هیچ معلمی را ندیدم که از محتواها راضی باشد/ محتواهایی که معلم را بیاعتبار میکند
به گزارش صدای ایران،معلمهایی که تغییر نامناسب محتواها، آنها را در مقابل دانشآموزان بیاعتبار کرده است. «یکی دیگر از معضلات این کتابها چند مولفه بودن آن است؛ کتاب با چندین طرز فکر و قلم نوشته میشود و نتیجه کتابی است با چند شاخه و بدون نظم.»
کتابهایی که خط مشخصی را طی نمیکند و معلم و دانشآموز و خانوادهها را گیج کرده است. تغییراتی که از غلطهای املایی و محتوای زیاد و سنگین مباحث فراتر رفته و صدای معلمها را درآورده است. معلمهایی در پایهها و با تخصصهای مختلف که حالا روایتگر این تغییرات و سختیهایش شدهاند.
هیچ معلمی را ندیدم که از محتواها راضی باشد
معلمها هم از وضعیت تغییر محتوای کتابهای درسی گله دارند. محمدرضا نیکنژاد معلم فیزیک پایه دبیرستان به «خبرآنلاین» میگوید: «با جایگزینی ساختار 5،3،4 آموزشی به 6،3،3 کنونی کتابهای درسی دچار تغییرات کمی و کیفی شدند. این تغییرات به آرامی به پایههای بالاتر آموزشی رسید و این امیدواری بود که دستاندرکاران آموزشی از فرصت به دست آمده بهره گرفته و درونمایههای آموزشی را متناسب با خواستهها و ویژگیهای آموزشی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی دانشآموزان و جامعه کنند؛ اما این امیدواری دیری نپایید و با ورود کتابهای تازه مشخص شد که تغییرات بسیار سطحی بوده و چندان دارای رویکردهای نوین آموزشی و همخواه با دگرگونیهای جهان کنونی نیست. برای نمونه کتابهای فیزیک متوسطه دوم. امسال کتابهای یازدهم به سامانه آموزشی کشور وارد شدند و سال گذشته هم کتابهای دهم. درونمایههای آموزشی کتابهای فیزیک دهم و یازدهم تنها در سرفصلها تغییر کرده است. به این معنی که برخی سرفصلهای درسی در پایههای مختلف جابهجا شده است. از این بدتر در این تغییرات بر خلاف انتظار و نامتناسب با کاهش زمان تدریس، محتوا نه تنها کاهش نیافته، که افزایش مفهومی نیز داشته است.»
این معلم با اشاره به مصداقی برای نقد این تغییرها میگوید: «بخش ترمودینامیک از فیزیک سوم پیشین به دهم- یک پایه پایینتر- اضافه شده است. سال گذشته هیچ همکاری را ندیدم که از کتاب فیزیک دهم راضی باشد و سر وقت درس را به پایان رسانده باشد! من به عنوان یک دبیر فیزیک انتظار داشتم که تغییر کتابها منجر به کاهش محتوا شود تا فرصت برای رژفا بخشی به آموختهها افزایش یابد و فضا برای روشهای نوین آموزشی مانند کار گروهی، گفتوگو، تدریس پژوهشمحور و ... فراهم شود اما نه تنها چنین اتفاقی رخ نداد بلکه حجم مطالب درسی با افزایش حاشیههای مفهومی غیرضروری که گاه پر رنگتر از متن میشوند، در عمل معلم و دانش آموز را دچار سردرگمی و استرس و فشار بیهوده میکند و آموزش را بیش از پیش ناکارآمد کرده است. از سوی دیگر حجم بالای درونمایههای آموزشی مجالی برای هدف اصلی آموزش یعنی پرورش مهارتهای فردی و اجتماعی دانشآموزان نداده و در عمل پرورش قربانی آموزشهای غیرسودمند و بیهوده و حافظه محور شده و میشود.»
محتواهایی که معلم را بیاعتبار میکند
مهدی بهلولی از دیگر آموزگارانی است که در پایه دبیرستان، ریاضی تدریس میکند. به گفته او، در زمینه کتابهای درسی باید تفکیکی قائل شد میان کتابهای درسی علوم پایه و فنی و حرفهای و کتابهای علوم انسانی: «هماکنون چند سال است که در زمینه کتابهای علوم پایه مثلا ریاضی دارند تغییراتی به وجود میآورند که روی هم رفته میتوان گفت با رویکردی قابلقبول کار پیش میرود. البته ایرادهایی هم دیده میشود. اما در این زمینه بیشتر حجم بالای کتابهاست که مشکل میآفریند. حجم بالای کتاب وقتی به چند تعطیلی ناخواسته هم برخورد میکند به آموزش فعالیتمحور آسیب میزند و معلمان را به جزوه گفتن ترغیب میکند. اما در زمینه علوم انسانی اینطور نیست و وجه القایی این کتابها همچنان خیلی زیاد بر وجه تحلیلی آنها میچربد.»
او در ادامه به «خبرآنلاین» میگوید: «خود معلمان درسهای علوم انسانی وقتی در دفتر مدرسه با معلمان دیگر صحبت میکنند هم میگویند که گاهی مجبورند چیزهایی را درس بدهند که خودشان هم درستی آنها را قبول ندارند. دانش آموزان کنونی، دانش آموزان زمانه ارتباطات هستند و در زمینه اطلاعات عمومی و مسائل سیاسی و اعتقادی، گستره اطلاعاتی گوناگونی دارند. شاید در کلاس درس خیلی وارد جر و بحث با معلم نشوند اما وقتی قانع نمیشوند اعتبار چندانی هم برای آن درس و معلمش قائل نمیشوند.»
معضل چند مولفه بودن کتابهای جدید
فروغ تیموریان سرگروه انجمن جامعهشناسی تهران و مولف کتابهای جامعهشناسی است که در کلاسهای کنکور تدریس میکند. او درباره تغییرات محتوایی کتابهای درسی به «خبرآنلاین» میگوید: «محتوای کتابهای درسی طبق سند برنامهریزی درسی ظاهرا باید به بخش اسلامیشدن و بهروز شدن برود. بخش عمدهای از کتابهای جامعهشناسی نیز با فلسفه و دین آمیخته شده و حقوق شهروندی و مواردی که نیاز یک دانشآموز است در این کتابها دیده نمیشود. بهعنوان مثال در کتاب علوم متوسطه دوره اول، سطح کتاب آنقدر سنگین و محتوا آنقدر زیاد است که دانشآموز کم میآورد و نمیتواند از پس مباحث بربیاید. کتاب مطالعات علوم اجتماعی نیز تمام دروس تاریخ و علوم اجتماعی و جغرافی را دربرگرفته که در گذشته این سه کتاب از هم تفکیک شده بود و معلمهای متفاوتی داشت.»
به گفته تیموریان، کتابهای درسی با ساعتهای تدریس هیچ هماهنگیای ندارد. این بزرگترین آسیب به یادگیری و ذهن دانشآموز و خانوادههاست؛ زیرا معلم نمیتواند تمام حجم کتاب را تدریس کند و بار آن بر دوش خانوادهها میافتد. علاوه بر این در کنار تغییر محتواها به معلم آموزش داده نمیشود و خانواده به ناچار از معلمهای خصوصی کمک میگیرد. در واقع در بهترین حالت این است که هر معلمی درسی را تدریس کند که رشته دانشگاهی آن را گذرانده باشد؛ اما با این وضعیت کتابها و حجمهای زیاد هر معلمی به صورت فرمالیته درسی را میدهد که شاید تخصصی هم در آن نداشته باشد. یکی دیگر از معضلات این کتابها چند مولف بودن آن است و کتاب با چندین طرز فکر و قلم نوشته میشود و نتیجه کتابی است با چند شاخه و بدون نظم.
کتابهای تازه تالیف در حاشیه
حفیظ الله مشهور معلم متوسطه دوره اول است که کتابهای کار و فناوری متوسطه دوره اول و دوم را تدریس میکند. او درباره تغییرات کتابهای متوسطه میگوید: «در برخی موارد تغییرات خوبی انجام شده است اما به هیچ عنوان مطالب جدید با فضا و امکانات موجود در مدارس تطابق ندارد. بهعنوان نمونه یکی از کتابهای تازه تالیف کتاب کار و فناوری است که کتابی کاملا عملی است و حتی ارزشیابی ندارد. در این کتاب مطالب به دو بخش کارگاهی و مباحث کامپیوتری تقسیم میشود که بخش اول به ابزارهای مخصوص نیاز دارد و در بخش دوم نیز به ازای هر 4 دانشآموز باید یک کامپیوتر در اختیار معلم باشد؛ اما در واقعیت اکثر مدارس حتی از داشتن یک جعبه ابزار و حتی یک رایانه هم محروم هستند. کتابهای خوب دیگری هم که تالیف شده کتاب کارآفرینی، کتاب تفکر و سواد رسانهای و کتاب انسان و محیط زیست در متوسطه دوم است که بهجای اینکه دبیر تخصصی آنها را تدریس کند تبدیل به درسهایی برای تنظیم برنامه دبیران غیرتخصصی یا تدریس توسط مدیران و معاونین شده است که عملا به علت مشغله زیاد آنها اصلا تدریس نمیشوند.»
هر پایه، یک رسمالخط جدید
زهرا علیاکبری، مدرس درس ریاضی در دوره دوم متوسطه از دیگر معلمهایی است که با انتقاد از محتوای کتابهای درسی میگوید: «در سالهاي اخير در نظام آموزشيوپرورش كشور ما طرحهاي رنگارنگي به عرصه حضور آمده كه در برخي از آنها نه تنها پيشرفت علمي ديده نميشد، بلكه با اجرايشان چالشهاي فراواني پيش پاي متوليان تعليم و تربيت گذاشته شد. در كنار اين طرحها و برنامهها تغيير محتوايي كتب درسي از جمله مواردي است كه بيشتر از آنكه تحولي مثبت انگاشته شود، تغييري ناكارآمد و اشتباه محسوب ميشود. در این وضعیت نياز است كه در بحث مهمي هم چون کتابهای درسي، متوليان آموزش كشور با به روز نگهداشتن بار علمي و مهارتي، از قافله تعليم و تربيت با توجه به پيشرفتها و ترقيهاي جهاني جا نمانند. كه در كتابهاي درسي دوره ابتدايي رسمالخط به دو شكل تحريري و كتابي آمده كه باعث سردرگمي دانشآموزان شده است؛ در سالهاي تحصيلي مختلف دانشآموز دو شكل متفاوت از املاي برخي از كلمات را ميبيند. علاوه بر این در كتابهاي رياضي به حاشيه بيشتر از موضوع پرداخته شده و بدون مقدمه و زمينهسازي از بحثي وارد مبحث ديگر شده است.»
به گفته علیاکبری، تمرين و فعاليت كم، زیاد بودن مفاهيم درسي در كتابها و در كل حجم کتابها بسيار بيشتر از زمان ياددهي معلم در كلاس درس است. در كتابهاي درسي پايه ششم سلسله مطالب در خصوص پايههاي قبل رعايت نشده است. متاسفانه در متوسطه دوره دوم براي برخي از اصطلاحات علمي و مشهور، واژههاي برابري منظور شده كه علاوه بر نامطلوب بودن، سبب دورافتادگي دانشآموز از اصطلاحات جهاني ميشود و از همه مهمتر اين كه درحجم ناخوشايند کتابهای درسي و محتواي آن به مهارتورزي دانشآموزان پرداخته نشده و این نکته که هدف اصلی برنامه درسی باید تربيت جوانان عالم و نوآور باشد نه دانشآموزانی که اطلاعات را حفظ ميكنند، تحقق پيدا نكرده است. در واقع اينگونه عملكردن و به سرعت و بدون همانديشي كتاب تاليف كردن، اعتماد مردم را به نظام آموزشي كمتر خواهد كرد. اميد است كه با حضور آقای بطحايي و تحولات مدنظر ايشان، از دغدغههاي معلمان در خصوص محتوا و حجم كتاب درسي كاسته شود.