در گفتگوی تفصیلی با عضو هیئت علمی مرکز مطالعات زن و خانواده مطرح شد؛
بازگشت به سبک زندگی دینی؛ راه عبور از معضل افسردگی
عضو هیئت علمی مرکز مطالعات زن و خانواده با تاکید بر این که بازگشت به سبک زندگی دینی، راه عبور از معضل افسردگی است، گفت: کلید درمان بسیاری از افسردگی های امروزی، اصلاح نگاه افراد به دنیا و زندگی دنیوی است.
به گزارش سرویس صدای حوزه پایگاه خبری صدای ایران چندی پیش از سوی وزیر بهداشت اعلام شد که حدود 12 درصد ایرانیان دچار بیماری افسردگی هستند. با توجه به این که در سال های اخیر هشدارهای جدی از سوی مسئولان و کارشناسان در این رابطه داده شده و اثرات مخربی که افسردگی بر سبک زندگی افراد می گذارد، با حجت الاسلام و المسلمین عباس آینهچی، عضو هیئت علمی مرکز مطالعات زن و خانواده و نیز عضو انجمن روان شناسی اسلامی حوزه علمیه قم به گفتگو پرداخته و نظر و دیدگاه وی را به صورت مبسوط در خصوص چرایی شکل گیری افسردگی و تشدید آن و به خصوص راهکارهای مقابله با آن جویا شده ایم.
ضمن تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، برای شروع بحث بفرمایید که اساساً افسردگی به چه معناست و چه عوامل در تشدید آن موثر هستند؟!
افسردگی از جمله اختلالات روانی است که با خلق ناخوش، از دست دادن لذت یا رغبت، مشکلاتی در خواب و خوراک، کاهش تمرکز و فقدان انرژی شناسایی میشود و موجب كاهش فعاليتهاي فرد شده و او انگيزه لازم برای انجام بسياري از كارها را از دست ميدهد.
قبل از هر چیز لازم است ما برای مقابله درست و منطقی و علمی با این پدیده یک آسیب شناسی دقیقی از مساله داشته باشیم. واز نگاه غیرعلمی و غیرکارشناسانه به موضوع پرهیز کنیم.
برای مقابله با افسردگی طبعاً باید به عوامل و مسایل متعددی توجه داشت؛این عوامل می تواند از بُعد زیستی، اجتماعی و روانی مطرح باشد، نکته مهمی که باید به آن توجه جدی داشته باشیم این است که می بایست متناسب با مخاطبین مختلف ، به وضع مناطق مختلف زندگی و فرهنگ عنایت داشته باشیم و از این طریق با عوامل مختلفی که باعث ایجاد این اختلال می شود به خوبی آشنا شویم، چه آن که شناخت و اشراف درست ، گام اول برای حل مشکل است.
اهمیت بحث فرهنگی و جغرافیایی از آن روست که بدانیم ممکن است در منطقه ای یک عاملی باعث ایجاد و افزایش افسردگی شود اما همان عامل در منطقه دیگر عامل افسردگی نشود به عنوان مثال چه بسا عاملی در تهران می تواند باعث افسردگی باشد در یکی از استان های مرزی برعکس عامل دیگری این وضع را ایجاد کند بنابراین بُعد فرهنگی و جغرافیایی عامل مهمی است.
ممکن است فردی بر اساس مبانی زیستی و عوامل بیولوژیک دچار افسردگی شود و حال آن که شخص دیگر عمدتاً بر اثر عوامل اجتماعی به این مشکل دچار گردد، بنابر این عوامل متعدد هستند و هر کدام ممکن است بر یکسری افراد ، تاثیر حداکثری یا حداقلی داشته باشند.
اشاره درستی داشتید به عامل جغرافیایی و زیستی ؛ سوال بنده این است که از این منظر چگونه باید با شیوع افسردگی در جامعه مقابله کرد؟!
ببینید ما برای این که بخواهیم یک برنامه ریزی درست برای مقابله با پدیده افسردگی داشته باشیم باید قبل از هر چیز یک رصد و پایش درستی داشته باشیم تا بتوانیم متناسب با اقشار مختلف و مناطق جغرافیایی تشخیص درستی بدهیم که افسردگی در قبال هر کدام از اقشار و مناطق مختلف از چه ناحیه و چه عاملی بیشتر خود را نشان می دهد.
وقتی به این نقطه بر اساس یک برنامه ریزی علمی و کارِ کارشناسی رسیدیم طبعاً در گام بعدی می توانیم به یک نقشه راهی دست یابیم که براین اساس بدانیم باید چکار کنیم تا از اثرات نامطلوب افسردگی در جامعه بکاهیم.
از منظر آموزه های دینی چگونه می توان به درمان یا دست کم کاهش اثرات نامطلوب افسردگی در زندگی افراد کمک کرد؟
به بحث بسیار مهمی اشاره کردید چرا که اساساً تقویت آموزه های دینی و باورهای اعتقادی بسیار در جهت پیشگیری از این قبیل اختلال های روانی و بعد در مرحله درمان تاثیرگذار است به خصوص از حیث معنا و مفهوم زندگی که اگر انسان ها هدف از خلقت و زندگی در این دنیا را بر اساس آموزه های اسلامی و نگاه قرآنی به خوبی بازشناسند ، با مشکلات زندگی و تنش ها در این دنیا بسیار بهتر مواجه می شوند.
در زمینه درک معنا و مفهوم زندگی و نیز سبک زندگی در دهه های اخیر ما با تغییرات چشمگیری روبرو بوده ایم و این در حالی است که اگر در این باره به آموزه های دینی رجوع کنیم، متوجه می شویم که اساساً بسیاری از آموزههای دینی به تبیین هدف از زندگی در این دنیا و نیز سبک زندگی پرداختهاند.
در واقع در رابطه با معنای زندگی ما باید به آموزه های اسلامی مراجعه کنیم و معنایی که از این طریق دریافت می کنیم را باید به بدنه جامعه منتقل کنیم تا انشاالله نوع نگرش مردم نسبت به معنای زندگی بر اساس آموزه های دینی اصلاح و تغییر یابد. در این صورت در مدیریت این پدیده می توانیم موفق عمل کنیم.
یعنی از نگاه شما با تحول در درک و فهم مردم از معنای زندگی ما شاهد بهبود سبک زندگی خواهیم بود و این تغییر در سبک زندگی در راستای مقابله با مباحثی از جمله افسردگی در جامعه بسیار موثر است؟!
بله دقیقاً . متاسفانه معنای زندگی و سبک زندگی در این سال ها تغییرات چشمگیری داشته است به عنوان مثال حرکت به سمت مادی گرایی، رفاه طلبی، اصالت دنیا سوق پیدا کرده در حالی که ما وقتی به آموزه های دینی مراجعه می کنیم مشاهده می کنیم روایاتی داریم که ما را به سمت زهد، قناعت و پرهیز از سبقت در دنیاطلبی سوق داده و ما را برحذر می دارد از دنیا طلبی و دنیاگرایی که بخواهیم بنده دنیا باشیم
پیامبر اکرم(ص) می فرماید: "برای دنیا فرزندانی است و برای آخرت فرزندانی. شما بکوشید که فرزندان آخرت باشید نه فرزندان دنیا"
آموزه های دینی از این حیث ما را به سمت آخرت طلبی سوق می دهد؛ البته این جا لازم است که بنده نکته ای بگویم و آن هم این که معنای این حرف این نیست که ما اصلاً توجهی به دنیا نداشته باشیم بلکه مراد این است که نگاه ابزاری به دنیا داشته باشیم نه این که دنیا به هدف ما تبدیل شود.
اگر معنای زندگی صرفاً دنیوی شد ، طبیعتاً اگر اندکی زندگی دنیایی ما تحت تاثیر عواملی قرار بگیرد ما را بی قرار کرده و آسیب جدی به ما وارد می سازد.
خوشبختانه دست ما در این رابطه پر است و معارف عمیقی از اهل بیت(ع) داریم که اگر به آن ها توجه کرده و در بدنه جامعه تزریق کنیم و نگرش جامعه را به سمت این آموزه ها ببریم قطعاً تاثیر بسزایی خواهد داشت.
در ادامه فرمایش شما به نظر می رسد که تاکید بزرگان دینی ما بر اصل قناعت هم ناظر به همین موضوع است چه آن که با وجود قناعت در زندگی بسیاری از آن بی قراری های دنیوی که شما هم بدان اشاره داشتید رخ نمی دهد یا در سطح بسیار نازلی وجود خواهد داشت
همین طور است ، عرض کردم به هر حال قناعت مولفه بسیار مهمی است که می توان در سایه آن به سبک زندگی اسلامی نزدیک و نزدیک تر شد و از این طریق به درمان بسیاری از مباحثی که در نهایت منجر به افسردگی می شود، کمک کرد.
ما متاسفانه مشاهده می کنیم که جامعه ما به سمتی در حرکت است که قناعت که در گذشته یک مفهوم ارزشمند بوده، الان در بسیاری از فرهنگ ها و خُرده فرهنگ ها به دست فراموشی سپرده شده است و از آن سو افراد به سمت حرص و دنیاطلبی و تجملگرایی گرایش پیدا کرده اند.
این در حالی است که در روایات به صورت موکد داریم که حرص زدن باعث می شود که آسایش و راحتی انسان از بین برود و اساساً راحتی و آسایش به معنای واقعی با حرص قابل جمع نیست.
از سویی دیگر کسی که قانع باشد این قناعت باعث باصفاشدن زندگی او می شود.
روایتی از امام صادق(ع) داریم که حضرت می فرماید:" قانع باش به آن مقداری که خدای متعال تقدیر کرده است برای تو "
روایتی دیگر است که امام علی (ع) می فرماید:" انسان حریص هیچ گاه در حال استراحت دیده نمی شود."
در جای دیگری امام صادق (ع) می فرماید:" انسان حریص از دو خصلت محروم می شود که وقتی از این دو خصلت محروم می شود دو پیامد مهم دارد؛ آن دو خصلت قناعت و رضایت است."
در واقع وقتی فرد از قناعت دور شود ، لازمه اش بر اساس این روایت این است که آسایش را از دست می دهد. همچنین وقتی رضایت را از دست بدهد، یقینش را از دست می دهد به این معنا که دیگر به خدای متعال اعتماد و توکل ندارد و دیگر به تقدیر الهی راضی نیست.
طبیعی است که وقتی چنین اتفاقی بیفتد ، آسایش از بین برود و اعتماد و توکل بر خدا از میان ببرد، در این شرایط است که فرد از نظر سلامت روان مورد تهدید جدی قرار می گیرد و چه بسا در برخورد با مشکلات و مسایل دنیوی به معضل افسردگی دچار گردد.
یک مساله دیگری که به نظر می رسد به ویژه در سال های اخیر زیاد در بین بسیاری از خانواده های ایرانی مشاهده می شود، بحث چشم هم چشمی ها و مقایسه کردن های خود با دیگران است. به نظر شما خود این مساله چقدر می تواند در ایجاد و گسترش افسردگی در بین افراد تاثیرگذار باشد؟!
چیزی که الان مشاهده می کنیم این است که خانواده ها و بسیاری از افراد جامعه دچار مشکلات جدی به خاطر همین مقایسه کردن ها در زندگی، آن هم در امور مادی و دنیوی اش شده اند.
وقتی بررسی کرده و پای صحبت های افراد می نشینیم متوجه می شویم که در حال مقایسه با دیگرانی هستند که امکانات مالی بالاتر و رفاه افزون تری دارند. خود را در مسایل دنیوی با افراد بالاتر از خود مقایسه می کنند و وقتی این نگاه باشد طبعاً احساس رضایت و شادابی تا حدود زیادی از بین می رود.
در آیه 131 سوره مبارکه طاها ، خدای متعال می فرماید: "ای رسول ما هیچ گاه به آن متاع قلیلی که به دیگران داده ایم که جلوه ای از حیات دنیایی است، چشم ندوز و چشم آرزو و تمنا که به دیگران داده ایم نداشته باش و رزق خدای تو بسیار بهتر و پاینده تر است"
معنا و مفهوم این آیه شریفه این است که انسان باید به آن چه که خدا روزی او کرده قانع باشد و چشم خود را به امکاناتی که به دیگران داده شده ، ندوزد.
در جامعه ما چشم و هم چشمی ها و نگاه به بالاتر از خودمان متاسفانه وجود دارد به طوری که معمولاً اگر به افرادی که از حیث امکانات مالی از ما پایین تر هستند نگاه کنیم رضایت و شادمانی داریم اما برعکس رضایت و شادمانی دیگر مطرح نیست.
صحبت بنده این است که بر اساس آموزه های دینی، اگر دنیا بشود همه هم و غم ما، این مساله باعث می شود که دچار حرص شده و گوهر قناعت را از دست بدهیم و آن وقت در یک مسابقه ای قرار می گیریم که دائماً در مال اندوزی و رفاه بیشتر می اُفتیم و چشممان به این مسایل است . این ها هم به مرور باعث اختلالات روانی و از بین رفتن آرامش در زندگی افراد می شود و یکی از نتایج آن افسردگی است که الان متاسفانه در بین بخشی از جامعه ما به طور مشهود وجود دارد البته در لایه ها و شدت های مختلف.
ضمن تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، برای شروع بحث بفرمایید که اساساً افسردگی به چه معناست و چه عوامل در تشدید آن موثر هستند؟!
افسردگی از جمله اختلالات روانی است که با خلق ناخوش، از دست دادن لذت یا رغبت، مشکلاتی در خواب و خوراک، کاهش تمرکز و فقدان انرژی شناسایی میشود و موجب كاهش فعاليتهاي فرد شده و او انگيزه لازم برای انجام بسياري از كارها را از دست ميدهد.
قبل از هر چیز لازم است ما برای مقابله درست و منطقی و علمی با این پدیده یک آسیب شناسی دقیقی از مساله داشته باشیم. واز نگاه غیرعلمی و غیرکارشناسانه به موضوع پرهیز کنیم.
برای مقابله با افسردگی طبعاً باید به عوامل و مسایل متعددی توجه داشت؛این عوامل می تواند از بُعد زیستی، اجتماعی و روانی مطرح باشد، نکته مهمی که باید به آن توجه جدی داشته باشیم این است که می بایست متناسب با مخاطبین مختلف ، به وضع مناطق مختلف زندگی و فرهنگ عنایت داشته باشیم و از این طریق با عوامل مختلفی که باعث ایجاد این اختلال می شود به خوبی آشنا شویم، چه آن که شناخت و اشراف درست ، گام اول برای حل مشکل است.
اهمیت بحث فرهنگی و جغرافیایی از آن روست که بدانیم ممکن است در منطقه ای یک عاملی باعث ایجاد و افزایش افسردگی شود اما همان عامل در منطقه دیگر عامل افسردگی نشود به عنوان مثال چه بسا عاملی در تهران می تواند باعث افسردگی باشد در یکی از استان های مرزی برعکس عامل دیگری این وضع را ایجاد کند بنابراین بُعد فرهنگی و جغرافیایی عامل مهمی است.
ممکن است فردی بر اساس مبانی زیستی و عوامل بیولوژیک دچار افسردگی شود و حال آن که شخص دیگر عمدتاً بر اثر عوامل اجتماعی به این مشکل دچار گردد، بنابر این عوامل متعدد هستند و هر کدام ممکن است بر یکسری افراد ، تاثیر حداکثری یا حداقلی داشته باشند.
اشاره درستی داشتید به عامل جغرافیایی و زیستی ؛ سوال بنده این است که از این منظر چگونه باید با شیوع افسردگی در جامعه مقابله کرد؟!
ببینید ما برای این که بخواهیم یک برنامه ریزی درست برای مقابله با پدیده افسردگی داشته باشیم باید قبل از هر چیز یک رصد و پایش درستی داشته باشیم تا بتوانیم متناسب با اقشار مختلف و مناطق جغرافیایی تشخیص درستی بدهیم که افسردگی در قبال هر کدام از اقشار و مناطق مختلف از چه ناحیه و چه عاملی بیشتر خود را نشان می دهد.
وقتی به این نقطه بر اساس یک برنامه ریزی علمی و کارِ کارشناسی رسیدیم طبعاً در گام بعدی می توانیم به یک نقشه راهی دست یابیم که براین اساس بدانیم باید چکار کنیم تا از اثرات نامطلوب افسردگی در جامعه بکاهیم.
از منظر آموزه های دینی چگونه می توان به درمان یا دست کم کاهش اثرات نامطلوب افسردگی در زندگی افراد کمک کرد؟
به بحث بسیار مهمی اشاره کردید چرا که اساساً تقویت آموزه های دینی و باورهای اعتقادی بسیار در جهت پیشگیری از این قبیل اختلال های روانی و بعد در مرحله درمان تاثیرگذار است به خصوص از حیث معنا و مفهوم زندگی که اگر انسان ها هدف از خلقت و زندگی در این دنیا را بر اساس آموزه های اسلامی و نگاه قرآنی به خوبی بازشناسند ، با مشکلات زندگی و تنش ها در این دنیا بسیار بهتر مواجه می شوند.
در زمینه درک معنا و مفهوم زندگی و نیز سبک زندگی در دهه های اخیر ما با تغییرات چشمگیری روبرو بوده ایم و این در حالی است که اگر در این باره به آموزه های دینی رجوع کنیم، متوجه می شویم که اساساً بسیاری از آموزههای دینی به تبیین هدف از زندگی در این دنیا و نیز سبک زندگی پرداختهاند.
در واقع در رابطه با معنای زندگی ما باید به آموزه های اسلامی مراجعه کنیم و معنایی که از این طریق دریافت می کنیم را باید به بدنه جامعه منتقل کنیم تا انشاالله نوع نگرش مردم نسبت به معنای زندگی بر اساس آموزه های دینی اصلاح و تغییر یابد. در این صورت در مدیریت این پدیده می توانیم موفق عمل کنیم.
یعنی از نگاه شما با تحول در درک و فهم مردم از معنای زندگی ما شاهد بهبود سبک زندگی خواهیم بود و این تغییر در سبک زندگی در راستای مقابله با مباحثی از جمله افسردگی در جامعه بسیار موثر است؟!
بله دقیقاً . متاسفانه معنای زندگی و سبک زندگی در این سال ها تغییرات چشمگیری داشته است به عنوان مثال حرکت به سمت مادی گرایی، رفاه طلبی، اصالت دنیا سوق پیدا کرده در حالی که ما وقتی به آموزه های دینی مراجعه می کنیم مشاهده می کنیم روایاتی داریم که ما را به سمت زهد، قناعت و پرهیز از سبقت در دنیاطلبی سوق داده و ما را برحذر می دارد از دنیا طلبی و دنیاگرایی که بخواهیم بنده دنیا باشیم
پیامبر اکرم(ص) می فرماید: "برای دنیا فرزندانی است و برای آخرت فرزندانی. شما بکوشید که فرزندان آخرت باشید نه فرزندان دنیا"
آموزه های دینی از این حیث ما را به سمت آخرت طلبی سوق می دهد؛ البته این جا لازم است که بنده نکته ای بگویم و آن هم این که معنای این حرف این نیست که ما اصلاً توجهی به دنیا نداشته باشیم بلکه مراد این است که نگاه ابزاری به دنیا داشته باشیم نه این که دنیا به هدف ما تبدیل شود.
اگر معنای زندگی صرفاً دنیوی شد ، طبیعتاً اگر اندکی زندگی دنیایی ما تحت تاثیر عواملی قرار بگیرد ما را بی قرار کرده و آسیب جدی به ما وارد می سازد.
خوشبختانه دست ما در این رابطه پر است و معارف عمیقی از اهل بیت(ع) داریم که اگر به آن ها توجه کرده و در بدنه جامعه تزریق کنیم و نگرش جامعه را به سمت این آموزه ها ببریم قطعاً تاثیر بسزایی خواهد داشت.
در ادامه فرمایش شما به نظر می رسد که تاکید بزرگان دینی ما بر اصل قناعت هم ناظر به همین موضوع است چه آن که با وجود قناعت در زندگی بسیاری از آن بی قراری های دنیوی که شما هم بدان اشاره داشتید رخ نمی دهد یا در سطح بسیار نازلی وجود خواهد داشت
همین طور است ، عرض کردم به هر حال قناعت مولفه بسیار مهمی است که می توان در سایه آن به سبک زندگی اسلامی نزدیک و نزدیک تر شد و از این طریق به درمان بسیاری از مباحثی که در نهایت منجر به افسردگی می شود، کمک کرد.
ما متاسفانه مشاهده می کنیم که جامعه ما به سمتی در حرکت است که قناعت که در گذشته یک مفهوم ارزشمند بوده، الان در بسیاری از فرهنگ ها و خُرده فرهنگ ها به دست فراموشی سپرده شده است و از آن سو افراد به سمت حرص و دنیاطلبی و تجملگرایی گرایش پیدا کرده اند.
این در حالی است که در روایات به صورت موکد داریم که حرص زدن باعث می شود که آسایش و راحتی انسان از بین برود و اساساً راحتی و آسایش به معنای واقعی با حرص قابل جمع نیست.
از سویی دیگر کسی که قانع باشد این قناعت باعث باصفاشدن زندگی او می شود.
روایتی از امام صادق(ع) داریم که حضرت می فرماید:" قانع باش به آن مقداری که خدای متعال تقدیر کرده است برای تو "
روایتی دیگر است که امام علی (ع) می فرماید:" انسان حریص هیچ گاه در حال استراحت دیده نمی شود."
در جای دیگری امام صادق (ع) می فرماید:" انسان حریص از دو خصلت محروم می شود که وقتی از این دو خصلت محروم می شود دو پیامد مهم دارد؛ آن دو خصلت قناعت و رضایت است."
در واقع وقتی فرد از قناعت دور شود ، لازمه اش بر اساس این روایت این است که آسایش را از دست می دهد. همچنین وقتی رضایت را از دست بدهد، یقینش را از دست می دهد به این معنا که دیگر به خدای متعال اعتماد و توکل ندارد و دیگر به تقدیر الهی راضی نیست.
طبیعی است که وقتی چنین اتفاقی بیفتد ، آسایش از بین برود و اعتماد و توکل بر خدا از میان ببرد، در این شرایط است که فرد از نظر سلامت روان مورد تهدید جدی قرار می گیرد و چه بسا در برخورد با مشکلات و مسایل دنیوی به معضل افسردگی دچار گردد.
یک مساله دیگری که به نظر می رسد به ویژه در سال های اخیر زیاد در بین بسیاری از خانواده های ایرانی مشاهده می شود، بحث چشم هم چشمی ها و مقایسه کردن های خود با دیگران است. به نظر شما خود این مساله چقدر می تواند در ایجاد و گسترش افسردگی در بین افراد تاثیرگذار باشد؟!
چیزی که الان مشاهده می کنیم این است که خانواده ها و بسیاری از افراد جامعه دچار مشکلات جدی به خاطر همین مقایسه کردن ها در زندگی، آن هم در امور مادی و دنیوی اش شده اند.
وقتی بررسی کرده و پای صحبت های افراد می نشینیم متوجه می شویم که در حال مقایسه با دیگرانی هستند که امکانات مالی بالاتر و رفاه افزون تری دارند. خود را در مسایل دنیوی با افراد بالاتر از خود مقایسه می کنند و وقتی این نگاه باشد طبعاً احساس رضایت و شادابی تا حدود زیادی از بین می رود.
در آیه 131 سوره مبارکه طاها ، خدای متعال می فرماید: "ای رسول ما هیچ گاه به آن متاع قلیلی که به دیگران داده ایم که جلوه ای از حیات دنیایی است، چشم ندوز و چشم آرزو و تمنا که به دیگران داده ایم نداشته باش و رزق خدای تو بسیار بهتر و پاینده تر است"
معنا و مفهوم این آیه شریفه این است که انسان باید به آن چه که خدا روزی او کرده قانع باشد و چشم خود را به امکاناتی که به دیگران داده شده ، ندوزد.
در جامعه ما چشم و هم چشمی ها و نگاه به بالاتر از خودمان متاسفانه وجود دارد به طوری که معمولاً اگر به افرادی که از حیث امکانات مالی از ما پایین تر هستند نگاه کنیم رضایت و شادمانی داریم اما برعکس رضایت و شادمانی دیگر مطرح نیست.
صحبت بنده این است که بر اساس آموزه های دینی، اگر دنیا بشود همه هم و غم ما، این مساله باعث می شود که دچار حرص شده و گوهر قناعت را از دست بدهیم و آن وقت در یک مسابقه ای قرار می گیریم که دائماً در مال اندوزی و رفاه بیشتر می اُفتیم و چشممان به این مسایل است . این ها هم به مرور باعث اختلالات روانی و از بین رفتن آرامش در زندگی افراد می شود و یکی از نتایج آن افسردگی است که الان متاسفانه در بین بخشی از جامعه ما به طور مشهود وجود دارد البته در لایه ها و شدت های مختلف.
گزارش خطا
آخرین اخبار