ایران ـ عربستان؛ رویارویی یا گفتگو؟
پس از شکست داعش در عراق، سوریه نیز شاهد تحول بزرگی در صحنه پاکسازی این گروه تروربستی بود. اقدامی که با تلاش ایران در جهت بازگزداندن ثبات به منطقه صورت گرفت و یکی از مهمترین رویدادهای اخیر را در منطقه رقم زد.
به گزارش صدای ایران،در ادامه و در صحنه ای دیگر با ادامه فجایع انسانی و تدوام بمباران ائئلاف سعودی در یمن، این کشور شاهد اتفاق شوکه کننده ای بود که باعث کشته شدن رئیس جمهور سابق علی عبدالله صالح به دست افرادی مسلح بود. برخی از تحلیلگران این اتفاق را به نفع انصارالله می دانند اما عده ای دیگر معتقدند که در بطن این موضوع احتمال تشدید درگیری ها و به وجود آمدن ائتلاف های جدید با تحریک عربستان و امارات بر ضد انصارالله و خشم و کینه طرفداران حزب کنگره مردمی یمن نسبت به کشته شدن وی نیز محنمل است. اما این مساله پایان کار نبود؛ اتفاقی که بیش از همه با واکنش های جهانی روبرو شد، اقدام ترامپ در تحقق وعده انتخاباتی خود بود. رئیس جمهور آمریکا طی اظهاراتی جنجالی قدس را به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی اعلام کرد و خبر از انتقال سفارت آمریکا از تل آویو به بیت المقدس در آینده داد. اقدامی که بیش از پیش معادلات منطقه ای را پیچیده و آینده روند صلح را در پرده ای از ابهام قرار داد. خبرگزاری خبرآنلاین، طی نشستی با نصرالله تاجیک سفیر سابق ایران در اردن و مصیب نعیمی کارشناس مسایل خاورمیانه به بررسی این تحولات پرداخته که مشروح آن را در ادامه می خوانید:
خبرآنلاین: با توجه به تحولات اخیر در منطقه، مانند استعفای حریری، تحولات یمن و آن ماجرای بحث برانگیز اصابت موشک حوثیها به فرودگاه عربستان و نسبت دادن آن به ایران و همینطور تضعیف مواضع داعش در منطقه اوضاع منطقه را چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا با تضعیف داعش در منطقه ما شاهد تغییر موازنه در منطقه هستیم و اگر این چنین است آیا اتهاماتی که کشورهای عربی در این راستا علیه ما مطرح می کنند قابل استناد است و ایران مسبب چنین وقایعی بوده است؟
تاجیک: برای بررسی تحولات منطقه بایستی رویدادهای گذشته را واکاوی کرد. من در اینجا شروع تحولات را از سال 2003 بررسی می کنم. در آن برهه از زمان یکی از مشاورین شورای امنیت ملی آمریکا به نام "مارتین ایندیک" بحث مهار دوجانبه را مطرح کرد که هدف از آن مهار عراق و ایران بود. تا به امروز کسی مطلع نیست که چرا این تئوری زمینه ساز حمله نظامی به عراق شد و ایران از این قاعده مستثنی شد. در ابتدا گمانه زنی هایی مطرح می شد که هدف آمریکا این است که از عراق بر ایران کنترل داشته باشد تا بتواند آن را مهار کند. اما در ادامه دیدیم که اقدامات گروه های جهادی در عراق مانند القاعده برنامه های آمریکا را طبق خواسته های آنان به پیش نبرد و بدین گونه بود که سر منشا همه وقایع شکل گرفت و داعش در عراق برخلاف کسانی که تصور می کردند این گروه در سوریه تشکیل شد ظهور پیدا کرد. قضیه زندان رفتن ابوبکر البغدادی و ارتباطاتش با عزت ابراهیم و تعداد بسیاری دیگر از عوامل به ما نشان می دهد که خواستگاه ظهور داعش در عراق بود که در ادامه هم شاهد بودیم که این موج به سوریه هم رسید. مجموعه تحولات بین سوریه و لبنان نیز سبب شد تا داعش در سوریه هم نفوذ پیدا کند. آن بخشی از ارتش لبنان که به سمت سوریه برگشت، اصلی ترین عناصر بعثی را شامل می شد و این گروه ها در گذرگاه های مرزی بین عراق و سوریه و بعضا" رقه و تنف کنونی در نزدیکی فرات مستقر شدند و در همین راستا ارتباطات سوریه و عراق از این مناطق شکل گرفت. این در حالیست که تا قبل از وقوع این تحولات هیچ گونه ارتباطی میان این دو وجود نداشت. به طور کلی مسائل سوریه خیلی به بهار عربی مربوط نمیشد و آنچه که زمینه ساز بحران در سوریه شد وجود نیروهای وارداتی و کمک به تشدید جنگ نیابتی بود. البته نباید ضعف و اشتباه دولت سوریه را در مهار بحران های اولیه نادیده گرفت. زیرا ابتدا با یک حرکت مدنی شروع شد. به هر روی عامل اصلی ایجاد بحران در سوریه ارتباط با عراق و کریدوری بود که کشور ترکیه ایجاد کرده بود که افرادی از طریق چچن و دیگر کشورها وارد این کریدور شدخ و خود را به سوریه رساندند. لذا این موارد زمینه پیدایش دولت اسلامی عراق و شام در سوریه را پدید آورد. اگر با جزئیات بیشتر به قضیه بنگریم می بینیم که در روز دوم آن اتفاق مدنی در سوریه سفیر آمریکا در سوریه در تظاهرات حما شرکت می کند و با گذشت دو روز تعداد زیادی اسلحه در بین سوری ها مخصوصا در ناحیه درعا و قنیطره توزیع می شود که اسناد آن نیز موجود است. این نشان می دهد که از قبل برنامه ریزی خاصی وجود داشت که صحنه سوریه بر هم بخورد. به عقیده من آمریکایی ها این حرکت را با کمک رژیم صهیونیستی و عربستان برای امنیت رژیم صهیونیستی طراحی کردند که از دیگر اهداف آن نیز می توان به قطع ارتباط ایران با محور مقاومت و حضور نظامی نیروهای آمریکائی در منطقه اشاره کرد.
از اواسط این دوران یعنی حدود سه سال قبل آمریکایی ها با ایجاد پایگاه های مختلف در سوریه به ارتش آزاد سوریه آموزش داده اند و همچنین ارتباطاتی را با نیروهای دموکراتیک کرد دارند. با همه این وجود می خواهم عنوان کنم که مشکل ایران و عربستان ذاتی نیست و معتقدم که عَرَضی است. ما با سعودی ها اختلافی بر سر مرزهای تعریف نشده و یا فلات قاره ای نداریم. سعودی ها با توجه به مشکلاتی که با موضوعات سیاسی ایران در داخل کشور خود دارند آن را تبدیل به یک بحران امنیتی می کنند. باید در نظر گرفت که هر کشوری دارای منافع خاص خود است که این موضوع در مورد ما نیز صدق می کند که ما در این باره مسایل خودرا مدل سازی نمی کنیم که در این بین تعریف منافع ملی نیز در پرده ای از ابهام قرار می گیرد. بنابراین این عوامل به سعودی ها کمک می کند که در امنیتی کردن منافع سیاسی جمهوری اسلامی موفق عمل کند. مساله بعدی که بدان اشاره می کنم مساله بهار عربی است که به نوعی مطالبات انباشته جهان عرب بود. در این راستا غرب در جایی که می توانست بر این موج سوار شود موفق عمل کرد و در جایی که هم ناکام ماندند سعی کردند آن را منحرف کنند. در قضیه سوریه عربستان به شکل یک حامی ظاهر شد و همانطور که می دانیم عربستان، قطر و ترکیه در جریان این بحران متهم به جنایت هستند. حمایت های مالی عربستان و قطر و همچنین اقدامات ترکیه در تامین کریدورها و تجهیز سلاح از نمونه های بارز آن است. سعودی ها برای خروج از فشار بهار عربی وارد بحران سوریه شد و در ادامه شرایطی پدید آمد که روابط تهران با ریاض را بیش از پیش خصمانه تر کرد و سپس شاهد بودیم که در بحران یمن نیز به وجود آمد. روی هم رفته وقتی به اوضاع منطقه می نگریم می بینیم که سعودی ها در چهار زمینه بازی را به ایران باخته اند. حیاتی تر و مهمتر از این مساله پرداختن به این موضوع است که ایران چگونه می تواند از منافع سیاسی این پیروزی بهره مند شود.
خبرآنلاین: آقای نعیمی نظر شما چیست؟ آقای تاجیک به ضرورت بهره مندی ایران از منافع سیاسی در قبال پیروزی های منطقه ای اشاره کردند. آیا مانور دادن روی این موضوع سبب تنش بیشتر نمی شود؟
نعیمی: خب من قبل از پاسخ به سوال شما به رویدادهایی که قبلا اتفاق افتاد اشاره می کنم. با اتمام جنگ 33 روزه عربستان و اسرائیل در پی این بودند که با ایجاد بهانه های مختلف دست به بهره برداری های سیاسی بزنند، که زمینه آن نیز از قبل فراهم شده بود و جرقه آن در اشتباهات دولت سوریه و دیگر موارد زده شد. با همه این اوصاف کسی فکر نمی کرد که بعدها در سوریه مشکلات امنیتی ایجاد شود، زیرا این کشور در جهان عرب قابل کنترل ترین کشور به شمار می رفت. بنده طی مذاکره ای که با معاون نخست وزیر سوریه بعد سال دوم یا سوم بحران داشتم وی اظهار داشت که پس از جنگ 33 روزه هیئتی بلند مرتبه از کشور قطر به سوریه آمدند و برای سرمایه گذاری در بخش کشاورزی اعلام آمادگی کردند، سپس طی توافقی منطقه حمص در اختیار آنها قرار گرفت که بعدها آنها 30 کیلومتر تونل برای انتقال آب در این مناطق ایجاد کردند.
در ادامه با بررسی های کارشناسانه ایراداتی به تونل حفاری شده وارد شد و این پروژه نیمه کاره باقی ماند. با گذشت چند ماه و محاصره منطقه سوریه متوجه شد که نیروهایی از شمال لبنان و از طریق این تونل وارد کشور شدند. حتی هم اکنون نیز شهرهایی زیرزمینی نیز ایجاد شده است. با ادامه این تحولات عربستان احساس شکست و سرخوردگی داشت زیرا لبنان در آن برهه از زمان سعودی ها هزینه های زیادی را متقبل شده بودند و لذا آنها ایران و سوریه را مقصر اصلی می دانستند. سعودی ها با صرف هزینه های سنگین در لبنان مجموعه ای از تحولات و جنگ های داخلی را هدایت می کردند و پیمان طائف نیز توسط عربستان پایه ریزی شد. اما در جریان بحران سورهی نیز با توجه به دغدغه ترکیه در موضوع کردها و همینطور امنیت رژیم صهیونیستی بحث برکناری بشار اسد از قدرت مطرح شد تا بدین ترتیب بحث عادی سازی روابط بین جهان عرب و اسرائیل عادی سازی شود. موضوعی که مقام ها اسرائیلی نیز بدان اشاره داشته اند و اعلام کرده اند که با 15 کشور عربی روابط برقرار کرده اند. اما با همه بحران هایی که در سوریه به وجود آمد نقشه غرب و سناریوی بین المللی در قبال سوریه بر هم خورد و آن چیزی که بعدها مورد توجه جامعه جهانی قرار گرفت، حضور تروریست ها و چگونگی جنایات آنها در منطقه بود که در این بین نقش شیعیان و اعتدال آنها مورد توجه قرار گرفت. تا قبل از آن بسیاری از مردم سوریه مورد فریب ایدئولوژی این دسته از گروه ها خورده بودند و با گذشت زمان به درک صحیح از شرایط منطقه رسیده بودند. هم اکنون نیز آوارگان سوری زمانی که انتخاباتی در جریان باشد در آن شرکت کرده و به بشار اسد نیز رای می دهند. اما معادله در 6 یا 7 سال گذشته کاملا متفاوت با الان بود. بنده اخیرا در کنفرانس اسلامی در روسیه شرکت کردم و طبق گزارشاتی که اعلام شد، گروه تروریستی داعش چیزی نزدیک به 19 هزار سایت مختلف را داراست و روش های مختلفی هم برای جذب افراد از سراسر دنیا دارند.
یکی از روش هایی که داعش برای جذب روس ها به غیر از اهالی چچن استفاده کرده بود بدین شکل بود که آنها برای جذب یک بازی را طراحی می کردند که به مخاطب القا می کرد که به عنوان یک فرد مبارز علیه دیکتاتور قیام کند و اگر در این بازی و در مراحل مختلف آن برنده شد جایزه ای به آن می دهند و برای مثال شخص برنده را به ترکیه دعوت می کنند و از آنجا به بعد آن فرد دیگر هیچ اختیاری از خود ندارد و عضو گروه های تروریستی می شود. پس در نتیجه اگر نیروهای زیر مجموعه را در نظر نگیریم، نیروهای عضو گیرنده و سازمانده را نمی توان مجموعه ای عقب افتاده و بدون برنامه ریزی دانست. اما صرف نظر از این مباحث آن چیزی که اتفاق افتاد این بود که عربستان سعودی ایران را مانع توسعه طلبی و نفوذ خود در منطقه می دید؛ این در حالی است که ترکیه نیز ایران را مانع سلطه خود در جهان تسنن می داند. اتفاقاتی که اخیرا در منطقه رخ داد نمایانگر نقش برجسته ایران در شکست تروریست ها بود و از لحاظ عقیدتی نیز گروه های تروریستی جایگاه خود را از دست داده اند و از لحاظ سرزمینی نیز دیگر تسلطی بر مناطق ندارند.
خبرآنلاین: چه عواملی در چشم انداز کنونی منطقه و بحران های جاری دخیل بوده است؟ آیا باید آن را سناریویی طراحی شده از سوی غرب دانست؟ آیا ایران در این بین سیاست خارجی موفقی را در پیش گرفت؟
تاجیک: همانطور که در سوال قبلی اشاره کردم در چهار مورد ایران از عربستان جلو افتاده است. واقعیت این است که ما با سرمایه گذاری کلان در بعد نظامی موفقیت هایی را کسب کرده ایم و بدیهی است که باید به حق خود برسیم. علی رغم نظر برخی از کارشناسان و اینکه حضور ایران در سوریه تحمیلی بوده و نه انتخاب ما ولی در مجموع بنده معتقدم که این حضور سودمند بوده است. اگر اوضاع را به خوبی بررسی کنید پی خواهید برد که در هیچ برهه زمانی آمریکا تا به این حد در منطقه ذلیل وخوار نشده است. آنها تا قبل از این تحولات در همه کشورها مداخله می کردند و تغییراتی را در سیستم حاکمیتی کشورها به وجود می آوردند، ولی در حال حاضر آنها از این توانایی برخوردار نیستند. اینطور نیست که آنها برای تغییرات ژتوپلیتیکی در منطقه بخواهند خواسته خود را بر ملت ها تحمیل کنند و در این صدد باشند که برای مثال رئیس جمهور کشوری باید برود و شخص دیگری بر امور حاکم شود. آقای نعیمی مطلبی را درباره جنگ 33 روزه و همینطور جنگ غزه که حماس در آن ایستادگی کرد عنوان کردند. در مقطعی در سال 1982 نیروهای نظامی رژیم صهیونیستی تا بیروت آمدند و کسی هم جلودار آنها نبود، اما با شکل گیری حزب الله و قدرت گرفتن جبهه مقاومت ایستادگی در مقابل اسرائیل شکل گرفت و خطرها نیز علیه لبنان از بین رفت.
بروز چنین تحولاتی آمریکا را بر این داشت که در جریان بهار عربی توازن را به گونه دیگری رقم بزنند. در آن برهه اتفاقات سال 2003 رخ داده بود و طرح مهار دوجانبه مارتین اینیدیک به طرح یک جانبه تبدیل و صدام نیز از معادلات سیاسی کنار زده شد. ایران نیز در آن موقع تبدیل به یک قدرت منطقه ای شده بود که ارتباط این قدرت با حزب الله می توانست به ضرر آمریکا و هم پیمانانش منجر شود. هر عاملی که به ما برتری ژئوپلیتکی دهد بالطبع قدرتمندی هم خواهد داد، اما نکته اینجاست که نقاط قوت می بایست در قالب یک راهبرد مدون تعریف شود و به گونه ای باشد که ما از روزمرگی به دور باشیم. اگر به این نکات توجه داشته باشیم قادر خواهیم بود تا از سرمایه گذاری خود در سوریه در زمینه های اقتصادی، سیاسی، ژئوپلیتکی، نفوذ و غیره نتیجه بگیریم. اگر جمهوری اسلامی ایران الگویی موفق را پیاده کند می توانیم یک بازاریابی موفق داشته باشیم بدین ترتیب که از شرق کابل تا دریای مدیترانه بازار خوبی برای انرژی و کالا موجود است. اما محقق شدن این امر نیازمند سرمایه گذاری کلانی است، در سوریه سرمایه گذاری نظامی لازم بود اما کافی نبود. جایگاه ایران در جامعه جهانی بیش از گذشته برجسته تر شده است و مشروعیت ما در منطقه باعث شد تا خطری را از اروپا که حلقه امنیتی اول خاورمیانه است دور کنیم، گرچه آمریکا با این حلقه فاصله دارد اما شاهد بودیم که تروریسم داعش ایالات متحده هم در امان نگذاشت. اگرچه ما این خطر را دور کردیم ولی از امتیازات آن بی بهره ماندیم که این موضوع نشان میدهد که ما در زمینه هایی از سیاست خارجی خود دچار مشکل و ضعف هستیم. بنده بین سیاست خارجی و وزارت امور خارجه تفاوت قائل هستم، بدین معنا که سیاست خارجی مفهوم عام تری را در بر دارد و ارگان های متعددی را شامل می شود. از نمونه های آن می توان به رسانه های مردمی ، دستگاه های تصمیم گیرنده و غیره اشاره کرد.
ما در بخش سیاست خارجی خود باید تحولات را به شکلی جامع و دقیق مدل سازی کنیم. اگر دستگاه سیاست خارجی را یک واحد تولیدی در نظر بگیریم می بینیم که خروجی آن ارائه خدماتی است که شهروندان باید از آن بهره مند شوند. وقتی که هزینه های زیادی صرف حضور در منطقه می شود، دولت باید آن را شفاف سازی کند و پاسخگوی آن باشد. برای مثال در قضیه استعفای حریری دیدیم که سعودی ها به خوبی نشان دادند که آشنایی کافی با صحنه سیاسی لبنان ندارند. آنها می پنداشتند که با این استعفا و خبرسازی می توانند عرصه را در لبنان بهم بریزند که بعد از این ماجرا بنده در یادداشتی نیز عنوان کردم که این رویداد هم در زمان و هم در مکان اقدامی اشتباه بود. از طرفی اگر هم حریری در سمت خود باقی بماند کاریزمای سیاسی نخواهد داشت که بنده این موضوع را در یادداشت زمان و مکان نادرست استعفا توضیح دادم. از طرف دیگر زمان این استعفا هم با توجه به شکست های داعش در خور توجه بود. بنابراین این قضایا بیش از بیش عدم درک صحیح عربستان را از شرایط منطقه و عدم داشتن یک سیاست خاورمیانه ای موفق نشان داد. حتی من با صراحت به شما اعلام می کنم که ترکیه نیز به اندازه ایران از پتانسیل و سیاست قوی لازم در قبال سیاست های خاورمیانه ای برخوردار نیست. ایران در قضیه حمایت از حزب الله توانست سرمایه گذاری بلند مدت کند و نتیجه بگیرد، کاری که در دیگر عرصه ها انجام نشد و از آن غافل ماند. بنابراین ما از پتانسیل های لازم برخوردار هستیم و مشکل اینجاست که در یارگیری ضعیف هستیم و در این رابطه مقداری دست و پای دیپلمات های ما بسته و دارای خط قرمزهایی هستیم. برخی بر این باورند که سیاست خارجی ایران ایدئولوژیک بوده که به نظر من اینگونه نیست که اگر بودیم می توانستیم بهتر نتیجه بگیریم. در علم مدیریت الگوها و روش های متعددی برای تصمیم گیری وجود دارد و ما با بایستی از این ظرفیت در جهت مسلح کردن دیپلمات های خود بهره ببریم. شما یک سفیر را در کشورهای آسیایی و اروپایی را در نظر بگیرید و ببینید که تا چه حدی دست آنها در همه امور باز است. حرف بنده این است که باید از همه ظرفیت ها در سیاست خارجی اعم از دانشگاه، رسانه و عناصر تأثیرگذار بهره جست. باید در نظر داشته باشیم که عربستان دارای پول و ثروت هنگفتی است که آن را در جهت تخریب استفاده می کند.
آنها هر تلاشی می کنند که وجهه خادم الحرمینی خود را در جهان اسلام از دست ندهند و به شدت هم اهل تشریفات هستند. در این راستا سعودی ها دارای یک سری از خصوصیات هستند که اگر ما آن را رعایت کنیم به ضررمان تمام نمی شود. برای مثلا در قضیه حمله به سفارت می توانستیم بهتر عمل کنیم و به اشتباه خود اعتراف می کردیم. این موضوع ضربه ای به ما وارد نمی کرد و اشکال و ایرادی هم در این بین به وجود نمی آمد. در ضمن فراموش نکنیم که اگر این اتفاق رخ نمی داد ما می توانستیم در قضیه اعدام شیخ نمر بهتر عمل کرده و امتیاز بیشتری می گرفتیم. در حال حاضر سعودی ها در موضعی متناقض قرار دارند و روی چند گسل از جمله اجتماعی، جابجایی نسلی و غیره زندگی می کنند. آنها مطالبات انباشته شده زیادی از سوی زنان و جوانان دارند. کاری هم به قصد و نیت محمدبن سلمان نداریم، چه اینکه اقدامات وی اصلاحات ناشی از ترس از واژگونی حکومت و یا اصلاحات خود فی نفسه موضوعیت داشته باشد و او طرحی را دنبال می کند که به نفع جامعه است. وی تعدادی از شاهزادگان سعودی را در بند قرار داده تا بتواند اموال آنها را در صندوق ذخیره ارزی کشور منتقل کند. اگر هم وی بخواهد در اصلاحات خود موفق باشد، باید جوی آرام در فضای داخلی و بیرونی کشور حکمفرما باشد. موضوع مهم در این بین جنگ یمن است که ریاض و صنعا تا کنون 7 بار با هم جنگیده اند که دفعات قبل هم با هم مذاکره کردند و این بار نیز باید به سمت گفتگو بروند.
بنابراین برای ایران بهتر است که در این اوضاع برنامه ای برد برد را در نظر بگیرد، بدین معنا که فضا را برای آنها باز نگهداریم ولی این موضوع این معنی را نمی دهد که به صورت خام و ناپخته عمل کنیم. زمانی برخی بر این باور بودند که باید روابط ایران و عربستان به طور تدریجی ترمیم شود. حتی پیشنهادی داده بودند که آیت الله هاشمی رفسنجانی برای این امر پیش قدم شود. من در آن زمان اعلام کردم که این سیاست جواب نخواهد داد، حتی اگر ملک عبدالله نیز بر راس امور باشد. حتی شخص آیت الله هاشمی نیز تحفظی نسبت به این موضوع داشت و سرانجام این پروژه هم هیچ گاه آغاز نشد. برای نتیجه گیری عنوان می کنم که ما باید در مواجهه با عربستان همه جوانب از جمله توانمندی ها، آسیب پذیری ها، چالش ها، تهدید و فرصت، نقاط ضعف و قوت و دیگر عوامل مهم را در نظر بگیریم و پس از بررسی تصمیم بگیریم که در نهایت چگونه می خواهیم با آنها تنش زدایی کنیم. تاکید می کنم که ایران به صورت جوهری دشمنی با عربستان ندارد، بلکه سر مسایل منطقه ای با آنها اختلاف و رقابت داریم که این دو فاکتور را باید به جای مدل نظامی در مدل سیاسی جلو ببریم. زیرا مدل نظامی اگر حاکم باشد اختیار آن از دست همه خارج است.
خبرآنلاین: آقای نعیمی ایران برای اینکه به سمت بهبود روابط با عربستان گام بردارد، چه اقداماتی باید انجام شود؟ همانطور که می دانیم ما نیازمند هستیم تا از نتایج توافق هسته ای بهره مند شویم تا بتوانیم با همسایگان خود که مهمترین آن عربستان است روابط بهینه داشته باشیم. علت عدم مذاکره ایران با عربستان چیست؟
نعیمی: همانطور که عرض کردم عربستان ایران را مانعی بزرگ در جهان اسلام و همینطور در منطقه می داند. رویکرد ایران در قبال عربستان با هم پیمانانش متفاوت است. ایران در عراق و سوریه حضور پیدا می کند و هزینه هم می کند و سپس صادقانه از اتمام ماموریت خود سخن می گوید. اما عربستان کارهایی دیگر را مانند استعفای حریری طراحی می کند. در حال حاضر ما شاهد هستیم که حزب الله در عرصه داخلی لبنان به خوبی و آزادانه عمل می کند. بنابراین نوع مدیریت عربستان با ایران به طور کل متفاوت است. شما در نطر داشته باشید که کل سران سنی در لبنان جرات این را ندارند که به عربستان بروند. این افراد همان کسانی هستند که از طرفداران سینه چاک عربستان بوده اند و مجموعه بازداشت های اخیر در عربستان نیز موجب بی اعتمادی این افراد شده است. اصلاحاتی که محمد بن سلمان انجام می دهد شاید به منظور جوان گرایی اتفاق می افتد ولی بخش عظیم آن دلایل دیگری چون دشمنی و عقده را در بر دارد. بن سلمان زمانی خاطره ای را بین یکی از همکلاسی های خود تعریف کرده بود که عنوان داشت: "من می خواهم زمانی پولدارترین فرد روی کره زمین باشم تا هر کس و هر چیزی را که اراده کنم بتوانم بخرم". جالب است که به نظر می رسد با ترامپ نیز همین کار را کرده است و عملاً از لحاظ ذهنی این امر را محقق شده می داند! تا 8 یا 9 سال پیش کسی باور نداشت که روزی بن سلمان روی کار خواهد آمد، زیرا معادلات در گذشته بدین شکل نبود و همانطور که می دانیم افراد دیگری قرار بود پادشاه این کشور شوند. اما جدا از این قضیه ایران در عراق نیز دستاوردهای مثبتی داشته و مقام های این کشور نیز همواره از نقش ایران در مبارزه با تروریسم حمایت می کنند. بنده که اخیرا به عراق سفر داشتم و در پارلمان با نمایندگان صحبت می کردم، به صراحت می گفتند که اگر ایران نقش آفرینی نمی کرد، کشوری به اسم عراق وجود نداشت.
لذا این نکته را عنوان کردم که بگویم ایران در بخش رسانه ای خوب کار نکرده و نتوانسته است دستاوردهای مثبت خود را در جهان عرب نشان دهد. برای مثال شبکه های العربیه و اسکای نیوز و یا حتی شبکه الحره را در نظر بگیرید. آمریکا شبکه الحره عراق را برای جهت دهی افکار عمومی ایجاد کرد و این موضوع اثر مستقیمی در شکل گیری فضای عمومی دارد. در موضوع اخیر ردر منطقه یعنی پاکسازی داعش و اعلام خبر آن توسط سردار سلیمانی ما خوب عمل کردیم ولی امکان بیشتری وجود داشت تا بیشتر روی دستاوردهای خود مانور می دادیم. در حال حاضر این جو حاکم است که ایران از حاکمان مستبد در منطقه حمایت می کند و ما بایستی در این زمینه شفاف سازی کنیم. عربستان سعودی چند سال است یمن را به خاک و خون کشیده است، اما وقتی یک موشک یمنی به فرودگاه ریاض اصابت می کند، ایران قادر نیست در این زمینه پاسخ شفاف و قاطعی دهد و موضوع را برای همه تبیین کند. سید حسن نصرالله در این باره صحبت جالبی ارائه کرد و اظهار داشت وقتی شما این اتهام را به ایران می زنید به یمنی ها توهین کرده اید زیرا آنها خیلی بیشتر از ما جنگجو بوده اند.
بنابراین همانطور که عرض کردم ما در زمینه تببین و روشن سازی و جهت دهی افکار عمومی موفق نبودیم و ادامه دیدیم که سعودی ها از این قضیه چگونه بهره برداری سیاسی کردند. برگزاری جلسات اتحادیه عرب و اعلام شکایت به سازمان ملل از جمله مواردی بود که آنها طی این مدت انجام دادند. مشکل دیگری که وجود دارد این است که ما هنوز در دانشگاه هم نتوانستیم این موضوع را برای دانشجویان حل و فصل کنیم. سوالات بسیار زیادی پرسیده می شود که چرا ایران در سوریه حضور دارد و هزینه می کند. چرا نباید به این موضوع پرداخته نشود و عنوان نکنیم که وقتی جورج بوش بعد از حادثه 11 سپتامبر اعلام می کند که باید جنگ را تا 12000 کیلومتر از خود دور کنیم، ایران هم حق این را دارد که حداقل 2000 کیلومتر از جنگ فاصله داشته باشد. بعد هیچ تضمینی وجود ندارد که ایران کاری انجام ندهد و آمریکا هم با ما کاری نداشته باشد؛ مگر اینکه بخواهیم باج دهیم و ساکت باشیم. ایران همیشه ثابت کرده است که هیچگاه طمع سرزمینی نداشته است و موردی پیدا نمی شود که بخواهیم در جایی پایگاه نظامی بزنیم. هیچگاه هم از حکومتی نخواستیم که تابع ایران باشد و همانند ما موضع گیری کند. بنابراین با همه این تعاریف باید عنوان کنم که ما باید هر چه سریعتر به فکر نگهداری و حفظ دستاوردهای خود در منطقه باشیم تا بتوانیم از مزایای سیاسی آن نیز بهره مند شویم. باید در نظر داشت که اوضاع در سوریه همیشه به این شکل نخواهند ماند و روزی آباد خواهد شد. این بستگی به ما دارد که با برنامه ریزی و کارشناسی بتوانیم هزینه های اقتصادی که در این کشور کرده ایم را بدست آوریم. البته هزینه های معنوی زیادی هم داده ایم ولی برای بهره مندی از ظرفیت های اقتصادی باید به فکر باشیم. شخص رئیس جمهور سوریه یعنی بشار اسد نیز اعلام داشته که ایران در پروژه های اقتصادی دارای اولویت نسبت به دیگر کشورها است.
خبرآنلاین: آقای نعیمی در مورد مذاکره با عربستان در حال حاضر دو دیدگاه مطرح است. برخی می گویند که ایران نیازی ندارد که با عربستان وارد مذاکره شود و باید مقابل آنها ایستاد. عده ای دیگری نیز می گویند با توجه به اوضاع پیچیده در منطقه نیاز به مذاکره با عربستان بیش از پیش ضروری است. نظر شما در این باره چیست؟
نعیمی: بنده مذاکره را رد نمی کنم ولی معتقدم که شرایط در حال حاضر مساعد نیست. عربستان با توجه به ناکامی نظامی در یمن در پی این است تا از دستاوردهای سیاسی آن منتفع شود. مذاکرات کویت و عمان در این راستا بی نتیجه بودند. سعودی ها در ابتدا قدم هایی برای مذاکره با ایران برداشتند و هدفی را که دنبال می کردند به دست نیاورند. سعودی ها حتی بحث بازسازی یمن را در ازای خلع سلاح انصارالله مطرح کردند که در ادامه این طرح رد شد. البته طرح آنها به این شکل بود که با ایجاد صندوق خیریه و کمک دیگر کشورها پروژه بازسازی یمن را جلو ببرند. بنابراین آنها می خواهند القا کنند که عربستان در جنگ یمن کاملاً حق داشته است و ایران نیز باید آن را بپذیرد و لذا این سناریو برای ما سنگین بود و حتی یمنی ها نیز آن را نپذیرفتند.
خبرآنلاین: آقای تاجیک نظر شما در این باره چیست؟
تاجیک: من با تفکر نظامی در سیاست خارجی مخالف هستم و معتقد به تفکر و راه حل سیاسی بوده و هستم. یکی از شاخص های مهم تفکر سیاسی مصالحه (Compromise) است. وقتی از شش جنگ یمن صحبت می کنیم و می دانیم که هیج کدام ثمری نداشته است و ایران قدرت غالب است باید شرایط و پیش زمینه های آن را فراهم کنیم. سعودی ها در صحنه بین الملل حامی بزرگی چون آمریکا دارند. شاید اگر اوباما در راس کار بود بنده این پیشنهاد را نمی دادم ولی در این برهه از زمان ما باید تکلیف خود ار مشخص کنیم زیرا سیاست آمریکا در دوران ترامپ متفاوت بوده و آنها در این صدد هستند تا روابط اسرائیل با عربستان نزدیک و تقویت شود که این موضوع با سیاست های بلند مدت ما در منطقه در تعارض است. همه این عوامل به این بستگی دارد که ما چگونه می خواهیم الگوی داخل کشور را برای رویاروئی با مشکلات متعدد سیاسی اجتماعی اقتصادی و فرهنگی طراحی کنیم. بطور مثال مسئله اشتغال و یا جوانان و یا با این میزان از فارغ التحصیلان چه برنامه ای را برای آنان خواهیم داشت. خب اگر این فضا را محیا کردیم و به آن عمل کردیم آن وقت می توانیم بینیم آیا منابع بیشتر و فضایی وجود دارد که بتوان خصومت را با عربستان ادامه داد؟ ولی اگر این اتفاق نیفتاد باید به سمت مصالحه گام برداریم. قدم اول باید به این شکل باشد که از افزایش تنش ها جلوگیری شود. در قدم دوم نیز باید تلاش کرد که تنش های موجود حتی الامکان کاهش و یا حل و فصل شود. همانطور که قبلا اشاره کردم ما باید از برد چهارگانه خود در برابر عربستان استفاده کنیم. این بدان معنا نیست که امتیاز بدهیم، منظور این است که ما باید کار سیاسی انجام دهیم، با توجه به اوضاع وخیم یمن این شرایط ایجاب می کند که با اروپا و یا آسیا مذاکره داشته باشیم. به هر حال عربستان و یا هم پیمانانش در یمن جنایت می کنند، ولی ایران که می تواند در این راستا در قالب رسانه، دانشگاه، بخشهای مطالعاتی و دیگر بخش ها فعالیت کند تا فشاری را روی افکار عمومی جهان ایجاد کند.
آقای نعیمی برخی در داخل وقتی صحبت از مذاکره می شود، دولت و وزارت خارجه را به سستی و وادادگی متهم می کنند، به نظر شما مشکل از کجاست و آیا مذاکره با عربستان به ضرر ماست؟
نعیمی: من به طور خلاصه به جنگ 33 روزه و تبادل اسرا اشاره می کنم که همه ما در جریان آن هستیم. گاهی باید مسایل را با دید خاص بررسی کرد. رژیم خونخوارتر اسرائیل حزب الله لبنان را به عنوان یک تهدید قلمداد می کند و همینطور بالعکس. در جریان تبادل اسرا میان لبنان و اسرائیل طبق خاطره ای که سید سن نصرالله تعریف کرد حزب الله به امتیازات خوبی دست یافت. وقتی هئیتی از آلمان برای مذاکره در جهت تحویل اسکلت ها با حزب الله رایزنی کردند، دبیر کل حزب الله برای آنان شرط گذاشت و گفت که 15 نفر از اسرا باید آزاد شوند تا اطلاعات بیشتر در اختیار شما قرار گیرد. این اتفاق افتاد و حدود 12 نفر از اسرا آزاد شدند. در مرحله بعد آلمانی ها خواستار تحویل گرفتن اجساد شدند که باز هم در این جریان تعدادی دیگری از اسرا آزاد شدند و در ادامه اتفاقات دیگری افتاد که تا همی جا به آن بسنده می کنم. نتیجه ای که از این مورد می توان گرفت این است که گاهی از مواقع لازم است که ما نگاه تجاری و استراتژیک به موضوع داشته باشیم تا بتوانیم به وزن و پرستیژ لازم دست یابیم.
آقای تاجیک علاوه بر این که برخی سیاسیون بر این باورند که نباید با عربستان وارد مذاکره شد، ما شاهد هستیم که عده ای زیادی از مردم نیز با این موضوع موافق هستند و مذاکره را مورد سرزنش قرار می دهند و به نوعی آن را یک شکست تلقی می کنند. دلیل آن هم این این است که اوضاع بدتر از این نمی شود و سعودی ها هر کاری را که تا به حال خواسته اند علیه ایران انجام داده اند نظر شما چیست؟
تاجیک: معتقد هستم که جمهوری اسلامی ایران طی سالهای اخیر همواره سعی کرده تا بر اساس استاندارهای لازم و در جهت پیشرفت حرکت کند که در این راه موفق هم بوده است. در مورد مذاکره با عربستان نیز الگوی ما باید به گونه ای طراحی شود تا به سمت تنش صفر حرکت کنیم. در ضمن باید توان سیاست خارجی را نیز در نظر داشته باشیم و به همان میزان از آن استفاده کنیم. باید با تکیه بر علم مدیریت نقاط ضعف و قوت را مشخص و تهدید را به فرصت تبدیل کرد. اگر ترامپ موفق شود دوره اول خود را پشت سر بگذارد ما با مشکلات جدیدتری رو برو خواهیم شد. برای مثال در موضوعات موشکی مشکل پیدا خواهیم کرد و ممکن است رابطه مان با اروپا بد شود. فرانسه نیز اخیراً از موضعی تازه صحبت می کند که ضرورت دارد در مورد آن نیز فکر و برنامه ای داشته باشیم. ما باید تصمیم بگیریم که در جریان روندها وقتی از ژاپن اسلامی به کره شمالی اسلامی می رسیم آیا می خواهیم به زیمباوه اسلامی برسیم یا خیر؟ بلکه درصدد آن هستیم که به یک کشور مقتدر همراه با مردمی مرفه بدون طلاق یا اعتیاد برسیم. ما باید از توانمندی داخلی برخوردار باشیم تا در خارج به مشکل بر نخوریم.
ما دارای موقعیت ژئوپلیتک خاص و مطلوبی هستیم که هیچ کشوری از آن بهره مند نیست. برای مثال عرض می کنم آمریکا می گوید که بشار اسد باید از صحنه سیاسی کنار رود ولی در این بین ایرانی وجود دارد که پشت اسد ایستاده و اجازه این کار را نمی دهد. این مساله دارای مفهوم است ولی باید جا بیفتد و تبیین شود؛ بدین معنا که از جهت کیفی به کمی تبدیل شود. از دیگر اقداماتی که می توانیم انجام دهیم بازسازی سوریه است و این بازار بزرگی را در بلند مدت برای ما فراهم می کند. ما نباید بگذاریم تا ترکیه در معادلات از ما جلو بزند. عربستان، قطر و ترکیه با هم پیمان بوده اند و آنکارا در جریان بر هم زدن سوریه مقصر است. آنها تمام کارهای خود را انجام داده اند؛ تجهیزات داعش را خریده اند و کمیسیونهای آن را نیز دریافت کرده اند و جریان مذاکرات آستانه را نیز به خوبی مدیریت می کنند. بعید هم به نظر نمی رسد که در سوریه پروژه های بزرگی را در دست بگیرند. بنتابراین در این شرایط حساس لازم می بینم که رسانه ها با ایجاد فضا مسئولین، دولت و دستگاه حاکمیت را به سمت ظرفیت های موجود سوق دهند. در این راه و در عرصه بهره گیری از ظرفیت های سوریه، علی رغم نظرات دیگران معتقدم که روسیه می تواند به ایران کمک کند ولی باید تمام ابزارهای فشار و کنترل بر روسیه خوب طراحی، اعمال و حفظ شوند و دست خود را خالی نکنیم. همچنین باور دارم که ترکیه طی سالیان دراز کاری جز سو استفاده از ایران نداشته و نباید به این کشور اعتماد کرد.
خبرآنلاین: به عنوان سوال آخز ارزیابی شما از تحولاتی چون کشته شدن علی عبدالله صالح در یمن و اقدام ترامپ در اعلام کردن قدس به عنوان پایتخت رژین صهیونیستی چیست؟
تاجیک: علیعبدالله صالح، رئیسجمهوری مستعفی یمن، برای بازیگران و دستاندرکاران سیاست در خاورمیانه چهرهای شناختهشده است. صالح را نمیتوان متحدی استراتژیک برای انصارالله نامید. عبارت معروفی از او نقل میشود که «حکومت در یمن مانند رقص بر سر مارهاست.» این عبارت شیوه نگاه او به سیاست و حکومت در یمن روشن میکند. تغییر تاکتیک برای تشکیل ائتلاف و مصالحه با گروههای موافق و مخالف برجستهترین ویژگی سیاستهای او بود؛ ائتلافهایی که یکی پس از دیگری فروپاشیده و منحل میشدند. آخرین ائتلاف صالح با نیروهای انصارالله بود که در سالهای اخیر در برابر دخالت خارجی عربستانسعودی مقاومت میکند.
شواهد و قراین نشان میدهند تداوم و طولانیشدن این ائتلاف به سود صالح نبود. طولانیشدن ائتلاف میان صالح و انصارالله در نهایت به تقابل منجر شد؛ تقابلی که براساس آن صالح اعلام کرد از مواضع حوثیها در نبرد با عربستان حمایت نخواهد کرد.
اخباری که در سه ماه گذشته درباره یمن منتشر میشد نشان از این داشت که سعودیها بهویژه پس از قدرتگرفتن محمد بنسلمان، ولیعهد جوان و ماجراجوی این کشور، تلاش میکردند ائتلاف میان علی عبدالله صالح و انصارالله را لغو کنند. اتفاقات رخداده در روزهای منجر به مرگش پس از اظهارات صالح مبنی بر حمایتنکردن از انصارالله نشان میداد این سناریو در حال تکامل است.
ممکن است در نگاه ظاهری، اختلافات مقطعی موجب شدند صالح از انصارالله جدا شود، اما باید در نظر داشت اختلافات میان علی عبدالله صالح و حوثیها ریشهای بود؛ چراکه اهداف، رویکردها، دیدگاهها و استراتژیهایی که انصارالله در پیش گرفته است با اهداف صالح همخوانی نداشتند. اما مسائل یمن را میشود از جنبه و زاویه مردم این کشور هم دید که در شرف یک فاجعه انسانی است و غرب و آمریکا با بستن چشمهای خود بر فجایعی که توسط عربستان در این کشور بوقوع پیوسته است، در این جنایات که با تسلیحات آنان انجام میشود شریک هستند.
یکجانبه گرائی ترامپ در صحنه بین المللی از آغاز فعالیتش در کاخ سفید به تدریج سنگهای زیر بنای روابط بین المللی را برداشته و بی اعتمادی غیر قابل وصفی را در میان افکار عمومی جهانیان بوجود آورده است. اقدام اخیرش در شناسائی بیت المقدس بعنوان پایتخت رژیم صهیونیستی و درخواست انتقال سفارت آمریکا از تل آویو به این شهر که به اعلامیه بالفور آمریکائی معروف شد که یکصد سال پیش نوع انگلیسی آن در سال 1917 صادر شده است. این اقدام ترامپ علیرغم مخالفت جهانی در سطح دولتها و نهادهای مدنی و مردمی و مجامع بین المللی و مغایرت با اسناد بین المللی با انگیزه عمل به وعده های انتخاباتی و برای نگه داشتن رای دهندگانش که تندروهای مسیحی هستند صورت گرفته است. اما بیت المقدس طبق قطعنامه 181 که در سال 1947 مبنای تشکیل اسرائیل شد یک شهر بین المللی محسوب می شود که حاکمیت آن باید توسط دو دولتی که قرار بود تاسیس شوند اعمال شود. اما از سال 1980 که این رژیم دست به اقدامات یکجانبه ای در آن زد هم اکنون این شهر که قبله اول مسلمین در آن واقع و افکار عمومی مسلمانان نسبت به آن حساس هستند، اشغال شده محسوب میشود و اشغالگر طبق قوانین بین المللی دارای وظایفی است که رژیم صهیونیستی تا کنون به آنها عمل نکرده است.
این اقدام ترامپ حتی مغایر آرائی است که دولتهای پیشین امریکا در زمینه بیت المقدس در سازمان ملل داده بودند و در حالی صورت گرفته است که حکام عرب دارای اختلافات حداکثری با یکدیگر در زمینه مسائل مختلف منطقه هستند. اعلام بیت المقدس بعنوان پایتخت رژیم صهیونیستی بدون شک با اطلاع و هماهنگی آنها و برای حداقلی کردن خواسته های فلسطینی هاست. بر این اقدام ترامپ چند نتیجه مترتب خواهد شد. این تصمیم ترامپ، اگر چه طول میکشد تا اجرائی شود، اعتبار آمریکا در جهان اسلام و حتی افکار عمومی مردم جهان را خدشه دار، تضعیف و احساسات مسلمانان را علیه آمریکا و سیاستهایش برخواهد انگیخت. این اقدام روند صلح را به محاق برده و آمریکا دیگر میانجی بیطرف نیست و نقش واسطه برای مذاکرات صلح را نمی تواند ایفا کند و احتمالا" این امر به سمت اروپا شیفت پیدا میکند و ما نیز باید با این روند همراهی کنیم. زیرا اروپا هم سابقه تاریخی و شناخت بیشتری از مشکلات منطقه دارد و هم امنیت اروپا به امنیت این منطقه گره خورده است و نمی توانند از سر شکم سیری و بدون مسئولیت آن گونه که ترامپ برخورد میکند، برخورد کنند.
نعیمی: مرگ علی عبدالله صالح خبری غیر منتظره بعد از کودتایی بود که وی در این صدد بود تا با حمایت امارات و عربستان انجام دهد. اما در ادامه سناریوی عربستان برای حمایت از فتنه داخلی تقریباً با شکست مواجه شد. در این راستا جنایت سعودی ها در یمن باعث شد تا هم پیمانان آنها نیز این اقدامات را مورد نکوهش قرار دادند تا سعودی ها هر چه سریعتر از این باتلاق خارج شوند. تقریباٌ همزمان با این رویداد بود که ترامپ در سخنرانی خود بیت المقدس را به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی اعلام کرد. شاید قبل از این اتفاق ترامپ و مشاورانش باور نداشتند که این موضوع تا چه حد می تواند با واکنش های جهانی روبرو شود و با خشم و تظاهرات گسترده مردم مسلمان در سراسر جهان همراه شود. از طرفی این اقدم ترامپ ضربه ای سنگین به اعتبار آمریکا وارد کرد. چرا که حداقل هفت قطعنامه صریح در مورد اشغالی بودن بیت المقدس توسط رژیم صهیونیستی موجود است که به تائید همه اعضای شورای امنیت رسیده که البته هیچ کدام از این قطعنامه ها اجرا نیز نشده است که سران آمریکا در گذشته به رغم فشار لابی صهیونیستی آن را به تعویق می انداختند. اقدام انتحاری ترامپ در بعد جهانی و منطقه ای علاوه بر اینکه با مخالفت های گسترده ای روبرو شد این پیام را هم داشت که ایالات متحده با زورگویی از قطعنامه ها، معاهدات بین المللی و سازمان ملل پیروی نخواهد کرد. این مساله را نیز نباید فراموش کرد که موضع رئیس جمهور آمریکا در قبال قدس باعث کشمکش هایی هم در درون سیاستمداران این کشور شده است. مخالفان تصمیم ترامپ بر این عقیده هستند که چرا باید اقدامی غیرضروری در این برهه از زمان برای خشنودی رژیم صهیونیستی انجام داد که بعدها ممکن است هزینه های سنگینی در بر داشته باشد. مهمتر از همه با وجود این تحولات معادلاتی جدید در حال وقوع بوده که بیانگر عدم توانایی آمریکا در تحمیل خواسته های خود بر جهانیان است. اروپایی ها نیز در این شرایط سعی می کنند با فاصله گیری از سیاست های آمریکا خود را از این وقایع جدا کنند تا هزینه های کمتری را در این باره متحمل شوند. حتی بریتانیا که در همه زمینه ها با آمریکایی های همصدا بودند در قبال سیاست های آمریکا صریحاً با این کشور مخافت می کنند. بریتانیا که خود پای آمریکا را به منطقه باز کرد و سهم بزرگی بابت این موضوع به واشنگتن داد، امروز نگران این تحولات بوده و احساس می کنند که اگر وضعیت بهم بریزد، منافع همه در خطر خواهد افتاد.
به گزارش صدای ایران،در ادامه و در صحنه ای دیگر با ادامه فجایع انسانی و تدوام بمباران ائئلاف سعودی در یمن، این کشور شاهد اتفاق شوکه کننده ای بود که باعث کشته شدن رئیس جمهور سابق علی عبدالله صالح به دست افرادی مسلح بود. برخی از تحلیلگران این اتفاق را به نفع انصارالله می دانند اما عده ای دیگر معتقدند که در بطن این موضوع احتمال تشدید درگیری ها و به وجود آمدن ائتلاف های جدید با تحریک عربستان و امارات بر ضد انصارالله و خشم و کینه طرفداران حزب کنگره مردمی یمن نسبت به کشته شدن وی نیز محنمل است. اما این مساله پایان کار نبود؛ اتفاقی که بیش از همه با واکنش های جهانی روبرو شد، اقدام ترامپ در تحقق وعده انتخاباتی خود بود. رئیس جمهور آمریکا طی اظهاراتی جنجالی قدس را به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی اعلام کرد و خبر از انتقال سفارت آمریکا از تل آویو به بیت المقدس در آینده داد. اقدامی که بیش از پیش معادلات منطقه ای را پیچیده و آینده روند صلح را در پرده ای از ابهام قرار داد. خبرگزاری خبرآنلاین، طی نشستی با نصرالله تاجیک سفیر سابق ایران در اردن و مصیب نعیمی کارشناس مسایل خاورمیانه به بررسی این تحولات پرداخته که مشروح آن را در ادامه می خوانید:
خبرآنلاین: با توجه به تحولات اخیر در منطقه، مانند استعفای حریری، تحولات یمن و آن ماجرای بحث برانگیز اصابت موشک حوثیها به فرودگاه عربستان و نسبت دادن آن به ایران و همینطور تضعیف مواضع داعش در منطقه اوضاع منطقه را چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا با تضعیف داعش در منطقه ما شاهد تغییر موازنه در منطقه هستیم و اگر این چنین است آیا اتهاماتی که کشورهای عربی در این راستا علیه ما مطرح می کنند قابل استناد است و ایران مسبب چنین وقایعی بوده است؟
تاجیک: برای بررسی تحولات منطقه بایستی رویدادهای گذشته را واکاوی کرد. من در اینجا شروع تحولات را از سال 2003 بررسی می کنم. در آن برهه از زمان یکی از مشاورین شورای امنیت ملی آمریکا به نام "مارتین ایندیک" بحث مهار دوجانبه را مطرح کرد که هدف از آن مهار عراق و ایران بود. تا به امروز کسی مطلع نیست که چرا این تئوری زمینه ساز حمله نظامی به عراق شد و ایران از این قاعده مستثنی شد. در ابتدا گمانه زنی هایی مطرح می شد که هدف آمریکا این است که از عراق بر ایران کنترل داشته باشد تا بتواند آن را مهار کند. اما در ادامه دیدیم که اقدامات گروه های جهادی در عراق مانند القاعده برنامه های آمریکا را طبق خواسته های آنان به پیش نبرد و بدین گونه بود که سر منشا همه وقایع شکل گرفت و داعش در عراق برخلاف کسانی که تصور می کردند این گروه در سوریه تشکیل شد ظهور پیدا کرد. قضیه زندان رفتن ابوبکر البغدادی و ارتباطاتش با عزت ابراهیم و تعداد بسیاری دیگر از عوامل به ما نشان می دهد که خواستگاه ظهور داعش در عراق بود که در ادامه هم شاهد بودیم که این موج به سوریه هم رسید. مجموعه تحولات بین سوریه و لبنان نیز سبب شد تا داعش در سوریه هم نفوذ پیدا کند. آن بخشی از ارتش لبنان که به سمت سوریه برگشت، اصلی ترین عناصر بعثی را شامل می شد و این گروه ها در گذرگاه های مرزی بین عراق و سوریه و بعضا" رقه و تنف کنونی در نزدیکی فرات مستقر شدند و در همین راستا ارتباطات سوریه و عراق از این مناطق شکل گرفت. این در حالیست که تا قبل از وقوع این تحولات هیچ گونه ارتباطی میان این دو وجود نداشت. به طور کلی مسائل سوریه خیلی به بهار عربی مربوط نمیشد و آنچه که زمینه ساز بحران در سوریه شد وجود نیروهای وارداتی و کمک به تشدید جنگ نیابتی بود. البته نباید ضعف و اشتباه دولت سوریه را در مهار بحران های اولیه نادیده گرفت. زیرا ابتدا با یک حرکت مدنی شروع شد. به هر روی عامل اصلی ایجاد بحران در سوریه ارتباط با عراق و کریدوری بود که کشور ترکیه ایجاد کرده بود که افرادی از طریق چچن و دیگر کشورها وارد این کریدور شدخ و خود را به سوریه رساندند. لذا این موارد زمینه پیدایش دولت اسلامی عراق و شام در سوریه را پدید آورد. اگر با جزئیات بیشتر به قضیه بنگریم می بینیم که در روز دوم آن اتفاق مدنی در سوریه سفیر آمریکا در سوریه در تظاهرات حما شرکت می کند و با گذشت دو روز تعداد زیادی اسلحه در بین سوری ها مخصوصا در ناحیه درعا و قنیطره توزیع می شود که اسناد آن نیز موجود است. این نشان می دهد که از قبل برنامه ریزی خاصی وجود داشت که صحنه سوریه بر هم بخورد. به عقیده من آمریکایی ها این حرکت را با کمک رژیم صهیونیستی و عربستان برای امنیت رژیم صهیونیستی طراحی کردند که از دیگر اهداف آن نیز می توان به قطع ارتباط ایران با محور مقاومت و حضور نظامی نیروهای آمریکائی در منطقه اشاره کرد.
از اواسط این دوران یعنی حدود سه سال قبل آمریکایی ها با ایجاد پایگاه های مختلف در سوریه به ارتش آزاد سوریه آموزش داده اند و همچنین ارتباطاتی را با نیروهای دموکراتیک کرد دارند. با همه این وجود می خواهم عنوان کنم که مشکل ایران و عربستان ذاتی نیست و معتقدم که عَرَضی است. ما با سعودی ها اختلافی بر سر مرزهای تعریف نشده و یا فلات قاره ای نداریم. سعودی ها با توجه به مشکلاتی که با موضوعات سیاسی ایران در داخل کشور خود دارند آن را تبدیل به یک بحران امنیتی می کنند. باید در نظر گرفت که هر کشوری دارای منافع خاص خود است که این موضوع در مورد ما نیز صدق می کند که ما در این باره مسایل خودرا مدل سازی نمی کنیم که در این بین تعریف منافع ملی نیز در پرده ای از ابهام قرار می گیرد. بنابراین این عوامل به سعودی ها کمک می کند که در امنیتی کردن منافع سیاسی جمهوری اسلامی موفق عمل کند. مساله بعدی که بدان اشاره می کنم مساله بهار عربی است که به نوعی مطالبات انباشته جهان عرب بود. در این راستا غرب در جایی که می توانست بر این موج سوار شود موفق عمل کرد و در جایی که هم ناکام ماندند سعی کردند آن را منحرف کنند. در قضیه سوریه عربستان به شکل یک حامی ظاهر شد و همانطور که می دانیم عربستان، قطر و ترکیه در جریان این بحران متهم به جنایت هستند. حمایت های مالی عربستان و قطر و همچنین اقدامات ترکیه در تامین کریدورها و تجهیز سلاح از نمونه های بارز آن است. سعودی ها برای خروج از فشار بهار عربی وارد بحران سوریه شد و در ادامه شرایطی پدید آمد که روابط تهران با ریاض را بیش از پیش خصمانه تر کرد و سپس شاهد بودیم که در بحران یمن نیز به وجود آمد. روی هم رفته وقتی به اوضاع منطقه می نگریم می بینیم که سعودی ها در چهار زمینه بازی را به ایران باخته اند. حیاتی تر و مهمتر از این مساله پرداختن به این موضوع است که ایران چگونه می تواند از منافع سیاسی این پیروزی بهره مند شود.
خبرآنلاین: آقای نعیمی نظر شما چیست؟ آقای تاجیک به ضرورت بهره مندی ایران از منافع سیاسی در قبال پیروزی های منطقه ای اشاره کردند. آیا مانور دادن روی این موضوع سبب تنش بیشتر نمی شود؟
نعیمی: خب من قبل از پاسخ به سوال شما به رویدادهایی که قبلا اتفاق افتاد اشاره می کنم. با اتمام جنگ 33 روزه عربستان و اسرائیل در پی این بودند که با ایجاد بهانه های مختلف دست به بهره برداری های سیاسی بزنند، که زمینه آن نیز از قبل فراهم شده بود و جرقه آن در اشتباهات دولت سوریه و دیگر موارد زده شد. با همه این اوصاف کسی فکر نمی کرد که بعدها در سوریه مشکلات امنیتی ایجاد شود، زیرا این کشور در جهان عرب قابل کنترل ترین کشور به شمار می رفت. بنده طی مذاکره ای که با معاون نخست وزیر سوریه بعد سال دوم یا سوم بحران داشتم وی اظهار داشت که پس از جنگ 33 روزه هیئتی بلند مرتبه از کشور قطر به سوریه آمدند و برای سرمایه گذاری در بخش کشاورزی اعلام آمادگی کردند، سپس طی توافقی منطقه حمص در اختیار آنها قرار گرفت که بعدها آنها 30 کیلومتر تونل برای انتقال آب در این مناطق ایجاد کردند.
در ادامه با بررسی های کارشناسانه ایراداتی به تونل حفاری شده وارد شد و این پروژه نیمه کاره باقی ماند. با گذشت چند ماه و محاصره منطقه سوریه متوجه شد که نیروهایی از شمال لبنان و از طریق این تونل وارد کشور شدند. حتی هم اکنون نیز شهرهایی زیرزمینی نیز ایجاد شده است. با ادامه این تحولات عربستان احساس شکست و سرخوردگی داشت زیرا لبنان در آن برهه از زمان سعودی ها هزینه های زیادی را متقبل شده بودند و لذا آنها ایران و سوریه را مقصر اصلی می دانستند. سعودی ها با صرف هزینه های سنگین در لبنان مجموعه ای از تحولات و جنگ های داخلی را هدایت می کردند و پیمان طائف نیز توسط عربستان پایه ریزی شد. اما در جریان بحران سورهی نیز با توجه به دغدغه ترکیه در موضوع کردها و همینطور امنیت رژیم صهیونیستی بحث برکناری بشار اسد از قدرت مطرح شد تا بدین ترتیب بحث عادی سازی روابط بین جهان عرب و اسرائیل عادی سازی شود. موضوعی که مقام ها اسرائیلی نیز بدان اشاره داشته اند و اعلام کرده اند که با 15 کشور عربی روابط برقرار کرده اند. اما با همه بحران هایی که در سوریه به وجود آمد نقشه غرب و سناریوی بین المللی در قبال سوریه بر هم خورد و آن چیزی که بعدها مورد توجه جامعه جهانی قرار گرفت، حضور تروریست ها و چگونگی جنایات آنها در منطقه بود که در این بین نقش شیعیان و اعتدال آنها مورد توجه قرار گرفت. تا قبل از آن بسیاری از مردم سوریه مورد فریب ایدئولوژی این دسته از گروه ها خورده بودند و با گذشت زمان به درک صحیح از شرایط منطقه رسیده بودند. هم اکنون نیز آوارگان سوری زمانی که انتخاباتی در جریان باشد در آن شرکت کرده و به بشار اسد نیز رای می دهند. اما معادله در 6 یا 7 سال گذشته کاملا متفاوت با الان بود. بنده اخیرا در کنفرانس اسلامی در روسیه شرکت کردم و طبق گزارشاتی که اعلام شد، گروه تروریستی داعش چیزی نزدیک به 19 هزار سایت مختلف را داراست و روش های مختلفی هم برای جذب افراد از سراسر دنیا دارند.
یکی از روش هایی که داعش برای جذب روس ها به غیر از اهالی چچن استفاده کرده بود بدین شکل بود که آنها برای جذب یک بازی را طراحی می کردند که به مخاطب القا می کرد که به عنوان یک فرد مبارز علیه دیکتاتور قیام کند و اگر در این بازی و در مراحل مختلف آن برنده شد جایزه ای به آن می دهند و برای مثال شخص برنده را به ترکیه دعوت می کنند و از آنجا به بعد آن فرد دیگر هیچ اختیاری از خود ندارد و عضو گروه های تروریستی می شود. پس در نتیجه اگر نیروهای زیر مجموعه را در نظر نگیریم، نیروهای عضو گیرنده و سازمانده را نمی توان مجموعه ای عقب افتاده و بدون برنامه ریزی دانست. اما صرف نظر از این مباحث آن چیزی که اتفاق افتاد این بود که عربستان سعودی ایران را مانع توسعه طلبی و نفوذ خود در منطقه می دید؛ این در حالی است که ترکیه نیز ایران را مانع سلطه خود در جهان تسنن می داند. اتفاقاتی که اخیرا در منطقه رخ داد نمایانگر نقش برجسته ایران در شکست تروریست ها بود و از لحاظ عقیدتی نیز گروه های تروریستی جایگاه خود را از دست داده اند و از لحاظ سرزمینی نیز دیگر تسلطی بر مناطق ندارند.
خبرآنلاین: چه عواملی در چشم انداز کنونی منطقه و بحران های جاری دخیل بوده است؟ آیا باید آن را سناریویی طراحی شده از سوی غرب دانست؟ آیا ایران در این بین سیاست خارجی موفقی را در پیش گرفت؟
تاجیک: همانطور که در سوال قبلی اشاره کردم در چهار مورد ایران از عربستان جلو افتاده است. واقعیت این است که ما با سرمایه گذاری کلان در بعد نظامی موفقیت هایی را کسب کرده ایم و بدیهی است که باید به حق خود برسیم. علی رغم نظر برخی از کارشناسان و اینکه حضور ایران در سوریه تحمیلی بوده و نه انتخاب ما ولی در مجموع بنده معتقدم که این حضور سودمند بوده است. اگر اوضاع را به خوبی بررسی کنید پی خواهید برد که در هیچ برهه زمانی آمریکا تا به این حد در منطقه ذلیل وخوار نشده است. آنها تا قبل از این تحولات در همه کشورها مداخله می کردند و تغییراتی را در سیستم حاکمیتی کشورها به وجود می آوردند، ولی در حال حاضر آنها از این توانایی برخوردار نیستند. اینطور نیست که آنها برای تغییرات ژتوپلیتیکی در منطقه بخواهند خواسته خود را بر ملت ها تحمیل کنند و در این صدد باشند که برای مثال رئیس جمهور کشوری باید برود و شخص دیگری بر امور حاکم شود. آقای نعیمی مطلبی را درباره جنگ 33 روزه و همینطور جنگ غزه که حماس در آن ایستادگی کرد عنوان کردند. در مقطعی در سال 1982 نیروهای نظامی رژیم صهیونیستی تا بیروت آمدند و کسی هم جلودار آنها نبود، اما با شکل گیری حزب الله و قدرت گرفتن جبهه مقاومت ایستادگی در مقابل اسرائیل شکل گرفت و خطرها نیز علیه لبنان از بین رفت.
بروز چنین تحولاتی آمریکا را بر این داشت که در جریان بهار عربی توازن را به گونه دیگری رقم بزنند. در آن برهه اتفاقات سال 2003 رخ داده بود و طرح مهار دوجانبه مارتین اینیدیک به طرح یک جانبه تبدیل و صدام نیز از معادلات سیاسی کنار زده شد. ایران نیز در آن موقع تبدیل به یک قدرت منطقه ای شده بود که ارتباط این قدرت با حزب الله می توانست به ضرر آمریکا و هم پیمانانش منجر شود. هر عاملی که به ما برتری ژئوپلیتکی دهد بالطبع قدرتمندی هم خواهد داد، اما نکته اینجاست که نقاط قوت می بایست در قالب یک راهبرد مدون تعریف شود و به گونه ای باشد که ما از روزمرگی به دور باشیم. اگر به این نکات توجه داشته باشیم قادر خواهیم بود تا از سرمایه گذاری خود در سوریه در زمینه های اقتصادی، سیاسی، ژئوپلیتکی، نفوذ و غیره نتیجه بگیریم. اگر جمهوری اسلامی ایران الگویی موفق را پیاده کند می توانیم یک بازاریابی موفق داشته باشیم بدین ترتیب که از شرق کابل تا دریای مدیترانه بازار خوبی برای انرژی و کالا موجود است. اما محقق شدن این امر نیازمند سرمایه گذاری کلانی است، در سوریه سرمایه گذاری نظامی لازم بود اما کافی نبود. جایگاه ایران در جامعه جهانی بیش از گذشته برجسته تر شده است و مشروعیت ما در منطقه باعث شد تا خطری را از اروپا که حلقه امنیتی اول خاورمیانه است دور کنیم، گرچه آمریکا با این حلقه فاصله دارد اما شاهد بودیم که تروریسم داعش ایالات متحده هم در امان نگذاشت. اگرچه ما این خطر را دور کردیم ولی از امتیازات آن بی بهره ماندیم که این موضوع نشان میدهد که ما در زمینه هایی از سیاست خارجی خود دچار مشکل و ضعف هستیم. بنده بین سیاست خارجی و وزارت امور خارجه تفاوت قائل هستم، بدین معنا که سیاست خارجی مفهوم عام تری را در بر دارد و ارگان های متعددی را شامل می شود. از نمونه های آن می توان به رسانه های مردمی ، دستگاه های تصمیم گیرنده و غیره اشاره کرد.
ما در بخش سیاست خارجی خود باید تحولات را به شکلی جامع و دقیق مدل سازی کنیم. اگر دستگاه سیاست خارجی را یک واحد تولیدی در نظر بگیریم می بینیم که خروجی آن ارائه خدماتی است که شهروندان باید از آن بهره مند شوند. وقتی که هزینه های زیادی صرف حضور در منطقه می شود، دولت باید آن را شفاف سازی کند و پاسخگوی آن باشد. برای مثال در قضیه استعفای حریری دیدیم که سعودی ها به خوبی نشان دادند که آشنایی کافی با صحنه سیاسی لبنان ندارند. آنها می پنداشتند که با این استعفا و خبرسازی می توانند عرصه را در لبنان بهم بریزند که بعد از این ماجرا بنده در یادداشتی نیز عنوان کردم که این رویداد هم در زمان و هم در مکان اقدامی اشتباه بود. از طرفی اگر هم حریری در سمت خود باقی بماند کاریزمای سیاسی نخواهد داشت که بنده این موضوع را در یادداشت زمان و مکان نادرست استعفا توضیح دادم. از طرف دیگر زمان این استعفا هم با توجه به شکست های داعش در خور توجه بود. بنابراین این قضایا بیش از بیش عدم درک صحیح عربستان را از شرایط منطقه و عدم داشتن یک سیاست خاورمیانه ای موفق نشان داد. حتی من با صراحت به شما اعلام می کنم که ترکیه نیز به اندازه ایران از پتانسیل و سیاست قوی لازم در قبال سیاست های خاورمیانه ای برخوردار نیست. ایران در قضیه حمایت از حزب الله توانست سرمایه گذاری بلند مدت کند و نتیجه بگیرد، کاری که در دیگر عرصه ها انجام نشد و از آن غافل ماند. بنابراین ما از پتانسیل های لازم برخوردار هستیم و مشکل اینجاست که در یارگیری ضعیف هستیم و در این رابطه مقداری دست و پای دیپلمات های ما بسته و دارای خط قرمزهایی هستیم. برخی بر این باورند که سیاست خارجی ایران ایدئولوژیک بوده که به نظر من اینگونه نیست که اگر بودیم می توانستیم بهتر نتیجه بگیریم. در علم مدیریت الگوها و روش های متعددی برای تصمیم گیری وجود دارد و ما با بایستی از این ظرفیت در جهت مسلح کردن دیپلمات های خود بهره ببریم. شما یک سفیر را در کشورهای آسیایی و اروپایی را در نظر بگیرید و ببینید که تا چه حدی دست آنها در همه امور باز است. حرف بنده این است که باید از همه ظرفیت ها در سیاست خارجی اعم از دانشگاه، رسانه و عناصر تأثیرگذار بهره جست. باید در نظر داشته باشیم که عربستان دارای پول و ثروت هنگفتی است که آن را در جهت تخریب استفاده می کند.
آنها هر تلاشی می کنند که وجهه خادم الحرمینی خود را در جهان اسلام از دست ندهند و به شدت هم اهل تشریفات هستند. در این راستا سعودی ها دارای یک سری از خصوصیات هستند که اگر ما آن را رعایت کنیم به ضررمان تمام نمی شود. برای مثلا در قضیه حمله به سفارت می توانستیم بهتر عمل کنیم و به اشتباه خود اعتراف می کردیم. این موضوع ضربه ای به ما وارد نمی کرد و اشکال و ایرادی هم در این بین به وجود نمی آمد. در ضمن فراموش نکنیم که اگر این اتفاق رخ نمی داد ما می توانستیم در قضیه اعدام شیخ نمر بهتر عمل کرده و امتیاز بیشتری می گرفتیم. در حال حاضر سعودی ها در موضعی متناقض قرار دارند و روی چند گسل از جمله اجتماعی، جابجایی نسلی و غیره زندگی می کنند. آنها مطالبات انباشته شده زیادی از سوی زنان و جوانان دارند. کاری هم به قصد و نیت محمدبن سلمان نداریم، چه اینکه اقدامات وی اصلاحات ناشی از ترس از واژگونی حکومت و یا اصلاحات خود فی نفسه موضوعیت داشته باشد و او طرحی را دنبال می کند که به نفع جامعه است. وی تعدادی از شاهزادگان سعودی را در بند قرار داده تا بتواند اموال آنها را در صندوق ذخیره ارزی کشور منتقل کند. اگر هم وی بخواهد در اصلاحات خود موفق باشد، باید جوی آرام در فضای داخلی و بیرونی کشور حکمفرما باشد. موضوع مهم در این بین جنگ یمن است که ریاض و صنعا تا کنون 7 بار با هم جنگیده اند که دفعات قبل هم با هم مذاکره کردند و این بار نیز باید به سمت گفتگو بروند.
بنابراین برای ایران بهتر است که در این اوضاع برنامه ای برد برد را در نظر بگیرد، بدین معنا که فضا را برای آنها باز نگهداریم ولی این موضوع این معنی را نمی دهد که به صورت خام و ناپخته عمل کنیم. زمانی برخی بر این باور بودند که باید روابط ایران و عربستان به طور تدریجی ترمیم شود. حتی پیشنهادی داده بودند که آیت الله هاشمی رفسنجانی برای این امر پیش قدم شود. من در آن زمان اعلام کردم که این سیاست جواب نخواهد داد، حتی اگر ملک عبدالله نیز بر راس امور باشد. حتی شخص آیت الله هاشمی نیز تحفظی نسبت به این موضوع داشت و سرانجام این پروژه هم هیچ گاه آغاز نشد. برای نتیجه گیری عنوان می کنم که ما باید در مواجهه با عربستان همه جوانب از جمله توانمندی ها، آسیب پذیری ها، چالش ها، تهدید و فرصت، نقاط ضعف و قوت و دیگر عوامل مهم را در نظر بگیریم و پس از بررسی تصمیم بگیریم که در نهایت چگونه می خواهیم با آنها تنش زدایی کنیم. تاکید می کنم که ایران به صورت جوهری دشمنی با عربستان ندارد، بلکه سر مسایل منطقه ای با آنها اختلاف و رقابت داریم که این دو فاکتور را باید به جای مدل نظامی در مدل سیاسی جلو ببریم. زیرا مدل نظامی اگر حاکم باشد اختیار آن از دست همه خارج است.
خبرآنلاین: آقای نعیمی ایران برای اینکه به سمت بهبود روابط با عربستان گام بردارد، چه اقداماتی باید انجام شود؟ همانطور که می دانیم ما نیازمند هستیم تا از نتایج توافق هسته ای بهره مند شویم تا بتوانیم با همسایگان خود که مهمترین آن عربستان است روابط بهینه داشته باشیم. علت عدم مذاکره ایران با عربستان چیست؟
نعیمی: همانطور که عرض کردم عربستان ایران را مانعی بزرگ در جهان اسلام و همینطور در منطقه می داند. رویکرد ایران در قبال عربستان با هم پیمانانش متفاوت است. ایران در عراق و سوریه حضور پیدا می کند و هزینه هم می کند و سپس صادقانه از اتمام ماموریت خود سخن می گوید. اما عربستان کارهایی دیگر را مانند استعفای حریری طراحی می کند. در حال حاضر ما شاهد هستیم که حزب الله در عرصه داخلی لبنان به خوبی و آزادانه عمل می کند. بنابراین نوع مدیریت عربستان با ایران به طور کل متفاوت است. شما در نطر داشته باشید که کل سران سنی در لبنان جرات این را ندارند که به عربستان بروند. این افراد همان کسانی هستند که از طرفداران سینه چاک عربستان بوده اند و مجموعه بازداشت های اخیر در عربستان نیز موجب بی اعتمادی این افراد شده است. اصلاحاتی که محمد بن سلمان انجام می دهد شاید به منظور جوان گرایی اتفاق می افتد ولی بخش عظیم آن دلایل دیگری چون دشمنی و عقده را در بر دارد. بن سلمان زمانی خاطره ای را بین یکی از همکلاسی های خود تعریف کرده بود که عنوان داشت: "من می خواهم زمانی پولدارترین فرد روی کره زمین باشم تا هر کس و هر چیزی را که اراده کنم بتوانم بخرم". جالب است که به نظر می رسد با ترامپ نیز همین کار را کرده است و عملاً از لحاظ ذهنی این امر را محقق شده می داند! تا 8 یا 9 سال پیش کسی باور نداشت که روزی بن سلمان روی کار خواهد آمد، زیرا معادلات در گذشته بدین شکل نبود و همانطور که می دانیم افراد دیگری قرار بود پادشاه این کشور شوند. اما جدا از این قضیه ایران در عراق نیز دستاوردهای مثبتی داشته و مقام های این کشور نیز همواره از نقش ایران در مبارزه با تروریسم حمایت می کنند. بنده که اخیرا به عراق سفر داشتم و در پارلمان با نمایندگان صحبت می کردم، به صراحت می گفتند که اگر ایران نقش آفرینی نمی کرد، کشوری به اسم عراق وجود نداشت.
لذا این نکته را عنوان کردم که بگویم ایران در بخش رسانه ای خوب کار نکرده و نتوانسته است دستاوردهای مثبت خود را در جهان عرب نشان دهد. برای مثال شبکه های العربیه و اسکای نیوز و یا حتی شبکه الحره را در نظر بگیرید. آمریکا شبکه الحره عراق را برای جهت دهی افکار عمومی ایجاد کرد و این موضوع اثر مستقیمی در شکل گیری فضای عمومی دارد. در موضوع اخیر ردر منطقه یعنی پاکسازی داعش و اعلام خبر آن توسط سردار سلیمانی ما خوب عمل کردیم ولی امکان بیشتری وجود داشت تا بیشتر روی دستاوردهای خود مانور می دادیم. در حال حاضر این جو حاکم است که ایران از حاکمان مستبد در منطقه حمایت می کند و ما بایستی در این زمینه شفاف سازی کنیم. عربستان سعودی چند سال است یمن را به خاک و خون کشیده است، اما وقتی یک موشک یمنی به فرودگاه ریاض اصابت می کند، ایران قادر نیست در این زمینه پاسخ شفاف و قاطعی دهد و موضوع را برای همه تبیین کند. سید حسن نصرالله در این باره صحبت جالبی ارائه کرد و اظهار داشت وقتی شما این اتهام را به ایران می زنید به یمنی ها توهین کرده اید زیرا آنها خیلی بیشتر از ما جنگجو بوده اند.
بنابراین همانطور که عرض کردم ما در زمینه تببین و روشن سازی و جهت دهی افکار عمومی موفق نبودیم و ادامه دیدیم که سعودی ها از این قضیه چگونه بهره برداری سیاسی کردند. برگزاری جلسات اتحادیه عرب و اعلام شکایت به سازمان ملل از جمله مواردی بود که آنها طی این مدت انجام دادند. مشکل دیگری که وجود دارد این است که ما هنوز در دانشگاه هم نتوانستیم این موضوع را برای دانشجویان حل و فصل کنیم. سوالات بسیار زیادی پرسیده می شود که چرا ایران در سوریه حضور دارد و هزینه می کند. چرا نباید به این موضوع پرداخته نشود و عنوان نکنیم که وقتی جورج بوش بعد از حادثه 11 سپتامبر اعلام می کند که باید جنگ را تا 12000 کیلومتر از خود دور کنیم، ایران هم حق این را دارد که حداقل 2000 کیلومتر از جنگ فاصله داشته باشد. بعد هیچ تضمینی وجود ندارد که ایران کاری انجام ندهد و آمریکا هم با ما کاری نداشته باشد؛ مگر اینکه بخواهیم باج دهیم و ساکت باشیم. ایران همیشه ثابت کرده است که هیچگاه طمع سرزمینی نداشته است و موردی پیدا نمی شود که بخواهیم در جایی پایگاه نظامی بزنیم. هیچگاه هم از حکومتی نخواستیم که تابع ایران باشد و همانند ما موضع گیری کند. بنابراین با همه این تعاریف باید عنوان کنم که ما باید هر چه سریعتر به فکر نگهداری و حفظ دستاوردهای خود در منطقه باشیم تا بتوانیم از مزایای سیاسی آن نیز بهره مند شویم. باید در نظر داشت که اوضاع در سوریه همیشه به این شکل نخواهند ماند و روزی آباد خواهد شد. این بستگی به ما دارد که با برنامه ریزی و کارشناسی بتوانیم هزینه های اقتصادی که در این کشور کرده ایم را بدست آوریم. البته هزینه های معنوی زیادی هم داده ایم ولی برای بهره مندی از ظرفیت های اقتصادی باید به فکر باشیم. شخص رئیس جمهور سوریه یعنی بشار اسد نیز اعلام داشته که ایران در پروژه های اقتصادی دارای اولویت نسبت به دیگر کشورها است.
خبرآنلاین: آقای نعیمی در مورد مذاکره با عربستان در حال حاضر دو دیدگاه مطرح است. برخی می گویند که ایران نیازی ندارد که با عربستان وارد مذاکره شود و باید مقابل آنها ایستاد. عده ای دیگری نیز می گویند با توجه به اوضاع پیچیده در منطقه نیاز به مذاکره با عربستان بیش از پیش ضروری است. نظر شما در این باره چیست؟
نعیمی: بنده مذاکره را رد نمی کنم ولی معتقدم که شرایط در حال حاضر مساعد نیست. عربستان با توجه به ناکامی نظامی در یمن در پی این است تا از دستاوردهای سیاسی آن منتفع شود. مذاکرات کویت و عمان در این راستا بی نتیجه بودند. سعودی ها در ابتدا قدم هایی برای مذاکره با ایران برداشتند و هدفی را که دنبال می کردند به دست نیاورند. سعودی ها حتی بحث بازسازی یمن را در ازای خلع سلاح انصارالله مطرح کردند که در ادامه این طرح رد شد. البته طرح آنها به این شکل بود که با ایجاد صندوق خیریه و کمک دیگر کشورها پروژه بازسازی یمن را جلو ببرند. بنابراین آنها می خواهند القا کنند که عربستان در جنگ یمن کاملاً حق داشته است و ایران نیز باید آن را بپذیرد و لذا این سناریو برای ما سنگین بود و حتی یمنی ها نیز آن را نپذیرفتند.
خبرآنلاین: آقای تاجیک نظر شما در این باره چیست؟
تاجیک: من با تفکر نظامی در سیاست خارجی مخالف هستم و معتقد به تفکر و راه حل سیاسی بوده و هستم. یکی از شاخص های مهم تفکر سیاسی مصالحه (Compromise) است. وقتی از شش جنگ یمن صحبت می کنیم و می دانیم که هیج کدام ثمری نداشته است و ایران قدرت غالب است باید شرایط و پیش زمینه های آن را فراهم کنیم. سعودی ها در صحنه بین الملل حامی بزرگی چون آمریکا دارند. شاید اگر اوباما در راس کار بود بنده این پیشنهاد را نمی دادم ولی در این برهه از زمان ما باید تکلیف خود ار مشخص کنیم زیرا سیاست آمریکا در دوران ترامپ متفاوت بوده و آنها در این صدد هستند تا روابط اسرائیل با عربستان نزدیک و تقویت شود که این موضوع با سیاست های بلند مدت ما در منطقه در تعارض است. همه این عوامل به این بستگی دارد که ما چگونه می خواهیم الگوی داخل کشور را برای رویاروئی با مشکلات متعدد سیاسی اجتماعی اقتصادی و فرهنگی طراحی کنیم. بطور مثال مسئله اشتغال و یا جوانان و یا با این میزان از فارغ التحصیلان چه برنامه ای را برای آنان خواهیم داشت. خب اگر این فضا را محیا کردیم و به آن عمل کردیم آن وقت می توانیم بینیم آیا منابع بیشتر و فضایی وجود دارد که بتوان خصومت را با عربستان ادامه داد؟ ولی اگر این اتفاق نیفتاد باید به سمت مصالحه گام برداریم. قدم اول باید به این شکل باشد که از افزایش تنش ها جلوگیری شود. در قدم دوم نیز باید تلاش کرد که تنش های موجود حتی الامکان کاهش و یا حل و فصل شود. همانطور که قبلا اشاره کردم ما باید از برد چهارگانه خود در برابر عربستان استفاده کنیم. این بدان معنا نیست که امتیاز بدهیم، منظور این است که ما باید کار سیاسی انجام دهیم، با توجه به اوضاع وخیم یمن این شرایط ایجاب می کند که با اروپا و یا آسیا مذاکره داشته باشیم. به هر حال عربستان و یا هم پیمانانش در یمن جنایت می کنند، ولی ایران که می تواند در این راستا در قالب رسانه، دانشگاه، بخشهای مطالعاتی و دیگر بخش ها فعالیت کند تا فشاری را روی افکار عمومی جهان ایجاد کند.
آقای نعیمی برخی در داخل وقتی صحبت از مذاکره می شود، دولت و وزارت خارجه را به سستی و وادادگی متهم می کنند، به نظر شما مشکل از کجاست و آیا مذاکره با عربستان به ضرر ماست؟
نعیمی: من به طور خلاصه به جنگ 33 روزه و تبادل اسرا اشاره می کنم که همه ما در جریان آن هستیم. گاهی باید مسایل را با دید خاص بررسی کرد. رژیم خونخوارتر اسرائیل حزب الله لبنان را به عنوان یک تهدید قلمداد می کند و همینطور بالعکس. در جریان تبادل اسرا میان لبنان و اسرائیل طبق خاطره ای که سید سن نصرالله تعریف کرد حزب الله به امتیازات خوبی دست یافت. وقتی هئیتی از آلمان برای مذاکره در جهت تحویل اسکلت ها با حزب الله رایزنی کردند، دبیر کل حزب الله برای آنان شرط گذاشت و گفت که 15 نفر از اسرا باید آزاد شوند تا اطلاعات بیشتر در اختیار شما قرار گیرد. این اتفاق افتاد و حدود 12 نفر از اسرا آزاد شدند. در مرحله بعد آلمانی ها خواستار تحویل گرفتن اجساد شدند که باز هم در این جریان تعدادی دیگری از اسرا آزاد شدند و در ادامه اتفاقات دیگری افتاد که تا همی جا به آن بسنده می کنم. نتیجه ای که از این مورد می توان گرفت این است که گاهی از مواقع لازم است که ما نگاه تجاری و استراتژیک به موضوع داشته باشیم تا بتوانیم به وزن و پرستیژ لازم دست یابیم.
آقای تاجیک علاوه بر این که برخی سیاسیون بر این باورند که نباید با عربستان وارد مذاکره شد، ما شاهد هستیم که عده ای زیادی از مردم نیز با این موضوع موافق هستند و مذاکره را مورد سرزنش قرار می دهند و به نوعی آن را یک شکست تلقی می کنند. دلیل آن هم این این است که اوضاع بدتر از این نمی شود و سعودی ها هر کاری را که تا به حال خواسته اند علیه ایران انجام داده اند نظر شما چیست؟
تاجیک: معتقد هستم که جمهوری اسلامی ایران طی سالهای اخیر همواره سعی کرده تا بر اساس استاندارهای لازم و در جهت پیشرفت حرکت کند که در این راه موفق هم بوده است. در مورد مذاکره با عربستان نیز الگوی ما باید به گونه ای طراحی شود تا به سمت تنش صفر حرکت کنیم. در ضمن باید توان سیاست خارجی را نیز در نظر داشته باشیم و به همان میزان از آن استفاده کنیم. باید با تکیه بر علم مدیریت نقاط ضعف و قوت را مشخص و تهدید را به فرصت تبدیل کرد. اگر ترامپ موفق شود دوره اول خود را پشت سر بگذارد ما با مشکلات جدیدتری رو برو خواهیم شد. برای مثال در موضوعات موشکی مشکل پیدا خواهیم کرد و ممکن است رابطه مان با اروپا بد شود. فرانسه نیز اخیراً از موضعی تازه صحبت می کند که ضرورت دارد در مورد آن نیز فکر و برنامه ای داشته باشیم. ما باید تصمیم بگیریم که در جریان روندها وقتی از ژاپن اسلامی به کره شمالی اسلامی می رسیم آیا می خواهیم به زیمباوه اسلامی برسیم یا خیر؟ بلکه درصدد آن هستیم که به یک کشور مقتدر همراه با مردمی مرفه بدون طلاق یا اعتیاد برسیم. ما باید از توانمندی داخلی برخوردار باشیم تا در خارج به مشکل بر نخوریم.
ما دارای موقعیت ژئوپلیتک خاص و مطلوبی هستیم که هیچ کشوری از آن بهره مند نیست. برای مثال عرض می کنم آمریکا می گوید که بشار اسد باید از صحنه سیاسی کنار رود ولی در این بین ایرانی وجود دارد که پشت اسد ایستاده و اجازه این کار را نمی دهد. این مساله دارای مفهوم است ولی باید جا بیفتد و تبیین شود؛ بدین معنا که از جهت کیفی به کمی تبدیل شود. از دیگر اقداماتی که می توانیم انجام دهیم بازسازی سوریه است و این بازار بزرگی را در بلند مدت برای ما فراهم می کند. ما نباید بگذاریم تا ترکیه در معادلات از ما جلو بزند. عربستان، قطر و ترکیه با هم پیمان بوده اند و آنکارا در جریان بر هم زدن سوریه مقصر است. آنها تمام کارهای خود را انجام داده اند؛ تجهیزات داعش را خریده اند و کمیسیونهای آن را نیز دریافت کرده اند و جریان مذاکرات آستانه را نیز به خوبی مدیریت می کنند. بعید هم به نظر نمی رسد که در سوریه پروژه های بزرگی را در دست بگیرند. بنتابراین در این شرایط حساس لازم می بینم که رسانه ها با ایجاد فضا مسئولین، دولت و دستگاه حاکمیت را به سمت ظرفیت های موجود سوق دهند. در این راه و در عرصه بهره گیری از ظرفیت های سوریه، علی رغم نظرات دیگران معتقدم که روسیه می تواند به ایران کمک کند ولی باید تمام ابزارهای فشار و کنترل بر روسیه خوب طراحی، اعمال و حفظ شوند و دست خود را خالی نکنیم. همچنین باور دارم که ترکیه طی سالیان دراز کاری جز سو استفاده از ایران نداشته و نباید به این کشور اعتماد کرد.
خبرآنلاین: به عنوان سوال آخز ارزیابی شما از تحولاتی چون کشته شدن علی عبدالله صالح در یمن و اقدام ترامپ در اعلام کردن قدس به عنوان پایتخت رژین صهیونیستی چیست؟
تاجیک: علیعبدالله صالح، رئیسجمهوری مستعفی یمن، برای بازیگران و دستاندرکاران سیاست در خاورمیانه چهرهای شناختهشده است. صالح را نمیتوان متحدی استراتژیک برای انصارالله نامید. عبارت معروفی از او نقل میشود که «حکومت در یمن مانند رقص بر سر مارهاست.» این عبارت شیوه نگاه او به سیاست و حکومت در یمن روشن میکند. تغییر تاکتیک برای تشکیل ائتلاف و مصالحه با گروههای موافق و مخالف برجستهترین ویژگی سیاستهای او بود؛ ائتلافهایی که یکی پس از دیگری فروپاشیده و منحل میشدند. آخرین ائتلاف صالح با نیروهای انصارالله بود که در سالهای اخیر در برابر دخالت خارجی عربستانسعودی مقاومت میکند.
شواهد و قراین نشان میدهند تداوم و طولانیشدن این ائتلاف به سود صالح نبود. طولانیشدن ائتلاف میان صالح و انصارالله در نهایت به تقابل منجر شد؛ تقابلی که براساس آن صالح اعلام کرد از مواضع حوثیها در نبرد با عربستان حمایت نخواهد کرد.
اخباری که در سه ماه گذشته درباره یمن منتشر میشد نشان از این داشت که سعودیها بهویژه پس از قدرتگرفتن محمد بنسلمان، ولیعهد جوان و ماجراجوی این کشور، تلاش میکردند ائتلاف میان علی عبدالله صالح و انصارالله را لغو کنند. اتفاقات رخداده در روزهای منجر به مرگش پس از اظهارات صالح مبنی بر حمایتنکردن از انصارالله نشان میداد این سناریو در حال تکامل است.
ممکن است در نگاه ظاهری، اختلافات مقطعی موجب شدند صالح از انصارالله جدا شود، اما باید در نظر داشت اختلافات میان علی عبدالله صالح و حوثیها ریشهای بود؛ چراکه اهداف، رویکردها، دیدگاهها و استراتژیهایی که انصارالله در پیش گرفته است با اهداف صالح همخوانی نداشتند. اما مسائل یمن را میشود از جنبه و زاویه مردم این کشور هم دید که در شرف یک فاجعه انسانی است و غرب و آمریکا با بستن چشمهای خود بر فجایعی که توسط عربستان در این کشور بوقوع پیوسته است، در این جنایات که با تسلیحات آنان انجام میشود شریک هستند.
یکجانبه گرائی ترامپ در صحنه بین المللی از آغاز فعالیتش در کاخ سفید به تدریج سنگهای زیر بنای روابط بین المللی را برداشته و بی اعتمادی غیر قابل وصفی را در میان افکار عمومی جهانیان بوجود آورده است. اقدام اخیرش در شناسائی بیت المقدس بعنوان پایتخت رژیم صهیونیستی و درخواست انتقال سفارت آمریکا از تل آویو به این شهر که به اعلامیه بالفور آمریکائی معروف شد که یکصد سال پیش نوع انگلیسی آن در سال 1917 صادر شده است. این اقدام ترامپ علیرغم مخالفت جهانی در سطح دولتها و نهادهای مدنی و مردمی و مجامع بین المللی و مغایرت با اسناد بین المللی با انگیزه عمل به وعده های انتخاباتی و برای نگه داشتن رای دهندگانش که تندروهای مسیحی هستند صورت گرفته است. اما بیت المقدس طبق قطعنامه 181 که در سال 1947 مبنای تشکیل اسرائیل شد یک شهر بین المللی محسوب می شود که حاکمیت آن باید توسط دو دولتی که قرار بود تاسیس شوند اعمال شود. اما از سال 1980 که این رژیم دست به اقدامات یکجانبه ای در آن زد هم اکنون این شهر که قبله اول مسلمین در آن واقع و افکار عمومی مسلمانان نسبت به آن حساس هستند، اشغال شده محسوب میشود و اشغالگر طبق قوانین بین المللی دارای وظایفی است که رژیم صهیونیستی تا کنون به آنها عمل نکرده است.
این اقدام ترامپ حتی مغایر آرائی است که دولتهای پیشین امریکا در زمینه بیت المقدس در سازمان ملل داده بودند و در حالی صورت گرفته است که حکام عرب دارای اختلافات حداکثری با یکدیگر در زمینه مسائل مختلف منطقه هستند. اعلام بیت المقدس بعنوان پایتخت رژیم صهیونیستی بدون شک با اطلاع و هماهنگی آنها و برای حداقلی کردن خواسته های فلسطینی هاست. بر این اقدام ترامپ چند نتیجه مترتب خواهد شد. این تصمیم ترامپ، اگر چه طول میکشد تا اجرائی شود، اعتبار آمریکا در جهان اسلام و حتی افکار عمومی مردم جهان را خدشه دار، تضعیف و احساسات مسلمانان را علیه آمریکا و سیاستهایش برخواهد انگیخت. این اقدام روند صلح را به محاق برده و آمریکا دیگر میانجی بیطرف نیست و نقش واسطه برای مذاکرات صلح را نمی تواند ایفا کند و احتمالا" این امر به سمت اروپا شیفت پیدا میکند و ما نیز باید با این روند همراهی کنیم. زیرا اروپا هم سابقه تاریخی و شناخت بیشتری از مشکلات منطقه دارد و هم امنیت اروپا به امنیت این منطقه گره خورده است و نمی توانند از سر شکم سیری و بدون مسئولیت آن گونه که ترامپ برخورد میکند، برخورد کنند.
نعیمی: مرگ علی عبدالله صالح خبری غیر منتظره بعد از کودتایی بود که وی در این صدد بود تا با حمایت امارات و عربستان انجام دهد. اما در ادامه سناریوی عربستان برای حمایت از فتنه داخلی تقریباً با شکست مواجه شد. در این راستا جنایت سعودی ها در یمن باعث شد تا هم پیمانان آنها نیز این اقدامات را مورد نکوهش قرار دادند تا سعودی ها هر چه سریعتر از این باتلاق خارج شوند. تقریباٌ همزمان با این رویداد بود که ترامپ در سخنرانی خود بیت المقدس را به عنوان پایتخت رژیم صهیونیستی اعلام کرد. شاید قبل از این اتفاق ترامپ و مشاورانش باور نداشتند که این موضوع تا چه حد می تواند با واکنش های جهانی روبرو شود و با خشم و تظاهرات گسترده مردم مسلمان در سراسر جهان همراه شود. از طرفی این اقدم ترامپ ضربه ای سنگین به اعتبار آمریکا وارد کرد. چرا که حداقل هفت قطعنامه صریح در مورد اشغالی بودن بیت المقدس توسط رژیم صهیونیستی موجود است که به تائید همه اعضای شورای امنیت رسیده که البته هیچ کدام از این قطعنامه ها اجرا نیز نشده است که سران آمریکا در گذشته به رغم فشار لابی صهیونیستی آن را به تعویق می انداختند. اقدام انتحاری ترامپ در بعد جهانی و منطقه ای علاوه بر اینکه با مخالفت های گسترده ای روبرو شد این پیام را هم داشت که ایالات متحده با زورگویی از قطعنامه ها، معاهدات بین المللی و سازمان ملل پیروی نخواهد کرد. این مساله را نیز نباید فراموش کرد که موضع رئیس جمهور آمریکا در قبال قدس باعث کشمکش هایی هم در درون سیاستمداران این کشور شده است. مخالفان تصمیم ترامپ بر این عقیده هستند که چرا باید اقدامی غیرضروری در این برهه از زمان برای خشنودی رژیم صهیونیستی انجام داد که بعدها ممکن است هزینه های سنگینی در بر داشته باشد. مهمتر از همه با وجود این تحولات معادلاتی جدید در حال وقوع بوده که بیانگر عدم توانایی آمریکا در تحمیل خواسته های خود بر جهانیان است. اروپایی ها نیز در این شرایط سعی می کنند با فاصله گیری از سیاست های آمریکا خود را از این وقایع جدا کنند تا هزینه های کمتری را در این باره متحمل شوند. حتی بریتانیا که در همه زمینه ها با آمریکایی های همصدا بودند در قبال سیاست های آمریکا صریحاً با این کشور مخافت می کنند. بریتانیا که خود پای آمریکا را به منطقه باز کرد و سهم بزرگی بابت این موضوع به واشنگتن داد، امروز نگران این تحولات بوده و احساس می کنند که اگر وضعیت بهم بریزد، منافع همه در خطر خواهد افتاد.
خبرهای مرتبط
گزارش خطا
آخرین اخبار