علی کریمی و شوخی سنگین روزگار!
«علی کریمی در اتفاقات اخیر نفت تهران «مظلوم» واقع شده و در این شکی نیست اما شاید به نوعی دارد تاوان رفتاری را پس میدهد که سه سال پیش انجام داد.»
«بالاخره کار علی کریمی با نفت تهران تمام شد. دوشنبهای که خیلیها منتظرش بودند، فرارسید و مالک جدید باشگاه توانست حرفش را به کرسی بنشاند. او حمید درخشان را به عنوان سرمربی جدید معرفی کرده بود اما علی کریمی که از قبل برنامه یک ماهه تمرینی نفت را منتشر کرده بود، کوتاه نمیآمد. کریمی به شاگردانش اعلام کرد جلسه تمرینی این تیم روز دوشنبه از ساعت ۱۰صبح در زمین تمرینی تهرانسر برگزار خواهد شد. مالک باشگاه اما به بازیکنانش هشدار داد در این تمرین حاضر نشوند. همه منتظر بودند تا ببینند در اولین جلسه تمرینی بعد از تعطیلات چه اتفاقی رخ خواهد داد. به همین دلیل نمایندگان رسانههای گروهی راهی تهرانسر شدند و صحنهای شگفتانگیز را به چشم دیدند. این که کریمی و اغلب شاگردانش در محل حاضر شدهاند اما به دستور مالک باشگاه درهای محل تمرین به روی آنها گشوده نشده است! به این ترتیب یکی از اسطورههای فوتبال ایران که طبق قانون هنوز سرمربی نفت بود، یک ساعت گوشه خیابان معطل ماند و در نهایت با تنظیم صورتجلسهای محل را ترک کرد. کریمی که حالا مدارک کافی را در مورد ممانعت باشگاه از ادامه فعالیتش در اختیار داشت، از آنجا مستقیما راهی سازمان لیگ شد و شکایتش را از مالک باشگاه مطرح کرد. او همچنین در مصاحبهای مدعی شد کارش در نفت به پایان رسیده اما حق و حقوقش را پیگیری خواهد کرد. به این ترتیب قصه اولین تجربه سرمربیگری علی کریمی در نفت به تلخترین شکل ممکن به پایان رسید. به راستی اما مشکل از کجا بود؟
این مالکان عجیب
تردیدی وجود ندارد که کل رفتار مالک جدید نفت تهران در این پرونده، عجیب و غیر قابل دفاع بود. آن قدر نامتعارف که خود حمیدرضا جهانیان در یکی از مصاحبههایش رسما اعتراف کرد: «بالاخره ما در ورزش آماتور هستیم!» سوال کلیدی اما این است که اصولا چرا گذر چنین چهرههایی به فوتبال میافتد و گاهی در مشی مدیریتی آنها چیزهایی میبینیم که با هیچ منطقی سازگار نیست؟ چرا کسی برای مدیریت ورزشی وارد گود میشود و با هزینه گزاف باشگاه لیگ برتری میخرد که خودش معترف است از این حوزه سررشته چندانی ندارد؟ البته مالک جدید نفت اولین میهمان بخش خصوصی فوتبال ایران نیست که به خاطر سیاستهای عجیبش جلب توجه میکند؛ چه این که پیش از این نیز به دفعات چنین رفتارهایی از سوی دیگر سرمایهگذاران علاقهمند به فوتبال دیده شده بود.
هنوز فراموش نکردهایم چهرهای همچون حمیدرضا سیاسی چطور برای مقطعی کوتاه در پرسپولیس ظهور کرد، این تیم را با حاشیههای عجیبش به بحران کشاند و بعد بلافاصله برای همیشه از این عرصه رخت بربست. همینطور شرکت بهنام پیشرو کیش هم پس از یک تجربه ناموفق اسپانسری در پرسپولیس، همین نفت تهران را گرفت و چنان در این باشگاه به مشکل خورد که نهایتا ناچار شد مالکیت آن را ترک کند. مساله اینجاست که چون فوتبال ایران سودده نیست و حتی در بسیاری از مواقع شدیدا زیانده به شمار میآید، طبیعتا حوزه جذابی هم برای سرمایهگذاری واقعی محسوب نمیشود. چرا باید بخش خصوصی باانگیزه و هدفمند وارد مسلخی شود که از پیش برایش مسجل است در آن باید سالانه کلی ضرر بدهد؟
جایی که نه حق پخش تلویزیونی وجود دارد و نه بلیتفروشی درست و حسابی و کپیرایت و تبلیغات محیطی چشمگیری در کار است، مسلما جز ضرر عایدی چندانی نخواهد داشت. بنابراین این حوزه عموما برای کسانی وسوسهکننده است که اهداف غیر اقتصادی در سر دارند و همین مساله میتواند «خطرناک» باشد. اگر همین باشگاه نفت را یک گروه موفق اقتصادی با هدف کسب سود مالی در اختیار میگرفت، حتما میدانست و میفهمید که دو بار تغییر مربی ظرف هشت هفته چیزی جز اتلاف سرمایه مادی و معنوی نیست اما افسوس که مالکان فعلی به کلی طرز تفکر متفاوتی دارند؛ درست مثل خیلی از سرمایهگذاران قبلی که به فوتبال آمدند و با پارادایم ذهنی خودشان کموبیش مرتکب همین رفتارها شدند.
یادت میآید آقای کریمی؟
علی کریمی در اتفاقات اخیر نفت تهران «مظلوم» واقع شده و در این شکی نیست اما شاید به نوعی دارد تاوان رفتاری را پس میدهد که سه سال پیش انجام داد. سه سال پیش درست در چنین روزهایی حمیدرضا سیاسی به عنوان عضو ارشد هیاتمدیره پرسپولیس در رفتاری عجیب علی دایی را پس از سپری شدن تنها هفت هفته از لیگ چهاردهم اخراج کرد و حمید درخشان را به جای او نشاند. در اولین جلسه تمرینی پرسپولیس بعد از این تصمیم، هم دایی در محل تمرینات حاضر شد و هم درخشان. بلبشویی به پا شد که خاطرهاش تا مدتها از ذهن هواداران فوتبال پاک نخواهد شد. در نهایت دایی با چشمانی اشکبار و در حالی که شأن و شخصیتش هرگز حفظ نشده بود، محل تمرین را ترک کرد و رفت.
چند روز بعد اما حمید درخشان که فرمانرواییاش در پرسپولیس تازه شروع شده بود، یک میهمان خوشحال را در تمرینات ملاقات کرد: علی کریمی! کریمی که همه میدانند با دایی مشکل دارد، تازه چند ماهی بود از فوتبال خداحافظی کرده بود. او اما بعد از این هیاهو، سر تمرین پرسپولیس حاضر شد تا به نوعی فشارها را از روی دوش درخشان بردارد و به کار او در جمع سرخپوشان مشروعیت ببخشد. به این ترتیب کریمی از یک رسم غلط حمایت کرد؛ بی آن که بداند چندی بعد خودش قربانی همین سنت اشتباه خواهد شد. شاید اگر آن روز جادوگر به عنوان یکی از سرمایههای این فوتبال از دایی حمایت میکرد، یا حداقل به گروه مقابل نمیپیوست، ریشه چنین رفتارهایی از سوی بخش به اصطلاح خصوصی نیز تا این حد ستبر نمیشد اما او حالا خودش قربانی است و دیگر برای پشیمانی دیر شده...!»
این مالکان عجیب
تردیدی وجود ندارد که کل رفتار مالک جدید نفت تهران در این پرونده، عجیب و غیر قابل دفاع بود. آن قدر نامتعارف که خود حمیدرضا جهانیان در یکی از مصاحبههایش رسما اعتراف کرد: «بالاخره ما در ورزش آماتور هستیم!» سوال کلیدی اما این است که اصولا چرا گذر چنین چهرههایی به فوتبال میافتد و گاهی در مشی مدیریتی آنها چیزهایی میبینیم که با هیچ منطقی سازگار نیست؟ چرا کسی برای مدیریت ورزشی وارد گود میشود و با هزینه گزاف باشگاه لیگ برتری میخرد که خودش معترف است از این حوزه سررشته چندانی ندارد؟ البته مالک جدید نفت اولین میهمان بخش خصوصی فوتبال ایران نیست که به خاطر سیاستهای عجیبش جلب توجه میکند؛ چه این که پیش از این نیز به دفعات چنین رفتارهایی از سوی دیگر سرمایهگذاران علاقهمند به فوتبال دیده شده بود.
هنوز فراموش نکردهایم چهرهای همچون حمیدرضا سیاسی چطور برای مقطعی کوتاه در پرسپولیس ظهور کرد، این تیم را با حاشیههای عجیبش به بحران کشاند و بعد بلافاصله برای همیشه از این عرصه رخت بربست. همینطور شرکت بهنام پیشرو کیش هم پس از یک تجربه ناموفق اسپانسری در پرسپولیس، همین نفت تهران را گرفت و چنان در این باشگاه به مشکل خورد که نهایتا ناچار شد مالکیت آن را ترک کند. مساله اینجاست که چون فوتبال ایران سودده نیست و حتی در بسیاری از مواقع شدیدا زیانده به شمار میآید، طبیعتا حوزه جذابی هم برای سرمایهگذاری واقعی محسوب نمیشود. چرا باید بخش خصوصی باانگیزه و هدفمند وارد مسلخی شود که از پیش برایش مسجل است در آن باید سالانه کلی ضرر بدهد؟
جایی که نه حق پخش تلویزیونی وجود دارد و نه بلیتفروشی درست و حسابی و کپیرایت و تبلیغات محیطی چشمگیری در کار است، مسلما جز ضرر عایدی چندانی نخواهد داشت. بنابراین این حوزه عموما برای کسانی وسوسهکننده است که اهداف غیر اقتصادی در سر دارند و همین مساله میتواند «خطرناک» باشد. اگر همین باشگاه نفت را یک گروه موفق اقتصادی با هدف کسب سود مالی در اختیار میگرفت، حتما میدانست و میفهمید که دو بار تغییر مربی ظرف هشت هفته چیزی جز اتلاف سرمایه مادی و معنوی نیست اما افسوس که مالکان فعلی به کلی طرز تفکر متفاوتی دارند؛ درست مثل خیلی از سرمایهگذاران قبلی که به فوتبال آمدند و با پارادایم ذهنی خودشان کموبیش مرتکب همین رفتارها شدند.
یادت میآید آقای کریمی؟
علی کریمی در اتفاقات اخیر نفت تهران «مظلوم» واقع شده و در این شکی نیست اما شاید به نوعی دارد تاوان رفتاری را پس میدهد که سه سال پیش انجام داد. سه سال پیش درست در چنین روزهایی حمیدرضا سیاسی به عنوان عضو ارشد هیاتمدیره پرسپولیس در رفتاری عجیب علی دایی را پس از سپری شدن تنها هفت هفته از لیگ چهاردهم اخراج کرد و حمید درخشان را به جای او نشاند. در اولین جلسه تمرینی پرسپولیس بعد از این تصمیم، هم دایی در محل تمرینات حاضر شد و هم درخشان. بلبشویی به پا شد که خاطرهاش تا مدتها از ذهن هواداران فوتبال پاک نخواهد شد. در نهایت دایی با چشمانی اشکبار و در حالی که شأن و شخصیتش هرگز حفظ نشده بود، محل تمرین را ترک کرد و رفت.
چند روز بعد اما حمید درخشان که فرمانرواییاش در پرسپولیس تازه شروع شده بود، یک میهمان خوشحال را در تمرینات ملاقات کرد: علی کریمی! کریمی که همه میدانند با دایی مشکل دارد، تازه چند ماهی بود از فوتبال خداحافظی کرده بود. او اما بعد از این هیاهو، سر تمرین پرسپولیس حاضر شد تا به نوعی فشارها را از روی دوش درخشان بردارد و به کار او در جمع سرخپوشان مشروعیت ببخشد. به این ترتیب کریمی از یک رسم غلط حمایت کرد؛ بی آن که بداند چندی بعد خودش قربانی همین سنت اشتباه خواهد شد. شاید اگر آن روز جادوگر به عنوان یکی از سرمایههای این فوتبال از دایی حمایت میکرد، یا حداقل به گروه مقابل نمیپیوست، ریشه چنین رفتارهایی از سوی بخش به اصطلاح خصوصی نیز تا این حد ستبر نمیشد اما او حالا خودش قربانی است و دیگر برای پشیمانی دیر شده...!»
منبع: روزنامه دنیای اقتصاد
خبرهای مرتبط
گزارش خطا
آخرین اخبار