استاد دانشگاه شریف:
میرزاخانی اگر در ایران میماند در استخدام دانشگاهی هم مشکل پیدا میکرد!
کشوری که تاریخ خود را نداند و ریشة خود را نشناسد، آینده خود را نمیتواند بسازد؛ دیگران برایش میسازند!ایران ما درآستانة امتحانی بزرگ در تاریخ است. آیا ما خواهیم توانست آیندة خود را بسازیم؟
استاد دانشگاه صنعتی شریف با بیان این که مریم میرزاخانی با بزرگی خود معیوب بودن نظام علمی ما را نشان داد اظهار داشت: اگر میرزاخانی در ایران مانده بود بیشک در استخدام دانشگاهی مشکل پیدا میکرد؛ نه میتوانستیم از او ریاضیدانی جهانی تربیت کنیم و نه او را به کار میگرفتیم.
به گزارش صدای ایران به نقل از دیدهبان علم ایران، دکتر رضا منصوری که شامگاه سه شنبه در مراسم بزرگداشت مریم میرزاخانی در دانشگاه صنعتی شریف سخن می گفت، خاطرنشان کرد: مریم میرزا خانی در ایران متولد شد، در ایران آموزش خوب دید، در امریکا ریاضیدانی برجسته شد، درامریکا زندگی کرد اما ایرانی ماند و هیچگاه به ایران و به فرهنگ اجدادی خودش پشت نکرد. او ریشه در ایران داشت و این ریشه را حفظ کرد؛ اما آیا ما این ریشه را قدر میدانیم؟
وی با بیان این که کشور بیتاریخ، بیریشه است، اظهار داشت: کشوری که تاریخ خود را نداند و ریشة خود را نشناسد، آینده خود را نمیتواند بسازد؛ دیگران برایش میسازند!ایران ما درآستانة امتحانی بزرگ در تاریخ است. آیا ما خواهیم توانست آیندة خود را بسازیم؟
منصوری با اشاره به تاریخ سه هزار ساله ایران گفت: ما نه تنها اولین امپراتوری چهان را تأسیس کردیم بلکه چندین امپراتوری را پشت سرگذاشتهایم، چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام. اکنون نیز، پس از حضیض تاریخی در دوران قاجار، ایران به بازیگری مهم در منطقه تبدیل شده است که البته هنوز باید نقش سازنده خود را در جهان نشان بدهد. در هر حال، کمتر دورانی را میبینیم که عظمت ایران با برکشیدن و حضور نخبگان علمی همراه باشد؛ اکنون اما، در جهان پیچیده مدرن، قدرت پایدار فقط با علم پایدار تصور پذیر است و علم پایدار بدون جذب نخبگان در فرایندهای اجتماعی ناممکن!
آیا به دنبال علم پایدار هستیم؟
استاد دانشگاه صنعتی شریف با اشاره به دوران آل بویه که از حدود سال ۳۵۰ هجری بر ایران حکومت کردند، اظهار داشت: آل بویه که شیعی مذهب بودند، دورانی از آزاد اندیشی به راه انداختند و همزمان دربارهای کوچکتر هم به رقابت در حمایت از علم و فلسفه پرداختند. نتیجة این آزاد اندیشی نامهای بسیاری است که در تاریخ علم و تفکر جهان میدرخشند: فارابی و خوارزمی و ابن سینا و بیرونی و بسیاری دیگر. این دوران طلایی اسلام را فرزانگان جهان دورة روشنگری اسلامی نام نهادهاند که حکومت شیعی ایران در آن تعیین کننده بوده است. آل بویه امپراتوری تأسیس نکردند اما نمونهای بیبدیل در تاریخ ایران به جای گذاشتند؛ اینکه ایرانیان، علاوه بر نخبگی در کشورداری، نخبگی در خلاقیت و علم نیز از خود نشان دادند.
چرا آیندۀ ایران این چنین نباشد؟
منصوری خاطرنشان کرد: حدود سیصد سال پس از آن، حکومت شیعی صفوی را داریم که دوباره عظمت جغرافیایی ایران را کمابیش احیا کرد اما در زمینة علم و خردگرایی جزمی تر از دوران سلجوقی عمل کرد. بیجهت نیست که بزرگان دربار صفوی هنگامی که گردشگران غربی ۵۰ سال پس از گالیله اولین دوربین نجومی را به ایران آوردند نه به آن توجه کردند و نه آن را درک کردند و ایران از قافلة علم و خرد نوین به صورت کامل دور ماند. انحطاط علمی ما مدتها بود که در سایة جزماندیشی سلجوقیان شروع شده بود و رهایی از آن در چشم انداز نبود.
وی افزود: در هیچ یک از سه دوران حکومتهای دینی ساسانیان و سلجوقیان و صفویه ایران نتوانست همانند دوران آزاد اندیشی آل بویه سهمی در تاریخ علم جهان به یادگار بگذارد. این باید برای ما عبرتی باشد هنگامی که از سهم خودمان در علم دنیا صحبت میکنیم؛ باید نگران فقدان دورانی پایدار در علم و خردگرایی باشیم. دنیای جدید از این لحاظ بسیار پیچیدهتر هم شده است.
آیندة ایران را کسانی خواهند ساخت که علم پایدار داشته باشند.
به گزارش دیده بان علم، دکتر منصوری تصریح کرد: ایران ما در دوران گذار به نوعی مدرنیت است که خودش خواهد ساخت اما در این تلاش هنوز از سایة دوران خردگریزی خود خارج نشدهایم؛ دوران طلایی اسلام را نه در خردگرایی آل بویه که در خرد گریزی پسا-آل بویهای میپنداریم.
وی با بیان این که ما هنوز زبان دنیای مدرن را درک نکردهایم، اظهار داشت: ما بیدارشدگان تاریخایم پس از هشتصد سال و حالا که سودای امپراتوری داریم یا میخواهیم با ایدههایی مستقل در این دنیا زندگی کنیم، با مفاهیم منسوخ به جنگ چالشهای ژئوپلیتیکی و اجتماعی و زیست محیطی میرویم. این جواب نمیدهد! صداقت و جدیت و از جان گذشتگی البته که مفاهیمی بسیار باارزشاند اما آنها را نباید در بافتار مفاهیم و مصداقهای اجتماعی هشتصد سال پیش گنجاند! ما امروزه اقتدار ایران در منطقه و امنیت خودمان را مدیون همین ارزشها هستیم؛ بیتردید! اما این ارزشها به تنهایی نمیتواند ادامة راه ما را در همین جهت تضمین کند و امنیت و عزت و رفاه به ارمغان بیاورد.
ما باید زبان و مفاهیم دنیای مدرن را درک کنیم. این درک نیازمند آزاد اندیشی و زیرساختهای آن است که از آنها غافلیم.
استاد فیزیک دانشگاه صنعتی شریف خاطرنشان کرد: اکنون در جمهوری اسلامی احیای دوران طلایی اسلام را در سر میپرورانیم؛ اما کدام دوران؟ سلجوقیان، صفویه یا آل بویه؟ برخی خودمانیها، بیتأمل از صدر اسلام یا دوران پسا آل بویه به عنوان الگو صحبت میکنند. از الگوی آل بویه اما که دوران طلایی اسلام را پدید آورد خبری نیست.
ما در دانشگاههایمان از کرسیهای آزاد اندیشی صحبت میکنیم، اما متوجه نیستیم که کار آزاداندیشی را به قول تهرانیها "سنگ" کردهایم؛ یعنی کاری کردهایم که آزاد اندیشی از جامعه رخت بربندد!
وی با بیان این که حرکت در ایجاد نهادهای علمی مدرن در ایران در این سالها در هر مقیاسی بینظیر بوده است، اظهار داشت: با این همه، سازوکارهای مبنایی این نهادها در کشور با آزاد اندیشی منافات دارد. در دوران پسا آل بویه هم با ساخت نظامیهها و به دنبال آن ساخت مدرسههای بیشمار، نهادهای به اصطلاح علمی فراوان ساخته شد، اما همزمان آزاد اندیشی در بنیان تعطیل شد و بانیان تفکر دوران طلایی اسلام کافر تلقی شدند و نوشتههای آنها «الکفر الصریح» قلمداد شد و بر شیخ الاسلامها واجب اعلام شد که از آموزش آنها برحذر باشند.
دانشگاه سازی ما در این دوران ۴۰ ساله هم شباهت زیادی دارد به دوران اوج مدرسه سازی پس از آل بویه.
منصوری گفت: ما معنی آزاد اندیشی را از دست دادهایم و نخبگی علمی را در قید اخلاق میفهمیم. ما مریم میرزاخانی را در قید هنجارهای ظاهری میبینیم. او اگر در ایران مانده بود بیشک در استخدام دانشگاهی مشکل پیدا میکرد؛ نه میتوانستیم از او ریاضیدانی جهانی تربیت کنیم و نه او را به کار میگرفتیم.
ما از سرناچاری به بزرگداشت او پرداختیم، چون دیگران به بزرگی او چنان واقف شدند که دیگر نمیشد آن را کتمان کرد؛ ما اسباب متعبد شدن را فراهم کردهایم اما برای تهیة اسباب رشد خلاقیت در کشور کوچکترین گام را برداشتهایم.
وی افزود: این دیگران هستند که راه شکوفایی جوانان ما و همین اسباب بزرگی را فراهم میکنند. اسباب بزرگی مریم میرزاخانی را هم دیگران فراهم کردند و او بزرگ شد. ما او و مشابه او را بزرگ نمیخواهیم. ما او و مشابه او را در قید ظواهری میخواهیم که یک قرائت خاص از مذهب میخواهد، همان گونه که صفویه ملاصدرا را بزرگ نمیپنداشتند و نمیخواستند.
منصوری با ابراز این عقیده که نهادهای علمی کشور محل خردگرایی نیست، اظهار داشت:اگر شیخ الاسلامهای صفوی، ملاصدرا و اردستانی را که گام در آزاد اندیشی نهاده بودند تحمل نکردند و تبعید کردند ما هم همه ساله مریمهای بسیاری را تحمل نمیکنیم و آنها هم مهاجرت میکنند.
وی با بیان این که ایران در شرایط چندگنی و نه فقط ناهمگنی فرهنگی است، اظهار داشت: درشرایط کنونی، دولتهای ما به دلیل این چندگنی در ساختار فرهنگی و انعکاس آن در مرکز های قدرت توان توجه به نیازهای اساسی برای ماندگاری ایران را ندارند. بخش دفاعی ما خوشبختانه از این جدال تا حدی بیرون است و در حفظ امنیت کشور تاکنون موفق بوده است. تنها نهادهایی که در حد توان از این آزاد اندیشی دفاع میکند و آن را با پوست و استخوان درک میکند بخش خصوصی است و نهاد دفاعی ما.
استاد فیزیک دانشگاه صنعتی شریف با بیان این که مریم میرزاخانی نشان داد شکوفایی ما ایرانیان ممکن است، اظهار داشت: میرزاخانی در زندگی خود نشان داد زن ایرانی میتواند قبل از هر چیز انسان باشد. بخشی از جامعة فرهگی ما متأسفانه زن را اول زن میبیند بعد انسان؛ در نتیجه زنان ما هم مرد را اول مرد میبینند و بعد انسان. توجه به خرد و خلاقیت به ما خواهد آموخت که مرد و زن ما اول انسان باشند نه مرد و نه زن. مگر از قرآن نیاموختهایم که کلمه، یعنی فکر است که انسان را از ملائک متمایز میکند. نخواهیم که انسان در حد ملائک سقوط کند. بکوشیم انسان ایرانی انسان باشد، چه زن چه مرد، بیندیشد مستقل از جنسیت.
به گزارش دیده بان علم، منصوری که معتقد است مورد استاد مریم میرزاخانی نقطة عطفی در تاریخ ایران خواهد شد، اظهار داشت: او با بزرگی خود توانست نشان بدهد نظام علمی ما معیوب است. زن بودن او به ما نشان داد که در تعریف انسان، و نیازهای او به شکوفایی و خلاقیت، اشتباه میکنیم. از جامعة مطلوب انتظار میرود محیط را برای انسانها آرامش بخش کند. آرامش که اولین نیاز انسان است باید حس بشود و آرامش را نمیتوان به بیانیهها و بخشنامهها فروکاهید.
وی گفت: جوانان ما قبل از این که جوان باشند انساناند. بله کامل نیستند و ادعای کامل بودن ندارند و نمیخواهند کامل باشند قبل از اینکه آرام باشند و آرامش داشته باشند. آنها ناآراماند. ما نمیتوانیم در این جو چندگنی فرهنگی و چالشهای قدرت از بخشهای اقتصادی و فرهنگی دولتی انتظاری بیش از این داشته باشیم.
منصوری با ابراز این عقیده که بخش دفاعی و بخش خصوصی تنها بخش هایی هستند که میتوانند همراه با دانشگاهیان، محیط آرامتری برای جوانان جویای خلاقیت و آرامش پدید آورند، اظهار داشت: بخش دفاعی نیازهای واقعی دارد که نمیتوان در شعار و کلمه خلاصهاش کرد. این بخش را هم نمیتوان با موعظههای اخلاقی راضی نگهداشت. بخش دفاعی نتیجه میخواهد. دانشگاهیان ما متأسفانه گاهی تحت تأثیر توهمات روشنفکری از رفع نیازهای دفاعی سرباز میزنند. بخش خصوصی اما تاکنون درک بسیار ابتدایی از حمایت از علم داشته که کمابیش در ساختمانسازی خلاصه شده است. ایران ما اکنون به هشیاری این دو بخش هر دو نیازمند است. من بسیار امیدوارم که این هر دو بخش به نقش تاریخی خود واقف شوند و ایران را در این گردنة تاریخی مهم یاری کنند.
این استاد دانشگاه با بیان این که دانشگاهیان و جوانان دانشگاهی احتیاج به محیط آرام، خردگرا و صلح اندیش دارند، اظهار داشت: باید بیش از هر چیز این روزها به طبل صلح بکوبیم و بکوشیم شرایط را هر چه بیشتر برای شکوفایی خلاقیت جوانانمان فراهم کنیم.
وی افزود: میرزاخانی با مرگ خود به ما آموزهای اسلامی را یادآور شد؛ اینکه لازم است ما ایرانیان در جمهوری اسلامی بیش از هر چیز به نیازهای انسانی خود برای شکوفایی و آرامش و صلح بپردازیم. انسانیتِ انسان بیش از هر چیز در تفکر اوست و نه در ظواهر او! این امکان تفکر و بروز خلاقیت است که نخبگی میآفریند. جامعهای هم که آرامش برای جوانانش پدید آورد میتواند به علم پایدار و توسعة پایدار امیدوار باشد و آیندهای مطلوب بیافریند.
به گزارش صدای ایران به نقل از دیدهبان علم ایران، دکتر رضا منصوری که شامگاه سه شنبه در مراسم بزرگداشت مریم میرزاخانی در دانشگاه صنعتی شریف سخن می گفت، خاطرنشان کرد: مریم میرزا خانی در ایران متولد شد، در ایران آموزش خوب دید، در امریکا ریاضیدانی برجسته شد، درامریکا زندگی کرد اما ایرانی ماند و هیچگاه به ایران و به فرهنگ اجدادی خودش پشت نکرد. او ریشه در ایران داشت و این ریشه را حفظ کرد؛ اما آیا ما این ریشه را قدر میدانیم؟
وی با بیان این که کشور بیتاریخ، بیریشه است، اظهار داشت: کشوری که تاریخ خود را نداند و ریشة خود را نشناسد، آینده خود را نمیتواند بسازد؛ دیگران برایش میسازند!ایران ما درآستانة امتحانی بزرگ در تاریخ است. آیا ما خواهیم توانست آیندة خود را بسازیم؟
منصوری با اشاره به تاریخ سه هزار ساله ایران گفت: ما نه تنها اولین امپراتوری چهان را تأسیس کردیم بلکه چندین امپراتوری را پشت سرگذاشتهایم، چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام. اکنون نیز، پس از حضیض تاریخی در دوران قاجار، ایران به بازیگری مهم در منطقه تبدیل شده است که البته هنوز باید نقش سازنده خود را در جهان نشان بدهد. در هر حال، کمتر دورانی را میبینیم که عظمت ایران با برکشیدن و حضور نخبگان علمی همراه باشد؛ اکنون اما، در جهان پیچیده مدرن، قدرت پایدار فقط با علم پایدار تصور پذیر است و علم پایدار بدون جذب نخبگان در فرایندهای اجتماعی ناممکن!
آیا به دنبال علم پایدار هستیم؟
استاد دانشگاه صنعتی شریف با اشاره به دوران آل بویه که از حدود سال ۳۵۰ هجری بر ایران حکومت کردند، اظهار داشت: آل بویه که شیعی مذهب بودند، دورانی از آزاد اندیشی به راه انداختند و همزمان دربارهای کوچکتر هم به رقابت در حمایت از علم و فلسفه پرداختند. نتیجة این آزاد اندیشی نامهای بسیاری است که در تاریخ علم و تفکر جهان میدرخشند: فارابی و خوارزمی و ابن سینا و بیرونی و بسیاری دیگر. این دوران طلایی اسلام را فرزانگان جهان دورة روشنگری اسلامی نام نهادهاند که حکومت شیعی ایران در آن تعیین کننده بوده است. آل بویه امپراتوری تأسیس نکردند اما نمونهای بیبدیل در تاریخ ایران به جای گذاشتند؛ اینکه ایرانیان، علاوه بر نخبگی در کشورداری، نخبگی در خلاقیت و علم نیز از خود نشان دادند.
چرا آیندۀ ایران این چنین نباشد؟
منصوری خاطرنشان کرد: حدود سیصد سال پس از آن، حکومت شیعی صفوی را داریم که دوباره عظمت جغرافیایی ایران را کمابیش احیا کرد اما در زمینة علم و خردگرایی جزمی تر از دوران سلجوقی عمل کرد. بیجهت نیست که بزرگان دربار صفوی هنگامی که گردشگران غربی ۵۰ سال پس از گالیله اولین دوربین نجومی را به ایران آوردند نه به آن توجه کردند و نه آن را درک کردند و ایران از قافلة علم و خرد نوین به صورت کامل دور ماند. انحطاط علمی ما مدتها بود که در سایة جزماندیشی سلجوقیان شروع شده بود و رهایی از آن در چشم انداز نبود.
وی افزود: در هیچ یک از سه دوران حکومتهای دینی ساسانیان و سلجوقیان و صفویه ایران نتوانست همانند دوران آزاد اندیشی آل بویه سهمی در تاریخ علم جهان به یادگار بگذارد. این باید برای ما عبرتی باشد هنگامی که از سهم خودمان در علم دنیا صحبت میکنیم؛ باید نگران فقدان دورانی پایدار در علم و خردگرایی باشیم. دنیای جدید از این لحاظ بسیار پیچیدهتر هم شده است.
آیندة ایران را کسانی خواهند ساخت که علم پایدار داشته باشند.
به گزارش دیده بان علم، دکتر منصوری تصریح کرد: ایران ما در دوران گذار به نوعی مدرنیت است که خودش خواهد ساخت اما در این تلاش هنوز از سایة دوران خردگریزی خود خارج نشدهایم؛ دوران طلایی اسلام را نه در خردگرایی آل بویه که در خرد گریزی پسا-آل بویهای میپنداریم.
وی با بیان این که ما هنوز زبان دنیای مدرن را درک نکردهایم، اظهار داشت: ما بیدارشدگان تاریخایم پس از هشتصد سال و حالا که سودای امپراتوری داریم یا میخواهیم با ایدههایی مستقل در این دنیا زندگی کنیم، با مفاهیم منسوخ به جنگ چالشهای ژئوپلیتیکی و اجتماعی و زیست محیطی میرویم. این جواب نمیدهد! صداقت و جدیت و از جان گذشتگی البته که مفاهیمی بسیار باارزشاند اما آنها را نباید در بافتار مفاهیم و مصداقهای اجتماعی هشتصد سال پیش گنجاند! ما امروزه اقتدار ایران در منطقه و امنیت خودمان را مدیون همین ارزشها هستیم؛ بیتردید! اما این ارزشها به تنهایی نمیتواند ادامة راه ما را در همین جهت تضمین کند و امنیت و عزت و رفاه به ارمغان بیاورد.
ما باید زبان و مفاهیم دنیای مدرن را درک کنیم. این درک نیازمند آزاد اندیشی و زیرساختهای آن است که از آنها غافلیم.
استاد فیزیک دانشگاه صنعتی شریف خاطرنشان کرد: اکنون در جمهوری اسلامی احیای دوران طلایی اسلام را در سر میپرورانیم؛ اما کدام دوران؟ سلجوقیان، صفویه یا آل بویه؟ برخی خودمانیها، بیتأمل از صدر اسلام یا دوران پسا آل بویه به عنوان الگو صحبت میکنند. از الگوی آل بویه اما که دوران طلایی اسلام را پدید آورد خبری نیست.
ما در دانشگاههایمان از کرسیهای آزاد اندیشی صحبت میکنیم، اما متوجه نیستیم که کار آزاداندیشی را به قول تهرانیها "سنگ" کردهایم؛ یعنی کاری کردهایم که آزاد اندیشی از جامعه رخت بربندد!
وی با بیان این که حرکت در ایجاد نهادهای علمی مدرن در ایران در این سالها در هر مقیاسی بینظیر بوده است، اظهار داشت: با این همه، سازوکارهای مبنایی این نهادها در کشور با آزاد اندیشی منافات دارد. در دوران پسا آل بویه هم با ساخت نظامیهها و به دنبال آن ساخت مدرسههای بیشمار، نهادهای به اصطلاح علمی فراوان ساخته شد، اما همزمان آزاد اندیشی در بنیان تعطیل شد و بانیان تفکر دوران طلایی اسلام کافر تلقی شدند و نوشتههای آنها «الکفر الصریح» قلمداد شد و بر شیخ الاسلامها واجب اعلام شد که از آموزش آنها برحذر باشند.
دانشگاه سازی ما در این دوران ۴۰ ساله هم شباهت زیادی دارد به دوران اوج مدرسه سازی پس از آل بویه.
منصوری گفت: ما معنی آزاد اندیشی را از دست دادهایم و نخبگی علمی را در قید اخلاق میفهمیم. ما مریم میرزاخانی را در قید هنجارهای ظاهری میبینیم. او اگر در ایران مانده بود بیشک در استخدام دانشگاهی مشکل پیدا میکرد؛ نه میتوانستیم از او ریاضیدانی جهانی تربیت کنیم و نه او را به کار میگرفتیم.
ما از سرناچاری به بزرگداشت او پرداختیم، چون دیگران به بزرگی او چنان واقف شدند که دیگر نمیشد آن را کتمان کرد؛ ما اسباب متعبد شدن را فراهم کردهایم اما برای تهیة اسباب رشد خلاقیت در کشور کوچکترین گام را برداشتهایم.
وی افزود: این دیگران هستند که راه شکوفایی جوانان ما و همین اسباب بزرگی را فراهم میکنند. اسباب بزرگی مریم میرزاخانی را هم دیگران فراهم کردند و او بزرگ شد. ما او و مشابه او را بزرگ نمیخواهیم. ما او و مشابه او را در قید ظواهری میخواهیم که یک قرائت خاص از مذهب میخواهد، همان گونه که صفویه ملاصدرا را بزرگ نمیپنداشتند و نمیخواستند.
منصوری با ابراز این عقیده که نهادهای علمی کشور محل خردگرایی نیست، اظهار داشت:اگر شیخ الاسلامهای صفوی، ملاصدرا و اردستانی را که گام در آزاد اندیشی نهاده بودند تحمل نکردند و تبعید کردند ما هم همه ساله مریمهای بسیاری را تحمل نمیکنیم و آنها هم مهاجرت میکنند.
وی با بیان این که ایران در شرایط چندگنی و نه فقط ناهمگنی فرهنگی است، اظهار داشت: درشرایط کنونی، دولتهای ما به دلیل این چندگنی در ساختار فرهنگی و انعکاس آن در مرکز های قدرت توان توجه به نیازهای اساسی برای ماندگاری ایران را ندارند. بخش دفاعی ما خوشبختانه از این جدال تا حدی بیرون است و در حفظ امنیت کشور تاکنون موفق بوده است. تنها نهادهایی که در حد توان از این آزاد اندیشی دفاع میکند و آن را با پوست و استخوان درک میکند بخش خصوصی است و نهاد دفاعی ما.
استاد فیزیک دانشگاه صنعتی شریف با بیان این که مریم میرزاخانی نشان داد شکوفایی ما ایرانیان ممکن است، اظهار داشت: میرزاخانی در زندگی خود نشان داد زن ایرانی میتواند قبل از هر چیز انسان باشد. بخشی از جامعة فرهگی ما متأسفانه زن را اول زن میبیند بعد انسان؛ در نتیجه زنان ما هم مرد را اول مرد میبینند و بعد انسان. توجه به خرد و خلاقیت به ما خواهد آموخت که مرد و زن ما اول انسان باشند نه مرد و نه زن. مگر از قرآن نیاموختهایم که کلمه، یعنی فکر است که انسان را از ملائک متمایز میکند. نخواهیم که انسان در حد ملائک سقوط کند. بکوشیم انسان ایرانی انسان باشد، چه زن چه مرد، بیندیشد مستقل از جنسیت.
به گزارش دیده بان علم، منصوری که معتقد است مورد استاد مریم میرزاخانی نقطة عطفی در تاریخ ایران خواهد شد، اظهار داشت: او با بزرگی خود توانست نشان بدهد نظام علمی ما معیوب است. زن بودن او به ما نشان داد که در تعریف انسان، و نیازهای او به شکوفایی و خلاقیت، اشتباه میکنیم. از جامعة مطلوب انتظار میرود محیط را برای انسانها آرامش بخش کند. آرامش که اولین نیاز انسان است باید حس بشود و آرامش را نمیتوان به بیانیهها و بخشنامهها فروکاهید.
وی گفت: جوانان ما قبل از این که جوان باشند انساناند. بله کامل نیستند و ادعای کامل بودن ندارند و نمیخواهند کامل باشند قبل از اینکه آرام باشند و آرامش داشته باشند. آنها ناآراماند. ما نمیتوانیم در این جو چندگنی فرهنگی و چالشهای قدرت از بخشهای اقتصادی و فرهنگی دولتی انتظاری بیش از این داشته باشیم.
منصوری با ابراز این عقیده که بخش دفاعی و بخش خصوصی تنها بخش هایی هستند که میتوانند همراه با دانشگاهیان، محیط آرامتری برای جوانان جویای خلاقیت و آرامش پدید آورند، اظهار داشت: بخش دفاعی نیازهای واقعی دارد که نمیتوان در شعار و کلمه خلاصهاش کرد. این بخش را هم نمیتوان با موعظههای اخلاقی راضی نگهداشت. بخش دفاعی نتیجه میخواهد. دانشگاهیان ما متأسفانه گاهی تحت تأثیر توهمات روشنفکری از رفع نیازهای دفاعی سرباز میزنند. بخش خصوصی اما تاکنون درک بسیار ابتدایی از حمایت از علم داشته که کمابیش در ساختمانسازی خلاصه شده است. ایران ما اکنون به هشیاری این دو بخش هر دو نیازمند است. من بسیار امیدوارم که این هر دو بخش به نقش تاریخی خود واقف شوند و ایران را در این گردنة تاریخی مهم یاری کنند.
این استاد دانشگاه با بیان این که دانشگاهیان و جوانان دانشگاهی احتیاج به محیط آرام، خردگرا و صلح اندیش دارند، اظهار داشت: باید بیش از هر چیز این روزها به طبل صلح بکوبیم و بکوشیم شرایط را هر چه بیشتر برای شکوفایی خلاقیت جوانانمان فراهم کنیم.
وی افزود: میرزاخانی با مرگ خود به ما آموزهای اسلامی را یادآور شد؛ اینکه لازم است ما ایرانیان در جمهوری اسلامی بیش از هر چیز به نیازهای انسانی خود برای شکوفایی و آرامش و صلح بپردازیم. انسانیتِ انسان بیش از هر چیز در تفکر اوست و نه در ظواهر او! این امکان تفکر و بروز خلاقیت است که نخبگی میآفریند. جامعهای هم که آرامش برای جوانانش پدید آورد میتواند به علم پایدار و توسعة پایدار امیدوار باشد و آیندهای مطلوب بیافریند.
گزارش خطا
آخرین اخبار