مرگ تدريجی يك رويا
ويلفرد شفر، سرمربي آلماني وقت الاهلي در مورد كريمي گفته بود كه يكي از بااستعدادترين بازيكني بود كه به عمرم ديده بودم ولي تنبلي مفرط اين بازيكن برايم عجيب بود و تعجب ميكردم كه چطور يك بازيكن با چنين تمرينات كمي نسبت به سايرين ميتواند اينقدر راحت بازيكنان حريف را دريبل بزند.فوتبال دهه هشتاد برگ جديدي از علاقهمنديهاي ما به عنوان تماشاگر را معنا كرد.
ويلفرد شفر، سرمربي آلماني وقت الاهلي در مورد كريمي گفته بود كه يكي از بااستعدادترين بازيكني بود كه به عمرم ديده بودم ولي تنبلي مفرط اين بازيكن برايم عجيب بود و تعجب ميكردم كه چطور يك بازيكن با چنين تمرينات كمي نسبت به سايرين ميتواند اينقدر راحت بازيكنان حريف را دريبل بزند.فوتبال دهه هشتاد برگ جديدي از علاقهمنديهاي ما به عنوان تماشاگر را معنا كرد.
نسل جديدي به فوتبال معرفي شدند و قديميهايي چون ناصر محمدخاني، نادر محمدخاني، خاكپور و... جاي خود را به نسل تازهيي چون كريمي، مهدويكيا و سايرين دادند. دريبلهاي كريمي ديگر با شنيدن گزارشگران راديويي قابل درك و فهم نبود، همين دگرگوني ارتباطات به تغيير نسل فوتبال هم رسوخ كرده بود.
در واقع در ورزش فوتبال هم ميشد چنين استنباطي كرد كه سنت جاي خود را به مدرنيسم داده. حامي كريمي باشيم يا نه، منتقدش باشيم يا نه، كريمي يكي از تاثيرگذارين مهرههايي است كه ميتوان با آن عاشق فوتبال شد. براي اينكه به شعر علاقه پيدا كني كافي است مثنوي مولانا و حافظ را ورق بزني و بس. علي كريمي همان قافيهيي را براي هوادارانش ايجاد كرد كه ميتوان عاشق فوتبال شد. رژه رفتن كريمي در خاك عراق و در زمان رياست صدام در مقدماتي جام جهاني 2002 و استقبال يكصد هزار نفري هواداران پرسپوليس در پاييز 87 شعر نويي است كه فقط كريمي از پس آن برميآمد...
علي كريمي را اما ميتوان درگيرترين فوتباليست سالهاي اخير ناميد. اگر محمد مايليكهن با مصاحبه درگيري ايجاد ميكند، علي كريمي ترجيح ميدهد در زمين درگير شود. او برخلاف آنكه دريبلزن باهوشي است اما در ابراز عقيده و ايجاد حاشيه براي خود دريبلزني نياموخته است. علي كريمي در بازيهاي جام رمضان سال 75 اسمش و دريبلهاي وحشتناكش را سر زبانها انداخت و از همان دريبلهاي ريز فوتسالي ميشد فهميد كه آسيا و حتي اروپا بايد در آينده محو تماشاي چنين سوپراستاري شوند.
ستاره جديد فوتبال ايران پس از درخشش در بازيهاي آسيايي 1998 بانكوك از سوي ايوان كوردس آلماني به تيم اميد دعوت شد. در مسابقات جام دانهيل ويتنام، كريمي كه رابطه خوبي با كوردس نداشت، در بازي مقابل ويتنام نيمكتنشين شد.
او در اواسط بازي به ميدان آمد و در اعتراض به اخراج علي انصاريان، يك مشت به سينه تورو كاميكاواي ژاپني زد و يك سال از جانب ايافسي محروم شد. پس از محروميت، كريمي به فوتبال بازگشت تا آنكه راهي الاهلي شد و جام جهاني 2006 فرا رسيد و بازهم خبري از علي كريمي... لگد به ساك تيم ملي بر روي نيمكت بازهم چهرهيي خشن را از جادوگري كه اعتراض خود را به اين شكل بيان ميكند.
نسل جديدي به فوتبال معرفي شدند و قديميهايي چون ناصر محمدخاني، نادر محمدخاني، خاكپور و... جاي خود را به نسل تازهيي چون كريمي، مهدويكيا و سايرين دادند. دريبلهاي كريمي ديگر با شنيدن گزارشگران راديويي قابل درك و فهم نبود، همين دگرگوني ارتباطات به تغيير نسل فوتبال هم رسوخ كرده بود.
در واقع در ورزش فوتبال هم ميشد چنين استنباطي كرد كه سنت جاي خود را به مدرنيسم داده. حامي كريمي باشيم يا نه، منتقدش باشيم يا نه، كريمي يكي از تاثيرگذارين مهرههايي است كه ميتوان با آن عاشق فوتبال شد. براي اينكه به شعر علاقه پيدا كني كافي است مثنوي مولانا و حافظ را ورق بزني و بس. علي كريمي همان قافيهيي را براي هوادارانش ايجاد كرد كه ميتوان عاشق فوتبال شد. رژه رفتن كريمي در خاك عراق و در زمان رياست صدام در مقدماتي جام جهاني 2002 و استقبال يكصد هزار نفري هواداران پرسپوليس در پاييز 87 شعر نويي است كه فقط كريمي از پس آن برميآمد...
علي كريمي را اما ميتوان درگيرترين فوتباليست سالهاي اخير ناميد. اگر محمد مايليكهن با مصاحبه درگيري ايجاد ميكند، علي كريمي ترجيح ميدهد در زمين درگير شود. او برخلاف آنكه دريبلزن باهوشي است اما در ابراز عقيده و ايجاد حاشيه براي خود دريبلزني نياموخته است. علي كريمي در بازيهاي جام رمضان سال 75 اسمش و دريبلهاي وحشتناكش را سر زبانها انداخت و از همان دريبلهاي ريز فوتسالي ميشد فهميد كه آسيا و حتي اروپا بايد در آينده محو تماشاي چنين سوپراستاري شوند.
ستاره جديد فوتبال ايران پس از درخشش در بازيهاي آسيايي 1998 بانكوك از سوي ايوان كوردس آلماني به تيم اميد دعوت شد. در مسابقات جام دانهيل ويتنام، كريمي كه رابطه خوبي با كوردس نداشت، در بازي مقابل ويتنام نيمكتنشين شد.
او در اواسط بازي به ميدان آمد و در اعتراض به اخراج علي انصاريان، يك مشت به سينه تورو كاميكاواي ژاپني زد و يك سال از جانب ايافسي محروم شد. پس از محروميت، كريمي به فوتبال بازگشت تا آنكه راهي الاهلي شد و جام جهاني 2006 فرا رسيد و بازهم خبري از علي كريمي... لگد به ساك تيم ملي بر روي نيمكت بازهم چهرهيي خشن را از جادوگري كه اعتراض خود را به اين شكل بيان ميكند.
بايرن مونيخ اما دوران جديدي براي او بود. هم از لحاظ ورزشي و هم انضباطي
علي كريمي كه در الاهلي با چند ساعت تاخير و موبايل به دست به تمرين ميآمد در بايرن ناگزير شد خود را با شرايط انضباط آلماني و مربي و تيم تطبيق دهد. او حتي اگر نميخواست هم مجبور بود حرف اول و آخر را از زبان مربي تيم فيليكس ماگات سختگير بشنود و دريبلزني را به عنوان يك حركت فردي فراموش كند تا كار تيمي بياموزد. اين كريمي ديگر حاشيه نداشت، زيرا در اين فوتبال حاشيه يعني رفتن به حاشيهيي كه بازگشت ندارد.
مجله كيكر در بدو ورود كريمي به آلمان، اين خريد را صرفا تبليغاتي عنوان كرد و پيشبيني كرده بود كه اين بازيكن برف سال آينده مونيخ را هم نخواهد ديد ولي كريمي برف سال آينده مونيخ را ديد و بازيهاي تاثيرگذاري را نيز براي بايرنمونيخ به نمايش گذاشت. از همان مسابقه ابتدايي فصل در برابر مونشن گلادباخ كه در نيمه دوم به كريمي فرصت بازي رسيد، اين بازيكن چنان نمايش حيرتآوري از خود ارائه داد كه حتي مفسر شبكه ورزشي دوبي اسپورت هم شوكه شده بود: «علي جوري بازي ميكند انگار قبلا يك دهه عضو بايرن بوده!» او توانست بيش از 20 بازي براي تيم مونيخي به ميدان برود و به اين ترتيب حد نصاب تمديد اتوماتيكوار قراردادش با بايرن مونيخ انجام شد.
نمايشهاي درخشان كريمي در بايرن، عصرهاي شنبه و نيز شامگاه سهشنبه يا چهارشنبه خيليها را با غرور و افتخار پاي تلويزيون ميخكوب كرد و شايد اگر آن مصدوميت لعنتي نبود، عمر درخشش علي در بايرن خيلي بيشتر به درازا ميكشيد. البته كريمي ديگر طاقت اين همه يكدستي را نداشت و از جنگندگي و مبارزه نيز دست كشيده بود و در واقع آن روح ايراني بودن كريمي تبلور كرده بود. پس كريمي با افسردگي بازگشت تا زندگي خود را در فوتبالي از سربگيرد كه بدون حاشيه نميتواند زندگي كند. در كشوري كه بيحاشيه بودن امكانپذير نيست. در واقع ما ايرانيها ويران حاشيهايم!
مجله كيكر در بدو ورود كريمي به آلمان، اين خريد را صرفا تبليغاتي عنوان كرد و پيشبيني كرده بود كه اين بازيكن برف سال آينده مونيخ را هم نخواهد ديد ولي كريمي برف سال آينده مونيخ را ديد و بازيهاي تاثيرگذاري را نيز براي بايرنمونيخ به نمايش گذاشت. از همان مسابقه ابتدايي فصل در برابر مونشن گلادباخ كه در نيمه دوم به كريمي فرصت بازي رسيد، اين بازيكن چنان نمايش حيرتآوري از خود ارائه داد كه حتي مفسر شبكه ورزشي دوبي اسپورت هم شوكه شده بود: «علي جوري بازي ميكند انگار قبلا يك دهه عضو بايرن بوده!» او توانست بيش از 20 بازي براي تيم مونيخي به ميدان برود و به اين ترتيب حد نصاب تمديد اتوماتيكوار قراردادش با بايرن مونيخ انجام شد.
نمايشهاي درخشان كريمي در بايرن، عصرهاي شنبه و نيز شامگاه سهشنبه يا چهارشنبه خيليها را با غرور و افتخار پاي تلويزيون ميخكوب كرد و شايد اگر آن مصدوميت لعنتي نبود، عمر درخشش علي در بايرن خيلي بيشتر به درازا ميكشيد. البته كريمي ديگر طاقت اين همه يكدستي را نداشت و از جنگندگي و مبارزه نيز دست كشيده بود و در واقع آن روح ايراني بودن كريمي تبلور كرده بود. پس كريمي با افسردگي بازگشت تا زندگي خود را در فوتبالي از سربگيرد كه بدون حاشيه نميتواند زندگي كند. در كشوري كه بيحاشيه بودن امكانپذير نيست. در واقع ما ايرانيها ويران حاشيهايم!
استيل آذين طلاييترين دوران كريمي پرحاشيه بود. با دوگانه كريمي – آجرلو
اول اختلاف و بعد دعواي سردار آجرلو و علي كريمي و البته پيروزي علي كريميماجرا از روزهخواري بازيكنان استيلآذين و اعتراض سردار آجرلو به اين قضيه شروع شد و كريمي جانب بازيكنان تيم را گرفت و به دستور آجرلو، علي كريمي از تيم بهطور موقت اخراج شد ولي محبوبيت كريمي، به دستور آجرلو چربيد و سرانجام اين مديرعامل تيم بود كه به سمت درب خروجي باشگاه هدايت شد.! دعوايي كه هر چند به سود كريمي بود اما با سقوط يك تيم به دسته يك، ناهنجاريهاي فوتبال گلخانهيي ايران را به نمايش گذاشت.
پس از آن نوبت به دوگانه كريمي – دنيزلي در تيم بحرانزده پرسپوليس رسيد
مصاحبه كريمي پس از بازي با الغرافه عليه مصطفي دنيزلي و بازيكنان تيم، شرايط جديدي را براي باشگاه و كريمي به وجود آورد. جمعي از بازيكنان از او رنجيدند و دنيزلي كه طاقت دخالت بازيكنان در كارهايش را نداشت به فكر تغيير افتاد و همين كار يعني بازگشت كريمي به متن. كه نتيجهاش قهر بازيكناني بود كه در بازي با الهلال اولويت آخرشان در پاس دادن، علي كريمي بود. به واسطه همين درگيريهاي درون تيمي، پرسپوليس به عنوان تيم دوم به مرحله بعد صعود كرد و در نخستين مرحله حذفي از گردونه مسابقات كنار رفت.!
دوگانه مانوئل ژوزه – علي كريمي
محمد رويانيان منتظر دنيزلي ماند و علي كريمي تمديد نكرد تا فرجام مربي تيم روشن شوددنيزلي نيامد و كريمي گل سر سبد سرخها با تيم محبوبش تمديد كرد تا اندكي روحيه نابسامان هواداران را ترميم كند. رويانيان اما در غياب مربي، جذب ستارگان ليگ را آغاز كرد و به گفته بسياري از كارشناسان تا حدي هم موفق بود اما بيش از آنكه تيم چيده باشد ستاره خريد. ژوزه در چنين روزهايي به سناريو اضافه شد.
علي كريمي اگر محبوبترين بازيكن تاريخ 50 ساله پرسپوليس نباشد به جرات يكي از محبوبترين بازيكنان تاريخ اين باشگاه است. تنها بازيكني است كه نماد ِ بحق مردمي بودن را يدك ميكشد و با كارها و رفتارهاي خيرخواهانهاش همواره مورد حمايت همهجانبه مردم قرار گرفته است ولي در مورد رفتارهاي اخير كريمي نقدهاي مختلفي وحود دارد اما همه معتقدند حتي علي كريمي هم «حق ندارد در كار مربي يا بازيكن ديگر تيم دخالت كند.» بازيكن حق ندارد به واسطه احساس مسووليت و نگراني هواداران عليه مربي و بازيكن موضعگيري كند. م
حمد رويانيان در مصاحبههاي آخرش در قامت مديرعامل تيم با سايت باشگاه پرسپوليس، از جراحي درون تيمي سخن گفته بود. اگر كريمي در دو بازي ِ داماش گيلان و سپس نفت تهران، در رختكن تيم عليه مربي صحبت كرده بايد تنبيه شود تا حذف بازيكنسالاري تيم بحرانزده پرسپوليس را نجات دهد. اما شايعات اخراج او پيامدهايي هم دارد.
علي كريمي اگر محبوبترين بازيكن تاريخ 50 ساله پرسپوليس نباشد به جرات يكي از محبوبترين بازيكنان تاريخ اين باشگاه است. تنها بازيكني است كه نماد ِ بحق مردمي بودن را يدك ميكشد و با كارها و رفتارهاي خيرخواهانهاش همواره مورد حمايت همهجانبه مردم قرار گرفته است ولي در مورد رفتارهاي اخير كريمي نقدهاي مختلفي وحود دارد اما همه معتقدند حتي علي كريمي هم «حق ندارد در كار مربي يا بازيكن ديگر تيم دخالت كند.» بازيكن حق ندارد به واسطه احساس مسووليت و نگراني هواداران عليه مربي و بازيكن موضعگيري كند. م
حمد رويانيان در مصاحبههاي آخرش در قامت مديرعامل تيم با سايت باشگاه پرسپوليس، از جراحي درون تيمي سخن گفته بود. اگر كريمي در دو بازي ِ داماش گيلان و سپس نفت تهران، در رختكن تيم عليه مربي صحبت كرده بايد تنبيه شود تا حذف بازيكنسالاري تيم بحرانزده پرسپوليس را نجات دهد. اما شايعات اخراج او پيامدهايي هم دارد.
حضور دايي و خروج كريمي از پرسپوليس
دو فصل پيش كه علي دايي به عنوان سرمربي سرخها انتخاب شد، از همان ابتدا مشخص بود كه تفكر دايي و كريمي در كنار هم جايي ندارد. به همين دليل كريمي از پرسپوليس خارج و به باشگاه تراكتورسازي تبريز پيوست. اين انتقال براي كريمي مثبت بود چون آن ذهنيت منفي هواداران تراكتور عليه اين بازيكن نيز پاك شد و در سال آخر حضورش به عنوان بازيكن، فصل كم حاشيه و نه بيحاشيهيي را رقم زد.
در هر صورت ما از ياد نخواهيم برد فوتباليستي را كه مرد سال فوتبال آسيا شد و ساقهايش از ايران و امارات به كشور منظم و وسواسي آلمان رسيد و سرانجام به فوتبال ايران بازگشت. شايد دوران جادوگر به سر آمده بود و زمان تماشاي فوتبال از روي سكوها فرا رسيده بود. حتي اگر هنوز بهترين دريبلزن ايران باشد، اما روزي ميرسد كه دريبل ميشود. مثل بهرام كه گور ميگرفت!
در هر صورت ما از ياد نخواهيم برد فوتباليستي را كه مرد سال فوتبال آسيا شد و ساقهايش از ايران و امارات به كشور منظم و وسواسي آلمان رسيد و سرانجام به فوتبال ايران بازگشت. شايد دوران جادوگر به سر آمده بود و زمان تماشاي فوتبال از روي سكوها فرا رسيده بود. حتي اگر هنوز بهترين دريبلزن ايران باشد، اما روزي ميرسد كه دريبل ميشود. مثل بهرام كه گور ميگرفت!
منبع: روزنامه اعتماد
گزارش خطا
آخرین اخبار