پایان سکوت مصلحت آمیز اصولگران
عقلای اصولگرا این روزها خط شان را آشکارا از جوانترهای تندرو جدا کرده اند، آنها بی توجه به حاشیه سازی ها، در تدارک خط جدید اصولگرایی هستند.
به گزارش صدای ایران، این روزها دیگر مردان اردوگاه راست تنها با شاقول «اصولگرا بودن» محک زده نمی شوند، گویی خط قرمزهای اصولگرا بودن و ظهور و بروز در اردوگاه راست در حال تغییر کردن هستند، یکی یکی یاران قدیمی اصولگرایی در حال گذار از «خطهای قرمز خودساختهای» طیف جدیدتر این جریان هستند، همان طیفی که مدعی هستند «اصولگرایی ناب» را پرچم داری می کنند.
همین چند روز پیش بود که احمد توکلی با صراحت از جدایی چهرههای برجسته اصولگرایی از پایگاه سیاسی شان سخن گفت؛ «چهره هایی مانند ناطق نوری، علی مطهری یا لاریجانی، خودشان از جریان اصولگرایی کنار رفتند و فاصله گرفتند.»، این جملات یعنی برخی چهرههای استخواندار اصولگرایی، دیگر تمایلی به نشست و برخاست از سر اجبار با فرزندان نوپا اردوگاهشان ندارند.
شاید عماد افروغ در سال 89 به خوبی پیش بینی کرده بود که گفته بود «بدون تردید آینده ازآن اصولگرایان منتقد، مستقل و متصل واقعی به انقلاب اسلامی خواهد بود.حتی اگراین عده عرصه رسمی را ازآن خود نکنند خاطره خوشی از خود درسیاست وجامعه برجای خواهند گذاشت.»
پایان سکوت مصلحت آمیز
شاید بتوان گفت، همانهایی که روزگاری در برابر چهره های جدید اصولگرایی سکوت مصلحتی اختیار کرده بودند، دیگر قرارشان را بر سکوت نمی ببینند و حتی ساز جدیدی را برای خود کوک کرده اند. ایده نواختن ساز جدید آن هم به دست کسانی که نصفه و نیمه از زیر خیمه اصولگرایی خارج شدهاند، یکباره رخ نداده است. از چهره جدید لاریجانی گرفته تا خداحافظی ناطق نوری و روحانی از جامعه روحانیت و پشت کردن افروغ و خوشچهره به رفقای اصولگرایشان در مجلس هفتم؛ هر یک به طریقی داستان جدایی «مردان منتقد اصولگرایی» از راست نشینهای نوآمده سیاست را روایت میکنند.
منتقدان اصولگرایی، دیگر نگران حذف و گوشه نشینی تحمیلی نیستند، چه آنکه آنها رگ خواب سیاست را خوب در دست گرفته و میدانند که دلزدگی مردم از تندروی و تمایلشان به اعتدال، میتواند جایگاه آنها را برای همیشه تثبیت کند.
برای آنکه بدانیم اصولگرایان منتقد از چه طریقی به جایگاه خاص امروز دست یافتهاند، لازم است تا گریزی به گذشته داشته باشیم.
*احمدی نژاد؛ خط جدایی اصولگرایان منتقد
با کاپشن بهاری آمد و کسی نمی دانست که این حضور آرام و بهاری قرار است طوفانی در دل اصولگرایی به پا کند. از همان اولین روزهای حضورش در قامت مدعی ریاست جمهوری، اختلاف نظرها در میان مردان اصولگرا بالا گرفت. اولین ترکش این اختلاف ها به سمت ناطق نوری روانه شد.
شیخ نور با ناامیدی از تلاشهایش برای رسیدن به گزینه مناسب اصولگرایی در انتخابات 84، مسیر عزلت را در پیش گرفت. هر چند رابطه ناطق بعد از سال 84 با جامعه روحانیت مبارز کم شد اما این نخ باریک رابطه، زمانی از هم گسست که جامعه روحانیت در برابر حرفهای که احمدینژاد علیه شیخ نور در مناظره جنجالی سال 88 زد، تنها به سکوت بسنده کرد.
در کنار شیخ نور، حسن روحانی و آیت الله هاشمی رفسنجانی هم به دلیل اختلافهای اساسی بر سر انتخاب گزینه ریاست جمهوری در سال 88، جدایی را به رفاقت کجدار و مریز ترجیح دادند و همچون ناطق با دلخوری از جامعه روحانیت در قامت تشکل مهم اصولگرایی خداحافظی کردند.
این جدایی منتقدان و انشعاب از اصولگرایی تنها محدود به جامعه روحانیت نبود، چه آنکه احمدی نژاد موجب شد تا مجلس هفتم هم در یک سال پایانیش، این اختلافها را تجربه کند. در همان روزهایی که به قول افروغ«برخی نمایندگان در مجلس هفتم استقلال و جایگاه تقنینی و نظارتی نماینگان را آنچنان که باید پاس نمیداشتند.»، فراکسیونی به نام اصولگرایان مستقل با سردمداری افروغ و محمد خوش چهره، ایجاد شد. این فراکسیون نیز راه این دو چهره قدر اصولگرایی را به عنوان منتقدان اصلی اصولگرایی از سایر دوستانشان جدا ساخت، تا جایی که دیگر آنها حاضر به فعالیت آشکار در دایره اصولگرایی نشدند و کم کم از فضای سیاست فاصله گرفتند.
علی مطهری و علی لاریجانی نیز دو چهره خانه ملت هستند که همچون افروغ و خوش چهره در دسته منتقدان اصولگرایی و جدا شدگان از آن جای می گیرند. هر چند علی مطهری در میان اصلاح طلبان مجلس دهم قرار گرفته است، اما بر کسی پوشیده نیست که او نیز همچون علی لاریجانی و کاظم جلالی ریشه در اصولگرایی داشته و با عبور از خط قرمزهای خودساخته برخی اصولگرایان، حرکت در مسیر اصولگرایی-اعتدالی را برگزیده است.
*دست به کار شدن مردان اعتدالی-اصولگرا
روزی که درهای ورود، به روی چهرههای تندرو گشوده شد و آنها به شیوه خود، جایشان را در میان اصولگرایان باز کردند؛ السابقون اصولگرایی، رفتن را بر ماندن ترجیح دادند و از در دیگری خارج شدند. مردان منتقد اصولگرایی، در مسیر جدیدی گام نهادند؛ راه اعتدالی- اصولگرایی.
از یک سو مردانی همچون سیدمهدی طباطبایی و محسن دعاگو در جامعه روحانیت زبان به نقد درونی گشودند و از سوی دیگر مردانی در سطح رئیس قوه مجریه و مقننه خط اعتدالی اصولگرا را پیش گرفتند. حتی کار به جایی رسیده است که چهرههایی همچون باهنر که در دسته افراد نزدیک به اصولگرایان سنتی، جای میگیرد، اگر بنا به تعامل باشد، دست همکاری و همراهی به سوی همین چهره های اعتدالی-اصولگرایی دراز میکند، درست مانند روزی که از ناطق نوری خواست تا به سیاست بازگردد.
باید گفت که این مسیر جدید که از دل اصولگرایی راهش را گشوده است، برخلاف مدعیان اصولگرایی، نه تنها نیازی به حذف رقیب از سپهر سیاست نمیبیند، بلکه از اینکه گاهی با رقیب در مهمانی یا جلسهای هم نشین شوند، هیچ هراسی ندارند، درست مانند آنچه عماد افروغ- مبدع نقد درون گفتمانی اصولگرایی- در بحبوحه سال 88، گفته بود:« امروزما شاهد تلاشی برای حذف رقیب چه رقیب درون گفتمانی و چه رقیب برون گفتمانی هستیم و برخی بنا به تفسیر متحجرانه قصد دارند که فقط یک شاخه باریک و عده کوچکی که مدعی پیشرفت کشور و اسلامخواهی و انقلابخواهی بوده و سابقه درخشان نیز در پیدایش انقلاب نداشتند، میخواهند هم رقبای درون اردوگاهی و هم رقبای برون گفتمانی خود را حذف کنند.وجود رقیب میتواند باعث رشد مکتب ما و باعث رشد وجه نرمافزاری انقلاب اسلامی شود.»
در واقع، تمام شواهد حاکی از آن است که همان راهی که در سال 84 با عزلت نشینی و ناراحتی ناطق از اصولگراها آغاز شد، با اعتراض به گرایشهای اغراق شده راست نشینان به احمدینژاد در مجلس هفتم و جامعه روحانیت اوج گرفت و اکنون تا در قالب رفتارهای سیاسی چهرههایی مانند روحانی و لاریجانی دوباره ظهور یافته است. چشم گرداندن در این مسیر ما را به یک سرنخ میرساند، هم نشینی و قدرت گرفتن مردان معتقد به نقد درون گفتمان اصولگرایی و شکل گرفتن طیفی جدیدی با برند«اصولگرایان اعتدالی».
منبع: نامه نیوز
گزارش خطا
آخرین اخبار