مشروطه، کودتا، انقلاب: تلاشی برای تحلیل خرده روایت ها در برابر تندبادهای تاریخ تحمیلی
دکتر محمدعلی شمس، پژوهشگر فلسفه ی علم و استادیار زبان انگلیسی در دانشگاه علوم پزشکی بابل است. "روایت شناسی" یکی از مؤلفه های اصلی رساله ی دکتری وی بوده و به دلیل ماهیت میان رشته ای مفهوم "روایت" طی دهه ی گذشته تلاش کرده است در مقالاتش از دریچه ی روایت شناختی به نقد ادبی، تحلیل گفتمان، روش پژوهش، روانشناسی و تاریخ تحلیلی بپردازد. در این گفتگو، درباره ی لزوم آشنایی با حساسیت های روایت شناختی در زمینه ی تحلیل وقایع تاریخی به ویژه کودتای 28 مرداد با او سخن گفته ایم.
دکتر محمدعلی شمس، پژوهشگر فلسفه ی علم و استادیار زبان انگلیسی در دانشگاه علوم پزشکی بابل است. "روایت شناسی" یکی از مؤلفه های اصلی رساله ی دکتری وی بوده و به دلیل ماهیت میان رشته ای مفهوم "روایت" طی دهه ی گذشته تلاش کرده است در مقالاتش از دریچه ی روایت شناختی به نقد ادبی، تحلیل گفتمان، روش پژوهش، روانشناسی و تاریخ تحلیلی بپردازد. در این گفتگو، درباره ی لزوم آشنایی با حساسیت های روایت شناختی در زمینه ی تحلیل وقایع تاریخی به ویژه کودتای 28 مرداد با او سخن گفته ایم.
صدای ایران: شبکه های اجتماعی و دیگر رسانه ها در سالگرد کودتای 28 مرداد، مثل مناسبت های دیگر، با موجی از داده و تحلیل روبرو هستند. این امواج را روشنگر می دانید یا گیج کننده؟
شمس: هر دو.تاثیر امواج رسانه ای روی همه ی ما یکسان نیست. ما ممکن است گیرنده هایی منفعل باشیم یا مخاطبینی فعال و مستقل. اجازه دهید ابتدا چهارچوب و موضوع را مشخص کنیم. به این مساله از جهات گوناگون می شود نظر کرد؛ منظر من در این گفتگو، روایت شناسی ست. مقدمتاً عرض می شود که روایت شناسی یک حوزه ی مطالعاتی میان رشته ای ست و در شاخه های مختلف از جمله نقد ادبی، تاریخ نگاری و تاریخ تحلیلی، روان شناسی و حتی فلسفه جلوه کرده است. حالا می خواهیم ببینیم روایت شناسی چه کمکی به بررسی کودتای 28 مرداد می کند. اجازه می خواهم که این واقعه را در قابی بزرگ تر و به عنوان تجربه ای بین مشروطه و انقلاب اسلامی در نظر بگیریم؛ البته اگر شما موافق باشید.
صدای ایران: خواهش می کنم؛ اگر برای بسط نظرتان لازم و در مسیر این گفتو مفید باشد، چه بهتر که این طور پیش برویم. فقط این را اضافه کنم که نمی خواهیم بحث بیش از حد فنی یا انتزاعی شود. بهتر است طوری باشد که طیف وسیع تری از مخاطبین مان ارتباط برقرار کنند با مسأله.
شمس: قبول دارم؛ اتفاقاً مخاطب در روایت شناسی خیلی مهم است؛ سعی می کنم این جا هم این اهمیت را از یاد نبرم. خب. همه ی تلاش هایی که در رسانه ها و مطبوعات می بینیم برای مطرح کردن و تحلیل تاریخ، یک اشتراک اصلی دارند: این که اطلاع از گذشته برای مدیریت حال یا رقم زدن آینده مهم است. این امواجی که شما از آن ها نام بردید، بیشتر متأثر از نیازی طبیعی در انسان هستند که عمیق تر از داستان گویی و قصه پردازی ست. امروز هرکس که درباره ی کودتای 28 مرداد حرف می زند، هم از این امواج فکری و رسانه ای تأثیر پذیرفته و هم مایل است نقشی در آن ها داشته باشد. به علاوه این جریان های فکری منحصر به یک واقعه نیستند و برآیند کنش های پراکنده در ابعاد مکانی و زمانی هستند. دقیقاً به همین دلیل لازم دیدم که بررسی روایت شناختی کودتا را با عطف نظر به مشروطه و انقلاب دنبال کنیم.
صدای ایران: صحیح. اما چه چیز این سه واقعه را به هم پیوند می دهد و چرا لازم است که چنین ارتباطی در تحلیل ما هم منعکس شود؟ مگر نمی شود هر واقعه ای را به صورت مستقل و مجزا بررسی کرد؟ قبل از پیدا کردن ارتباط پدیده های تاریخی، آیا بهتر نیست که هر یک را مستقلاً درک کرده باشیم؟
شمس: نکته ی اصلی همین است که آیا می شود یک واقعه ی تاریخی اجتماعی را بدون دخالت درک مان از گذشته ای دورتر یا وضعیت فعلی بررسی کرد؟ از منظر روایت شناسی، این کار غیرممکن است و تلاش در چنین مسیری نتیجه ای جز اغتشاش فکری و توهم تحلیل تاریخی ندارد. اجازه دهید این نوع تحلیل های روایت ناشناسانه را نمونه هایی از تاریخ تحمیلی بنامم. یک دوگانه ی رایج در حوزه ی روایت شناسی تاریخ، کلان روایت ها و خرده روایت ها هستند. از این جای گفتگو این ها کلیدواژه های اصلی ما خواهند بود. در تاریخ تحلیلی، نقش کلان روایت ها ابتدا به رسمیت شناخته می شود و سپس با مدد گرفتن از خرده روایت ها تلاش می شود که سیطره ی کلان روایت ها را کم کنیم. چرا؟ در رویکرد فلسفی به روایت شناسی مطرح می شود که مرز ممیز انسان و حیوان همین توانایی درک و بازتولید روایت هاست. ذهن ما ذاتاً روایت گری می کند و کلان روایت ها نتیجه ی طبیعی تعامل ذهن با پدیده های پراکنده ی تاریخی هستند. اما اگر دایم با استفاده از خرده روایت ها نقد و تکمیل نشوند، خودشان را به ذهن و تحلیل ما تحمیل می کنند. اتفاقی که درباره ی کودتای 28 مرداد، مشروطه و انقلاب هم می افتد همین است. امواج رسانه ای و شبکه های اجتماعی یکی از مجاری بروز کلان روایت های تاریخی هستند و لازم است برای ایجاد توازن، با مدد گرفتن از قابلیت های همین فضاها بیشتر از این به خرده روایت ها اهمیت بدهیم.
صدای ایران: متوجه هستم؛ اما بحث تان بیش از حد انتزاعی شده. اگر امکان دارد با مثالی مشخص، مصادیق کلان روایت و خرده روایت را در قضیه ی کودتای 28 مرداد و رابطه اش با مشروطه و انقلاب توضیح دهید.
شمس: حتماً. دو تا از کلان روایت های رقیب در تحلیل کودتای 28 مرداد این ها هستند: 1) مبارزه با استبداد در ایران، بدون کمک مذهب، محکوم به شکست است؛ و 2) مذهب نه می خواهد نه می تواند به تنهایی با استبداد مقابله کند. حالا بیایید ببینیم که این دو کلان روایت چطور خودشان را به تحلیل های تاریخی کنونی تحمیل می کنند. تصوری که هر یک از ما از دلایل پیروزی کودتای 28 مرداد و شکست نهضت ملی داریم آیا امکان دارد فارغ از این کلان روایت ها باشد؟ خیر. البته این یک مثال است برای ایضاح مطلب. ممکن است شما یا دیگران بخواهید کلان روایت های دیگری اضافه کنید یا همین ها را اصلاح کنند. نکته این است که انکار تأثیر کلان روایت ها و ادعای ارائه ی تحلیل های کاملاً مستند و عینی (آبجکتیو) یکی از معضلات فکری اصلی ست که در فرایند تولید و درک امواج رسانه ای شفاهی یا مکتوب با آن مواجه هستیم. اگر کلان روایت ها را به رسمیت بشناسیم دیگر نمی توانیم مشروطه و انقلاب را حین تحلیل کودتای 28 مرداد نادیده بگیریم چون چنین کاری معنایی جز ناقص فهمیدن کلان روایت ها ندارد. حالا می رسیم به نقش خرده روایت ها...
صدای ایران: ببخشید که حرف تان را قطع می کنم. قبل از پرداختن به خرده روایت ها، سؤالی برایم پیش آمده. تأثیر وقایع مشروطه بر تمام وقایع بعدی از جمله کودتای 28 مرداد را می فهمم. مثلاً شاید بتوان تصمیم های آیت الله کاشانی را به نوعی تحت تأثیر تجارب قبلی روحانیت برای همکاری با روشنفکران دانست و یا تصمیم های امام خمینی را به نوعی تحت تأثیر هر دوی این ها. اما این را متوجه نمی شوم که چطور انقلاب می تواند در تحلیل دو واقعه ی قبلی به ویژه کودتا نقش داشته باشد؟
شمس: سؤال به جایی ست؛ این سؤال وقتی پیش می آید که ذهنمان فقط معطوف به تأثیرپذیری وقایع اخیر از وقایع قدیم باشد آن هم در فضایی کاملاً آبجکتیو. اما اگر دقت کنید می بینید که نکته ی محوری در تأکید بر نقش کلان روایت ها، توجه به وجوه ذهنی (سابجکتیو) این ساختارهای روایی در ذهن ماست. از این منظر، کودتای 28 مرداد دیگر فقط رویدادی عینی و یکسان برای همه ی ناظران نیست بلکه ما با ترکیبی از عینیت و ذهنیت مواجه هستیم و لازم است این واقعیت را بپذیریم که تحلیل هایمان غیرممکن است کاملاً منطبق بر عینیت تاریخی باشند. چطور امکان دارد نسل فعلی که ذهن و زندگی اش درگیر انقلاب و تبعات مثبت و منفی آن بوده، بتواند نقش انقلاب را در شکل گرفتن کلان روایت مؤثر بر تحلیل ش از کودتای 28 مرداد کتمان کند. دخیل کردن انقلاب در تحلیل کودتا در واقع به معنی اذعان به نقش غیرقابل انکار رویدادهای حال در فهم رویدادهای گذشته است. معمولاً گفته می شود که شناخت گذشته چراغ راه حال و آیند است؛ اما باید این را تکمیل کرد و گفت که شناخت گذشته بدون داشتن تصویری واضح از حال و نسبتش با ذهن ما هم ممکن نیست. همین جا می توانیم نقش بسیار مهم خرده روایت ها را ببینیم. تحلیلگرانی که حاضر نیستند صادقانه اعتراف کنند درباره ی تعلق خاطرشان به کلان روایت هایی مشخص و دایم در حال گزینش و بزرگ نمایی داده های محبوب خودشان هستند، با تظاهر به عینیت گرایی زمینه ی بدترین نوع ذهیت گرایی را فراهم می کنند.
صدای ایران: اجازه دهید از کلان روایت ها عبور کنیم و دقیق تر به خرده روایت بپردازیم؛ اصلاً معیار خرد یا کلان بودن روایت چیست؟ ممنون می شوم اگر با مثالی مشخص در رابطه با کودتا، توضیح دهید؛ لطفاً ربط روایت های خرد و کلان را در پس زمینه ی ارتباط کودتا و انقلاب اسلامی تشریح کنید.
شمس: بسیار خوب. یک نمونه ی مشخص می آورم از بریده پراکنی های شبکه های اجتماعی مربوط به کودتا. مدتی پیش یک ویدیوی 49 ثانیه ای دقیقه ای منتشر شد از شعبان جعفری که در آن مدعی می شود: "ما کاشانی رو دوست داشتیم... به ما گفت برید اعلی حضرت داره از مملکت میره بیرون برید نذارید بره بیرون"؛ از تحلیل واکنش کاربران شبکه های اجتماعی شروع می کنم تا به موضوع بحث خودمان برسیم. این ویدیو حاوی یک خرده روایت است که با هدفی خاص منتشر شده است. این هدف را غیر از نوع گزینش و تقطیع فیلم می توان در زیرنویس های مختلفی که همراه آن شده است هم دید. قرار است این خرده روایت مؤید همان کلان روایت شماره 2 باشد و نشان دهد که بر خلاف القائات کتاب های درسی جمهوری اسلامی، آیت الله کاشانی موافق استبداد بود نه مخالف آن؛ دلیلش هم این است که شعبان جعفری می گوید به دستور وی جلوی رفتن شاه را گرفته و بر ضد مصدق عمل کرده است. سه نوع واکنش را می شود به این ویدیو شناسایی کرد: 1) دروغگو دانستن شعبان جعفری تحت تأثیر کلان روایت اول؛ 2) اعتماد به شعبان جعفری و محکوم کردن آیت الله کاشانی به دلیل همراهی با شاه و ضدیت با مصدق تحت تأثیر کلان روایت دوم؛ 3) خودداری از هر نوع قضاوت عجولانه و تلاش برای پیدا کردن قراین و شواهد دیگری که می توانند در راستی آزمایی این ادعا و بعد در تحلیل درست آن نقش داشته باشند. نمونه های دو رویکرد اول متأسفانه بسیار پرتعداد و نشانه های رویکرد سوم بسیار نادر است. این نمونه ای از سیطره ی تاریخ تحمیلی ست که در آن فشار کلان روایت ها اجازه راستی آزمایی و تحلیل مناسب خرده روایت های موافق یا مخالف را نمی دهد. مقصر اصلی این وضعیت تأسف آور، نخبگان ایران هستند که سال هاست به جای اصلاح کلان روایت ها خودشان متأثر از آن ها باقی مانده اند و به جای ارتقای فرهنگ نقد و انصاف در حوزه ی عمومی بیشتر به موضع گیری های متعصبانه و سابجکتیو دامن زده اند.
صدای ایران: از منظر رویکرد سوم در همین مورد خاص که گفتید چطور باید عمل کرد؟ آیا رهایی از کلان روایت ها امکان پذیر است؟
شمس: رهایی مطلق غیرممکن است اما می توان حداقل با معرفی و اتخاذ روش های روایت شناختی، که از نخبگان شروع شده و بعد به حوزه ی عمومی تسری پیدا می کند، تا حدی از بن بست فعلی درآمد و به کلان روایت هایی معقول تر و منعطف تر رسید. برای مثال رویکرد سوم قبل از هر چیز بریده گزینی را محکوم می کند و به دنبال اصل این مصاحبه و متن کامل آن می گردد. با کمی تحقیق می توان متوجه شد که این 49 ثانیه بخشی از مصاحبه ی مفصل خانم هما سرشار است با شعبان جعفری ست که ابتدا در لس آنجلس و سپس حدود 15 سال پیش با عنوان "خاطرات شعبان جعفری" در ایران منتشر شده است. با مطالعه ی کامل متن (حداقل بخش مربوط به آیت الله کاشانی) متوجه می شویم که شکل و ترتیب سؤالات مطرح شده از طرف خانم سرشار بسیار در نحوه ی بیان مطالب توسط جعفری تأثیر دارد و محتوای سؤالات خانم سرشار نشان می دهد که او جعفری را بازی خورده بازی سیاست و آلت دست سیاستمداران سوء استفاده کننده از احساسات اقشار کم سواد می دانسته است. این خودش نشانه ی وجود یک کلان روایت دیگر است که بسیاری از تحرکات نیروهای مؤثر اجتماعی اعم از نهاد روحانیت را در بر می گیرد؛ آیا می توان منکر شد که تصورات ذهنی خانم سرشار درباره ی قضایای مشروطه و انقلاب اسلامی در شکل گیری این کلان روایت هم نقش داشته اند؟ پس در تحلیل این خرده روایت و شکل و دلیل تولید و انتشار آن بایستی همه ی این ها را در نظر گرفت. لازم به ذکر است که شاید بتوان ضمن بررسی همین خرده روایت به نسخه ای تعدیل شده از کلان روایت های شماره ی 1 یا 2 دست یافت که این جا مجالش نیست. تنها راه برون رفت از سیطره ی تاریخ تحمیلی، تقید روش شناختی و تقویت حساسیت های روایت شناختی ست. این تحلیلِ روشمندِ خرده روایت هاست که باید کلان روایت هایمان را بسازد نه بالعکس.
صدای ایران: ممنون از وقتی که در اختیار ما قرار دادید.
شمس: خواهش می کنم. ممنون از سایت فانوس به خاطر فرصت هایی که برای گفتگو و تأمل فراهم می کند.
صدای ایران: شبکه های اجتماعی و دیگر رسانه ها در سالگرد کودتای 28 مرداد، مثل مناسبت های دیگر، با موجی از داده و تحلیل روبرو هستند. این امواج را روشنگر می دانید یا گیج کننده؟
شمس: هر دو.تاثیر امواج رسانه ای روی همه ی ما یکسان نیست. ما ممکن است گیرنده هایی منفعل باشیم یا مخاطبینی فعال و مستقل. اجازه دهید ابتدا چهارچوب و موضوع را مشخص کنیم. به این مساله از جهات گوناگون می شود نظر کرد؛ منظر من در این گفتگو، روایت شناسی ست. مقدمتاً عرض می شود که روایت شناسی یک حوزه ی مطالعاتی میان رشته ای ست و در شاخه های مختلف از جمله نقد ادبی، تاریخ نگاری و تاریخ تحلیلی، روان شناسی و حتی فلسفه جلوه کرده است. حالا می خواهیم ببینیم روایت شناسی چه کمکی به بررسی کودتای 28 مرداد می کند. اجازه می خواهم که این واقعه را در قابی بزرگ تر و به عنوان تجربه ای بین مشروطه و انقلاب اسلامی در نظر بگیریم؛ البته اگر شما موافق باشید.
صدای ایران: خواهش می کنم؛ اگر برای بسط نظرتان لازم و در مسیر این گفتو مفید باشد، چه بهتر که این طور پیش برویم. فقط این را اضافه کنم که نمی خواهیم بحث بیش از حد فنی یا انتزاعی شود. بهتر است طوری باشد که طیف وسیع تری از مخاطبین مان ارتباط برقرار کنند با مسأله.
شمس: قبول دارم؛ اتفاقاً مخاطب در روایت شناسی خیلی مهم است؛ سعی می کنم این جا هم این اهمیت را از یاد نبرم. خب. همه ی تلاش هایی که در رسانه ها و مطبوعات می بینیم برای مطرح کردن و تحلیل تاریخ، یک اشتراک اصلی دارند: این که اطلاع از گذشته برای مدیریت حال یا رقم زدن آینده مهم است. این امواجی که شما از آن ها نام بردید، بیشتر متأثر از نیازی طبیعی در انسان هستند که عمیق تر از داستان گویی و قصه پردازی ست. امروز هرکس که درباره ی کودتای 28 مرداد حرف می زند، هم از این امواج فکری و رسانه ای تأثیر پذیرفته و هم مایل است نقشی در آن ها داشته باشد. به علاوه این جریان های فکری منحصر به یک واقعه نیستند و برآیند کنش های پراکنده در ابعاد مکانی و زمانی هستند. دقیقاً به همین دلیل لازم دیدم که بررسی روایت شناختی کودتا را با عطف نظر به مشروطه و انقلاب دنبال کنیم.
صدای ایران: صحیح. اما چه چیز این سه واقعه را به هم پیوند می دهد و چرا لازم است که چنین ارتباطی در تحلیل ما هم منعکس شود؟ مگر نمی شود هر واقعه ای را به صورت مستقل و مجزا بررسی کرد؟ قبل از پیدا کردن ارتباط پدیده های تاریخی، آیا بهتر نیست که هر یک را مستقلاً درک کرده باشیم؟
شمس: نکته ی اصلی همین است که آیا می شود یک واقعه ی تاریخی اجتماعی را بدون دخالت درک مان از گذشته ای دورتر یا وضعیت فعلی بررسی کرد؟ از منظر روایت شناسی، این کار غیرممکن است و تلاش در چنین مسیری نتیجه ای جز اغتشاش فکری و توهم تحلیل تاریخی ندارد. اجازه دهید این نوع تحلیل های روایت ناشناسانه را نمونه هایی از تاریخ تحمیلی بنامم. یک دوگانه ی رایج در حوزه ی روایت شناسی تاریخ، کلان روایت ها و خرده روایت ها هستند. از این جای گفتگو این ها کلیدواژه های اصلی ما خواهند بود. در تاریخ تحلیلی، نقش کلان روایت ها ابتدا به رسمیت شناخته می شود و سپس با مدد گرفتن از خرده روایت ها تلاش می شود که سیطره ی کلان روایت ها را کم کنیم. چرا؟ در رویکرد فلسفی به روایت شناسی مطرح می شود که مرز ممیز انسان و حیوان همین توانایی درک و بازتولید روایت هاست. ذهن ما ذاتاً روایت گری می کند و کلان روایت ها نتیجه ی طبیعی تعامل ذهن با پدیده های پراکنده ی تاریخی هستند. اما اگر دایم با استفاده از خرده روایت ها نقد و تکمیل نشوند، خودشان را به ذهن و تحلیل ما تحمیل می کنند. اتفاقی که درباره ی کودتای 28 مرداد، مشروطه و انقلاب هم می افتد همین است. امواج رسانه ای و شبکه های اجتماعی یکی از مجاری بروز کلان روایت های تاریخی هستند و لازم است برای ایجاد توازن، با مدد گرفتن از قابلیت های همین فضاها بیشتر از این به خرده روایت ها اهمیت بدهیم.
صدای ایران: متوجه هستم؛ اما بحث تان بیش از حد انتزاعی شده. اگر امکان دارد با مثالی مشخص، مصادیق کلان روایت و خرده روایت را در قضیه ی کودتای 28 مرداد و رابطه اش با مشروطه و انقلاب توضیح دهید.
شمس: حتماً. دو تا از کلان روایت های رقیب در تحلیل کودتای 28 مرداد این ها هستند: 1) مبارزه با استبداد در ایران، بدون کمک مذهب، محکوم به شکست است؛ و 2) مذهب نه می خواهد نه می تواند به تنهایی با استبداد مقابله کند. حالا بیایید ببینیم که این دو کلان روایت چطور خودشان را به تحلیل های تاریخی کنونی تحمیل می کنند. تصوری که هر یک از ما از دلایل پیروزی کودتای 28 مرداد و شکست نهضت ملی داریم آیا امکان دارد فارغ از این کلان روایت ها باشد؟ خیر. البته این یک مثال است برای ایضاح مطلب. ممکن است شما یا دیگران بخواهید کلان روایت های دیگری اضافه کنید یا همین ها را اصلاح کنند. نکته این است که انکار تأثیر کلان روایت ها و ادعای ارائه ی تحلیل های کاملاً مستند و عینی (آبجکتیو) یکی از معضلات فکری اصلی ست که در فرایند تولید و درک امواج رسانه ای شفاهی یا مکتوب با آن مواجه هستیم. اگر کلان روایت ها را به رسمیت بشناسیم دیگر نمی توانیم مشروطه و انقلاب را حین تحلیل کودتای 28 مرداد نادیده بگیریم چون چنین کاری معنایی جز ناقص فهمیدن کلان روایت ها ندارد. حالا می رسیم به نقش خرده روایت ها...
صدای ایران: ببخشید که حرف تان را قطع می کنم. قبل از پرداختن به خرده روایت ها، سؤالی برایم پیش آمده. تأثیر وقایع مشروطه بر تمام وقایع بعدی از جمله کودتای 28 مرداد را می فهمم. مثلاً شاید بتوان تصمیم های آیت الله کاشانی را به نوعی تحت تأثیر تجارب قبلی روحانیت برای همکاری با روشنفکران دانست و یا تصمیم های امام خمینی را به نوعی تحت تأثیر هر دوی این ها. اما این را متوجه نمی شوم که چطور انقلاب می تواند در تحلیل دو واقعه ی قبلی به ویژه کودتا نقش داشته باشد؟
شمس: سؤال به جایی ست؛ این سؤال وقتی پیش می آید که ذهنمان فقط معطوف به تأثیرپذیری وقایع اخیر از وقایع قدیم باشد آن هم در فضایی کاملاً آبجکتیو. اما اگر دقت کنید می بینید که نکته ی محوری در تأکید بر نقش کلان روایت ها، توجه به وجوه ذهنی (سابجکتیو) این ساختارهای روایی در ذهن ماست. از این منظر، کودتای 28 مرداد دیگر فقط رویدادی عینی و یکسان برای همه ی ناظران نیست بلکه ما با ترکیبی از عینیت و ذهنیت مواجه هستیم و لازم است این واقعیت را بپذیریم که تحلیل هایمان غیرممکن است کاملاً منطبق بر عینیت تاریخی باشند. چطور امکان دارد نسل فعلی که ذهن و زندگی اش درگیر انقلاب و تبعات مثبت و منفی آن بوده، بتواند نقش انقلاب را در شکل گرفتن کلان روایت مؤثر بر تحلیل ش از کودتای 28 مرداد کتمان کند. دخیل کردن انقلاب در تحلیل کودتا در واقع به معنی اذعان به نقش غیرقابل انکار رویدادهای حال در فهم رویدادهای گذشته است. معمولاً گفته می شود که شناخت گذشته چراغ راه حال و آیند است؛ اما باید این را تکمیل کرد و گفت که شناخت گذشته بدون داشتن تصویری واضح از حال و نسبتش با ذهن ما هم ممکن نیست. همین جا می توانیم نقش بسیار مهم خرده روایت ها را ببینیم. تحلیلگرانی که حاضر نیستند صادقانه اعتراف کنند درباره ی تعلق خاطرشان به کلان روایت هایی مشخص و دایم در حال گزینش و بزرگ نمایی داده های محبوب خودشان هستند، با تظاهر به عینیت گرایی زمینه ی بدترین نوع ذهیت گرایی را فراهم می کنند.
صدای ایران: اجازه دهید از کلان روایت ها عبور کنیم و دقیق تر به خرده روایت بپردازیم؛ اصلاً معیار خرد یا کلان بودن روایت چیست؟ ممنون می شوم اگر با مثالی مشخص در رابطه با کودتا، توضیح دهید؛ لطفاً ربط روایت های خرد و کلان را در پس زمینه ی ارتباط کودتا و انقلاب اسلامی تشریح کنید.
شمس: بسیار خوب. یک نمونه ی مشخص می آورم از بریده پراکنی های شبکه های اجتماعی مربوط به کودتا. مدتی پیش یک ویدیوی 49 ثانیه ای دقیقه ای منتشر شد از شعبان جعفری که در آن مدعی می شود: "ما کاشانی رو دوست داشتیم... به ما گفت برید اعلی حضرت داره از مملکت میره بیرون برید نذارید بره بیرون"؛ از تحلیل واکنش کاربران شبکه های اجتماعی شروع می کنم تا به موضوع بحث خودمان برسیم. این ویدیو حاوی یک خرده روایت است که با هدفی خاص منتشر شده است. این هدف را غیر از نوع گزینش و تقطیع فیلم می توان در زیرنویس های مختلفی که همراه آن شده است هم دید. قرار است این خرده روایت مؤید همان کلان روایت شماره 2 باشد و نشان دهد که بر خلاف القائات کتاب های درسی جمهوری اسلامی، آیت الله کاشانی موافق استبداد بود نه مخالف آن؛ دلیلش هم این است که شعبان جعفری می گوید به دستور وی جلوی رفتن شاه را گرفته و بر ضد مصدق عمل کرده است. سه نوع واکنش را می شود به این ویدیو شناسایی کرد: 1) دروغگو دانستن شعبان جعفری تحت تأثیر کلان روایت اول؛ 2) اعتماد به شعبان جعفری و محکوم کردن آیت الله کاشانی به دلیل همراهی با شاه و ضدیت با مصدق تحت تأثیر کلان روایت دوم؛ 3) خودداری از هر نوع قضاوت عجولانه و تلاش برای پیدا کردن قراین و شواهد دیگری که می توانند در راستی آزمایی این ادعا و بعد در تحلیل درست آن نقش داشته باشند. نمونه های دو رویکرد اول متأسفانه بسیار پرتعداد و نشانه های رویکرد سوم بسیار نادر است. این نمونه ای از سیطره ی تاریخ تحمیلی ست که در آن فشار کلان روایت ها اجازه راستی آزمایی و تحلیل مناسب خرده روایت های موافق یا مخالف را نمی دهد. مقصر اصلی این وضعیت تأسف آور، نخبگان ایران هستند که سال هاست به جای اصلاح کلان روایت ها خودشان متأثر از آن ها باقی مانده اند و به جای ارتقای فرهنگ نقد و انصاف در حوزه ی عمومی بیشتر به موضع گیری های متعصبانه و سابجکتیو دامن زده اند.
صدای ایران: از منظر رویکرد سوم در همین مورد خاص که گفتید چطور باید عمل کرد؟ آیا رهایی از کلان روایت ها امکان پذیر است؟
شمس: رهایی مطلق غیرممکن است اما می توان حداقل با معرفی و اتخاذ روش های روایت شناختی، که از نخبگان شروع شده و بعد به حوزه ی عمومی تسری پیدا می کند، تا حدی از بن بست فعلی درآمد و به کلان روایت هایی معقول تر و منعطف تر رسید. برای مثال رویکرد سوم قبل از هر چیز بریده گزینی را محکوم می کند و به دنبال اصل این مصاحبه و متن کامل آن می گردد. با کمی تحقیق می توان متوجه شد که این 49 ثانیه بخشی از مصاحبه ی مفصل خانم هما سرشار است با شعبان جعفری ست که ابتدا در لس آنجلس و سپس حدود 15 سال پیش با عنوان "خاطرات شعبان جعفری" در ایران منتشر شده است. با مطالعه ی کامل متن (حداقل بخش مربوط به آیت الله کاشانی) متوجه می شویم که شکل و ترتیب سؤالات مطرح شده از طرف خانم سرشار بسیار در نحوه ی بیان مطالب توسط جعفری تأثیر دارد و محتوای سؤالات خانم سرشار نشان می دهد که او جعفری را بازی خورده بازی سیاست و آلت دست سیاستمداران سوء استفاده کننده از احساسات اقشار کم سواد می دانسته است. این خودش نشانه ی وجود یک کلان روایت دیگر است که بسیاری از تحرکات نیروهای مؤثر اجتماعی اعم از نهاد روحانیت را در بر می گیرد؛ آیا می توان منکر شد که تصورات ذهنی خانم سرشار درباره ی قضایای مشروطه و انقلاب اسلامی در شکل گیری این کلان روایت هم نقش داشته اند؟ پس در تحلیل این خرده روایت و شکل و دلیل تولید و انتشار آن بایستی همه ی این ها را در نظر گرفت. لازم به ذکر است که شاید بتوان ضمن بررسی همین خرده روایت به نسخه ای تعدیل شده از کلان روایت های شماره ی 1 یا 2 دست یافت که این جا مجالش نیست. تنها راه برون رفت از سیطره ی تاریخ تحمیلی، تقید روش شناختی و تقویت حساسیت های روایت شناختی ست. این تحلیلِ روشمندِ خرده روایت هاست که باید کلان روایت هایمان را بسازد نه بالعکس.
صدای ایران: ممنون از وقتی که در اختیار ما قرار دادید.
شمس: خواهش می کنم. ممنون از سایت فانوس به خاطر فرصت هایی که برای گفتگو و تأمل فراهم می کند.
گزارش خطا
آخرین اخبار