پیشنهاد لاریجانی برای ریاست میرحسین در صداوسیما!
به گزارش صدای ایران علی لاریجانی در اواخر سال ۱۳۷۲ به ریاست صدا و سیما منصوب شد. او در کتاب خاطراتش که به نام «هوای تازه» منتشر شده، به پیشنهاد رهبر انقلاب برای ریاست صدا و سیما اشاره کرده و از مشکلات شخصی و خانوادگی برای پذیرش این پست مینویسد. لاریجانی مینویسد:
جمعه ۲۴ دیماه ۱۳۷۲
امروز روزه بودم و به همین دلیل به کوه نرفتم. در منزل قدری با فرزندانم مخصوصا آقا مرتضی و فاطمه خانم بازی کردم و با هم به حیاط منزل رفتیم؛ آقا مرتضی مشغول گل بازی شد! ساره خانم دخترم نیز سوالات درس خود را با من در میان گذاشت. ظهر همسرم درباره تصمیم تغییر شغلم سوال کرد. بعد از نماز، سر سجاده نشسته بود که این سوال را مطرح کرد. در مقام تحیر بودم. به ایشان گفتم به نظرم درست است که مقام رهبری با اینجانب مشورت کرده اند ولی احساس می کنم نظرشان بر این است که این امر تحقق پیدا کند. آشفته شد و به گریه افتاد. تعجب کردم چرا این واکنش را داشت. اصرار ایشان بر این بود که به هر نحو شده، مقام معظم رهبری را از این تصمیم منصرف کنم. نمی دانم چرا اینقدر از پذیرفتن مدیریت صدا وسیما توسط من، مکدر است. واقعا کار برایم مشکل شده. می دانم که اگر بار سنگین مسوولیت صداوسیما را بپذیرم و همسرم نیز اینقدر مخالف باشد، مشکلات جدی برایم پیش می آید. او از کار من در وزارت ارشاد راضی بود و با این مسوولیت صددرصد مخالف! بعدازظهر کمی استراحت کردم و مقداری روی پیشنهاد مقام رهبری فکر کردم و تصمیم گرفتم سناریوهای مختلفی را که قابل طرح است، تجزیه و تحلیل کنم و راهکارهای مختلفی ارائه دهم تا ایشان بتوانند افراد دیگری را انتخاب کنند که هم نظر ایشان در تعویض مدیریت صدا و سیما تحقق یابد و هم منجر به جابه جایی اینجانب نشود. کاغذ و قلم را حاضر کردم و آقایان، دکتر حداد عادل، دکتر جواد لاریجانی و مهندس موسوی را در نظر گرفتم و با تجزیه و تحلیل محاسن و معایب و اولویت بندی، طی نامه ای، نتایج را احصا شده آماده کردم. بعد از افطار، تصمیم خود را به همسرم اعلام کردم. او خیلی خوشحال شد. به او توصیه کردم مطلقا این بحث را با کسی در میان نگذارد؛ چون رهبر انقلاب تاکید داشتند در این زمینه با کسی مشورت نکنم؛ هرچند من مشورت با همسر را از این قاعده استثناء کرده بودم!
جمعه ۲۴ دیماه ۱۳۷۲
امروز روزه بودم و به همین دلیل به کوه نرفتم. در منزل قدری با فرزندانم مخصوصا آقا مرتضی و فاطمه خانم بازی کردم و با هم به حیاط منزل رفتیم؛ آقا مرتضی مشغول گل بازی شد! ساره خانم دخترم نیز سوالات درس خود را با من در میان گذاشت. ظهر همسرم درباره تصمیم تغییر شغلم سوال کرد. بعد از نماز، سر سجاده نشسته بود که این سوال را مطرح کرد. در مقام تحیر بودم. به ایشان گفتم به نظرم درست است که مقام رهبری با اینجانب مشورت کرده اند ولی احساس می کنم نظرشان بر این است که این امر تحقق پیدا کند. آشفته شد و به گریه افتاد. تعجب کردم چرا این واکنش را داشت. اصرار ایشان بر این بود که به هر نحو شده، مقام معظم رهبری را از این تصمیم منصرف کنم. نمی دانم چرا اینقدر از پذیرفتن مدیریت صدا وسیما توسط من، مکدر است. واقعا کار برایم مشکل شده. می دانم که اگر بار سنگین مسوولیت صداوسیما را بپذیرم و همسرم نیز اینقدر مخالف باشد، مشکلات جدی برایم پیش می آید. او از کار من در وزارت ارشاد راضی بود و با این مسوولیت صددرصد مخالف! بعدازظهر کمی استراحت کردم و مقداری روی پیشنهاد مقام رهبری فکر کردم و تصمیم گرفتم سناریوهای مختلفی را که قابل طرح است، تجزیه و تحلیل کنم و راهکارهای مختلفی ارائه دهم تا ایشان بتوانند افراد دیگری را انتخاب کنند که هم نظر ایشان در تعویض مدیریت صدا و سیما تحقق یابد و هم منجر به جابه جایی اینجانب نشود. کاغذ و قلم را حاضر کردم و آقایان، دکتر حداد عادل، دکتر جواد لاریجانی و مهندس موسوی را در نظر گرفتم و با تجزیه و تحلیل محاسن و معایب و اولویت بندی، طی نامه ای، نتایج را احصا شده آماده کردم. بعد از افطار، تصمیم خود را به همسرم اعلام کردم. او خیلی خوشحال شد. به او توصیه کردم مطلقا این بحث را با کسی در میان نگذارد؛ چون رهبر انقلاب تاکید داشتند در این زمینه با کسی مشورت نکنم؛ هرچند من مشورت با همسر را از این قاعده استثناء کرده بودم!
خبرهای مرتبط
گزارش خطا
آخرین اخبار