سراج: استفاده از موسیقی پاپ از حد تعادل خارج شده است
حسامالدین سراج در سال 1337 در شهر اصفهان در خانوادهای صاحب ذوق دیده به جهان گشود. بزرگترین مشوق او در تحصیل علم و هنر پدرش بود. او بر علوم قدیمه و ادبیات احاطه داشت، صدای خوشآهنگی داشت و با اساتید ادب و هنر نظیر استاد جلال الدین همائی، استاد تاج اصفهانی، استاد حسن کسائی و ..... حشر و نشر داشت. به همین جهت فضایی مستعد برای تربیت فرزندانش فراهم آورده بود. در چنین محیطی جوانههای عشق و علاقه به شعر و موسیقی در جان و دل حسامالدین سراج شکوفا شد. سراج موسیقی را با آموختن تنبک از سیزده سالگی آغاز کرد و سپس سنتور را در اصفهان نزد استاد ساغری آموخت و برای تکمیل آن از اساتیدی چون فرامرز پایور، رضا شفیعیان و پشنگ کامکار بهره جسته است. در زمینه آواز از محضر مرحوم استاد محمود کریمی و استاد محمدرضا شجریان استفاده کرده است.
او بهموازات آموزش موسیقی تحصیلات خود را در رشته معماری و شهرسازی در دانشگاه شهید بهشتی ادامه داده و موفق به اخذ فوقلیسانس معماری شده است. دکترای او در رشته پژوهش هنر از دانشگاه هنر است.در برخی از آثار که با صدای او شنیدهایم مانند باغ ارغوان، شرح فراق، بینشان، آئینه رو، نرگس مست، ماه نو و ..... آهنگسازی قطعات را نیز بهعهده داشته است. سراج تحقیقاتی در باب زیباییشناسی هنر و معماری و تطبیق وجوه اشتراک هنرها دارد که به صورت رساله نهایی دانشگاهی ارائه شده و به صورت مقاله در مجلات فرهنگی و هنری به چاپ رسیده است.آثار موسیقی که تاکنون از او منتشر شده شامل نینوا، باغ ارغوان، وصل مستان، شمسالضحی، یاد یار، آفاق عشق (خسرو شیرین، لیلی مجنون)، طریقت عشق، شرح فراق، آئینه رو، دل آرا، بینشان، نگاه آسمانی، نرگس مست، بوی بهشت، شهر آشنایی، رویای وصل، وداع، عشق و مستی، قصه گیسو، جام الست ،راه بی نهایت، خوشا سرو و…. است.او تاکنون کنسرتهای موسیقی موفقی در کشورهای فرانسه، انگلستان، سوئیس، هلند، آلمان، یونان، اسپانیا، چین، ترکیه، کره، کانادا، آمریکا و روسیه داشته است. بخشی از این مصاحبه به بررسی موسیقی و معماری اختصاص داشت.
به عنوان اولین سوال، چرا به سمت موسیقی گرایش پیدا کردید و چرا این هنر را در دانشگاه ادامه ندادید؟
من از بچگی به دلیل تربیت خانوادگی به هنر علاقه داشتم چون پدرم علاقهمند به شعر و موسیقی بود در نتیجه همه فرزندانش را به فراگیری موسیقی تشویق میکرد. برادر بزرگترم نوازنده نی بود و آواز میخواند. پدرم هم آواز میخواند و صدای بسیار خوبی داشت به همین جهت به موسیقی علاقهمند شدم. موسیقی را با ساز تنبک شروع کردم. سپس به سمت ساز سنتور رفتم و بعد که به تهران آمدم به سمت آواز گرایش پیدا کردم. سنتور را زیر نظر اساتیدی چون سیروس ساغری، پشنگ کامکار، رضا شفیعیان، فرامرز پایور آموختم. همچنین آواز را توسط محمود کریمی و محمدرضا شجریان فراگرفتم. موسیقی رشته دانشگاهی من نبود زیرا آن زمان در جامعه همه میپرسیدند که فرد تحصیلکرده پزشک است یا مهندس! یعنی این دو بهعنوان ارزش اجتماعی شناخته شده بود. متاسفانه در آن زمان هم موسیقی مظلوم بود. در آن زمان موسیقی را به رسمیت نمیشناختند به همین دلیل ترجیح دادم موسیقی را به صورت آزاد کار کنم. موسیقی همیشه برایم ارزشمند بوده است زیرا هیچگاه درباره آن احساس تکلیف و وظیفه نمیکردم و همیشه آزادانه به دنبال موسیقی بودهام.
بیشتر آلبومهای شما موفق بودند و مورد توجه قرار گرفتند ولی دو آلبوم نینوا و وداع چون جنبه مذهبی داشت بیشتر فراگیر شد، چرا ارائه این آثار ادامه پیدا نکرد؟
احتمال دارد که در آینده این آثار باز هم تولید و تقدیم مردم شود. شاید جنبه معنوی اینگونه آثار مورد توجه مخاطبین بوده است.
چرا در این چند سال نسبت به گذشته کم کار شدهاید؟
خودم هم دلیلش را نمیدانم شاید یکی از دلایل آن دولت قبلی بوده است زیرا زمینه کار برای بسیاری از هنرمندان در آن دوره فراهم نبود. اخیرا کارهایی تهیه شده است که این آثار در دست توزیع است و در آینده تقدیم مردم خواهد شد. یکی آلبوم مسیحا و دیگری آلبوم لبخوانی باران است. اشعار از قیصر امین پور ،ساعد باقری ، حافظ ، مشتاق اصفهانی و میرزا حبیب خراسانی است.
وضعیت موسیقی را چطور ارزیابی میکنید؟
فکر میکنم موسیقی وضعیت نابسامان و مغشوشی دارد و دلیل آن این است که موسیقی در صدا و سیما به صورت جدی مورد توجه قرار نمیگیرد. به عنوان مثال در صدا و سیما سازهای ایرانی نمایش داده نمیشود و این یکی از بزرگترین مشکلات در این زمینه است. بطور کلی آن کارهایی که باید زمینهساز هنری که تناسب با هویت اصیل ما دارد انجام شود متاسفانه انجام نمیشود. از طرفی من تخصصام موسیقی پاپ نیست و مخالفتی با این نوع موسیقی ندارم. اما استفاده از موسیقی پاپ در جامعه ما از حد تعادل خارج شده است. در آینده آنچه برای ما میماند و ماندگار میشود موسیقی متناسب با هویت ملی ماست. متاسفانه الان ارزشگذاریها بیشتر به سمت موسیقی پاپ رفته و حتی رادیو و تلویزیون هم در حفظ و اشاعه موسیقی اصیل کوتاهی میکند.
خیلیها معتقدند که جامعه امروز ما دیگر طاقت شنیدن آواز طولانی با ساز تنها را ندارد، نظرتان چیست؟
این موضوع عام نیست، مثلا خیلیها میگویند موسیقی پاپ دوست دارند ولی بعضی دیگر موسیقی سنتی را بیشتر میپسندند. به نظر من اهل نظر بیشتر آواز دوست دارند زیرا آواز یک خلاقیت در آن واحد است و به عنوان یک اثر هنری مطلوب برای مخاطبان است. یک جمله است که امروزه بعضیها از آن استفاده میکنند. جامعه تند شده است و در مقابل این تندی ما هم باید از موسیقیهای تند استفاده کنیم. ما باید از نقطه مقابل استفاده کنیم یعنی اگر حرکت جامعه تند شده است ما باید به آن آرامش بدهیم و به نحوی جامعه را به سمت تعادل ببریم. اگر در مقابل حرکت تند از موسیقی تند استفاده کنیم این کار عاقلانه نیست. اما قبول دارم که حرکت جامعه متفاوت شده است و ما باید کلاممان را مختصر کنیم. موسیقی ایرانی هم به صورت طبیعی به این سمت میرود.
چرا امروزه کمتر شاهد پیشرفت موسیقیدانها هستیم و چرا در گذشته آثاری که ارائه میشد ماندگار میشد ولی امروزه این اتفاق رخ نمیدهد؟
ماندگار شدن یک اثر به چند عامل بستگی دارد و اولین عامل آهنگسازی مناسب است و عوامل دیگر شعر مناسب و اجرای مناسب است. همچنین دلیل دیگر رسانههاست. به عنوان مثال الههناز استاد بنان این طور نیست که از نظر آهنگ بهترین آهنگ دنیا باشد ولی چون زیاد از رادیو و تلویزیون پخش شده است مردم از آن قطعه خاطره دارند زیرا این قطعه را زیاد شنیدهاند. مردم آهنگی را که زیاد بشنوند با آن ارتباط برقرار میکنند. این مجموعه عوامل در دوره اخیر کمرنگ شده است و من نمیدانم این قطعات پاپ امروزی چگونه میتواند جایی در خاطرههای مردم داشته باشد. من به عنوان یک شنونده میگویم هیچ کدام در ذهن من ماندگار نمیشود و شاید دلیلش این است که سرعت بیش از حد دارد. همچنین موسیقی الکترونیک ویژگیهای خاصی دارد که در ذهن نمیماند. موسیقی آکوستیک به دلیل نزدیکتر بودنش به طبیعت و فطرت انسانی سبب میشود دلنشین و خاطرهانگیز شود.
چرا موسیقی سنتی ما همپای ادبیات نوی ما پیش نرفته است به عنوان مثال اشعار شاملو، فروغ فرخزاد، اخوان ثالث بازتاب وقایع اجتماعی است ولی موسیقی سنتی ما همپای جامعه پیش نمیرود، دلیل این موضوع چیست؟
بطور کلی بخشی از شعر نو قابل استفاده برای موسیقی ایرانی است و بخش عمده آن به صورت دکلمه جذابتر است. به عنوان مثال اشعار سهراب سپهری اگر به صورت دکلمه آهنگسازی شود بخش دکلمه مطلوبتر است و ما قدیم این موضوع را تجربه کردیم. کسی که اشعار سهراب سپهری را دکلمه کرده بود موفقتر بود. شعر نو به سمت دکلمه و گویش میرود و این عیب نیست. ذات موسیقی ایرانی با افاعیل عروضی سازگار است و اشعار قدیم با موسیقی سنتی ما سازگارتر است اما ناگفته نماند که ما در زمینه آثار اجتماعی آثار ارزشمندی داریم و در دوره جدید هم تا به امروز آثار زیادی داریم که بیان کننده وقایع اجتماعی بودهاند.
چرا در جامعه امروز ما خوانندگان بیشتر تقلیدی میخوانند؟
در هنر موسیقی و هنر خط در مرحله اول باید تقلید کنیم. در مرحله تقلید هنرجو مانند استاد خود میخواند. هنرجویان بسیاری در ابتدا مانند بزرگان آواز میخوانند اما مرحله به مرحله که پیش میروند شیوه آواز خود را پیدا میکنند.
شما مقوله صداسازی را قبول دارید؟
بله، صداسازی را قبول دارم زیرا یک تکنیک است و هنرجو میتواند به کمک صداسازی استفاده مطلوبتری از صدای خودش بکند.
مهمترین مشکلات خوانندگان ما چیست؟
اگر از من این را بپرسید میگویم هیچ مشکلی ندارم زیرا خدایی دارم که بسیار کریم و رحیم است و سایهاش بر سر من بوده و هست. اما از نظر مشکلاتی که در ایران وجود دارد مشکلات فقط مختص خوانندگان نیست بلکه همه مشکل دارند به عنوان مثال مشکلات زیادی وجود دارد تا یک هنرمند بتواند کنسرت برگزار کند. همچنین هزینه آمفیتئاترها گران است است و بوروکراسی پیجیده تا اخذ مجوز... این مجموعه عوامل سبب میشود که مانع برای موسیقیدانها به وجود آید. امیدوارم در آینده این موانع از بین برود تا موزیسینها با خیال راحت فعالیت کنند.
چطوری میتوانیم از ریتم تکراری موسیقی سنتی جلوگیری کنیم؟
موسیقی سنتی به یک ریتم یا چند ریتم خلاصه نمیشود. من در آثار امروز ریتم تکراری کمتر میشنوم و تنوع زیاد است ولی دلنشینی که لازمه موسیقی ایرانی است در آثار امروزی کمتر است. مثلا وقتی صدای نی استاد حسن کسایی یا صدای تار استاد جلیل شهناز را میشنویم همه آنچه مینوازند برای ما دلنشین است. اما امروزه آثاری که تولید میشود از صد درصد فقط درصد کمی از آن دلنشین است. دلنشینی در آثار امروزی کمتر شده است.
کمی درباره شکلگیری آلبومهای مسیحا و لبخوانی باران صحبت کنید، شما در بسیاری از آلبومهایتان خودتان آهنگسازی میکردید چرا از آهنگسازی فاصله گرفتید؟
من از آهنگسازی فاصله نگرفتم و حتی در آلبوم لبخوانی باران یک تصنیف را خودم آهنگسازی کردم. من پرهیزی از آهنگسازی ندارم ولی باید زمینه فراهم شود. دوست دارم مردم زمانیکه این دو اثر منتشر میشود درباره آنها قضاوت کنند. آلبوم مسیحا یک داستان روایی است که شامل دو سی دی است. این روایت که شعر است ستون فقرات اثر است و شامل قطعات باکلام و بیکلام است. همچنین جنبه روایی _ نمایشی هم دارد. آلبوم لبخوانی باران توسط صادق موسوی آهنگسازی شده است و هنرمندان جوان و باذوق در این اثر یک لحن جدید از موسیقی ایرانی را ارائه کردهاند.
شما در زمینه معماری هم تجربه دارید، چه ارتباطی بین موسیقی و معماری است؟
موسیقی و معماری در مبنا با هم اشتراک دارند یعنی اینکه معماری وجه دیداری زیبایی است و موسیقی وجه شنیداری زیبایی است. یا اینکه معماری موسیقی مکان است و موسیقی معماری زمان است زیرا بستر شکلگیری موسیقی زمان است و بستر شکلگیری معماری مکان است، مکانی که شامل سه بعد طول و عرض و ارتفاع است. در موسیقی ما فقط یک بعد داریم و آن فقط زمان است. نسبتهایی که در گام است و نسبتهایی که در موسیقی رعایت میشود به لحاظ ریاضی ایجاد زیبایی میکند ولی در معماری نسبتها به صورت هندسی ایجاد زیبایی میکند اما با هم اشتراک دارند یعنی معماری وجه عینی هندسه تجریدی است و موسیقی وجه شنیداری ریاضی تجریدی است. آنچه در ریاضی به جواب نمیرسد در هندسه به زیباترین جواب میرسد مانند رادیکال 2 یا رادیکال 3 و….امثالهم.
از ساختمانهای معماری ایران چه صدایی میشنوید؟ شهرهای ما چه موسیقی دارند؟
من صدای معماری ایران را میشنوم. متاسفانه شهرهای امروز مانند شهرهای قدیمی نیستند یعنی سیمان، آجر و آهن شهرهای ما را تکه پاره کرده است ولی وقتی به میدان نقشجهان اصفهان میرویم متوجه میشویم که فضا با فضاهای دیگر کاملا متفاوت است یعنی این زیبایی ناخودآگاه به انسان هجوم میآورد و شوک ایجاد میکند. مثلا وقتی گنبد مسجد شیخ لطفالله را میبینیم جالب این است که گنبد و سر در کاملا قرینه نیست، اماکاملا زیباست و حس نامعمول به انسان دست نمیدهد. معمار نور را از شبستان به سمت انتها برده است و آنجا باز نور از بالا میتابد و نورمسیر را تعیین میکند. طراحی آن شاهکار است. همچنین عمارت عالیقاپو در حقیقت شیخ بهایی آن را طراحی کرده است و دوره سلجوقی و صفویه را با هم نمایش داده است. عنوان پایاننامه من زیباییشناسی تطبیقی معماری و موسیقی بود که چند بنا را از جمله پل خواجو و سر در ایوان مسجد جامع اصفهان و چند بنای دیگر را نتنویسی کردم، براساس قراردادی که خط افقی به ما ریتم را میدهد و خط عمودی ملودی را . مانند همان نتها را اجرا کردیم با این فرضیه که آنچه به چشم ما زیباست وجه شنیداری آن هم زیباست.
آینده موسیقی را چطور میبینید؟
به نظر من آینده موسیقی خوب خواهد بود و ما شاهد پیشرفت این هنر خواهیم بود. ولی به همت اساتید و هنرجویان. ما باید با همت کار کنیم. امیدواریم رسانهها و دولت هم در این موفقیت سهم بسزایی داشته باشند.
برنامهای برای آینده دارید؟
قرار است کار نگاه آسمانی که آقای رحیمیان ساخته بودند و ارکستر سمفونیک اجرا کرده بود را به صحنه ببریم. همچنین با گروه بیدل هم در حال تمرین هستیم و قرار است به زودی با این گروه هم اجرایی داشته باشیم.
حرف پایانی....
تا چند بر این کنگره چون مرغ توان خواند / یک روز نگه کن بر این کنگره خشتیم.من برای اساتید و موسیقیدانهای جوان آرزوی موفقیت میکنم و امیدوارم موسیقی ایران همیشه سربلند و پیوسته پیام آور نیکی و زیبایی باشد.
منبع: روزنامه آرمان
گزارش خطا
نظر شما
آخرین اخبار