ترانه علیدوستی؛ از۱۵ سالگی تا شهرزاد قصهها
کم پیش میآید بازیگری در همان اولین قدم به بالاترین جایزه بازیگری در کشورش برسد و در ادامه حرفهاش هم با همان قدرت جلو برود.
کم پیش میآید بازیگری در همان اولین قدم به بالاترین جایزه بازیگری در کشورش برسد و در ادامه حرفهاش هم با همان قدرت جلو برود. من به یاد ندارم. ترانه علیدوستی تک و تنها این عنوان را یدک میکشد. ترانه یک خاصیت دیگر هم دارد. اینکه از پدرش معروفتر شده است. معمولا بازیگران متکی به خود هستند و والدینشان را کسی خیلی نمیشناسد، اما ترانه این شانس را داشته که پدرش هم شهرت اجتماعی بالایی داشته است.
به گزارش صدای ایران از برترین ها، حمید علیدوستی فوتبالیست ملی اواخر دهه پنجاه و اوایل دهه شصت ایران، زمانی که در اوج فوتبالش بود صاحب دختری شد که یادش نمیآید پدرش چه فوتبالیست بینظیری بوده است. یادش نمیآید که پرسپولیس و استقلال را به خاک سیاه مینشاند وقتی از وسط زمین استارت میزد و مدافعان آن زمان این دو تیم را در چشم به همزدنی جا میگذاشت و دروازه آنها را هدف قرار میداد. ترانه یادش نمیآید که چند ماه بعد از استارت انفجاری پدرش از وسط زمین که سه مدافع پرسپولیس دنبالش میدویدند و به او نمیرسیدند، که در نهایت با شوت پای چپ پدرش دروازه بهروز سلطانی باز شد، به دنیا آمد.
شهرت ترانه اما به دختر حمید علیدوستی بودن نیست، به ترانه علیدوستی بودن است. حالا دیگر حمید علیدوستی پدر ترانه است، نه ترانه دختر او. بین این دو ترکیب تفاوت زیاد است. این مسیر را اما ترانه بی مشقت نیامده است. از همان کلاسهای بازیگری امین تارخ بگیر تا اولین فیلمش که نقشی کوچکتر از سنش را برایش نوشتند و او البته بسیار ظریف آن را اجرا کرد و سیمرغش را هم گرفت تا ادامه مسیرش که به اصغر فرهادی گره خورد و بهترین فیلمهایش را برای او بازی کرد تا عکسالعملش نسبت به فرمان رییس جمهور کمعقل آمریکا که موج هماهنگی را در حمایت از تصمیم ترانه ایجاد کرد، همه و همه نشان از یک طراحی مسیر درست دارد. مسیری که اگر با همین کیفیت ادامه پیدا کند اتفاقهای خوبی در آن خواهد افتاد.
من ترانه ۱۵ سال دارم: میخ اول، محکم
به گزارش صدای ایران از برترین ها، حمید علیدوستی فوتبالیست ملی اواخر دهه پنجاه و اوایل دهه شصت ایران، زمانی که در اوج فوتبالش بود صاحب دختری شد که یادش نمیآید پدرش چه فوتبالیست بینظیری بوده است. یادش نمیآید که پرسپولیس و استقلال را به خاک سیاه مینشاند وقتی از وسط زمین استارت میزد و مدافعان آن زمان این دو تیم را در چشم به همزدنی جا میگذاشت و دروازه آنها را هدف قرار میداد. ترانه یادش نمیآید که چند ماه بعد از استارت انفجاری پدرش از وسط زمین که سه مدافع پرسپولیس دنبالش میدویدند و به او نمیرسیدند، که در نهایت با شوت پای چپ پدرش دروازه بهروز سلطانی باز شد، به دنیا آمد.
شهرت ترانه اما به دختر حمید علیدوستی بودن نیست، به ترانه علیدوستی بودن است. حالا دیگر حمید علیدوستی پدر ترانه است، نه ترانه دختر او. بین این دو ترکیب تفاوت زیاد است. این مسیر را اما ترانه بی مشقت نیامده است. از همان کلاسهای بازیگری امین تارخ بگیر تا اولین فیلمش که نقشی کوچکتر از سنش را برایش نوشتند و او البته بسیار ظریف آن را اجرا کرد و سیمرغش را هم گرفت تا ادامه مسیرش که به اصغر فرهادی گره خورد و بهترین فیلمهایش را برای او بازی کرد تا عکسالعملش نسبت به فرمان رییس جمهور کمعقل آمریکا که موج هماهنگی را در حمایت از تصمیم ترانه ایجاد کرد، همه و همه نشان از یک طراحی مسیر درست دارد. مسیری که اگر با همین کیفیت ادامه پیدا کند اتفاقهای خوبی در آن خواهد افتاد.
من ترانه ۱۵ سال دارم: میخ اول، محکم
ترانه پرنیان شد، سکوی پرتاب بازیگری که با آرزوهای بزرگ وارد سینما شد. ستاره ابتدای دهه هشتاد سینمای ایران وقتی ظهور کرد، نخواست که شاه یک شبه باشد. یک فیلم بازی کند و برود در گنجه خاطرات. پس صبر کرد تا نقشی مناسبش پیدا شود. در سال ۸۰ نقشی را بازی کرد که سه سال از سن واقعیاش کمتر بود، اما درک بالایش از نقش توانست به دادش برسد. ترانه پرنیان استارت ستاره شدنش را زد.
چهارشنبه سوری: مرگ برادر و شاخصه دیگری برای حرفهای بودن ترانه
دومین فیلمی که با اصغر فرهادی کار کرد هم برایش خوش یمن بود هم بسیار تلخ. تا همین جا هم ترانه علیدوستی بازیگر گزیده کاری شده بود. بعد از «من ترانه ۱۵ سال دارم» که همه چیز به او داد، ترجیش این بود که زیاد توی چشم نباشد و با طمانینه تصمیم بگیرد. تصمیم غلطی نبود. برای همین هر دو سال یک فیلم بازی کرد و «چهارشنبه سوری» شد سومین فیلمش. فیلم دومش؛ «شهر زیبا» را هم با اصغر فرهادی بازی کرد و انگار گروه کارگردان بازیگر داشت شکل میگرفت. در «چهارشنبه سوری» نقشش کاملا متفاوت با خودش بود. نقش یک دختر کم سن و سال پایین شهری که شب عید به خانه مردم میرود برای کار. فرهادی داشت از ترانه یک شخصیت جدید کاملا خارج از فضای انتلکتوئل زندگی شخصیاش میساخت. در «شهر زیبا» هم نقشی اینچنینی را بازی کرده بود. به هر حال «چهارشنبه سوری» از زاویههای متفاوتی مورد توجه قرار گرفت که یکی از آنها بازی ترانه بود. فیلم برای فرهادی چند قدم به جلو بود، چون مسئلهای که طرح کرد از زمان خودش جلوتر بود و سالها بعد دیگران بسیار مسئله «چهارشنبه سوری» و عشقهای مثلثی و خیانت در روابط زناشویی را مبتذل کردند.
ترانه البته در «چهارشنبه سوری» آواری بر سرش ریخت که کمتر برای بازیگری در این سطح پیش آمده است. زمانی که در همان روز چهارشنبه سوری، یعنی ۲۵ اسفند سال ۸۳ او در حال بازی در فیلم بود، خبر میدهند که برادرش در دل چهارشنبه سوری واقعی به خاطر حادثه ناگواری که همان منفجر شدن مواد محترقه است، درگذشته است. ترانه البته به گفته فرهادی بعد از چند روز سر صحنه حاضر شد و به بازیاش ادامه داد و بسیار حرفهای عمل کرد، خودش میگوید میخواستم سرم را با بازی در فیلم گرم کنم اما این اتفاق دردناک هرگز از ذهن ترانه پاک نخواهد شد.
درباره الی: حضور پررنگ در نگاه دیگران
شاید «ربکا» ساخته هیچکاک به لحاظ نبود شخصیت اصلی در عین پررنگ بودن حضورش با «درباره الی» قابل قیاس باشد. البته فرهادی آنقدر جرات نداشت که الی را اصلا نشان ندهد و فقط دربارهاش حرف بزند و تماشاگر را پای کار نگه دارد. بهتر است بگویم قدرت این نوع تصویر کردن را احتمالا نداشت، اما خیلیها هنوز هم «درباره الی» را بهترین فیلم اصغر فرهادی میدانند. ترانه علیدوستی بدون شک یکی از قلههای بازیاش را در این فیلم تجربه کرد، در حالی که در نصف فیلم حضور نداشت و در حدیث دیگران نامش میآمد و حضورش در فیلم پررنگتر از خیلی از شخصیتهایی بود که حضور داشتند. «درباره الی» اما ترانه را برای مدتی از فرهادی جدا کرد و مسائل حاشیهای باعث شد این نخ گروه کارگردان / بازیگر موفق برای مدتی از هم پاره شود تا با «فروشنده» یک گره دیگر به این نخ بخورد.
پذیرایی ساده: خشونت با دست شکسته
یک نقش خارج از قاعده که به نظر بسیار آنارشیستی میآمد. ترانه با دست شکسته میخواست خشونت ناشی از شرایط تحمیل شده را در نقشش بازتاب دهد. «پذیرایی ساده» برای ترانه فقط یک فیلم متفاوت با یک شخصیت متفاوت بود. او قطعا تواناییهای بیشتری از این فیلم را قبلا بروز داده بود.
فروشنده: فراتر از بازیگر
اگر واکنش آنی ترانه به دستور ممنوعیت ورود ایرانیها به خاک آمریکا نبود، احتمالا اسکار بهترین فیلم خارجی سال ۲۰۱۷ به فیلم آلمانی میرسید. اینجا بود که ترانه علیدوستی فراتر از بازیگر فیلم «فروشنده» ظاهر شد و حتی قبل از اصغر فرهادی خبر داد که به آمریکا نخواهد رفت. البته اشتباه اصلی را دونالد ترامپ رییس جمهور تازه انتخاب شده ایالات متحده مرتکب شد که در یک دستور احمقانه ورود تبعههای شش کشور را به خاک آمریکا ممنوع کرده بود. ترانه علیدوستی اما در «فروشنده» در حد و اندازههای نامش ظاهر شد. در حالی که در چند فیلم قبلی فرهادی کار نکرده بود اما نشان داد هنوز هم درک متقابلی از کارگردانش دارد. ترانه در «فروشنده» با پارتنر دائمیاش، شهاب حسینی هم به یک تفکر همسان رسید و نشان داد میتواند با او در یک قاب سینمایی، حس رد و بدل کند.
شهرزاد: عاشقانه تراژیک در دهه کودتا
آخرین اثر قابل تامل ترانه علیدوستی این بار در شبکه خانگی به مردم عرضه شد و اتفاقا استقبال قابل توجهی از آن شد. شهرزاد سعادت در ماجرای عشقش با فرهاد دماوندی چنان غرق در حسش میشود که مرز بین بازیگر و نقش از بین میرود. در «شهرزاد» ترانه علیدوستی در تقابلهای رو در رو با بزرگ آقا و قباد انگار با دو جبهه خشونت طرف است که چارهای جز مبارزه با آنها ندارد. «شهرزاد» هنوز هم ادامه دارد و نگاه تماشاگر به آن دنبالهدار شده است. ترانه علیدوستی هم احتمالا میتواند تماشاگر را با سکانسهای میخکوبکننده غافلگیر کند.
ترانه حالا حالاها کار دارد در سینما. سریال تلویزیونی بازی نمیکند چون اعتقاد دارد تلویزیون به هرحال در کار جوری دست میبرد که حرف خودش را بزند، اما در سینما و تئاتر و به تازهگی شبکه نمایش خانگی بیواسطه با تماشاگر ارتباط دارد و میتواند حسش را به او برساند و بازخورد مستقیم از تماشاگر بگیرد. برای ترانه علیدوستی با این همه تنوع نقش هنوز نقش متفاوت نوشته نشده است. او لیاقت دارد نقشهای متفاوتتری از کارهایی که الان در کارنامه دارد، بازی کند.
خبرهای مرتبط
گزارش خطا
آخرین اخبار