دفتر موسیقی تعهدی نسبت به گروههای موسیقی ندارد / هزینه یک شب کنسرت در برج میلاد بیش از 50 میلیون تومان است
شما حتی اگر با کیفیتترین آلبوم را هم در کشورمان منتشر کنید در زمانی کمتر از یک ساعت در اینترنت کپی میشود.
فعالیت گروهها و ارکسترهای بزرگ که به طور خصوصی در ایران فعالیت میکنند با چالشهای بسیار جدی روبرو است که باعث شده این ارکسترها به تعطیلی کشیده شوند.
ببه گزارش صدای ایران،یکی از این چالشهای اساسی که عملا فعالیت ارکسترهای خصوصی را به نابودی کشانده؛ مسئله تامین مکان تمرین آنهاست. درحالیکه در اروپا و کشورهای توسعه یافته شهرداریها و سازمانهای مختلف ساعات خالی سالنهایشان را به تمرین گروهها و ارکسترها اختصاص میدهند اما در ایران این ماجرا کاملا متفاوت است.
حامد صقیری ازجمله موزیسینهایی است که با راهاندازی «گروه بزرگ سازهای ایرانی شاهو» سالها فعالیت مستمر در حوزه موسیقی سنتی و نواحی ایران داشت اما رسما از حدود دو سال قبل به دلیل چالشهایی که به آنها اشاره شد؛ ارکسترش به تعطیلی کشیده شده است. نمونههایی مانند حامد صقیری در کشورمان بسیار زیادند.
با حامد صقیری پیرامون موضوعاتی چون «دلایل تعطیلی فعالیت گروهها و ارکسترهای بزرگ خصوصی در ایران»، «چرایی محدود شدن بحث اسپانسر در موسیقی ایران به حوزه پاپ و موسیقی عامهپسند»، «تغییر نگاه مدیران عرصه موسیقی به سمت رویکرد کاسبکارانه»، «اجارههای بیش از 50 میلیون تومانی سالنهای کنسرت برای هر شب اجرا»، «نقد سخنان منوچهر صهبایی در صداوسیما درباره ایده ساخت سازههایی با دامنههای صوتی جدید در موسیقی ایران» و برخی مسائل دیگر گفتگو کردهایم.
مهمترین معضل گروههای بزرگ موسیقی نداشتن محل تمرین است
حامد صقیری (آهنگساز، نوازنده و سرپرست «گروه بزرگ سازهای ایرانی شاهو») در گفتگو با خبرنگار ایلنا، دربارهی کمکارشدن گروهش در سالهای اخیر عنوان کرد: مباحث مالی و عدم حمایت اسپانسرها در موسیقی باعث این کمکاریها بوده است. همیشه ایده داشتهایم و نگاهها در ارکستر شاهو رو به جلو بوده است. سعیمان نیز بر این بوده که همواره کارهای خلاقانه و جدیدی انجام دهیم. آخرین آلبوم رسمی ما نیز در سال ۱۳۹۳ ضبط و در اواخر سال ۱۳۹۴ با عنوان «سلطانیه» منتشر شد. این ایده را داشتیم که در بناهای تاریخی با ارکستر سازهای ایرانی ضبط آثار موسیقی ایرانی انجام دهیم که ترکیب خوبی از موسیقی و معماری باشد. براساس تحقیقات و تجربیاتی که انجام دادم؛ این تجربه مناسب و خوبی بود. «سلطانیه» بزرگترین این اتفاقات و تجربیات بود. با تمام اعضای ارکستر شاهو که حدود ۶۰ نفر بودند به عمارت سلطانیه در زنجان رفتیم که این کار را به صورت زنده و همزمان با ۴۰ دوربین فولاچدی تصویربرداری کردیم و موسیقی هم با صدابرداری سر صحنه ضبط شد. اواخر سال ۹۳ نیز کنسرت همین کار در برج میلاد برگزار شد. آلبومی که در سلطانیه ضبط شد نیز در سال ۹۴ راهی بازار شد. پس از آن نیز یکی دو تکآهنگِ دیگر در کاروانسراهایی که مربوط به اوایل دورهی قاجاریه میشدند؛ اجرا و ضبط کردیم که بازتاب خوبی در شبکههای مجازی داشت.
حامد صقیری در ادامه درباره مهمترین مشکلاتی که بر سر راه ادامه حیات گروههای بزرگ موسیقی وجود دارد، گفت: مهمترین مشکل و معضل گروههای بزرگ در ایران نداشتن محل تمرین است. همین موضوع بیش از یک سال و نیم در کار گروه ما وقفه ایجاد کرد. ما تا پیش از آن در تالار وحدت و تالار رودکی و برج آزادی و حدود دو سال و نیم تا سه سال نیز در برج میلاد تمرین میکردیم و در تمام این سالها فضای مناسبی برای تمرین در اختیار ارکستر قرار داشت.
وی در ادامه افزود: در برج میلاد تا دورهی مدیریت آقای فرزاد هوشیار پارسیان که نگاه حمایتگرانهای در این زمینه داشتند؛ برای تمرین ارکستر شاهو میتوانستیم جلساتمان را در این مجموعه برگزار کنیم ولی در پایان مدیریت قبلی در برج میلاد ما دچار مشکل شدیم. با تغییر مدیریت مانند بسیاری جاهای دیگر در کشورمان که معمولاً سلیقهای عمل میشود در برج میلاد نیز سلیقهای برخورد شد و دیگر مکانی برای تمرین ارکستر در اختیار ما قرار نگرفت.
این موزیسین همچنین عنوان کرد: در مجموعه بنیاد رودکی و تالار وحدت و تالار رودکی نیز که اصلاً رویکرد عوض شده است. وقتی من به این مجموعه مراجعه کردم؛ دیدم اصلاً جایی برای صحبتکردن باقی نگذاشتهاند. یعنی مسئلهی استفاده از تالار رودکی برای تمرین گروهها و ارکسترهای خصوصی ملغی شده است.
بنیاد رودکی همان هزینه سنگینی را که برای کنسرت دریافت میکند، برای تمرین نیز طلب میکند
صقیری درباره تغییر رویکرد مدیریت بنیاد رودکی از نگاه فرهنگی به نگاه تجاری نیز گفت: تا پیش از مدیریت آقای امیرنیا در بنیاد رودکی تقریبا بهجز ارکستر سمفونیک تهران و ارکستر ملی ایران هیچ گروه و ارکستری از تالار رودکی و یا تالار وحدت برای تمرین استفاده نمیکرد؛ اما من در آن زمان طرحی نوشتم و به آقای امیرنیا دادم تا از این فضا استفادهی بیشتری شود که این مسئله در شورا مطرح شد و مورد موافقت قرار گرفت که درنهایت با ارکسترها و یا گروههایی مانند ما قراردادِ اجارهی سالیانه برای تمرین بستند. ما بابت هر هفته تمرین در تالار رودکی مبلغی را به بنیاد رودکی پرداخت میکردیم. با این کار هم در آمدزایی خوبی برای بنیاد رودکی به وجود آمد و هم کاری حمایتگرانه اتفاق افتاد.
وی در ادامه افزود: اما متأسفانه با روی کار آمدن حسین پارسایی در آن زمان کل این پروسه زیر سؤال رفت. این تجربهی تلخ امکان دارد بارها و بارها برای هر کدام از ما که حداقل در زمینهی موسیقی فعالیت میکنیم تکرار شود چون اصولاً مدیریت در کشور ما یک مسئلهی سلیقهای محسوب میشود. بهخصوص در زمینهی فرهنگ و هنر و بهطور ویژه این مدیریت سلیقهای در موسیقی بسیار پررنگتر است. وقتی بعد از چند سال باز هم به مجموعهی بنیاد رودکی و تالار وحدت مراجعه کردم دیدم اصلاً جایی برای مطرح شدن اینگونه موضوعات وجود ندارد. این را بگویم که دوستان همان هزینههای سنگینی که برای اجارهی سالن به منظور کنسرت رسمی دریافت میکنند را میخواستند برای تمرین هم دریافت کنند.
دفتر موسیقی تعهدی نسبت به گروههای موسیقی ندارد
۲۵۰ سالن آمفیتئاتر ارگانها و سازمانها بیشتر طول سال را بدون استفاده هستند
سرپرست «گروه بزرگ سازهای ایرانی شاهو» در مورد سایر تلاشهایی که برای تهیه مکان تمرین و رهایی از بنبست کاری انجام داده، عنوان کرد: دفتر موسیقی هم که تقریباً هیچ تعهدی نسبت به گروههای موسیقی به شکل رسمی ندارد. زمانی که در دورهی ریاست آقای پیروز ارجمند در دفتر موسیقی برای هماهنگی سالن طبقهی هفتم این مجموعه که به دفتر اختصاص داشت، مکاتبه کردیم به ما پاسخ دادند این سالن به بنیاد رودکی واگذار شده است. این سالن هم ظاهراً با نامهنگاریهایی فقط به افراد معدودی برای تمرین داده میشود.
وی افزود: وقتی تمام این راهها به در بسته رسید، دست به دامان دوستانی شدم که در نهادهای مختلف میشناختم. مثلاً به دوستی که در سازمان حج و زیارت سمتی داشت و سالن آمفی تئاتری داشتند که شاید در بهترین شرایط در هر ماه یک همایش در آنجا برگزار میشد و بقیهی سال بیاستفاده بود مراجعه کردم. اما حتی اجازه تمرین در چنین سالنهای کم استفادهای را هم به ما ندادند. جالب است بدانید در تهران حدود ۲۵۰ سالن آمفیتئاتر وجود دارد که به ارگانها و سازمانهای مختلف تعلق دارد که بیشتر طول سال را بدون استفاده هستند؛ حتی برای اجارهی بسیاری از اینها نیز پیگیریهایی انجام دادم که به جایی نرسیدم.
حامد صقیری در مورد امکانپذیر نبودن تمرین ارکسترها و گروههای بزرگ موسیقی در فضای منزل و یا مکانهایی با کاربری اداری گفت: تمرین گروههای موسیقی بهخصوص یک ارکستر۶۰ نفره مانند «شاهو» با حجم صدایی که دارد موضوعی است که نمیشود با استفاده از فضای منزل یا محل کار آن را حل کرد. ضمن اینکه بحث آکوستیک نیز مسئلهای است که باعث میشود ارکسترها حتماً در سالنهای آمفیتئاتر تمرین کنند. متأسفانه به همین دلایلی که به آنها اشاره کردم حدود یک سال و نیم در تمرینات گروه اختلال ایجاد شد. همین موضوع باعث شد که انسجام گروه نیز تحت تأثیر قرار بگیرد.
اسپانسر در موسیقی ایران به حوزه پاپ و موسیقی عامهپسند محدود میشود
هزینه یک شب کنسرت در برج میلاد بیش از 50 میلیون تومان است
صقیری با اشاره به مسئله اسپانسرینگ در موسیقی ایران گفت: در بحث اسپانسر نیز باید عنوان کنم که اصولاً اسپانسر در موسیقی یا معنا ندارد یا اینکه به موسیقی پاپ محدود میشود. اگر از موسیقی ایرانی هم حمایتی صورت بگیرد موسیقیهایی هستند که اسمشان ایرانی است اما بیشتر جنبهی عامهپسند دارند.
وی در ادامه افزود: باید به این نکته نیز توجه داشت که کنسرت گروه بزرگی مانند «شاهو» هیچ توجیه اقتصادی ندارد. هزینهی طراحی لباس برای هر اجرا، هزینهی اجارهی محل تمرین، هزینهی تعمیر و نگهداری و پشتیبانی سازها، و هزینههای برگزاری جلسات تمرین و هزینههای دیگری هم وجود دارد؛ مثلاً هزینهی اجارهی برج میلاد برای کنسرت بیش از۵۰ میلیون تومان است؛ در آخرین کنسرتِ ما اجارهی همین سالن بیش از ۴۰ میلیون تومان بود. تالار وحدت نیز از حالت قرارداد و درصدی کارکردن با گروههای موسیقی خارج شده است و رویکرد همه جا کاملاً تجاری شده و اصلاً هیچ نگاه فرهنگی در این گونه اماکنِ بهظاهر فرهنگی وجود ندارد. این در حالی است که گروههای موسیقی رشد اقتصادی نداشتهاند؛ چون خروجی ندارند.
اجراها به موسیقیهای بسیار سادهای داده میشود که تمرین کمتری بخواهد
امکان برگزاری کنسرت گرفته شده است
این موزیسین همچنین عنوان کرد: شما حتی اگر با کیفیتترین آلبوم را هم در کشورمان منتشر کنید در زمانی کمتر از یک ساعت در اینترنت کپی میشود، چراکه قانون کپی رایت در کشورمان وجود ندارد. پس یک گروه موسیقی از تولید محتوا در ایران هیچ عایدی نخواهد داشت. در عرصهی کنسرت هم وقتی از هفتخوان دفتر موسیقی رد میشوید از ادارهی اماکن و پلیس امنیت نیز باید عبور کنیم و هزینهای نیز به این ارگانها پرداخت کنیم. هزینهی تبلیغات و هزینههای جانبی و اجارهی سالن را نیز باید به همهی اینها اضافه کنید. در نهایت آنچه از بلیتفروشی باقی میماند برای یک ارکستر ۶۰ نفره اصلاً توجیه اقتصادی ندارد. به همین دلیل است که اجراهای ما به سمت کوچکترشدن گروهها میرود؛ به سمت موسیقیهای بسیار سادهای میرود که تمرین کمتری بخواهد.
وی در ادامه افزود: ما چون چارچوبهای باوری و فکری و ایدئولوژیک خودمان را در موسیقی نخواستیم تغییر دهیم و از آنها کوتاه بیاییم به همین دلیل نمیتوانیم به یک اجرای دمدستی اکتفا کنیم. در واقع باید بگوییم در سالهای اخیر امکان برگزاری کنسرت از ما گرفته شده است. یعنی اگر قرار باشد اجرایی با کیفیت پایین داشته باشیم امکانپذیر است اما در غیر این صورت کار بسیار مشکلی است.
با تغییر هر مدیر، تیم اجرایی و روال و دیدگاه و همه چیز تغییر میکند
مدیریت موسیقی شاهد یک دور باطل و در حال تکرار است
این موزیسین همچنین عنوان کرد: ما در حال حاضر در یک استودیوی شخصی که اجارهی بالایی نیز دارد مشغول تمرین هستیم. حمایت از گروههای موسیقی جزو وظایف متولی دولتی آن در بخش موسیقی محسوب میشود، منتهی وقتی آنها در ادارهی دو ارکستر دولتی ماندهاند ما چه انتظاری میتوانیم داشته باشیم. حتی به نظر میرسد با مشکلاتی که داشتهایم شاید ادارهی ارکستری مانند «شاهو» به نسبت ارکسترهای زیر نظر دولت بهتر بوده است و البته از این بابت خدا را شاکر هستیم. در پروسههای دولتی مدیریت موسیقی به دلیل اینکه با تغییر هر مدیر، کلاً تیم اجرایی و روال و دیدگاه و همه چیز تغییر میکند و ما همواره در موسیقی و مدیریت آن شاهد هستیم که یک دور باطل در حال تکرار است.
آقای صهبایی از ساخته شدن سازهای ایرانی در رنجهای صوتی متفاوت بیخبر است
حامد صقیری ضمن اشاره به سخنان منوچهر صهبایی در یک برنامه تلویزیونی که چندی پیش درباره آغاز ساختن سازهای ایرانی جدید در رنجهای صوتی متفاوت برای ارکستر ملی سخن گفته بود، عنوان کرد: من فکر میکنم ابتدا باید توضیحی داشته باشیم تا ببینیم تعریف «ارکستر ملی» درست است یا نه. میگویند «ارکستر موسیقی ملی» تبدیل به «ارکستر ملی» شده است؛ خود این موضوع مورد مناقشه قرار دارد. عنوان و ترکیب «ارکستر موسیقی ملی» صحیح است یا «ارکستر ملی»؟ توجیه آقایان برای انتخاب چنین عنوانی این است که میگویند این عنوان برای ارکستری انتخاب شده که موسیقی ملی اجرا میکند و اسمش «ارکستر موسیقی ملی» میشود. من به این موضوع نمیپردازم، اما موضوع مهمتری مطرح است و آن اینکه ارکستر موسیقی ملی یا «ارکستر ملی» هویتی دارد که بخشی از این هویت، به رپرتواری مربوط میشود که اجرا میکند و طبعا به افرادی چون رهبر ارکستر، نوازندهها، آهنگسازان و خوانندگان. بخشی از هویت این ارکستر را نیز سازهای آن تشکیل میدهند. مجموع هویتی همه اینها، هویت ارکستری را تشکیل خواهد داد که عنوان ملی به آن اطلاق میشود.
سرپرست گروه «شاهو» در ادامه افزود: برای آقای صهبایی احترام قائل هستم و منکر جایگاه و تخصص ایشان در زمینه کاری خودشان نیستم؛ اما اظهارنظر در زمینهای که در تخصص ایشان نیست آن هم در یک برنامهی زندهی فرهنگی هنری نکتهی قابل تأملی است. مجری برنامه، آقای رضا مهدوی، نیز از مسئولان سابق موسیقی و نوازنده و کارشناس این حوزه است. آقای صهبایی اظهارنظر جالبی کردند مبنی بر اینکه بد نیست عدهای بیایند با کمانچه مانند ویلن رفتار کنند و کمانچهی یک و دو داشته باشیم. بعد هم کمانچه باستری بیاید جای ویولا را بگیرد و کمانچهی آلتو هم داشته باشیم. این نکته جالبی است که بعد از گذشته دهها، آقای صهبایی کلاً از این موضوع اطلاعی ندارند که در این مملکت سالهاست چنین اتفاقی افتاده است.
وی همچنین عنوان کرد: یعنی هم در زمینهی طراحی و ساخت سازها و هم در عرصهی بهکارگیری، این اتفاق افتاده است. استاد ابراهیم قنبریمهر پیش از انقلاب چنین سازهایی را طراحی کرده است. ایشان مثلاً تغییراتی را در ساز قیچک که یک ساز بومی و محلی محسوب میشود تغییراتی ایجاد کردهاند. در همان دوران برای قیچکِ بم طراحی صورت گرفت که اصطلاحاً به آن قیچک باس گفته میشود؛ این ساز همرجیستر ویلنسل است. حتی در محدودهی دوبلباس نیز آقای قنبریمهر سازی را طراحی کرد و شاگردانشان آن را ساختند و من از نزدیک در جریان انجام این کار بودم. کمانچه در اندازهی ویلنسل نیز به همین صورت طراحی و ساخته شده است. همهی اینها نشان میدهد که آقای صهبایی از وضعیت موجود و گذشته، در این زمینه بیاطلاع هستند.
حامد صقیری همچنین ضمن اشاره به سابقه تشکیل ارکسترهای سازهای ایرانی نیز گفت: بزرگانی از موسیقی کشورمان ارکسترهای ایرانی داشتند و حتی خود استاد حسین دهلوی نیز سالها قبل ارکستر سازهای مضرابی را تشکیل داد که البته اشکالاتی مثلاً در سونوریته و صدادهی نیز داشت ولی ایدهی بسیار جالبی بوده است. بنده و برخی دیگر از دوستان نیز بهواسطهی همین ایدهی جالب ترغیب شدیم چنین کاری را به سر انجام برسانیم.
اولین قیچکبم زیر نظر استاد قنبریمهر طراحی و ساخته شد
وی درباره تجربهاش در راهاندازی ارکستری از سازهای ایرانی و استفاده از سازهایی با دامنههای صوتی متفاوت عنوان کرد: حدود ۱۵ -۱۶ سال قبل وقتی چنین ایدههایی را در استاد قنبریمهر دیدم و همچنین تشویقهایی که بزرگانی چون استاد حسین دهلوی نسبت به تشکیل ارکستر بزرگ سازهای ایرانی داشتند بنده به تشکیل چنین ارکستری ترغیب و تشویق شدم. کار را شروع کردیم و اولین قیچکِ بم را از برادران محمدی که زیر نظر استاد قنبریمهر ساخته شده بود تهیه کردیم. بعد بهوسیلهی دوستان دیگر کمانچههای دیگری را در همین رجیستر طراحی کرده و ساختیم و آنها را وارد ارکستر کردیم. با همین سازها ساختار ارکستر شکل گرفت و دقیقا همان چیزی را که آقای صهبایی به عنوان ایدهی خودشان به عنوان یک آرزو مطرح کردهاند قبلاً اجرا شده است.
صقیری همچنین عنوان کرد: ما کمانچهی یک، کمانچهی دو، گروه کمانچه و قیچکهای آلتو، گروه کمانچه و قیچکهایی که در محدودهی صوتیِ ویلنسل هستند را بهعنوان مجموعه سازهای زهی در ارکستر ایرانی به کار گرفتیم البته نه در حجم یک ارکستر سمفونیک؛ چراکه محدودیتهای ما زیاد است؛ مثلاً تعداد نوازندهی قابل برای این تعداد ساز نداشتیم و ساز استاندارد به این تعداد نیز نداشتیم. ما اگر میخواستیم دقیقاً مانند یک ارکستر سمفونیک، ویلن و ویولا و ویلنسل داشته باشیم، عدد قابل توجهی از نظر سخت افزاری و حتی اجرایی و نیروی انسانی میشد که امکانش وجود نداشت. ولی در حدّ بضاعتمان مثلاً در حد ارکستر مجلسی چنین کاری انجام دادهایم. یعنی با استفاده از سازهای آرشهای و مضرابی و در مجموع بهاندازهی یک ارکستر بزرگ، گروه «شاهو»، این کار را انجام داده است. همچنین از سازهای موسیقی محلیمان نیز در کنار سازهای موسیقی سنتی و حتی سازهای ابداعی و سازهای احیایی (مانند ساز چنگ) در این ارکستر استفاده کردیم. با این آنسامبل و صدادهی کنسرتهای زیادی برگزار کردهایم و آلبومهای متعدد صوتی و تصویری ضبط شده است. بسیار برایم عجیب است که یک متخصص در برنامهی رسانهی ملی در این باره اظهار بیاطلاعی میکنند و آقای صهبایی به عنوان آروز و یک ایده برای نگاهی به آینده آن را مطرح میکند.
این موزیسین درباره دلایل این بیاطلاعی از حرکتهای جدید در فضای موسیقی ایران گفت: بخش عمدهای از این بیاطلاعی از چنین اتفاقاتی در زمینهی موسیقی به فضای رکود و رخوت و بیتحرکی مربوط میشود که در کل جامعه جریان پیدا کرده و این فضا در موسیقی بسیار شدیدتر دیده میشود و تلاشی نمیکنیم که بفهمیم چه خبر است. بخش دیگر این ماجرا نیز به ضعف اطلاعرسانی توسط کسانی است که کار اجرایی میکنند.
وی در ادامه افزود: وقتی که آقای رضا مهدوی مدیریت مرکز موسیقی حوزهی هنری را داشت از نزدیک در جریان فعالیتهای ما بود و شاید در زمان اجرای برنامه حضور ذهن نداشته است. اما به هر حال اینکه در حرفهایترین سطح موسیقی کشورمان فعالیتهایی صورت بگیرد و سایر اهالی موسیقی از آن خبر نداشته باشند ناامیدکننده است.
حامد صقیری همچنین عنوان کرد: «گروه بزرگ سازهای ایرانی شاهو» از سال 1377-78 فعالیتش را آغاز کرده و به مرور ساختار جدیدی را ایجاد کرده و ارائه داده؛ و تبدیل به ارکستر بزرگ سازهای ایرانی شده است. ایجاد این ژانر تا پیش از گروه «شاهو» اتفاق نیفتاده است. ما نمیتوانیم بگوییم که تا پیش از گروه «شاهو» چنین ساختاری برای یک ارکستر ایرانی لحاظ شده است. تنها نمونهاش نیز ارکستر مضرابی استاد دهلوی بوده که فقط به سازهای مضرابی اختصاص داشته و تنها به آثار موسیقی دستگاهیــ غالباً از ساختههای استاد صبا و استاد پایورــ میپرداخته است. نمونهی دیگر هم گروه استاد پایور بود که با تعداد محدودتری از سازها فعالیت میکرد و نوع موسیقیشان غالباً اونیسون (تکخطی) بود.
وی افزود: به جرأت میتوانم بگویم نمونه قابل مثالی در اسناد ثبتشده پیدا نکردهام که تا پیش از گروه «شاهو» ارکستری با این ساختار یعنی ارکستری با سازهای ایرانی و موسیقی پلیفونیک و هموفونیک و این نوع نگاه از موسیقی کاری انجام داده باشد. پیش از آن البته کارهای پلیفونیک توسط استادان مختلفی ساخته شده بود اما این کارها با حجم سازی کمتر نوشته شده بود.
این موزیسین درباره خروجی کار «گروه بزرگ سازهای ایرانی شاهو» عنوان کرد: اجرای کنسرتهایی در تالار وحدت، برج میلاد، تالار اندیشه و شرکت در فستیوالهای مختلف و انتشار آلبومهای مختلف از جمله فعالیتها و خروجی ما بوده است. در سال ۱۳۸۷ با همین ارکستر در تالار وحدت اجرایی روی صحنه بردیم که با امکانات همان موقع به صورت زنده، ضبط حرفهای با صدای حرفهای از آن صورت گرفت. حاصل این اجرا نیز با عنوان «شهان آسمانی» منتشر شد.
ببه گزارش صدای ایران،یکی از این چالشهای اساسی که عملا فعالیت ارکسترهای خصوصی را به نابودی کشانده؛ مسئله تامین مکان تمرین آنهاست. درحالیکه در اروپا و کشورهای توسعه یافته شهرداریها و سازمانهای مختلف ساعات خالی سالنهایشان را به تمرین گروهها و ارکسترها اختصاص میدهند اما در ایران این ماجرا کاملا متفاوت است.
حامد صقیری ازجمله موزیسینهایی است که با راهاندازی «گروه بزرگ سازهای ایرانی شاهو» سالها فعالیت مستمر در حوزه موسیقی سنتی و نواحی ایران داشت اما رسما از حدود دو سال قبل به دلیل چالشهایی که به آنها اشاره شد؛ ارکسترش به تعطیلی کشیده شده است. نمونههایی مانند حامد صقیری در کشورمان بسیار زیادند.
با حامد صقیری پیرامون موضوعاتی چون «دلایل تعطیلی فعالیت گروهها و ارکسترهای بزرگ خصوصی در ایران»، «چرایی محدود شدن بحث اسپانسر در موسیقی ایران به حوزه پاپ و موسیقی عامهپسند»، «تغییر نگاه مدیران عرصه موسیقی به سمت رویکرد کاسبکارانه»، «اجارههای بیش از 50 میلیون تومانی سالنهای کنسرت برای هر شب اجرا»، «نقد سخنان منوچهر صهبایی در صداوسیما درباره ایده ساخت سازههایی با دامنههای صوتی جدید در موسیقی ایران» و برخی مسائل دیگر گفتگو کردهایم.
مهمترین معضل گروههای بزرگ موسیقی نداشتن محل تمرین است
حامد صقیری (آهنگساز، نوازنده و سرپرست «گروه بزرگ سازهای ایرانی شاهو») در گفتگو با خبرنگار ایلنا، دربارهی کمکارشدن گروهش در سالهای اخیر عنوان کرد: مباحث مالی و عدم حمایت اسپانسرها در موسیقی باعث این کمکاریها بوده است. همیشه ایده داشتهایم و نگاهها در ارکستر شاهو رو به جلو بوده است. سعیمان نیز بر این بوده که همواره کارهای خلاقانه و جدیدی انجام دهیم. آخرین آلبوم رسمی ما نیز در سال ۱۳۹۳ ضبط و در اواخر سال ۱۳۹۴ با عنوان «سلطانیه» منتشر شد. این ایده را داشتیم که در بناهای تاریخی با ارکستر سازهای ایرانی ضبط آثار موسیقی ایرانی انجام دهیم که ترکیب خوبی از موسیقی و معماری باشد. براساس تحقیقات و تجربیاتی که انجام دادم؛ این تجربه مناسب و خوبی بود. «سلطانیه» بزرگترین این اتفاقات و تجربیات بود. با تمام اعضای ارکستر شاهو که حدود ۶۰ نفر بودند به عمارت سلطانیه در زنجان رفتیم که این کار را به صورت زنده و همزمان با ۴۰ دوربین فولاچدی تصویربرداری کردیم و موسیقی هم با صدابرداری سر صحنه ضبط شد. اواخر سال ۹۳ نیز کنسرت همین کار در برج میلاد برگزار شد. آلبومی که در سلطانیه ضبط شد نیز در سال ۹۴ راهی بازار شد. پس از آن نیز یکی دو تکآهنگِ دیگر در کاروانسراهایی که مربوط به اوایل دورهی قاجاریه میشدند؛ اجرا و ضبط کردیم که بازتاب خوبی در شبکههای مجازی داشت.
حامد صقیری در ادامه درباره مهمترین مشکلاتی که بر سر راه ادامه حیات گروههای بزرگ موسیقی وجود دارد، گفت: مهمترین مشکل و معضل گروههای بزرگ در ایران نداشتن محل تمرین است. همین موضوع بیش از یک سال و نیم در کار گروه ما وقفه ایجاد کرد. ما تا پیش از آن در تالار وحدت و تالار رودکی و برج آزادی و حدود دو سال و نیم تا سه سال نیز در برج میلاد تمرین میکردیم و در تمام این سالها فضای مناسبی برای تمرین در اختیار ارکستر قرار داشت.
وی در ادامه افزود: در برج میلاد تا دورهی مدیریت آقای فرزاد هوشیار پارسیان که نگاه حمایتگرانهای در این زمینه داشتند؛ برای تمرین ارکستر شاهو میتوانستیم جلساتمان را در این مجموعه برگزار کنیم ولی در پایان مدیریت قبلی در برج میلاد ما دچار مشکل شدیم. با تغییر مدیریت مانند بسیاری جاهای دیگر در کشورمان که معمولاً سلیقهای عمل میشود در برج میلاد نیز سلیقهای برخورد شد و دیگر مکانی برای تمرین ارکستر در اختیار ما قرار نگرفت.
این موزیسین همچنین عنوان کرد: در مجموعه بنیاد رودکی و تالار وحدت و تالار رودکی نیز که اصلاً رویکرد عوض شده است. وقتی من به این مجموعه مراجعه کردم؛ دیدم اصلاً جایی برای صحبتکردن باقی نگذاشتهاند. یعنی مسئلهی استفاده از تالار رودکی برای تمرین گروهها و ارکسترهای خصوصی ملغی شده است.
بنیاد رودکی همان هزینه سنگینی را که برای کنسرت دریافت میکند، برای تمرین نیز طلب میکند
صقیری درباره تغییر رویکرد مدیریت بنیاد رودکی از نگاه فرهنگی به نگاه تجاری نیز گفت: تا پیش از مدیریت آقای امیرنیا در بنیاد رودکی تقریبا بهجز ارکستر سمفونیک تهران و ارکستر ملی ایران هیچ گروه و ارکستری از تالار رودکی و یا تالار وحدت برای تمرین استفاده نمیکرد؛ اما من در آن زمان طرحی نوشتم و به آقای امیرنیا دادم تا از این فضا استفادهی بیشتری شود که این مسئله در شورا مطرح شد و مورد موافقت قرار گرفت که درنهایت با ارکسترها و یا گروههایی مانند ما قراردادِ اجارهی سالیانه برای تمرین بستند. ما بابت هر هفته تمرین در تالار رودکی مبلغی را به بنیاد رودکی پرداخت میکردیم. با این کار هم در آمدزایی خوبی برای بنیاد رودکی به وجود آمد و هم کاری حمایتگرانه اتفاق افتاد.
وی در ادامه افزود: اما متأسفانه با روی کار آمدن حسین پارسایی در آن زمان کل این پروسه زیر سؤال رفت. این تجربهی تلخ امکان دارد بارها و بارها برای هر کدام از ما که حداقل در زمینهی موسیقی فعالیت میکنیم تکرار شود چون اصولاً مدیریت در کشور ما یک مسئلهی سلیقهای محسوب میشود. بهخصوص در زمینهی فرهنگ و هنر و بهطور ویژه این مدیریت سلیقهای در موسیقی بسیار پررنگتر است. وقتی بعد از چند سال باز هم به مجموعهی بنیاد رودکی و تالار وحدت مراجعه کردم دیدم اصلاً جایی برای مطرح شدن اینگونه موضوعات وجود ندارد. این را بگویم که دوستان همان هزینههای سنگینی که برای اجارهی سالن به منظور کنسرت رسمی دریافت میکنند را میخواستند برای تمرین هم دریافت کنند.
دفتر موسیقی تعهدی نسبت به گروههای موسیقی ندارد
۲۵۰ سالن آمفیتئاتر ارگانها و سازمانها بیشتر طول سال را بدون استفاده هستند
سرپرست «گروه بزرگ سازهای ایرانی شاهو» در مورد سایر تلاشهایی که برای تهیه مکان تمرین و رهایی از بنبست کاری انجام داده، عنوان کرد: دفتر موسیقی هم که تقریباً هیچ تعهدی نسبت به گروههای موسیقی به شکل رسمی ندارد. زمانی که در دورهی ریاست آقای پیروز ارجمند در دفتر موسیقی برای هماهنگی سالن طبقهی هفتم این مجموعه که به دفتر اختصاص داشت، مکاتبه کردیم به ما پاسخ دادند این سالن به بنیاد رودکی واگذار شده است. این سالن هم ظاهراً با نامهنگاریهایی فقط به افراد معدودی برای تمرین داده میشود.
وی افزود: وقتی تمام این راهها به در بسته رسید، دست به دامان دوستانی شدم که در نهادهای مختلف میشناختم. مثلاً به دوستی که در سازمان حج و زیارت سمتی داشت و سالن آمفی تئاتری داشتند که شاید در بهترین شرایط در هر ماه یک همایش در آنجا برگزار میشد و بقیهی سال بیاستفاده بود مراجعه کردم. اما حتی اجازه تمرین در چنین سالنهای کم استفادهای را هم به ما ندادند. جالب است بدانید در تهران حدود ۲۵۰ سالن آمفیتئاتر وجود دارد که به ارگانها و سازمانهای مختلف تعلق دارد که بیشتر طول سال را بدون استفاده هستند؛ حتی برای اجارهی بسیاری از اینها نیز پیگیریهایی انجام دادم که به جایی نرسیدم.
حامد صقیری در مورد امکانپذیر نبودن تمرین ارکسترها و گروههای بزرگ موسیقی در فضای منزل و یا مکانهایی با کاربری اداری گفت: تمرین گروههای موسیقی بهخصوص یک ارکستر۶۰ نفره مانند «شاهو» با حجم صدایی که دارد موضوعی است که نمیشود با استفاده از فضای منزل یا محل کار آن را حل کرد. ضمن اینکه بحث آکوستیک نیز مسئلهای است که باعث میشود ارکسترها حتماً در سالنهای آمفیتئاتر تمرین کنند. متأسفانه به همین دلایلی که به آنها اشاره کردم حدود یک سال و نیم در تمرینات گروه اختلال ایجاد شد. همین موضوع باعث شد که انسجام گروه نیز تحت تأثیر قرار بگیرد.
اسپانسر در موسیقی ایران به حوزه پاپ و موسیقی عامهپسند محدود میشود
هزینه یک شب کنسرت در برج میلاد بیش از 50 میلیون تومان است
صقیری با اشاره به مسئله اسپانسرینگ در موسیقی ایران گفت: در بحث اسپانسر نیز باید عنوان کنم که اصولاً اسپانسر در موسیقی یا معنا ندارد یا اینکه به موسیقی پاپ محدود میشود. اگر از موسیقی ایرانی هم حمایتی صورت بگیرد موسیقیهایی هستند که اسمشان ایرانی است اما بیشتر جنبهی عامهپسند دارند.
وی در ادامه افزود: باید به این نکته نیز توجه داشت که کنسرت گروه بزرگی مانند «شاهو» هیچ توجیه اقتصادی ندارد. هزینهی طراحی لباس برای هر اجرا، هزینهی اجارهی محل تمرین، هزینهی تعمیر و نگهداری و پشتیبانی سازها، و هزینههای برگزاری جلسات تمرین و هزینههای دیگری هم وجود دارد؛ مثلاً هزینهی اجارهی برج میلاد برای کنسرت بیش از۵۰ میلیون تومان است؛ در آخرین کنسرتِ ما اجارهی همین سالن بیش از ۴۰ میلیون تومان بود. تالار وحدت نیز از حالت قرارداد و درصدی کارکردن با گروههای موسیقی خارج شده است و رویکرد همه جا کاملاً تجاری شده و اصلاً هیچ نگاه فرهنگی در این گونه اماکنِ بهظاهر فرهنگی وجود ندارد. این در حالی است که گروههای موسیقی رشد اقتصادی نداشتهاند؛ چون خروجی ندارند.
اجراها به موسیقیهای بسیار سادهای داده میشود که تمرین کمتری بخواهد
امکان برگزاری کنسرت گرفته شده است
این موزیسین همچنین عنوان کرد: شما حتی اگر با کیفیتترین آلبوم را هم در کشورمان منتشر کنید در زمانی کمتر از یک ساعت در اینترنت کپی میشود، چراکه قانون کپی رایت در کشورمان وجود ندارد. پس یک گروه موسیقی از تولید محتوا در ایران هیچ عایدی نخواهد داشت. در عرصهی کنسرت هم وقتی از هفتخوان دفتر موسیقی رد میشوید از ادارهی اماکن و پلیس امنیت نیز باید عبور کنیم و هزینهای نیز به این ارگانها پرداخت کنیم. هزینهی تبلیغات و هزینههای جانبی و اجارهی سالن را نیز باید به همهی اینها اضافه کنید. در نهایت آنچه از بلیتفروشی باقی میماند برای یک ارکستر ۶۰ نفره اصلاً توجیه اقتصادی ندارد. به همین دلیل است که اجراهای ما به سمت کوچکترشدن گروهها میرود؛ به سمت موسیقیهای بسیار سادهای میرود که تمرین کمتری بخواهد.
وی در ادامه افزود: ما چون چارچوبهای باوری و فکری و ایدئولوژیک خودمان را در موسیقی نخواستیم تغییر دهیم و از آنها کوتاه بیاییم به همین دلیل نمیتوانیم به یک اجرای دمدستی اکتفا کنیم. در واقع باید بگوییم در سالهای اخیر امکان برگزاری کنسرت از ما گرفته شده است. یعنی اگر قرار باشد اجرایی با کیفیت پایین داشته باشیم امکانپذیر است اما در غیر این صورت کار بسیار مشکلی است.
با تغییر هر مدیر، تیم اجرایی و روال و دیدگاه و همه چیز تغییر میکند
مدیریت موسیقی شاهد یک دور باطل و در حال تکرار است
این موزیسین همچنین عنوان کرد: ما در حال حاضر در یک استودیوی شخصی که اجارهی بالایی نیز دارد مشغول تمرین هستیم. حمایت از گروههای موسیقی جزو وظایف متولی دولتی آن در بخش موسیقی محسوب میشود، منتهی وقتی آنها در ادارهی دو ارکستر دولتی ماندهاند ما چه انتظاری میتوانیم داشته باشیم. حتی به نظر میرسد با مشکلاتی که داشتهایم شاید ادارهی ارکستری مانند «شاهو» به نسبت ارکسترهای زیر نظر دولت بهتر بوده است و البته از این بابت خدا را شاکر هستیم. در پروسههای دولتی مدیریت موسیقی به دلیل اینکه با تغییر هر مدیر، کلاً تیم اجرایی و روال و دیدگاه و همه چیز تغییر میکند و ما همواره در موسیقی و مدیریت آن شاهد هستیم که یک دور باطل در حال تکرار است.
آقای صهبایی از ساخته شدن سازهای ایرانی در رنجهای صوتی متفاوت بیخبر است
حامد صقیری ضمن اشاره به سخنان منوچهر صهبایی در یک برنامه تلویزیونی که چندی پیش درباره آغاز ساختن سازهای ایرانی جدید در رنجهای صوتی متفاوت برای ارکستر ملی سخن گفته بود، عنوان کرد: من فکر میکنم ابتدا باید توضیحی داشته باشیم تا ببینیم تعریف «ارکستر ملی» درست است یا نه. میگویند «ارکستر موسیقی ملی» تبدیل به «ارکستر ملی» شده است؛ خود این موضوع مورد مناقشه قرار دارد. عنوان و ترکیب «ارکستر موسیقی ملی» صحیح است یا «ارکستر ملی»؟ توجیه آقایان برای انتخاب چنین عنوانی این است که میگویند این عنوان برای ارکستری انتخاب شده که موسیقی ملی اجرا میکند و اسمش «ارکستر موسیقی ملی» میشود. من به این موضوع نمیپردازم، اما موضوع مهمتری مطرح است و آن اینکه ارکستر موسیقی ملی یا «ارکستر ملی» هویتی دارد که بخشی از این هویت، به رپرتواری مربوط میشود که اجرا میکند و طبعا به افرادی چون رهبر ارکستر، نوازندهها، آهنگسازان و خوانندگان. بخشی از هویت این ارکستر را نیز سازهای آن تشکیل میدهند. مجموع هویتی همه اینها، هویت ارکستری را تشکیل خواهد داد که عنوان ملی به آن اطلاق میشود.
سرپرست گروه «شاهو» در ادامه افزود: برای آقای صهبایی احترام قائل هستم و منکر جایگاه و تخصص ایشان در زمینه کاری خودشان نیستم؛ اما اظهارنظر در زمینهای که در تخصص ایشان نیست آن هم در یک برنامهی زندهی فرهنگی هنری نکتهی قابل تأملی است. مجری برنامه، آقای رضا مهدوی، نیز از مسئولان سابق موسیقی و نوازنده و کارشناس این حوزه است. آقای صهبایی اظهارنظر جالبی کردند مبنی بر اینکه بد نیست عدهای بیایند با کمانچه مانند ویلن رفتار کنند و کمانچهی یک و دو داشته باشیم. بعد هم کمانچه باستری بیاید جای ویولا را بگیرد و کمانچهی آلتو هم داشته باشیم. این نکته جالبی است که بعد از گذشته دهها، آقای صهبایی کلاً از این موضوع اطلاعی ندارند که در این مملکت سالهاست چنین اتفاقی افتاده است.
وی همچنین عنوان کرد: یعنی هم در زمینهی طراحی و ساخت سازها و هم در عرصهی بهکارگیری، این اتفاق افتاده است. استاد ابراهیم قنبریمهر پیش از انقلاب چنین سازهایی را طراحی کرده است. ایشان مثلاً تغییراتی را در ساز قیچک که یک ساز بومی و محلی محسوب میشود تغییراتی ایجاد کردهاند. در همان دوران برای قیچکِ بم طراحی صورت گرفت که اصطلاحاً به آن قیچک باس گفته میشود؛ این ساز همرجیستر ویلنسل است. حتی در محدودهی دوبلباس نیز آقای قنبریمهر سازی را طراحی کرد و شاگردانشان آن را ساختند و من از نزدیک در جریان انجام این کار بودم. کمانچه در اندازهی ویلنسل نیز به همین صورت طراحی و ساخته شده است. همهی اینها نشان میدهد که آقای صهبایی از وضعیت موجود و گذشته، در این زمینه بیاطلاع هستند.
حامد صقیری همچنین ضمن اشاره به سابقه تشکیل ارکسترهای سازهای ایرانی نیز گفت: بزرگانی از موسیقی کشورمان ارکسترهای ایرانی داشتند و حتی خود استاد حسین دهلوی نیز سالها قبل ارکستر سازهای مضرابی را تشکیل داد که البته اشکالاتی مثلاً در سونوریته و صدادهی نیز داشت ولی ایدهی بسیار جالبی بوده است. بنده و برخی دیگر از دوستان نیز بهواسطهی همین ایدهی جالب ترغیب شدیم چنین کاری را به سر انجام برسانیم.
اولین قیچکبم زیر نظر استاد قنبریمهر طراحی و ساخته شد
وی درباره تجربهاش در راهاندازی ارکستری از سازهای ایرانی و استفاده از سازهایی با دامنههای صوتی متفاوت عنوان کرد: حدود ۱۵ -۱۶ سال قبل وقتی چنین ایدههایی را در استاد قنبریمهر دیدم و همچنین تشویقهایی که بزرگانی چون استاد حسین دهلوی نسبت به تشکیل ارکستر بزرگ سازهای ایرانی داشتند بنده به تشکیل چنین ارکستری ترغیب و تشویق شدم. کار را شروع کردیم و اولین قیچکِ بم را از برادران محمدی که زیر نظر استاد قنبریمهر ساخته شده بود تهیه کردیم. بعد بهوسیلهی دوستان دیگر کمانچههای دیگری را در همین رجیستر طراحی کرده و ساختیم و آنها را وارد ارکستر کردیم. با همین سازها ساختار ارکستر شکل گرفت و دقیقا همان چیزی را که آقای صهبایی به عنوان ایدهی خودشان به عنوان یک آرزو مطرح کردهاند قبلاً اجرا شده است.
صقیری همچنین عنوان کرد: ما کمانچهی یک، کمانچهی دو، گروه کمانچه و قیچکهای آلتو، گروه کمانچه و قیچکهایی که در محدودهی صوتیِ ویلنسل هستند را بهعنوان مجموعه سازهای زهی در ارکستر ایرانی به کار گرفتیم البته نه در حجم یک ارکستر سمفونیک؛ چراکه محدودیتهای ما زیاد است؛ مثلاً تعداد نوازندهی قابل برای این تعداد ساز نداشتیم و ساز استاندارد به این تعداد نیز نداشتیم. ما اگر میخواستیم دقیقاً مانند یک ارکستر سمفونیک، ویلن و ویولا و ویلنسل داشته باشیم، عدد قابل توجهی از نظر سخت افزاری و حتی اجرایی و نیروی انسانی میشد که امکانش وجود نداشت. ولی در حدّ بضاعتمان مثلاً در حد ارکستر مجلسی چنین کاری انجام دادهایم. یعنی با استفاده از سازهای آرشهای و مضرابی و در مجموع بهاندازهی یک ارکستر بزرگ، گروه «شاهو»، این کار را انجام داده است. همچنین از سازهای موسیقی محلیمان نیز در کنار سازهای موسیقی سنتی و حتی سازهای ابداعی و سازهای احیایی (مانند ساز چنگ) در این ارکستر استفاده کردیم. با این آنسامبل و صدادهی کنسرتهای زیادی برگزار کردهایم و آلبومهای متعدد صوتی و تصویری ضبط شده است. بسیار برایم عجیب است که یک متخصص در برنامهی رسانهی ملی در این باره اظهار بیاطلاعی میکنند و آقای صهبایی به عنوان آروز و یک ایده برای نگاهی به آینده آن را مطرح میکند.
این موزیسین درباره دلایل این بیاطلاعی از حرکتهای جدید در فضای موسیقی ایران گفت: بخش عمدهای از این بیاطلاعی از چنین اتفاقاتی در زمینهی موسیقی به فضای رکود و رخوت و بیتحرکی مربوط میشود که در کل جامعه جریان پیدا کرده و این فضا در موسیقی بسیار شدیدتر دیده میشود و تلاشی نمیکنیم که بفهمیم چه خبر است. بخش دیگر این ماجرا نیز به ضعف اطلاعرسانی توسط کسانی است که کار اجرایی میکنند.
وی در ادامه افزود: وقتی که آقای رضا مهدوی مدیریت مرکز موسیقی حوزهی هنری را داشت از نزدیک در جریان فعالیتهای ما بود و شاید در زمان اجرای برنامه حضور ذهن نداشته است. اما به هر حال اینکه در حرفهایترین سطح موسیقی کشورمان فعالیتهایی صورت بگیرد و سایر اهالی موسیقی از آن خبر نداشته باشند ناامیدکننده است.
حامد صقیری همچنین عنوان کرد: «گروه بزرگ سازهای ایرانی شاهو» از سال 1377-78 فعالیتش را آغاز کرده و به مرور ساختار جدیدی را ایجاد کرده و ارائه داده؛ و تبدیل به ارکستر بزرگ سازهای ایرانی شده است. ایجاد این ژانر تا پیش از گروه «شاهو» اتفاق نیفتاده است. ما نمیتوانیم بگوییم که تا پیش از گروه «شاهو» چنین ساختاری برای یک ارکستر ایرانی لحاظ شده است. تنها نمونهاش نیز ارکستر مضرابی استاد دهلوی بوده که فقط به سازهای مضرابی اختصاص داشته و تنها به آثار موسیقی دستگاهیــ غالباً از ساختههای استاد صبا و استاد پایورــ میپرداخته است. نمونهی دیگر هم گروه استاد پایور بود که با تعداد محدودتری از سازها فعالیت میکرد و نوع موسیقیشان غالباً اونیسون (تکخطی) بود.
وی افزود: به جرأت میتوانم بگویم نمونه قابل مثالی در اسناد ثبتشده پیدا نکردهام که تا پیش از گروه «شاهو» ارکستری با این ساختار یعنی ارکستری با سازهای ایرانی و موسیقی پلیفونیک و هموفونیک و این نوع نگاه از موسیقی کاری انجام داده باشد. پیش از آن البته کارهای پلیفونیک توسط استادان مختلفی ساخته شده بود اما این کارها با حجم سازی کمتر نوشته شده بود.
این موزیسین درباره خروجی کار «گروه بزرگ سازهای ایرانی شاهو» عنوان کرد: اجرای کنسرتهایی در تالار وحدت، برج میلاد، تالار اندیشه و شرکت در فستیوالهای مختلف و انتشار آلبومهای مختلف از جمله فعالیتها و خروجی ما بوده است. در سال ۱۳۸۷ با همین ارکستر در تالار وحدت اجرایی روی صحنه بردیم که با امکانات همان موقع به صورت زنده، ضبط حرفهای با صدای حرفهای از آن صورت گرفت. حاصل این اجرا نیز با عنوان «شهان آسمانی» منتشر شد.
منبع: ایلنا
خبرهای مرتبط
گزارش خطا
آخرین اخبار