چرا سخن دکترعبدالکریمی درباره مقایسه وضع اقتصادی معلم فلسفه و فوتبالیست اینقدر جلب توجه کرد

کد خبر: ۱۵۹۷۶۰
تاریخ انتشار: ۱۰ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۴:۰۰
چرا سخن دکترعبدالکریمی درباره مقایسه وضع اقتصادی معلم فلسفه و فوتبالیست اینقدر جلب توجه کرد
صدای ایران؛ علریضا موثق:
دکتر عبدالکریمی، نویسنده و روشنفکری فعال هستند و سخنان زیادی دارند؛
اما چرا سخنان کوتاه ایشان در خصوص مقایسه وضع اقتصادی یک فوتبالیست و معلم فلسفه و ابراز بی نیازی جامعه به تفکر و فلسفه، چنین جلب توجه کرد؟
چندی پیش دکتر اباذری در قضیه عزای عمومی و ملی(!) در سوگ یک خواننده پاپ و فالش خوان، همین درد را فریاد زد و از قضا آن سخن نیز جلب توجه کرد!
البته اشکالی در ابراز احساسات مردم در قضیه فوت پاشایی نیست؛ بلکه اشکال در نسبت صدها برابری آن در مقام مقایسه با فوت لطفی و مشکاتیان و امثالهم است!
به زعم نگارنده، از علل مهم برانگیخته شدن توجه اصحاب دانشگاه و فرهنگ‌ به سخنان دکتر عبدالکریمی؛ دلالت آن متن کوتاه بر یک واقعیت است؛
بر این واقعیت که روشنفکران ما، در این زمینه و زمانه اگر در هیچ امری شباهت نداشته باشند؛ در احساس تنهاییِ جامعه شناختی و نیز روانشناختی، شبیه به هم هستند و به یک درد مشترک گرفتارند!
تنهایی جامعه شناختی در جایی است که اجتماع به هر دلیل به یک شخص توجه ندارد و از او استقبال و تبعیت یا با او مشارکت و همراهی نظری و یا عملی نمی کند؛
 در این وضعیت، دو فرض متصور است؛
در فرض اول، کثیری از مردم جامعه، آن شخص را می فهمند؛ اما به دلایل مختلف؛ از جمله خستگی یا مشغله، به او توجه نمی کنند؛
در فرض دوم، مردم به آن شخص، هم توجه نمی کنند و هم او را نمی فهمند؛
در این وضعیت، تنهایی روانشناختی بر تنهایی جامعه شناختی افزوده می شود؛
البته 《تنهایی روانشناختی》 در وضعیت دیگری نیز متصور است؛ اینکه جامعه به یک شخص توجه کند و او شهرت و محبوبیت و ثروت داشته باشد؛ اما کسی سخن و اگزیستانس او را درک نکند!
روشنفکران ما، اکنون از هر دو احساس تنهایی رنج می برند؛ نه توجهی وجود دارد و نه درک و همدلی!
این دو تنهایی ناظر به وضع موجود است؛
در برخی از روشنفکران، دو رنج دیگر نیز بر این دو رنج ناشی از احساس دو نوع تنهایی می توان افزود؛
رنج نوستالژی که گذشته نگر است؛
 خاطرات شور و شوق و همدلی و مستیِ جمعی و گرم بودن بازار منبر و خطابه در انقلاب ۵۷ هنوز با ایشان است.
رنج بعدی، آینده نگر است و ناظر به نا امیدی در خصوص 《عبور از وضع موجود نامطلوب》 به 《وضع مطلوب ناموجود》 در آینده است.
گویا افق، تیره است و تنها خدایی دوباره باید، تا نجات، معنیِ محصلی یابد!
این ناامیدی البته بین همه روشنفکران مشترک نیست؛
کثیری از ایشان نه برهوتی می بینند و نه نیهلیسم و مرگ اخلاق و مرگ حقیقتی!
اگر زمان حال ما دچار برهوت است؛ باید گفت که همه تاریخ نوع بشر برهوت بوده است!
هیچ دلیلی در دست نداریم که خشونت و جنگ و قتل و غارت و بی معنایی و جهل و ظلم و ظلمت و بی اخلاقی، در دوران سنت کمتر بوده است!

پربیننده ترین ها
آخرین اخبار