ضرغامی: سه سال اول با احمدینژاد درگیری داشتیم
ضرغامی می گوید: زماني كه صداوسيما برنامهسازي ميكند، چون بايد الگو معرفي كند و الگوهاي صداوسيما براي نسلهاي جديد است، بايد حجاب متعارفي را معرفي كند تا الگو شود.
ضرغامی می گوید: زماني كه صداوسيما برنامهسازي ميكند، چون بايد الگو معرفي كند و الگوهاي صداوسيما براي نسلهاي جديد است، بايد حجاب متعارفي را معرفي كند تا الگو شود.
به گزارش صدای ایران،ب بخش دوم گفتوگو شرق با ضرغامي ادامه چالش درباره سيطره نگاه سياسي جناحي بر صداوسيما با مورد مثالي برنامه ٢٠:٣٠، است. نحوه تعامل سه دولت اخير با رسانه ملي و ماجراي حجاب در صداوسيما هم از موضوعات پرسیده شده از ضرغامي بود که بخشی از آن در ادامه میآید.
بحث من اين است كه صرفا انتشار بيطرفانه يك فيلم نبود. آن قرائت و قضاوتي كه آقاي نجفزاده از ماجرا داشت، مسئله است. كاش فقط پخش يك فيلم بود.
سؤالهاي خوبي است. به من انگيزه ميدهيد كه يكسري حرفهاي خوب به شما بگويم. من الان اصلا يادم نيست كه نجفزاده در آن دو مورد صحبت كرده يا نه؛ اگر بوده شما يادتان است. چرا من يادم نيست و از هركسي سؤال كنيد، يادش نيست چون آنقدر آن تصاوير پيام و نشانهشناسي داشت كه كسي اصلا حرف نجفزاده را يادش نيست. من نيت خودم را ميگويم. واقعا نسبت به دولت و آقاي خاتمي قصدم كاملا خدمت و كمك بود.
پس چرا نيت شما عملي نشد؟
عملي شد. من ميخواهم دوره ايشان را با دوره آقاي احمدينژاد مقايسه كنم. ما سه سال نخست خيلي با آقاي احمدينژاد درگيري داشتيم. به آرشيوهاي خودتان مراجعه كنيد. ببينيد چه چيزهايي است كه فراموش ميشود و بعد ضرغامي متهم ميشود به سرويسدادن ويژه به احمدينژاد. روزنامه اعتماد ملي عكس من و آقاي احمدينژاد را منتشر كرده بود. من گفته بودم وقتي گوشت كيلويي شش هزار تومان است، نميتوانيم بگوييم چهار هزار تومان است كه آقاي احمدينژاد ميگفت بياييد محل ما، بخريد چهار هزار تومان. يادم است عكس من و احمدينژاد را كنار هم ميگذاشتند و دعواي ما را بزرگ ميكردند. آقاي احمدينژاد به رهبري شكايت كرد و نهايتا رهبري دستور دادند كه دفتر ايشان مسئله را حل كند. دولت يك گزارش مفصل و قطور از گزارشهايي كه صداوسيما به نظر آنها عليه دولت تهيه كرده بود، ارائه كرد. ما هم پاسخهايي داشتيم. يك شب جلسه گذاشتند. از دولت آقاي الهام و كلهر آمدند و بنده هم رفتم و شروع كرديم به صحبت. جلسه تا نيمه شب طول كشيد و بعد از آن دفتر رهبري جمعبندي و ابلاغ كرد و گفت ٥٠ درصد حق با ضرغامي و ٥٠ درصد حق با احمدينژاد است. بايد بين دولت احمدينژاد با خود او هم تفاوت قائل شويم. خيلي از افرادي كه الان زاويههاي تندي با او دارند، از وزرايش هستند. خيلي از موفقيتهاي دولت احمدينژاد به وزراي او هم بازميگردد. آقاي فتاح وزير نيروي احمدينژاد بود و الان رئيس كميته امداد است. من منتقد آقاي احمدينژاد بودم در همان سالها. حرفهاي من هست اما آقاي احمدينژاد كارهاي زيادي كرد. طرحهاي زيادي داشت. طبيعي بود كه اينها را صداوسيما نشان ميداد. بعد از اينكه رهبري آقاي احمدينژاد را از ورود به رياستجمهوري نهي كرد، ايشان نامهاي نوشت و پذيرفت. من بعد از آن با ايشان تماس گرفتم و بابت آن نامه تشكر كردم. البته بعدا ايشان خلاف اين نامه حركت كرد، من از آقاي احمدينژاد خيلي گلايه دارم. احمدينژاد قبل و بعد از ٩٦ خيلي متفاوت است. دور دوم سه سال اول خوب بود، يك سال آخر دوباره شد مثل دور اول. چرا؟ چون من ضرغامي تشخيص دادم كه اين يك سال آخر رفتار آقاي احمدينژاد، شكل خاصي است. نه به خاطر آقاي مشايي. آنها يكطور نماد شدند و برخي شروع به مخالفت كردند كه جاي خود دارد اما رفتار خود آقاي احمدينژاد و سفرهاي استانياش حالت خاصي پيدا كرد. همه آنها به گونهاي مديريت شد.
البته خب كل جريان اصولگرايي داشت با آقاي احمدينژاد زاويه پيدا ميكرد؛ طبيعي بود كه صداوسيما هم همسو با اين جريان عمل كرد.
اصلا من اصولگرا نيستم. اصلا ربطي به اصولگرايان ندارد. اشكال بزرگ ما اين است كه يك پوست خربزه از ابتدا زير پاي ما انداختهاند كه موضع ميخواهي بگيري؛ يا اصلاحطلبي يا اصولگرا. من تقسيمبنديهاي خودم را دارم. من در سياست آدمها را به مرد و نامرد تقسيم كردم. تا دلتان بخواهد در اصولگرايان آدم نامرد داريم. يك تقسيمبندي من پركاري و كمكاري است. برخي سياستمداران پركارند برخي كمكار. پست را ميگيرند اما همه تفريحات و استخر و خواب و دفتر و.. سر جايش است. يعني اقتضائاتشان سر جايش است. اما بازگرديم سر بحث قبلي؛ من درباره آقاي روحاني بگويم كه عدالت رسانهاي درباره ايشان به درجه اعلا بود. در مناظرهها و زمانبندي تبليغات و... من رفتار آقاي روحاني را ميبينم؛ ميگويم اي كاش آقاي روحاني كمي خصلتهاي خوب ديگران را هم ميگرفت. آقاي احمدينژاد مردمي و سادهبودنش خيلي از مشكلات را حل ميكرد. ما هر لحظه ميخواستيم ميتوانستيم احمدينژاد را ببينيم اما در مدتي كه مسئول بودم، يك بار نتوانستم آقاي روحاني را ببينم. يك بار نتوانستم تلفني با ايشان صحبت كنم. فكر كردم فقط من هستم، ديدم بقيه هم اينطور هستند. اصلا دسترسي به آقاي روحاني نيست. اخيرا آقاي ناطق گفته من شش صبح بيدار ميشوم، ورزش ميكنم و.. چه خوب بود آقاي روحاني به جاي اينكه ساعت ٩ بيايد، دو ساعت زودتر بيايد و مشكل وزرايش را حل كند كه آنها معطل نشوند. يادم است يك سفر آمريكا همراه آقاي احمدينژاد بودم. در هواپيما كنار آقاي احمدينژاد راحت گعده داشتيم، ميگفتيم و ميخنديديم. يك جايي در مسير، آقاي احمدينژاد كنار من نشسته بود؛ خسته بود؛ گفت آقاي ضرغامي نميخوابي؟ با اينكه يك جايي در هواپيما مخصوص رئيسجمهور است. يك پتو از زير پاي من و خودش كشيد و رفت زير صندلي گرفت خوابيد. اصلا پاي من روي سرش بود. من مدام بايد پايم را جمع ميكردم كه صورت ايشان را له نكنم. راحت خوابيد. من مصلحت نميبينم برخي كنتراستهاي رفتاري آقاي روحاني را بگويم. خوب نيست؛ شايد زماني بگويم. ايشان عمدتا متفاوت شد؛ بعد از رياستجمهوري متفاوتتر از گذشته شدند حتي با نزديكترين افراد.
سؤالهاي خوبي است. به من انگيزه ميدهيد كه يكسري حرفهاي خوب به شما بگويم. من الان اصلا يادم نيست كه نجفزاده در آن دو مورد صحبت كرده يا نه؛ اگر بوده شما يادتان است. چرا من يادم نيست و از هركسي سؤال كنيد، يادش نيست چون آنقدر آن تصاوير پيام و نشانهشناسي داشت كه كسي اصلا حرف نجفزاده را يادش نيست. من نيت خودم را ميگويم. واقعا نسبت به دولت و آقاي خاتمي قصدم كاملا خدمت و كمك بود.
پس چرا نيت شما عملي نشد؟
عملي شد. من ميخواهم دوره ايشان را با دوره آقاي احمدينژاد مقايسه كنم. ما سه سال نخست خيلي با آقاي احمدينژاد درگيري داشتيم. به آرشيوهاي خودتان مراجعه كنيد. ببينيد چه چيزهايي است كه فراموش ميشود و بعد ضرغامي متهم ميشود به سرويسدادن ويژه به احمدينژاد. روزنامه اعتماد ملي عكس من و آقاي احمدينژاد را منتشر كرده بود. من گفته بودم وقتي گوشت كيلويي شش هزار تومان است، نميتوانيم بگوييم چهار هزار تومان است كه آقاي احمدينژاد ميگفت بياييد محل ما، بخريد چهار هزار تومان. يادم است عكس من و احمدينژاد را كنار هم ميگذاشتند و دعواي ما را بزرگ ميكردند. آقاي احمدينژاد به رهبري شكايت كرد و نهايتا رهبري دستور دادند كه دفتر ايشان مسئله را حل كند. دولت يك گزارش مفصل و قطور از گزارشهايي كه صداوسيما به نظر آنها عليه دولت تهيه كرده بود، ارائه كرد. ما هم پاسخهايي داشتيم. يك شب جلسه گذاشتند. از دولت آقاي الهام و كلهر آمدند و بنده هم رفتم و شروع كرديم به صحبت. جلسه تا نيمه شب طول كشيد و بعد از آن دفتر رهبري جمعبندي و ابلاغ كرد و گفت ٥٠ درصد حق با ضرغامي و ٥٠ درصد حق با احمدينژاد است. بايد بين دولت احمدينژاد با خود او هم تفاوت قائل شويم. خيلي از افرادي كه الان زاويههاي تندي با او دارند، از وزرايش هستند. خيلي از موفقيتهاي دولت احمدينژاد به وزراي او هم بازميگردد. آقاي فتاح وزير نيروي احمدينژاد بود و الان رئيس كميته امداد است. من منتقد آقاي احمدينژاد بودم در همان سالها. حرفهاي من هست اما آقاي احمدينژاد كارهاي زيادي كرد. طرحهاي زيادي داشت. طبيعي بود كه اينها را صداوسيما نشان ميداد. بعد از اينكه رهبري آقاي احمدينژاد را از ورود به رياستجمهوري نهي كرد، ايشان نامهاي نوشت و پذيرفت. من بعد از آن با ايشان تماس گرفتم و بابت آن نامه تشكر كردم. البته بعدا ايشان خلاف اين نامه حركت كرد، من از آقاي احمدينژاد خيلي گلايه دارم. احمدينژاد قبل و بعد از ٩٦ خيلي متفاوت است. دور دوم سه سال اول خوب بود، يك سال آخر دوباره شد مثل دور اول. چرا؟ چون من ضرغامي تشخيص دادم كه اين يك سال آخر رفتار آقاي احمدينژاد، شكل خاصي است. نه به خاطر آقاي مشايي. آنها يكطور نماد شدند و برخي شروع به مخالفت كردند كه جاي خود دارد اما رفتار خود آقاي احمدينژاد و سفرهاي استانياش حالت خاصي پيدا كرد. همه آنها به گونهاي مديريت شد.
البته خب كل جريان اصولگرايي داشت با آقاي احمدينژاد زاويه پيدا ميكرد؛ طبيعي بود كه صداوسيما هم همسو با اين جريان عمل كرد.
اصلا من اصولگرا نيستم. اصلا ربطي به اصولگرايان ندارد. اشكال بزرگ ما اين است كه يك پوست خربزه از ابتدا زير پاي ما انداختهاند كه موضع ميخواهي بگيري؛ يا اصلاحطلبي يا اصولگرا. من تقسيمبنديهاي خودم را دارم. من در سياست آدمها را به مرد و نامرد تقسيم كردم. تا دلتان بخواهد در اصولگرايان آدم نامرد داريم. يك تقسيمبندي من پركاري و كمكاري است. برخي سياستمداران پركارند برخي كمكار. پست را ميگيرند اما همه تفريحات و استخر و خواب و دفتر و.. سر جايش است. يعني اقتضائاتشان سر جايش است. اما بازگرديم سر بحث قبلي؛ من درباره آقاي روحاني بگويم كه عدالت رسانهاي درباره ايشان به درجه اعلا بود. در مناظرهها و زمانبندي تبليغات و... من رفتار آقاي روحاني را ميبينم؛ ميگويم اي كاش آقاي روحاني كمي خصلتهاي خوب ديگران را هم ميگرفت. آقاي احمدينژاد مردمي و سادهبودنش خيلي از مشكلات را حل ميكرد. ما هر لحظه ميخواستيم ميتوانستيم احمدينژاد را ببينيم اما در مدتي كه مسئول بودم، يك بار نتوانستم آقاي روحاني را ببينم. يك بار نتوانستم تلفني با ايشان صحبت كنم. فكر كردم فقط من هستم، ديدم بقيه هم اينطور هستند. اصلا دسترسي به آقاي روحاني نيست. اخيرا آقاي ناطق گفته من شش صبح بيدار ميشوم، ورزش ميكنم و.. چه خوب بود آقاي روحاني به جاي اينكه ساعت ٩ بيايد، دو ساعت زودتر بيايد و مشكل وزرايش را حل كند كه آنها معطل نشوند. يادم است يك سفر آمريكا همراه آقاي احمدينژاد بودم. در هواپيما كنار آقاي احمدينژاد راحت گعده داشتيم، ميگفتيم و ميخنديديم. يك جايي در مسير، آقاي احمدينژاد كنار من نشسته بود؛ خسته بود؛ گفت آقاي ضرغامي نميخوابي؟ با اينكه يك جايي در هواپيما مخصوص رئيسجمهور است. يك پتو از زير پاي من و خودش كشيد و رفت زير صندلي گرفت خوابيد. اصلا پاي من روي سرش بود. من مدام بايد پايم را جمع ميكردم كه صورت ايشان را له نكنم. راحت خوابيد. من مصلحت نميبينم برخي كنتراستهاي رفتاري آقاي روحاني را بگويم. خوب نيست؛ شايد زماني بگويم. ايشان عمدتا متفاوت شد؛ بعد از رياستجمهوري متفاوتتر از گذشته شدند حتي با نزديكترين افراد.
خبرهای مرتبط
گزارش خطا
آخرین اخبار