انجام بدهد. در نتیجه بین خواست جامعه و امکان تحقق مطالبات جامعه فاصله افتاده است.
کد خبر: ۱۸۳۴۳۷
تاریخ انتشار: ۲۰ فروردين ۱۳۹۷ - ۰۸:۴۱
آیا۲۴ میلیون رأی حسن روحانی در انتخابات ریاست‌جمهوری که درصد بالایی از آن متعلق به اصلاح‌طلبان بود در آستانه فروپاشی قرار گرفته است؟
به گزارش صدای ایران،عقب نشینی تاکتیکی حسن روحانی و محافظه کاری وی در دولت دوازدهم به چه میزان در ریزش پایگاه اجتماعی اصلاح‌طلبان تاثیرگذاشته است؟ آیا نسل جدید جریان اصلاح‌طلبی که در بسیاری از انگاره‌های فکری گذشته دچار تردیدهای جدی شده در حال عبور از نسل گذشته است؟ چرا گروه‌های اجتماعی معترض در نا آرامی‌های دی ماه۹۶ به صورت شفاف از جریان اصلاح‌طلبی عبور کردند؟ برای پاسخ به این سوالات کلیدی که این روزها ذهن بسیاری از حامیان جریان اصلاحات را به خود مشغول کرده است روزنامه آرمان با دکتر فیاض زاهد استاد دانشگاه و تحلیل گر برجسته سیاسی گفت‌وگو کرده است که در ادامه متن آن را از نظر می‌گذرانید.

استراتژی اصلاح‌طلبان برای سال‌های باقی مانده دولت حسن روحانی چیست؟ چرا اصلاح‌طلبان به صورت غیر محسوس درمقابل برخی رویکردهای روحانی عقب نشینی کردند؟ آیا این عقب نشینی مقدمه یک تاکتیک و استراتژی جدید در فضای سیاسی ایران خواهد بود؟

برنامه اصلاح‌طلبان پس از سال دوم دولت دوازدهم این بود که گفت‌وگوی انتقادی خود را با دولت حسن روحانی آغاز کنند. اصلاح‌طلبان حامیان اصلی دولت حسن روحانی هستند با این وجود در چینش کابینه و ساختارهای دولت نقشی ندارند. این در حالی است که توضیح این مسأله به افکار عمومی کار ساده و راحتی نیست. بدون شک افکارعمومی کارنامه دولت حسن روحانی را به حساب اصلاح‌طلبان خواهد گذاشت. به نظر من اصلاح‌طلبان باید به صورت شفاف معذورات، مقدورات و شرایطی که در آینده با آن مواجه هستند را برای مردم بازگو کنند. با این وجود اتفاقات دی ماه سال96 بسیاری از معادلات سیاسی را در ایران به هم زد. به همین دلیل نیز باید صحنه سیاسی در ایران را به دو بخش قبل و بعد از دی‌ماه96 تقسیم بندی کنیم. اتفاقی که در دی ماه96 رخ داد گذار جریان‌های رادیکال و معترض از گفتمان اصلاح‌طلبی و اصولگرایی بود. این در حالی است که فضای تبلیغاتی سنگین خارج از کشور نیز در این مساله موثر بود. از سوی دیگر بخش‌هایی از جامعه که پرسش‌گر، مطالبه‌گر و پرخاشگر هستند دیگر به رسانه‌هایی که موثر بوده‌اند، اعتماد ندارند و این مسأله به خوبی در اتفاقات دی ماه 96 خود را نشان داد. این در حالی است که روزنامه‌های نیز در شرایط خاصی قرار گرفته‌اند و قدرت مانور گذشته را از دست داده‌اند. در نتیجه افکار عمومی به سمت فضای مجازی سوق پیدا کرده است. با این وجود رسانه‌های خارجی در اتفاقات دی ماه 96 بیش از آنکه دستگاه‌ها را مورد انتقاد قرار بدهند به جریان اصلاحات و به‌خصوص به رئیس دولت اصلاحات انتقاد وارد کردند.

چرا اپوزیسیون خارج نشین جریان اصلاحات را هدف حملات خود قرار داد؟

دلیل این مسأله نیز به خوبی روشن است. بدون شک اصلاح‌طلبان آخرین ستون استوار نظام جمهوری اسلامی هستند و به همین دلیل نیز اپوزیسیون خارج نشین تلاش می‌کرد انتقادات خود را به جریان اصلاحات افزایش بدهد تا این ستون فرو بریزد. در صورتی که مردم از جریان اصلاحات عبور کنند هیچ جایگزینی برای جریان اصلاحات وجود ندارد و در چنین شرایطی است که آلترناتیو متولد خواهد شد. به صورت طبیعی هنگامی که در یک نظام سیاسی آلترناتیو‌های درون نظام از بین برود سنتز آن در بیرون از نظام سیاسی شکل خواهد گرفت. بدون شک اگر نظام سیاسی اجازه ندهد شخصیت‌ها و گروه‌های سیاسی که دارای اختلاف سلیقه با نظام هستند در درون نظام فعالیت کنند جمعیت خشمگین و ناامید برای خود رهبران خیابانی انتخاب خواهند کرد. این اتفاق در همه جنبش‌های خیابانی در جوامع مختلف رخ داده است. این رهبران مقتدر خیابانی که به یکباره متولد می‌شوند امکان ردیابی امنیتی ندارند و سیستم امنیتی اطلاع دقیقی از وضعیت آنها ندارد و در یک بی‌هویتی جدید شکل می‌گیرند. در انقلاب فرانسه این اتفاق در کلوپ‌ها، مهمانی‌ها و پارتی‌ها رخ داد و افرادی چون روبسپیر موفق شدند رهبری تجمعات خیابانی و در نهایت انقلاب را به دست بگیرند. در شرایط کنونی جامعه ایران از نظر اقلیمی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی آماده انفجار است. فرانسوی‌ها یک ضرب‌المثل دارند به این مضمون که: «بدبختی‌ها به ندرت و به صورت تک به تک می‌آیند». این در حالی است که کشورما در بخش‌های مختلف با چالش‌های جدی مواجه شده است.

رفتار شناسی جریان اصلاحات در اتفاقات دی ماه 96 چگونه بود؟ آیا این جریان موفق شد به سلامت از این مهلکه خارج شود؟

جریان اصلاحات یکی از بازندگان اتفاقات دی ماه سال96 است. بنده باید به صراحت عنوان کنم که بیانیه برخی از اصلاح‌طلبان درباره اتفاقات سال96 در ادبیات و ترمونولوژی جریان اصلاحات یک «افتضاح سیاسی» بود که با اعتبار رئیس دولت اصلاحات بازی کرد. بدون شک افکار عمومی در بسیاری از مقاطع این اشتباهات بزرگ را نخواهد بخشید. جریان اصلاحات با هرگونه آشوب، درگیری خیابانی، اغتشاش، هرج و مرج و بی‌قانونی مخالف است و به هیچ عنوان این مسائل را تأیید نمی‌کند. بنده سال‌ها پیش کتاب دولت و انقلاب را نوشتم و در آن توضیح دادم که جنبش‌های خیابانی بیش از آنکه همراه با دستاورد باشد مصیبت و گرفتاری ایجاد می‌کند. با این وجود این مسأله دلیل نمی‌شود که ما در تحلیل ریشه‌های چنین اتفاقاتی دچار خطا و کج روی شویم. بدون شک تجمعات خیابانی در شهر‌های مختلف کشور در دی ماه گذشته در واکنش به احساس ناامیدی، فقدان احترام اجتماعی و نا کارآمدی بخش‌هایی از مسئولان به وجود آمده است. هنگامی که بخش‌هایی از مدیریت جامعه، مدیران متعهد و دلسوز را به دلایل سیاسی خانه‌نشین می‌کنند و افرادی را به‌کار می‌گیرند که خود را به شکل ساختارها در می‌آورند اما به آن باور ندارند، به صورت پنهان به ناکارآمدی ساختارهای مدیریتی کشور دامن می‌زنند. به همین دلیل نیز ما نیازمند یک بازسازی جدی در زمینه مدیریت جامعه هستیم. این در حالی است که به عنوان یک اصلاح‌طلب باید عنوان کنم در مرحله نخست جریان اصلاحات نیازمند یک بازسازی و بازنگری تئوریک در درون خود است.

در شرایط کنونی نسل جدید اصلاح‌طلب از نسل گذشته فاصله گرفته و نسبت به برخی از انگاره‌های این جریان تردیدهای جدی پیدا کرده است. به نظر شما جریانی که نیازمند بازسازی و بازنگری در مبانی خود است چگونه می‌تواند نسل جدید که با پرسش‌های بی‌پاسخ زیادی مواجه شده را اقناع کند؟

برای تجویز دارو در ابتدا باید بیماری را به صورت کامل شناخت و نسبت به آن آگاهی پیدا کرد. جریان اصلاحات نیز مانند دیگر بخش‌ها «پیر» شده است. به همین دلیل نیز فهم این جریان در محیط سیاسی نیازمند بازنگری و بازاندیشی است. گاهی اوقات مکانیزم‌های احزاب اصلاح‌طلب و شورای عالی سیاستگذاری مکانیزم‌های ملوک الطوایفی است. اصلاح‌طلبان هنوز یک مکانیزم خلاق و پویا برای رده‌بندی نیروهای سیاسی خود ایجاد نکرده‌اند. شاید یکی از دلایل آن این است که جریان اصلاحات در سال‌های گذشته به حاشیه رفته است. با این وجود هنگامی که اصلاح‌طلبان به قدرت نیز دست پیدا می‌کنند با آفت‌های ناگوارتری مواجه می‌شوند. اگر ما به کابینه نخست آقای روحانی نگاه کنیم بیشتر شبیه مدرسه پیرمردها بود. این وضعیت در بین بزرگان جریان اصلاحات نیز وجود دارد و اغلب آنها پیرمرد هستند. به همین دلیل نیز این افراد فاقد درک کافی از شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعه هستند. نکته مهم در این زمینه این است که اغلب این افراد توسط فرزندان و یا نوه‌های خود از تحولات جامعه مطلع می‌شوند و خودشان هیچ ارتباط عمیق و مستقیم با جامعه ندارند. بسیاری از افراد هنوز اطلاع ندارند که در لایه‌های پنهان جامعه ایران چه می‌گذرد. به همین دلیل نیز در اتفاقاتی مانند اتفاقات دی‌ماه سال گذشته غافلگیر می‌شوند و نمی‌توانند واکنش مناسبی نسبت به این رخداد از خود بروز بدهند. این وضعیت برای اصولگرایان نیز وجود دارد و تنها مختص به اصلاح‌طلبان نیست. در بین اصولگرایان نیز افرادی وجود دارند که دارای هفتاد شغل هستند و مدعی هستند که در طول سال چندین کتاب و مقاله می‌نویسند. بنده به عنوان یک استاد دانشگاه عنوان می‌کنم که ممکن نیست که یک فرد در چندین پست مهم و کلیدی فعالیت داشته باشد و بتواند در طول سال چندین مقاله نیز بنویسد. جریان اصلاحات تا زمانی که از شکل ملوک الطوایفی و روابط غیرشفاف خارج نشود در فرستادن نماینده به مجلس، دولت و... دچار اشتباه خواهد شد.

شما چشم اندازی روشنی از وضعیت جریان اصلاحات در سال‌های پایانی دولت آقای روحانی به خصوص در دو انتخابات آینده مشاهده می‌کنید؟

امروز کار برای دولت حسن روحانی با توجه به تغییر معادلات بین‌المللی سخت‌تر از گذشته است. در نتیجه اگر وضعیت به همین شکل ادامه پیدا کند و راه چاره‌ای برای مشکلات درونی جریان اصلاحات اندیشیده نشود اصلاح‌طلبان ممکن است در دو انتخابات 98 و1400 بازنده باشند. اصولگرایان می‌دانستند که اگر اهداف برجام محقق شود اقتصاد ایران وضعیت بهتری نسبت به گذشته پیدا خواهد کرد و به همین دلیل اصولگرایان تا30 سال آینده نمی‌توانند به قدرت بازگردند. به همین دلیل نیز منافع ملی را زیرپا گذاشتند و برای ناتوانی و عدم موفقیت دولت حسن روحانی از همه ظرفیت‌های خود استفاده کردند. در شرایط کنونی برای برخی تخریب روحانی از دشمنی با شیطان هم مهم‌تر است. این در حالی است که دولت حسن روحانی نیز در یک عقب‌نشینی استراتژیک و برای گرفتن چراغ سبز از برخی نهادهای خاص، پشتوانه اجتماعی خود را از دست داده است. به نظر من یکی از دلایل ناآرامی‌های دی ماه96 نیز همین مسأله بود. گروه‌های اجتماعی با رأی24 میلیونی خود حسن روحانی را به عنوان ریاست‌جمهوری انتخاب کردند اما پس از انتخابات با عقب نشینی وی مواجه شدند. در نتیجه به این نتیجه رسیدند که هیچ امیدی نمی‌تواند به آینده داشت. عقب نشینی اشتباه دولت روحانی، دشمنی مخالفان دولت با دستاوردهای دولت و همچنین تغییر معادلات بین‌المللی به ضرر دولت روحانی شرایطی را به وجود آورده که احتمال موفقیت دولت حسن روحانی و همچنین اصلاح‌طلبان در آینده نسبت به گذشته کاهش پیدا کرده است. به همین دلیل نیز اگر حامیان جریان اصلاحات در انتخابات آینده به این نتیجه برسند که حضور آنها در پای صندوق‌های رأی هیچ دردی از آنها دوا نخواهد کرد در خانه نشسته و در انتخابات شرکت نخواهند کرد. در چنین شرایطی اصولگرایان با کمترین سازماندهی به پیروزی خواهند رسید.

آیا در شرایطی که چنین اتفاقی رخ بدهد شکست جریان اصلاحات از درون این جریان اتفاق رخ داده است؟

اصلاح‌طلبان دچار یک جبر تاریخی شده‌اند و این موضوع فراتر از حمایت اصلاح‌طلبان از حسن روحانی است. در شرایط کنونی جریان اصلاحات قادر نیست مشکلات اصلی و تاریخی کشور را به صراحت برای مردم عنوان کند. اصلاح‌طلبان به دلایل مشکلات بین‌المللی و امنیتی نمی‌توانند به درستی مشکلات کشور را ریشه‌یابی کنند. شرایط هم به شکلی نیست که اصلاح‌طلبان دلایل اصلی مشکلات کشور را ندانند و بلکه از بیان صریح آن به افکار عمومی ناتوان هستند. به همین دلیل نیز برخی از گروه‌های اجتماعی راه حل پیشنهادی اصلاح‌طلبان را درمان بیماری خود تلقی نکرده و به سمت نسخه‌های دروغین سوق پیدا کرده‌اند. به نظر من در جامعه رادیکال شده گفتمان اصلاح‌طلبی کمترین شانس را برای موفقیت خواهد داشت.

چرا در جامعه‌ای که رادیکال شده، گروه‌های اجتماعی به آسانی از گفتمان اصلاح‌طلبی عبور می‌کنند؟

قطعا این اتفاق رخ خواهد داد. این اتفاق در سال57 نیز در ایران رخ داد و در انقلاب‌هایی مانند انقلاب فرانسه و روسیه نیز به وقوع پیوست. در آینده اصلاح‌طلبان با دو چشم‌انداز مواجه خواهند بود؛ نخست حفظ وضعیت موجود و دوم تلاش برای تغییرات ساختاری. این در حالی است که در شرایط کنونی اصلاح‌طلبان نه به دنبال حفظ وضعیت موجود هستند و نه به دنبال تغییرات ساختاری هستند. در نتیجه اگر همین وضعیت ادامه پیدا کنند در یک بازی دو سر باخت قرار خواهند گرفت. این بلایی است که در گذشته بر سر مرحوم بازرگان نیز آمد. بنده باید به صراحت عنوان کنم که اگر برخی از مسئولان و بزرگان جریان اصلاحات دیر بجنبند و در برخی رویکردهای مدیریت جامعه تغییرات جدی به وجود نیاورند باید نگران روزی بود که سیلابی به راه بیفتد و در این سیلاب هیچ کس صدای اصلاح‌طلبان و رئیس دولت اصلاحات را نشود. این اتفاق در ناآرامی‌های دی ماه 96 نیز رخ داد و گروه‌های معترض نه صدای رئیس دولت اصلاحات را شنیدند و نه به دیدگاه‌های اصلاح‌طلبان توجه کردند و بلکه از مواضع اصلاح‌طلبان در این زمینه عبور کردند.

آیا24میلیون رأی آقای روحانی در انتخابات سال96 که درصد بالایی از آن متعلق به اصلاح‌طلبان بود در آستانه فروپاشی قرار گرفته است؟

خیر؛ به نظر من بخش‌هایی از ناامیدی اجتماعی که در جامعه به وجود آمده در واکنش به محافظه کاری و عقب‌نشینی آقای روحانی پس از انتخابات ریاست‌جمهوری بوده است. به همین دلیل نیز امروز در کوچه بازار برخی عنوان می‌کنند حسن روحانی هم نتوانست کار خاصی برای حل مشکلات مردم انجام بدهد. در نتیجه بین خواست جامعه و امکان تحقق مطالبات جامعه فاصله افتاده است. به همین دلیل نیز عقلای جریان اصلاحات و دولت حسن روحانی باید هرچه سریع‌تر برای این مشکل راه حل مناسب را انتخاب کنند. بدون شک اگر به زودی و در کوتاه مدت هیچ راه حلی برای این مشکل پیدا نشود نمی‌توان نسبت به چشم انداز آینده جریان اصلاحات خوشبین بود.
پربیننده ترین ها