بیشترِ خیانتها عاطفیاند
دلیل اصلی طلاقها مسئله اقتصادی نیست،عدم مهر ورزی است
خانم درخشنده سراغ طلاق عاطفی را باید یا در میان زوجهای سنتی گرفت یا زوجهای پر از تضاد و از پا افتاده و غمگین. هریک از وضعیتهای اخیر دامنه فراوانی گستردهای در ایران دارند. جرقه ابتدایی فیلمنامه این فیلم چگونه شکل گرفت. قطعا شما برای ساخت این فیلم پژوهش اولیهای درباره آمار طلاق عاطفی در خانوادههای ایرانی و کیفیت زوجهایی که به این بحران گرفتارند، داشتهاید. درباره نتایج پژوهش خود برایمان بگویید. اگر آماری هم در دست دارید؛ بفرمایید؟
جرقه این فیلم زمانی در ذهنم زده شد که روزی یک خانم 65 ساله همراه با دفترچه خاطراتش به دفترم آمد. این خانم سه فرزند داشت که همهشان به مراتب بالای علمی رسیده بودند و هرکدام دارای جایگاه اجتماعی خوبی بودند. همچنین از لحاظ رفاهی نیز در وضعیت بسیار خوبی بودند اما او ناگهان در 65 سالگی متوجه شده بود که نمیداند با زندگی خود چه کرده است و معتقد بود هیچ محبتی در زندگی ندیده و بیشتر وقت خود را صرف فرزندان و همسر خود کرده است اما از طرف مقابل محبت لازم را ندیده است.
این داستان واقعی باعث شد تا من درباره خانوادههایی که چنین مشکلاتی دارند تحقیق کنم و با مراجعه به دادگاهها و همچنین صحبت با خانوادههای مختلف اعم از سنتی و مدرن به این نتیجه رسیدم که بیش از 70 درصد آنها مشکلاتی شبیه به آنچه در زیر سقف دودی نشان دادهام، دارند.
آنچه در فیلم وجود دارد از مساله اختلاف بالاتر است. بحث عشق ورزی و مهرورزی در خانوادههای ما بسیار کم شده است. درواقع ما از دوران کودکی یاد نمیگیریم که چگونه به یکدیگر محبت کنیم و هیچ الگویی در این زمینه در زندگی نداریم و طبیعی است که نمیتوانیم آن را به نسل بعد منتقل کنیم. من در پژوهشها به این نتیجه رسیدم که بیشتر از 80 درصد طلاقهایی که رخ میدهد به دلیل ضعف ارتباطات بین زن و شوهر در خانواده و عدم مهرورزی و گفتوگو و دیالوگ بین زوجین است و مسائلی همچون مشکلات اقتصادی به عنوان دلایل بعدی مطرح میشود اما متاسفانه چه در دادگاهها و چه در فضاهای عمومی درباره این دلیل اصلی هیچگاه به صورت صریح و روشن صحبت نمیشود.
زنان بیشترین آسیب را در طلاق عاطفی می بینند
در خانوادهای که اصل مهرورزی وجود ندارد چه کسی بیشتر از همه آسیب میبیند؟ زن؟
خانوادههایی که دچار طلاق عاطفی هستند به صورت رسمی و قانونی همچنان عنوان خانواده را دارند اما انگار افرادی هستند که فقط زیر یک سقف درکنار هم بسته شدهاند. آنها شاید حتی از لحاظ مالی در رفاه باشند اما باهم زندگی نمیکنند و از مهر و محبت خبری در این خانوادهها نیست.
براساس پژوهشهای ما؛ در چنین خانوادههایی بیشترین افرادی که متضرر میشوند زنان هستند زیرا وقتی یک زن وارد خانوادهای میشود و سپس صاحب بچه میشود تمام وقت و زندگی خود را صرف بچهها میکند. اما ناگهان بعد از سالها متوجه میشود به هیچکدام از آرزوهای خود نرسیده است. البته این مشکل ازطرف مردان نیز وجود دارد. یکی از مشکلات خانوادههای ما این است که وقتی فرزندی وارد خانوادهای میشود پدر خانواده بیش از 90 درصد از توجه و نگرانی خود را به فرزند خانواده اختصاص میدهد و انگار مادر خانواده از یاد میرود.
بیشتر افراد در قبال خطراتی که فضای مجازی برای خانواده ها ایجاد میکند مسلح نیستند
در اینصورت فرهاد اصلانی در فیلم گناه بزرگی ندارد زیرا یاد نگرفته مهر بورزد به همین دلیل خودش هم نمیتواند به دیگران مهر بورزد؟
نمیخواهم بگویم که او بیگناه است اما صددرصد تقصیر نیز گردن وی نیست زیرا نه تنها نیاموخته که چگونه به دیگران محبت کند بلکه این دیگران هستند که برای او تصمیم گرفتهاند و به او گفتهاند مثلاً باید با فلانی ازدواج کنی و او همواره تسلیم شده است. نمونه این آدمها در جامعه بسیار هستند.
بحران طلاق از نوع عاطفی یا فیزیکیاش از نبود رضایت شکل میگیرد. امروز قریب به اکثریت افراد ایرانی دنبال گمشدهای هستند که آن را میتوان رضایت از زندگی به طور عام و رضایت از زندگی مشترک در خانوادهها به طور خاص تلقی کرد. هر دو هم به یک نیتجه منجر میشوند: ایجاد فاصله فیزیکی و عاطفی میان افراد جامعه. فیلم شما هم هر نو موضوع را در زندگی پسر خانواده و پدر و مادر او طرح میکند. جامعه بیرونی در بروز این عدم رضایت چه اندازه دخیل است؟ تا وقتی سیاستگذاران امروز جامعه فکری برای ایجاد فضای رضایتمندی نکنند اوضاع به همین منوال خواهد بود. ارزیابی شما از فضای حاکم بر جامعه چیست و تاثیر آن را بر زندگی خانوادههای ایرانی چگونه ارزیابی میکنید؟
امروز با گسترش تکنولوژی ارتباطات آدمها با یکدیگر به نوعی راحتتر شده است و ما بهتر میتوانیم دوستان و آشنایان خود را پیدا کنیم اما رابطه فیزیکی و چهره به چهره کمتر شده است. از طرف دیگر فضای مجازی دائم بر روی ذهن و تفکر افراد تاثیر میگذارد و به نوعی موقعیتهای بیرونی کاملا بر زندگی داخلی تاثیر گذاشته است. البته همه این فضای مجازی و اطلاعاتی که در این فضا وجود دارد بد نیست اما من در تحقیقات متوجه شدم بیشتر افراد در قبال خطراتی که فضای مجازی ایجاد میکند، مسلح نیستند و وقتی مشکلی در درون خانواده به وجود میآید و اختلاف نظری رخ میدهد، فضای مجازی و شبکههای ماهوارهای با دادن راهکارهای غلط بیشتر به افزایش اختلافات دامن میزنند. کاری که تمامی شبکههای ماهوارهای و فضای مجازی به صورت غیرمستقیم انجام میدهند در ذیل عنوان آموزش تعریف میشوند امری که متاسفانه در کشور جدی گرفته نمیشود و بسیاری از ما در هیچکدام از فضاهایی که در آن قرار میگیریم مانند مدرسه، دانشگاه، صداوسیما، آموزش درست نمیبینیم و هیچ مهارتی را برای زندگی یاد نمیگیریم.
یکی از مشکلات بیشتر خانوادههای ایرانی فضای خانه است یعنی خانهها هستند که افراد را فراری میدهند و افراد حسی که باید نسبت به خانه خود داشته باشند را ندارند. حاکمیت جو سرد، بیروح و سکوت خالی از شور و نشاط در خانه، نبود حس امنیت و آرامش، تمایل به گذران اوقات در بیرون از خانه و همراه با دوستان، تمایل به استفاده از موادمخدر، ارتباطهای ناسالم و نامشروع و انجام کارهای خلاف و غیرعرف همه و همه افسردگی در خانه را به دنبال دارند. ما ایرانیها حتی نیاموختهایم که در خانه مرتب و شیک لباس بپوشیم و در زمان خوردن آدابی را که در حضور دیگران رعایت میکنیم، رعایت کنیم. ما الگوهای مناسبی در درون خانه نداریم و ریا را از همان درون خانه یاد میگیریم. میآموزیم در زمان تنهایی یک جوز غذا بخوریم و لباس بپوشیم و در حضور دیگران نوعی دیگر. تعریف مشاوران و روانپزشکان از تعریف خانههای ایرانی چیست و آن را چگونه ترسیم میکنند؟
تعریف خانواده در همه جای دنیا از گذشته تا امروز یکسان بوده و خانواده استاندارد از یک زن یک مرد و یک فرزند تشکیل میشود. آنچه باعث تفاوت خانوادهها در همه جای دنیا میشود نوع رفتاری است که افراد در درون یک خانواده انجام میدهند. گاهی ما در داخل کشور خانوادهای را میبنیم که براساس شناسنامه ایرانی هستند اما از لحاظ هویتی و درونی ایرانی نیستند و گاهی در خارج از کشور خانوادههایی را میبینیم که سالهاست در دورن فرهنگ دیگری زندگی میکنند اما هویت ایرانی خود را حفظ کردهاند.
مشکلی که در بیشتر خانوادههای ایرانی وجود دارد و ما در تحقیقات خود به آن رسیدیم؛ این است که متاسفانه رابطهای دوطرفه و گرم بین اکثر پدر و مادرها با فرزندان وجود ندارد. زمانی که در ساخت فیلم قبلیام "هیس دخترها فریاد نمیزنند" تحقیق میکردم، به این نتیجه رسیدم که بسیاری از مشکلات اجتماعی و بزهکاریهایی که وجود دارد به دلیل آن است که فرزند در مرحله اول آن مشکل یا بزه را با خانواده مطرح نکرده و دلیل آن این بوده که فضایی برای مطرح کردن چنین مسائلی در خانواده فراهم نیست. در گذشته وقتی فرزندی به مدرسه میرفت بعد از بازگشت به خانه مادر و یا پدر خانواده با یک ترفند تمام اتفاقاتی که برای فرزندشان در مدرسه و در راه برگشت رخ داده است را میپرسیدند اما در وضعیت فعلی فرد از مدرسه به خانه بازمیگردد و مستقیم به اتاقش میرود و زمانی پدر و مادر از ماجرا خبردار می شوند که حادثهای رخ داده است. از طرفی دیگر فرزند میترسد اگر مسئله را تعریف کند بهجای آنکه از او دفاع کنند خود او را متهم داستان میدانند.
مشکلی دیگری که در خانواده ایرانی وجود دارد این است که فرد وقتی به سن جوانی میرسد و کمی شور و شر جوانی او زیاد میشود خانواده تصور میکند برای حل کردن مشکلات این جوان باید برای او زن بگیرند درحالیکه این کار اشتباه است زیرا این فرد هنوز مسئولیتپذیری را قبول نکرده و با این ازدواج سلسله اشتباهات در خانوادههای ایرانی ادامه پیدا میکند. نتیجه چنین تصمیماتی این میشود که یک پدر بعد از آنکه صاحب هشت فرزند میشود چون نمیتواند مسئولیت خود را ایفا کند از خانه میرود و بعد از سالها که متوجه میشود فرزندانش با همه مشکلات به جایگاه شغلی و اجتماعی خوبی رسیدهاند، به خانواده بازمیگردد و ما نیز آن فرد را در یک برنامه تلویزیونی دعوت میکنیم و تطهیر میکنیم و او را به عنوان یک الگوی مثبت معرفی میکنیم.
تلویزیون در دسترسترین رسانه برای آموزش است
نکتهای که شما اشاره کردید به یکی ازبرنامههای تلویزیونی مربوط میشد یعنی معتقدید صداوسیما نه تنها براساس درست آموزش نمیدهد بلکه وارونه نیز حرکت میکند؟
وقتی ما به چنین موضوعاتی درتلویزیون میپردازیم باید ندامت و شرمندگی افراد بیشتر دیده شود و مشخص شود تصمیمی که یک پدر در یک دورهای گرفته چه تاثیر منفی تا سالها روی اطرافیان و حتی جامعه او گذاشته است. درست نیست که یک پدر با همه مشکلاتی که وجود دارد خانوادهاش را رها کند و برود. همه ما از راهکارهای مشخصی همچون مدرسه، دانشگاه، محیط پیرامونی و تلویزیون آموزشهای لازم را کسب میکنیم و دراین میان تلویزیون در دسترسترین رسانه برای آموزش است.
میدانیم که طلاق عاطفی، فشار زیادی به خانواده و طرف مقابل و نیز فرزندان وارد میکند و افسردگی، اضطراب و پریشانی اولین و بارزترین آثار آن هستند که تا سستی بنیان خانوداده و خیانت پیش میرود. پژوهشهای شما از آمار خیانت و روند انجام آن در خانوادهها چه حقایقی را نشان میدهد؟ در ضمن نسبت خیانت در خانوادههای سنتی و امروزی چگونه قابل ارزیابی هستند؟
ابتدا باید بگویم که در فیلم زیر سقف دودی اصلاً بحث خیانت را مطرح نکردم بلکه نشان دادهام که مرد خانواده به دنبال یک مامن عاطفی است و در این راه دختری را پیدا میکند که او نیز به دنبال یک مامن عاطفی است. بسیاری از اتفاقاتی که ما در زندگیهای خانوادگی و جامعه به عنوان خیانت تعریف میکنیم در واقع دلایلی کاملاً عاطفی دارد. یعنی اگر زن و مرد آن نیازی که از لحاظ عاطفی و یا سایر نیازها دارند را از یکدیگر به دست بیاورند، هرگز وارد رابطه با فرد دیگری نمیشوند و این مسئله تقریباً در همه خانوادههای سنتی و مدرن براساس تحقیقات ما وجود دارد.
رابطه موازی خارج از ازدواج در زوجها خطرناک تر از خیانت بر اساس تعریف سنتی است
اما بهرام (فرهاد اصلانی) ابتدا رابطه خود با همسر قبلیاش را قطع نمیکند تا سراغ فرد دیگری برود.
اصلانی در این فیلم یک همسر و یک فرزند دارد که تمام امکانات را برای آنها فراهم کرد و یک تعلق خاطر نیز دارد و این تعلق خاطر مانند یک نخ او را به فرزندش متصل کرده است و نمیخواهد آنها را رها کند زیرا به عنوان پدر یک مسئولیتی در قبال فرزندی که به وجود آورده، دارد اما رابطه محبتآمیزی بین آنها وجود ندارد و نیاز عاطفی مرد در این خانواده برآورده نمیشود.
ما در تحقیقات خود متوجه شدیم یک نوع رابطه به عنوان روابط موازی در بین بسیاری از زوجها به وجود آمده است. این رابطه موازی هم درباره زنها و هم در رابطه با مردان وجود دارد و از یک گفتوگوی تلفنی شروع میشود و تا روابط دیگر ادامه پیدا میکند. به نظر من، روابط موازی بسیار خطرناکتر از آن چیزی است که ما در تفکر سنتی به نام خیانت میشناسیم. البته نمیخواهم بگویم اینکه رفتار اصلانی به صورت کلی درست است بلکه میخواهم بگویم قبل از آنکه فقط به نوع رابطه وی در خارج از ازدواج توجه کنیم، به دلایل این اتفاق نیز نگاه کنیم.
شما یک فیلمساز مستقل هستید و به مسائل اجتماعی که درد جامعه است همیشه توجه داشتید اما به نظر میرسد هنوز ساختار فرهنگی از اینگونه فیلمها استقبال نمیکند.
من خودم را فیلمسازی مستقل و اجتماعی میدانم و هیچوقت برای ساخت فیلم بعدی فکر نکردهام و این داستانهای جامعه و مردم بوده است که مرا به سمت ساخت یک فیلم جدید هدایت کرده. خوشحالم که بعد از پایان ساخت نیز مردم از آن استقبال میکنند. البته همیشه برای من تامین سرمایه به عنوان یک فیلمساز مستقل سخت بوده است. در بخش تبلیغات نیز با وجود آنکه شهرداری امکانات تبلیغاتی زیادی دارد اما به ما بیلبورد و تابلوی شهری اختصاص پیدا نکرد و یک ماه پیش نامهنگاری کردیم و حتی به معاونت امور زنان نیز نامه نوشتیم اما هنوز شهرداری به ما جوابی نداده است. فقط صداوسیما حدود 250 نوبت پخش آگهی رایگان به فیلم زیرسقف دودی اختصاص داده که به همه فیلمها این میزان آگهی رایگان تعلق میگیرد. درحالیکه صداوسیما در شرایط فعلی باید بیشتر سینماها را تبلیغ کند.