ژنو، وين، نيويورک؛ فرصتي براي يک انتخاب
روزنامه مردمسالاری در سرمقاله خود نوشت:
مذاکره دو تيم ديپلماتيک ايران و آمريکا بر سر مناقشه هستهاي و توافق جامع از اهميت فوقالعادهاي برخوردار است. روند طولاني اين مذاکرات جداي از مباحث فني نشان از حجم بسيار بالاي انباشت بياعتمادي از سوي طرفين دارد. به خصوص موج بياعتمادي طرفيني ايران و آمريکا که در تبيين و تحليل نادرست موضوعات مورد مناقشه افزوده است تا جاييکه همين بحران بياعتمادي ايران و آمريکا را بارها تا مقابله انتحاري جلو برده وليکن هر بار موج عقلانيت مبتني بر منافع ملي و امنيت جهاني و منطقهاي باعث گرديده است که هر دو از دور برگردان جنگ به عقب باز گردند. گاهي در آن سوي مرزها جورج بوش داعيه جنگ با ايران را بر پايه نظريه محور شرارت راهاندازي نمود و گاه از اين سو آرمانگرايان به دنبال ساختار شکني موازين ديپلماتيک بودند تا جاييکه قطعنامهها را کاغذ پاره ناميدند.
اما اين بار فرصت تاريخي براي يک تصميم سياسي فراهم آمده است . اگر تيم مذاکرات هستهاي ايران برخلاف گذشته فقط زمين مذاکرات را در شهرهايي که سازمان ملل در آن مستقرند قرار دادهاند نيويورک ميدان مناسب تمرين ديپلماتيک ايران و غرب بر مناقشه هستهاي است. از سوي ديگر و در شرايط کنوني بحران منطقهاي سوريه و عراق و چالشهاي قدرتهاي بزرگي چون روسيه و آمريکا بر سر اوکراين دو بازيگر متخاصم ديرينه همچون ايران و آمريکا ميتوانند گامهاي موثري را بر دارند.
تيم مذاکرات ايران در يک سال گذشته نشان داد که ميتواند عمق استراتژيک خود را حفظ نمايد و با پشتيباني موثر مقام معظم رهبري و همنوايي داخلي دولت و مجلس، به دنبال منافع ملي و مصالح امنيت منطقهاي و جهاني گامهاي موثري را بردارد . در اين راستا براي اولين بار تابوي مذاکره مساوي خيانت در داخل شکسته شد و وضعيت جديدي ترسيم گرديد که ميتوان جداي از پرخاشگري بينالمللي در پيشرفت مصالح و منافع ملي و منطقهاي ايران اسلامي گامهايي را در جهت تعامل بينالمللي برداشت . اما آنچه در توافق موقت ژنو اتفاق افتاد محصول سطح مديران و وزراي امور خارجه به صورت توام در لايه ميان برد بود و مذاکرات وين نيز نشان داد اين سطح از مذاکرهکنندگان عليرغم تلاشهاي بسيار در تهيه پيشنويس جامع و برداشتن گامهاي موثر توان لازم براي شکستن پارادايمهاي کهنه روابط ايران و غرب را ندارند.
پارادايمهاي کهنهاي که در ساليان متمادي و بر پايه باورهاي غلط دکترينهاي خشونت محورانه و محور سازي شرارت بويژه از جانب آمريکا نهادينهسازي گرديده و دنيا را با ابزارهاي رسانهاي، حقوقي و سياسي مجبور به پذيرش آن نموده است . مذاکرات وين عليرغم سطح طولاني گفتوگوها و حتي حضور وزراي امور خارجه ايران و آمريکا با يک ترديد جدي مواجه بود و نشان داد که تنها راه دستيابي به توافق جامع شکسته شدن مرز ترديدهاي بزرگ است و اين مهم، به خصوص براي آمريکاييها دشواري تصميم را صد چندان ساخته است . چه اينکه پارادايمسازيهاي خشونتآفرين در داخل آمريکا از جانب افراطگرايان و بويژه نومحافظهکاران در بخشهاي مختلف دولت و مجالس سنا و نمايندگان را دچار تنشهاي ايدئولوژيک و اضطراب سياسي چالش انتخاب ساخته است. چرا که تصميم جديد به نوعي نفي گذشته مخاصمه آميز ايران و غرب را برملا ساخته و آمريکاييها را در درون با اين سوال بزرگ مواجه ميسازد که ماحصل اين همه دشمني و محاصره و تحريم ايران در طول سه دهه انقلاب اسلامي چه بود؟ آمريکاييها امروز مشکلتر از امضاي توافق جامع بايد از مرز باورها و ايستارهاي غلط خود بگذرند و همين موضوع را براي رييسجمهور اوباما دشوارتر نموده است. هر چند ايرانيها در مذاکرات واقعگرايانه خود نشان دادند اساسا تابوي توهم مذاکرات با آمريکا را شکستهاند بايد ديد اوباما برنامهاي براي گذار از ترسهاي ايدئولوژيک و مذاکره با ايران در سطوح عالي را دارد و ميتواند از فرصت نيويورک براي ادامه سياست تعامل ايران با جامعه جهاني بر اساس موازين بينالمللي استفاده نمايد. هر چند دشواري اين موضوع به سختي اولين تماس تلفني و ترديدهاي او در رابطه با پاسخ يا عدم پاسخ رييسجمهور روحاني نيست اما غلبه بر ترديدها و همچنين انتقادات داخلي بستر سختي را براي تصميم وي ساخته است. اما بيترديد هم مذاکره دو رييسجمهور و هم فضاي گفتوگو هر دو طرف در جريان نشست 3+3 ميتواند بسترهاي موثري را براي دستيابي به توافق جامع ايجاد نمايد .
اما بايد ديد آيا اوباما ميتواند گل تاريخي ديپلماسي خود را در نيويورک به ثمر رسانده و باعث چرخش بازي مخاصمه آميز آمريکا بر عليه ايران گردد و يا اينکه در آخرين ماههاي رياست جمهوري خويش افسوس فرصتهاي محدود را براي آمريکاييها به ارمغان خواهد آورد؟
مذاکره دو تيم ديپلماتيک ايران و آمريکا بر سر مناقشه هستهاي و توافق جامع از اهميت فوقالعادهاي برخوردار است. روند طولاني اين مذاکرات جداي از مباحث فني نشان از حجم بسيار بالاي انباشت بياعتمادي از سوي طرفين دارد. به خصوص موج بياعتمادي طرفيني ايران و آمريکا که در تبيين و تحليل نادرست موضوعات مورد مناقشه افزوده است تا جاييکه همين بحران بياعتمادي ايران و آمريکا را بارها تا مقابله انتحاري جلو برده وليکن هر بار موج عقلانيت مبتني بر منافع ملي و امنيت جهاني و منطقهاي باعث گرديده است که هر دو از دور برگردان جنگ به عقب باز گردند. گاهي در آن سوي مرزها جورج بوش داعيه جنگ با ايران را بر پايه نظريه محور شرارت راهاندازي نمود و گاه از اين سو آرمانگرايان به دنبال ساختار شکني موازين ديپلماتيک بودند تا جاييکه قطعنامهها را کاغذ پاره ناميدند.
اما اين بار فرصت تاريخي براي يک تصميم سياسي فراهم آمده است . اگر تيم مذاکرات هستهاي ايران برخلاف گذشته فقط زمين مذاکرات را در شهرهايي که سازمان ملل در آن مستقرند قرار دادهاند نيويورک ميدان مناسب تمرين ديپلماتيک ايران و غرب بر مناقشه هستهاي است. از سوي ديگر و در شرايط کنوني بحران منطقهاي سوريه و عراق و چالشهاي قدرتهاي بزرگي چون روسيه و آمريکا بر سر اوکراين دو بازيگر متخاصم ديرينه همچون ايران و آمريکا ميتوانند گامهاي موثري را بر دارند.
تيم مذاکرات ايران در يک سال گذشته نشان داد که ميتواند عمق استراتژيک خود را حفظ نمايد و با پشتيباني موثر مقام معظم رهبري و همنوايي داخلي دولت و مجلس، به دنبال منافع ملي و مصالح امنيت منطقهاي و جهاني گامهاي موثري را بردارد . در اين راستا براي اولين بار تابوي مذاکره مساوي خيانت در داخل شکسته شد و وضعيت جديدي ترسيم گرديد که ميتوان جداي از پرخاشگري بينالمللي در پيشرفت مصالح و منافع ملي و منطقهاي ايران اسلامي گامهايي را در جهت تعامل بينالمللي برداشت . اما آنچه در توافق موقت ژنو اتفاق افتاد محصول سطح مديران و وزراي امور خارجه به صورت توام در لايه ميان برد بود و مذاکرات وين نيز نشان داد اين سطح از مذاکرهکنندگان عليرغم تلاشهاي بسيار در تهيه پيشنويس جامع و برداشتن گامهاي موثر توان لازم براي شکستن پارادايمهاي کهنه روابط ايران و غرب را ندارند.
پارادايمهاي کهنهاي که در ساليان متمادي و بر پايه باورهاي غلط دکترينهاي خشونت محورانه و محور سازي شرارت بويژه از جانب آمريکا نهادينهسازي گرديده و دنيا را با ابزارهاي رسانهاي، حقوقي و سياسي مجبور به پذيرش آن نموده است . مذاکرات وين عليرغم سطح طولاني گفتوگوها و حتي حضور وزراي امور خارجه ايران و آمريکا با يک ترديد جدي مواجه بود و نشان داد که تنها راه دستيابي به توافق جامع شکسته شدن مرز ترديدهاي بزرگ است و اين مهم، به خصوص براي آمريکاييها دشواري تصميم را صد چندان ساخته است . چه اينکه پارادايمسازيهاي خشونتآفرين در داخل آمريکا از جانب افراطگرايان و بويژه نومحافظهکاران در بخشهاي مختلف دولت و مجالس سنا و نمايندگان را دچار تنشهاي ايدئولوژيک و اضطراب سياسي چالش انتخاب ساخته است. چرا که تصميم جديد به نوعي نفي گذشته مخاصمه آميز ايران و غرب را برملا ساخته و آمريکاييها را در درون با اين سوال بزرگ مواجه ميسازد که ماحصل اين همه دشمني و محاصره و تحريم ايران در طول سه دهه انقلاب اسلامي چه بود؟ آمريکاييها امروز مشکلتر از امضاي توافق جامع بايد از مرز باورها و ايستارهاي غلط خود بگذرند و همين موضوع را براي رييسجمهور اوباما دشوارتر نموده است. هر چند ايرانيها در مذاکرات واقعگرايانه خود نشان دادند اساسا تابوي توهم مذاکرات با آمريکا را شکستهاند بايد ديد اوباما برنامهاي براي گذار از ترسهاي ايدئولوژيک و مذاکره با ايران در سطوح عالي را دارد و ميتواند از فرصت نيويورک براي ادامه سياست تعامل ايران با جامعه جهاني بر اساس موازين بينالمللي استفاده نمايد. هر چند دشواري اين موضوع به سختي اولين تماس تلفني و ترديدهاي او در رابطه با پاسخ يا عدم پاسخ رييسجمهور روحاني نيست اما غلبه بر ترديدها و همچنين انتقادات داخلي بستر سختي را براي تصميم وي ساخته است. اما بيترديد هم مذاکره دو رييسجمهور و هم فضاي گفتوگو هر دو طرف در جريان نشست 3+3 ميتواند بسترهاي موثري را براي دستيابي به توافق جامع ايجاد نمايد .
اما بايد ديد آيا اوباما ميتواند گل تاريخي ديپلماسي خود را در نيويورک به ثمر رسانده و باعث چرخش بازي مخاصمه آميز آمريکا بر عليه ايران گردد و يا اينکه در آخرين ماههاي رياست جمهوري خويش افسوس فرصتهاي محدود را براي آمريکاييها به ارمغان خواهد آورد؟
گزارش خطا
آخرین اخبار