درباره تاریخ نمیتوانید دروغ بگویید
خیرالله تقیانیپور میگوید: در این اثر به جهالت پرداخته؛ جهل مردمان تاریخ که کار را برای آیندگان سخت میکند. به اعتقاد او کار کردن و نوشتن از تاریخ معاصر علاوه بر جذابیتهایش، سختیهایی هم دارد و مانند حرکت کردن روی لبه شمشیر است و باید بدانید چطور به آن بپردازید چراکه اگر فحش یا شعار دهید نه در ایران بلکه در همه جا قطعا دچار ممیزی میشوید.
به گزارش صدای ایران، «کلنل» برشی از یک دوره تاریخی حساس و مهم یعنی مشروطه دوم و استبداد صغیر است؛ دورهای تاریخی که بستر یک روایت داستانِ یک نمایش ایرانی شده که ردپای تعزیه و سیاهبازی را هم در آن میتوان دید. خیرالله تقیانیپور نویسنده و کارگردان این اثر نمایشی است که پیش از این هم با آثار دیگرش علاقهاش به نمایشها و فرهنگ و سنن ایرانی را نشان داده است. با او درباره آخرین اثر خود که این روزها با بازی حسین پاکدل، شهرام حقیقتدوست، مونا فرجاد، اتابک نادری، سیروس همتی و دیگران در سالن اصلی تئاتر شهر روی صحنه رفته است؛ گفتگو کردهایم.
هرچند داستان نمایش روی یک کاراکتر به نام «عزیز» میچرخد و تصمیمهای اوست که درام را میچرخاند اما شما در خلال این داستان دست روی یک برهه زمانی مهم به نام استبداد صغیر و مشروطه دوم گذاشتهاید که شخصیت عینالدوله را هم مرور میکنیم. درباره دلیل انتخاب این زمان و جذابیت آن برای پرداخت نمایشی بگویید.
مشروطه و استبداد صغیر دورهای است که در تاریخ معاصر جزو دورههای نادر محسوب میشود. تازه داشته مشروطه جواب میداده که عدهای تصمیم میگیرند مجلس را به توپ ببندند و اتفاقات دیگری که شاهدش بودیم رخ میدهد. میشود گفت بعد از به رسمیت شناختن مشروطه توسط مظفرالدین شاه، به توپ بستن مجلس هم چه از لحاظ تاریخی و چه نمایشی، موقعیت جذابی بود.
طنز هم در روایت شما از این داستان دخالت دارد. باتوجه به اینکه با بخش تاریکی از تاریخ مواجهایم این انتخاب روایت طنز تعمدی بود؟
بله. من سعی کردم کمی فضای داستان را متعادل کند. چون قصه به اندازه کافی تلخ هست. سعی کردم یک بخشی از تلخی را با کمدی تعدیل کنم و زهر آن را بگیرم.
در کنار نمایش ایرانی، در این اثر تعزیه هم حضور پررنگی دارد. درباره این علاقه به انواع نمایشهای ایرانی بگویید که در اغلب آثارتان وجود دارد.
معمولا خودم نمایش ایرانی را که ریشه در آئین و سنن داشته باشد خیلی میپسندم و همیشه سعی کردهام به این آئین و سنن پایبند باشم. مثلا در «بوقلمون» سراغ آئین پهلوانی و زورخانهای رفتم. در «پری» زنپوشی و تخت حوضی را ارائه کردم و خیلی اتفاقات دیگر را در آثارم سعی کردم نشان دهم که برگرفته از آئین و سنن بود.
پرداختن به آثاری که یا تاریخی هستند یا داستان در بستر یک دوره تاریخی روایت میشود هم سختیهای خود را دارد و هم مستلزم پژوهش است. چقدر این موضوع را در دایره علاقهمندیهای خود قرار دادهاید که بخواهید در آینده هم به آن بپردازید؟
بهرحال یک بخشی از جذابیت هر درامی، تاریخی بودن آن است و این برای من مستثنا نبود. دوست داشتم که این شکلی باشد. مخصوصا تاریخی که آن موقع آبستن خیلی از حوادث هم بود؛ یعنی دوره قاجار و مشروطه. معتقدم خود تاریخ برای شنیدن و گفتن جذابیت زیادی دارد.
به نظر میرسد دوره قاجاریه آنچنان که باید در ادبیات نمایشی ما مورد پرداخت قرار نگرفته. نگاه شما به عنوان نمایشنامهنویس به این دوره چیست؟ چقدر دوره قاجار و زندگی شاهان و اطرافیانش را دارای قابلیت نمایشی میدانید؟
در این نمایش برای من بیشتر جهالت مردم مدنظر بود. همیشه معتقدم که جهالت مردم باعث سرنگونی و یا به دردسر افتادن مردمان و نسل آینده میشود؛ فرقی نمیکند این جهالت مدرن باشد یا سنتی. اگر مردم ما در گذشته فهیم بودند و جهالت نمیکردند ما قطعا انقدر ضرر و زیان نمیدیدیم و اینهمه از مملکت ما تکه تکه نمیشد. به قول معروف اینهمه به خاطر خال لبی نمیبخشید سمرقند و بخارا را. یا قراردادهای ترکمنچای و مانند آن بسته نمیشد. جهل بود که این قراردادها بسته شد و بخشی از میهن ما رفت و خیلی از اتفاقات دیگر رخ داد. نگاه کنید؛ دقیقا اصلاحاتی که امیرکبیر شروع کرد در ژاپن هم رخ داد؛ ژاپن ادامه داد اما ما به واسطه جهالت شاهانمان به کجا رسیدیم؟ پس بیشتر برای من در این نمایش جهل موردنظر بود. جهل سال 61 قمری باعث شد که یک مصلح را به مسلخ ببرند و معمولا جهل مردمان تاریخ کار را برای آیندگان سخت میکند.
از سختیهای کار در حوزه تاریخی بگویید؛ چه ممیزی و نظارتی و چه در حوزه حساسیت عمومی.
معتقدم اگر شما نمایشنامه ترجمه شدهای را بردارید کار کنید و درست نتوانید فرهنگ و تاریخ آن کشور را به مخاطب ارائه کنید، چون تماشاگر با آن بیگانه است ممکن است زیاد متوجه نشود. اما مخاطب ما به تاریخ معاصر و فرهنگ خودمان آگاه است و نمیتوانید او را گول بزنید. باید درست حرکت کنیم. کار کردن در حوزه تاریخ به ویژه تاریخ معاصر مثل حرکت کردن روی لبه شمشیر است. باید مهرهها را درست بچینید و درام را درست تعریف کنید. چون مخاطب آگاه است و ممکن است مچتان را بگیرد.
معمولا برای موارد تاریخی مابهازای امروزی هم وجود دارد و موتیفهای ثابت تاریخ معاصر را در امروزمان هم میتوانیم پیدا کنیم که علاوه بر موارد سیاسی در شخصیتهای اجتماعی هم دیده میشوند. این مساله هم از سختیهای کار تاریخی به حساب میآید؟
اصلا خاصیت تاریخ همین است؛ بارها این جمله را شنیدهایم که تاریخ تکرار میشود. تاریخ تکرار شدنی است و معتقدم اینکه شما چطور آن را روایت کنید مهم است؛ اگر فحش یا شعار دهید خب قطعا دچار ممیزی میشوید؛ نه فقط در کشور ما بلکه در همه کشورها این اتفاق میافتد. اینکه چطور بتوانید آن روایت تاریخی را دراماتیک کرده و به مخاطب ارائه کنید روش و سختیهای خاص خودش را دارد.
فکر میکنید آثار نمایشی تاریخی که به دوره معاصر میپردازد چقدر موفق بوده و عمق و غنا داشته و توانسته با مخاطب ارتباط برقرار کند؟
این را باید در استقبال مخاطب متوجه شد که چقدر موفق بوده است. اما معتقدم اگر دقیق و درست به موضوع نگاه شود و قصه و تاریخ درست تعریف شود، مخاطب دلیلی ندارد با سالن و نمایش قهر کند. چرا نباید دوستش داشته باشد؟ ذائقه مخاطب امروز طوری است که به فرهنگش آگاه است. امروز دیگر نمیتوانید به مخاطب دروغ بگویید. با این عصر سرعت تکنولوژی و اطلاعات مخاطب در سالن مینشیند و اگر قرار باشد شما دروغ بگویید خیلی سریع و در همان سالن سرچ میکند تا ببیند چقدر با او صادق بودهاید. اگر بفهمد دروغ میگویید بلافاصله سالن را ترک میکند.
هرچند داستان نمایش روی یک کاراکتر به نام «عزیز» میچرخد و تصمیمهای اوست که درام را میچرخاند اما شما در خلال این داستان دست روی یک برهه زمانی مهم به نام استبداد صغیر و مشروطه دوم گذاشتهاید که شخصیت عینالدوله را هم مرور میکنیم. درباره دلیل انتخاب این زمان و جذابیت آن برای پرداخت نمایشی بگویید.
مشروطه و استبداد صغیر دورهای است که در تاریخ معاصر جزو دورههای نادر محسوب میشود. تازه داشته مشروطه جواب میداده که عدهای تصمیم میگیرند مجلس را به توپ ببندند و اتفاقات دیگری که شاهدش بودیم رخ میدهد. میشود گفت بعد از به رسمیت شناختن مشروطه توسط مظفرالدین شاه، به توپ بستن مجلس هم چه از لحاظ تاریخی و چه نمایشی، موقعیت جذابی بود.
طنز هم در روایت شما از این داستان دخالت دارد. باتوجه به اینکه با بخش تاریکی از تاریخ مواجهایم این انتخاب روایت طنز تعمدی بود؟
بله. من سعی کردم کمی فضای داستان را متعادل کند. چون قصه به اندازه کافی تلخ هست. سعی کردم یک بخشی از تلخی را با کمدی تعدیل کنم و زهر آن را بگیرم.
در کنار نمایش ایرانی، در این اثر تعزیه هم حضور پررنگی دارد. درباره این علاقه به انواع نمایشهای ایرانی بگویید که در اغلب آثارتان وجود دارد.
معمولا خودم نمایش ایرانی را که ریشه در آئین و سنن داشته باشد خیلی میپسندم و همیشه سعی کردهام به این آئین و سنن پایبند باشم. مثلا در «بوقلمون» سراغ آئین پهلوانی و زورخانهای رفتم. در «پری» زنپوشی و تخت حوضی را ارائه کردم و خیلی اتفاقات دیگر را در آثارم سعی کردم نشان دهم که برگرفته از آئین و سنن بود.
پرداختن به آثاری که یا تاریخی هستند یا داستان در بستر یک دوره تاریخی روایت میشود هم سختیهای خود را دارد و هم مستلزم پژوهش است. چقدر این موضوع را در دایره علاقهمندیهای خود قرار دادهاید که بخواهید در آینده هم به آن بپردازید؟
بهرحال یک بخشی از جذابیت هر درامی، تاریخی بودن آن است و این برای من مستثنا نبود. دوست داشتم که این شکلی باشد. مخصوصا تاریخی که آن موقع آبستن خیلی از حوادث هم بود؛ یعنی دوره قاجار و مشروطه. معتقدم خود تاریخ برای شنیدن و گفتن جذابیت زیادی دارد.
به نظر میرسد دوره قاجاریه آنچنان که باید در ادبیات نمایشی ما مورد پرداخت قرار نگرفته. نگاه شما به عنوان نمایشنامهنویس به این دوره چیست؟ چقدر دوره قاجار و زندگی شاهان و اطرافیانش را دارای قابلیت نمایشی میدانید؟
در این نمایش برای من بیشتر جهالت مردم مدنظر بود. همیشه معتقدم که جهالت مردم باعث سرنگونی و یا به دردسر افتادن مردمان و نسل آینده میشود؛ فرقی نمیکند این جهالت مدرن باشد یا سنتی. اگر مردم ما در گذشته فهیم بودند و جهالت نمیکردند ما قطعا انقدر ضرر و زیان نمیدیدیم و اینهمه از مملکت ما تکه تکه نمیشد. به قول معروف اینهمه به خاطر خال لبی نمیبخشید سمرقند و بخارا را. یا قراردادهای ترکمنچای و مانند آن بسته نمیشد. جهل بود که این قراردادها بسته شد و بخشی از میهن ما رفت و خیلی از اتفاقات دیگر رخ داد. نگاه کنید؛ دقیقا اصلاحاتی که امیرکبیر شروع کرد در ژاپن هم رخ داد؛ ژاپن ادامه داد اما ما به واسطه جهالت شاهانمان به کجا رسیدیم؟ پس بیشتر برای من در این نمایش جهل موردنظر بود. جهل سال 61 قمری باعث شد که یک مصلح را به مسلخ ببرند و معمولا جهل مردمان تاریخ کار را برای آیندگان سخت میکند.
از سختیهای کار در حوزه تاریخی بگویید؛ چه ممیزی و نظارتی و چه در حوزه حساسیت عمومی.
معتقدم اگر شما نمایشنامه ترجمه شدهای را بردارید کار کنید و درست نتوانید فرهنگ و تاریخ آن کشور را به مخاطب ارائه کنید، چون تماشاگر با آن بیگانه است ممکن است زیاد متوجه نشود. اما مخاطب ما به تاریخ معاصر و فرهنگ خودمان آگاه است و نمیتوانید او را گول بزنید. باید درست حرکت کنیم. کار کردن در حوزه تاریخ به ویژه تاریخ معاصر مثل حرکت کردن روی لبه شمشیر است. باید مهرهها را درست بچینید و درام را درست تعریف کنید. چون مخاطب آگاه است و ممکن است مچتان را بگیرد.
معمولا برای موارد تاریخی مابهازای امروزی هم وجود دارد و موتیفهای ثابت تاریخ معاصر را در امروزمان هم میتوانیم پیدا کنیم که علاوه بر موارد سیاسی در شخصیتهای اجتماعی هم دیده میشوند. این مساله هم از سختیهای کار تاریخی به حساب میآید؟
اصلا خاصیت تاریخ همین است؛ بارها این جمله را شنیدهایم که تاریخ تکرار میشود. تاریخ تکرار شدنی است و معتقدم اینکه شما چطور آن را روایت کنید مهم است؛ اگر فحش یا شعار دهید خب قطعا دچار ممیزی میشوید؛ نه فقط در کشور ما بلکه در همه کشورها این اتفاق میافتد. اینکه چطور بتوانید آن روایت تاریخی را دراماتیک کرده و به مخاطب ارائه کنید روش و سختیهای خاص خودش را دارد.
فکر میکنید آثار نمایشی تاریخی که به دوره معاصر میپردازد چقدر موفق بوده و عمق و غنا داشته و توانسته با مخاطب ارتباط برقرار کند؟
این را باید در استقبال مخاطب متوجه شد که چقدر موفق بوده است. اما معتقدم اگر دقیق و درست به موضوع نگاه شود و قصه و تاریخ درست تعریف شود، مخاطب دلیلی ندارد با سالن و نمایش قهر کند. چرا نباید دوستش داشته باشد؟ ذائقه مخاطب امروز طوری است که به فرهنگش آگاه است. امروز دیگر نمیتوانید به مخاطب دروغ بگویید. با این عصر سرعت تکنولوژی و اطلاعات مخاطب در سالن مینشیند و اگر قرار باشد شما دروغ بگویید خیلی سریع و در همان سالن سرچ میکند تا ببیند چقدر با او صادق بودهاید. اگر بفهمد دروغ میگویید بلافاصله سالن را ترک میکند.
منبع: ایلنا
گزارش خطا
آخرین اخبار