مردم تاریخ را بدون سانسور می‌خواهند/نگاهِ ایدئولوژیک به جهان پایان یافته

کد خبر: ۱۵۴۰۵۹
تاریخ انتشار: ۲۴ تير ۱۳۹۶ - ۰۹:۲۸
چقدر می‌توان به تاریخ اعتماد کرد؟ چگونه می‌توان ایمان پیدا کرد که سندسازی‌ها؛ بنیان روایت تاریخی دروغین را تشکیل نداده باشند تا هویت سیاسی و فرهنگی یا حتی دینی ملتی را هم مخدوش کرده باشند؟ و مخوف‌تر آنکه دروغ‌های تاریخی که شاید بعد از دهه‌ها و حتی قرن‌ها برای جامعه روشن می‌شوند؛ چقدر در جنگ‌ها و نزاع‌هایی که ملت‌ها و جوامع متحمل می‌شوند نقش داشته و دارند؟

هوشنگ ماهرویان (نویسنده و پژوهشگر مسایل تاریخ روشنفکری و سیاسی) در گفت‌وگو با ایلنا به سوالاتی از این دست پاسخ داده است.

مشروح این گفت‌وگو را در ذیل می‌خوانید:

وقتی تحریف و دروغ به معاصر‌ترین نگارش‌های تاریخی راه یافته است؛ در این صورت آیا بازهم می‌توان به تاریخ اعتماد کرد؟ مثلا همین امروز که بیش از ۴۰ سال از حکومت پهلوی نگذشته است؛ می‌گوییم: اسدالله علم یا دروغگویی تمام عیار بوده یا اساسا به فراموشی مبتلا. این جمله برای بسیاری از وقایع و شخصیت‌هایی که امروز به تاریخ پیوسته‌اند، نیز می‌تواند صدق کند. در‌‌‌نهایت دام دروغگویی در تاریخ‌ همواره پهن است و البته در مسیر تاریخ شفاهی گسترده‌تر و پهناور‌تر. در‌‌‌نهایت باید پرسید آیا می‌توان به تاریخ اعتماد کرد و چرا هنوز از تاریخ دم می‌زنیم؟

تاریخ را هر جریان سیاسی، تفکر و ایدئولوژی با نگاه مختص به خود می‌نویسند و می‌توان گفت بخش‌هایی از تاریخ را می‌بیند و پررنگ می‌کند که به نفع خودش است. به عنوان مثال درباره انقلاب اکتبر روسیه که نزدیک به یک قرن از آن می‌گذرد کسی که هنوز طرفدار لنین و.. باشد یک تحلیل ارائه می‌دهد و فرد مخالف جور دیگری از آن می‌نویسد. درباره ترکیه عثمانی هم همین‌طور، کسی که به جنگ‌های عثمانی و عملکرد پادشاهان آن انتقاد دارد یک‌جور تاریخ می‌نویسد و موافقان آن چیز دیگری می‌نویسند. حتی اپوزوسیونی مثل حزب توده هم با توجه به نظر نگارنده‌اش در تاریخ جای داده می‌شود. منِ نوعی؛ اگر بخواهم درباره حزب توده تاریخ بنویسم ذکر می‌کنم که خسرو روزبه، محمد مسعودی که از آن‌ها هم انتقاد می‌کرد را کشت تا هم او را از سر راه بردارند و هم این قتل را به گردن شاه بیندازد.

این مورد یا موضوع قتل حسام لنکرانی را تا زمانی که کیانوری در محاکمات خود آن‌ها را عنوان نکرد نسل ما اطلاعی درباره‌شان نداشت چون جریان محاکمه خود روزبه نیز به‌طور کامل منتشر نشده بود و حزب توده هم این بخش مربوط به قتل مسعود را در آنچه که منتشر می‌کرد، حذف کرده بود. پس ما خسرو رزوبه را یک آدم مبارز و قهرمان می‌شناختیم. یعنی وقتی به تاریخ نگاه می‌کنیم با توجه به جهان‌بینی و دیدگاه‌ها خود آن را روایت می‌کنیم. حتی اگر بخواهیم درباره تاریخ اسپارتاکوس یونان باستان بنویسیم، هر کسی با نگاه خود به این شخصیت می‌پردازد.

در مورد ۲۸ مرداد هم با اینکه مصدق می‌توانست آرام‌تر حرکت کند و دست به انحلال مجلس نزد، من می‌گویم کودتا بوده چون استناد می‌کنم لات‌ها و شعبان‌ها بی‌مخ‌ها به خیابان‌ها ریختند، منتها یک فرد دیگر که طرفدار شاه و آن‌ها بوده از آن به عنوان قیام ۲۸ مرداد نام می‌برد. هرچقدر هم سند و مدرک روی میز باشد، بازهم کسی که مشغول واکاوی و تحلیل تاریخ است با اتکا به دیدگاه خود روایت تاریخی را استخراج می‌کند.

روایات؛ اسناد و مدارک تاریخی همگی شواهد و مدلول‌هایی هستند که به راحتی قابل تحریف و انکار هستند. امروز سندسازی پدیده‌ای رایج در مسایل سیاسی و امنیتی کشورهای کوچک و بزرگ است که در حوزه تاریخ از قضا می‌تواند با دست و دل بازی بیشتری کاربرد داشته باشد. با این تفاسیر  یک جامعه و ملت چگونه باید خود را از افتادن در گرداب دروغ و تلقین‌های تعدادی مورخ دورغگو یا آن‌ها که برای خوشایندِ قدرت کار می‌کنند؛ برهاند؟ چگونه می‌توان بازی‌های سیاسی و امنیتی را از واقعیت‌های تاریخی شناسایی کرد؟

اوبژه تاریخی را نمی‌توان از سوژه‌ای که به آن می‌نگرد؛ جدا کرد و به یک واقعیت محض تاریخی رسید. منِ نوعی؛ وقتی از تاریخ سال‌های ۵۳ و ۵۴ می‌نویسم، می‌گویم که شاه در آن زمان اعلام تک حزبی کرد و نگاه استندادی و تمامیت‌خواه شاه و ساواک را در نظر می‌گیرم ولی آن کسی که طرفدار اوست به این موضوعات توجه نمی‌کند. من دیده‌ام که ساواک و شکنجه‌هایش و فضای خفقان به چه مرحله‌ای رسیده بود که جامعه را به سمت مبارزات رادیکال‌تر کشاند، از آن طرف نگاه می‌کنم گروه‌های رادیکال چگونه به سمت ترور و.. پیش رفتند ولی طرفدار شاه این خفقان و سمپات گروه‌های رادیکال آن ترور‌ها را نگاه نمی‌کند. هرچقدر هم بگوییم تاریخ محض بازهم به آن نمی‌رسیم و هر کس با توجه به نگاه خود تاریخ را می‌نویسد.

از طرف دیگر هرچه به تاریخ شفاهی درست و اصولی توجه کنیم بهتر می‌توانیم به تحلیل و قضاوت درباره تاریخ بپردازیم. مثلا خاطرات "علم" یک نوعی از تاریخ شفاهی است که می‌تواند قضاوت بهتری درباره حکومت پهلوی به خواننده ارائه بدهد.

شما ایدئولوژیک بودن تاریخ‌نگاری را بزرگ‌ترین عارضه و خطر تاریخ‌نگاری می‌دانید یا انتشار بی‌قید و بند و بدون ضابطه کتاب‌های تاریخی را؟

ما دیگر به پایان نگاه ایدئولوژیک به جهان رسیده‌ایم و باید کاری کنیم تا همچون قرن ۱۸ که اسطوره‌زدایی اتفاق افتاد، به زدودن ایدئولوژی بپردازیم تا نگاه ایدئولوژیک به جهان، تاریخ و سیاست و فرهنگ نداشته باشیم. این مسئله هم زمان نیاز دارد چون نسل بعد از شهریور ۲۰ ایران را به تمامی درگیر ایدئولوژی کرد. باید ایدئولوژی‌زدایی کنیم تا نگاه علمی و همراه با شک به جهان داشته باشیم نه نگاه یقینی صرف. ایدئولوژی می‌گوید شناخت من  رونوشت راستین واقعیت است ولی کسی که با شک نگاه می‌کند قبول دارد هر شناخت و نگاهی بخش‌هایی از اوبژه را روشن‌تر و بخش‌های دیگری را در سایه می‌بیند و حتی ممکن است برخی قسمت‌های اوبژه مربوطه را هم نبیند.

نگاهی که نیوتون به جهان دارد با ریاضیات اقلیدسی بخش‌هایی از جهان مادی و کره را به خوبی می‌بیند و هنوز هم اگر بخواهیم یک نقشه ساختمانی بکشیم به‌‌ همان ریاضیات اقلیدسی و مکانیکی- نیوتونی اتکا می‌کنیم. منتها اگر بخواهیم به فضاهای دیگر وارد شویم دیگر ریاضیات ریمانی پاسخگو خواهد بود. در تاریخ‌نویسی هم همین است. شما اگر نگاه بلندمدت به تاریخ داشته باشید یک تحلیل استخراج می‌شود و نگاه کوتاه‌مدت یا طبقاتی و... به تاریخ خروجی متفاوتی خواهد داشت.

اصولا دروغ‌ها چقدر بر سونوشت سیاسی، فرهنگی و حتی دینی جوامع و ملت‌ها تاثیرگذار خواهند بود؟ یعنی می‌توانیم بگویم بخشی از ملت‌های امروزی به نحوی پیشینه سیاسی و فرهنگی خود را بر دروغ بنا کرده‌اند؟

برای اینکه از این آسیب خارج شویم باید تا می‌توانیم اسناد تاریخی خود را در معرض استفاده و تحلیل قرار بدهیم و آن‌ها را منتشر کنیم. ۴۰ سال از پایان حکومت پهلوی می‌گذرد و باید دیگر اسناد مربوط به ساواک و... را باز کرده و تمام آن‌ها در اختیار پژوهشگران قرار بدهیم. البته سازمان اسناد تعدادی از این اسناد را منتشر کرده و امکان دسترسی به آن‌ها نیز فراهم شده است ولی باید اسناد مربوط به آن دوره را باید به صورت کامل در اختیار پژوهشگران تاریخ قرار بدهیم تا ببینند چه بر این مملکت رفته است. باید اسناد تاریخ رضاخان را باز بگذاریم تا مشخص شود او چرا تیمورتاش را می‌کشد و چرا داور خودکشی می‌کند. با اتکا به اسناد است که استبداد آن دوره روشن‌تر می‌شود و اصولا هرچه دسترسی به اسناد راحت‌‌تر باشد و دایره اسناد تاریخی گسترده‌تر باشد جلوی ایدئولوژیک شدن تاریخ را می‌گیرد.

در این صورت است که شناخت درستی از مائو، لنین و وقایعی مثل انقلاب فرهنگی تاریخی یا انقلاب اکتبر به خواننده منتقل می‌شود. وقتی واقعیت‌ها در تاریخ‌نویسی کم‌رنگ باشند، ایدئولوژی‌ها جان می‌گیرند و حکومت می‌کنند. به هرحال این دروغ‌ها در جهت‌گیری اشتباه تفکرات سیاسی اثرگذار است. مطلق‌نگری به تاریخ هم می‌تواند آسیب‌زننده باشد.

وقتی ما می‌گوییم سانسور نباشد و انتشار و دسترسی به اسناد تاریخی آزاد باشد برای همین است که جلوی ایدئولوژیک شدن تاریخ و انتشار دروغ‌های تاریخی گرفته شود. خوشبختانه امروز دیگر فضای مجازی و اینترنت می‌تواند زمینه راحت‌تری برای دسترسی به اسناد تاریخی را فراهم کند و کتاب‌ها و مجلات هم به طور وسیعی منتشر می‌شود. زمان ما یک کتاب درباره نحله فکری چپ هم اگر بود در قطع کوچک و با فونت بسیار ریز که باید با ذره‌بین خوانده می‌شد در دسترس بود که‌‌ همان هم باید با رعایت کامل مسائل امنیتی به دیگری منتقل می‌شد چون داشتن آن کتاب دست‌کم سه سال زندان داشت.

چه رابطه‌ای میان دروغ‌ و جنگ‌ها می‌توان متصور بود؟ آیا این دو بر یکدیگر اثر گذاشته و به نوعی علت و معلول هم شده‌اند یا می‌شوند؟

ما انسان‌ها درست که خود را آگاه می‌دانیم ولی اگر با منطق فرویدی نگاه کنیم هر انسانی یک ناخودآگاهی دارد که بسیاری از حرکت‌های او را تعیین می‌کند. ناخودآگاه جمعی هم که یونگ می‌گوید در وقایع تاریخی نقش دارند. به نظرم انقلاب اکتبر قبل از اینکه انقلاب کارگری و پروتارلیا باشد، رو آمدن ضمیر ناخودآگاه جمعی روس‌ها بود که در آروزی امپراطوری تزاری است. امروز هم اردوغان که بعد از سال‌ها تلاش برای ورود به اتحادیه اروپا و تحقق دموکراسی در ترکیه با جان گرفتن ضمیرناخوآگاهی که می‌خواهد امپراطوری عثمانی را زنده کند مسیری جدید را طی می‌کند. هرچقدر آگاهی تاریخی، خواندن و دسترسی به اطلاعات تاریخی درست بالا‌تر برود دیگر همین ناخودآگاه جمعی هم بر ملت‌ها چیره نمی‌شود و حتی هیتلر هم اگر دوباره روی کار بیاید دیگر همراهی نخواهد داشت. یعنی باید تا می‌توان بدون سانسور اطلاعات تاریخی را در دسترس جامعه و ملت‌ها گذاشت تا به جای ناخودآگاه جمعی با اتکا به واقعیت‌ها عمل کنند.

پربیننده ترین ها