بعضی کشورهای منطقه به هیچ وجه آماده گفتوگو درباره سوریه نیستند
هر چند تروریسم سابقهای دیرینه دارد و از گذشتههای دور حتی از دوران باستان، جهان با این پدیده روبرو بوده است ولی آنچه که امروز تروریسم و به عنوان یکی از موضوعات مورد بحث دومین کنفرانس سیکا مطرح میشود، نوعی از تروریسم بینالمللی است که در یکی دو دهه اخیر اوج گرفته و از نظر جغرافیایی ریشه در خاورمیانه دارد. شاید بتوان گفت حادثه 11 سپتامبر در آمریکا نقطه عطفی از این نوع تروریسم سلفی ـ وهابی بود که عکسالعمل سریع به آن و بدون توجه به پیامدهایش بیثباتیهای منطقهای و جهانی را افزایش داده است.
در اینجا ضروریست اشاره کنم که ورود نیروهای شوروی به افغانستان در دوره جنگ سرد، فرصتی را برای رقیب غربی فراهم کرد تا با کمک متحدین منطقهای غرب همچون عربستان و صرف هزینههای سنگین، ایدئولوژی افراطی وهابیت را در منطقه شبه قاره ترویج کنند. آمار نشان میدهد که در این مدت حدود هفت هزار مدرسه رسمی و 23 هزار مدرسه غیر رسمی در مناطقی از افغانستان و پاکستان به آموزش نوجوانان و جوانان از 5 تا 17 سال پرداختند که در این آموزهها کشتار غیرمسلمانان و حتی مسلمانان غیر هم کیش همچون شیعیان تشویق میشد.
با شکست شوروی بخش عمدهای از این نیروهای مذهبی افراطی حاکمیت در کابل را تحت نام طالبان به عهده گیرند و از همهگونه کمک از کشورهای عرب حوزه جنوبی خلیج فارس بهرهمند گردیدند. بخش غیر بومی این نیروها به نقاط دیگر از چچن و آسیای مرکزی گرفته تا شمال آفریقا مهاجرت کردند. مغز فکری این جریان القاعده بود که کمکهایی را از کشورهای عرب ثروتمند منطقه دریافت میکرد. تغییر رویه مقابله گروهها و جریانات سلفی از شوروی به سمت غرب، منجر به عملیات بزرگ تروریستی علیه منافع غرب شد که حوادث مهم و متعددی را از جمله حادثه بزرگ 11 سپتامبر را رقم زد.
عکسالعمل تند آمریکا به این حادثه به ویژه با دخالت مستقیم و گسترده نظامی در افغانستان و پس از آن تسخیر عراق، هر چند در کوتاه مدت این گروههای تروریستی بنیادگرا را عقب راند، ولی این گروههای سلفی در پیشروی مجدد خود، با خشونتی فراتر از گذشته به فعالیت خود ادامه دادند. حتی گروههای دیگری از دل آنها بیرون آمدند که دولت اسلامی عراق و شامات یا داعش، قدرتمندترین آنها به حساب میآید. موفقیتهای اولیه داعش به گروههای همفکر در مناطق مختلف جغرافیایی جهان روحیهای تازه بخشید، به طوری که به تحریک بیشتر گروههایی همچون بوکوحرام در آفریقا، جبهه التحریر در آسیای مرکزی و جنوب روسیه، گروه ابوسیاف در فیلیپین و دهها گروه دیگر انجامید. حملات مستقیم نظامی آمریکا به افغانستان و به ویژه عراق، فضای بهتری را برای گروههای تروریستی سلفی به وجود آورد که توانستند به جمعآوری نیرو و خشونتهای گسترده دست بزنند.
بعد از فروپاشی رژیم صدام و گسترش بیثباتی در عراق زمان زیادی طول نکشید که انقلابهای عربی آغاز گردید و با دخالت عربستان در مصر و کودتا ناکام ماند. انقلابهای عربی بهانهای برای دخالت کشورهای منطقه در امور داخلی برخی از کشورها گردید. کشورهای جنوبی خلیج فارس به رهبری عربستان و کشورهای غربی به رهبری آمریکا همان اشتباهی را که در افغانستان مرتکب شدند در سوریه، بحرین و یمن نیز تکرار کردند. همانند جهادیون سلفی که زمانی در مبارزه علیه شوروری همراه غرب و آمریکا بودند و حادثه 11 سپتامبر را آفریدند. در حمله آمریکا به عراق نیز نیروهای افراطی که در غرب عراق توسط آمریکا آموزش دیده بودند نقش اساسی در بحران سوریه پیدا کردند. آنها به سرعت توسط غرب و کشورهای حوزه جنوبی خلیج فارس و با استفاده از مرزهای شمالی و جنوبی بحران سوریه را به جنگی مسلحانه تبدیل کردند و به چیزی کمتر از اسقاط نظام رضایت ندادند. با کمکهای مالی و نظامی گسترده این کشورها گروههای تروریستی مختلفی به وجود آمد که هر کدام منطقهای از سوریه را در اختیار خود گرفتند. امروزه همین نیروهای چند ملیتی که دست پرورده برخی از کشورهای منطقه هستند، به عملیات تروریستی در اروپا و غرب و سایر کشورها دست میزنند.
متاسفانه بعضی از کشورهای منطقه خاورمیانه از این گروههای تروریستی به عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف خود در منطقه بهره میگیرند. غرب نیز با دخالتهای نظامی خود چه در عراق و چه در سوریه و لیبی فضاهای گستردهای را برای فعالیت گروههای تروریستی به وجود آورده است. هرچند گروه داعش اخیراً با شکستهای پی در پی مواجه شده است، ولی با وجود از دست دادن زمین، به آموزش، تجهیز و تحریک هواداران خود در کشورهای دیگر برای انجام عملیات تروریستی، ادامه میدهد.
دخالت قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای برای تغییر نظامها در منطقه، نه تنها فرصت تغییرات سیاسی مناسب را از مردم منطقه گرفت، بلکه در بعضی از کشورها همچون سوریه، لیبی، عراق و یمن چنان بیثباتی، ناامنی، آوارگی گسترده و فقر و گرسنگی را به وجود آورد که بعید است چشمانداز امیدوار کنندهای در کوتاه مدت و حتی میان مدت برای این کشورها متصور باشد. واقعیت این است که ساختارهای سیاسی در بعضی کشورهای عرب جنوب خلیج فارس به نحوی است که از تولیدات فکری آنها چیزی جز گروههایی همچون داعش، القاعده، بوکوحرام و مشابه آن بیرون نخواهد آمد.
این گروهها محصول افراط گرایی مذهبی همچون وهابیگری و نوعی از حاکمیت قبیلهای است. تزریق این تفکرات توسط علمای تندرو سلفی در مساجد و پشتیبانی مالی از جوانانی که به جز گروه مذهبی خود، بقیه پیروان مذاهب و ادیان را کافر میدانند و باید گردن زده شوند، دورنمای امیدبخشی از پایان این خشونت ها ارائه نمیدهد. این روند حتی با آوردن طلبههایی از کشورهای مسلمان و غیرمسلمان به مدینه و تعلیم آنها در دانشگاه آن شهر مقدس و اعزام مجدد طلبهها به کشورهای خود برای ترویج وهابیت هنوز ادامه دارد و یکی از دلایل ترویج افراط گرایی در دیگر کشورها حضور همین افراد و تبلیغات آنها در مساجد است.
البته منافع کشورهای غربی در منطقه، باعث شده که بسیاری از کشورهای غربی، بویژه ایالات متحده آمریکا چشم خود را بر روی نقش کشورهای عرب خلیج فارس در توسعه تروریسم تکفیری بسته و منافع چندصد میلیارد دلاری که آنها از این منطقه دارند به ایشان اجازه نمی دهد که به ساختارهای سیاسی مولد و مسبب این بیثباتیها توجه کنند. این در حالی است که واقعاً اگر بخواهیم به درستی علل و عوامل فعالیتهای تروریستی که حتی کشورهای اروپایی را نیز در بر گرفته، بررسی کنیم ریشه آنرا در ترویج افراط گرایی مذهبی توسط این کشورها خواهیم یافت.
عملیات تروریستی این سالها که با نام اسلام نیز صورت میگیرد، هیچ ارتباطی با دین مبین اسلام ندارد. جا دارد در اینجا اشاره به بخشی از سخنان نخست وزیر بریتانیا پس از عملیات تروریستی منچستر و لندن بنمایم. وی میگوید آنچه که گروههای تروریستی به آن اعتقاد دارند هیچ شباهتی به عقاید مسلمانان در سراسر دنیا ندارد و مانند سایر سازمانهای تروریستی، آنها موجب مرگ هزارها نفر از شهروندان مسلمان نیز شده اند. این ایدئولوژی نفرت انگیز، هیچ ربطی به خود اسلام ندارد و توسط اکثریت پرقدرت مسلمانان در انگلستان و سراسر دنیا رد شده است. اسلام دین صلح است.
در اینجا این سئوال را مطرح میکنم آیا آن امام جماعت و یا امام جماعتهایی که در عربستان توسط دولت گماشته میشوند و حقوق دریافت میکنند با تکفیر دیگران و حکم قتل پیروان دیگر مذاهب و ادیان الهی، فرهنگ دینیشان فرهنگ اسلامی است؟ آنچه که ما امروز از ایشان شاهد آن هستیم ارتباطی با اسلام ندارد و در واقع ریشه در ساختارهای سیاسی این کشورها دارد.
خانم ها و آقایان؛
منطقه خاورمیانه چندین سال است که با پیچیده ترین و سخت ترین بحران های ژئوپلیتیکی به خاطر دخالتهای بیمورد و تندروی یک مذهب خاص مواجه گشته است. بدون توجه به ریشه این بحرانها بیثباتی در منطقه و جهان متوقف نخواهد شد و احتمالاً کشورهای دیگری را هم در بر میگیرد. در ماههای اخیر با کوچ داعش به افغانستان بخشی از نا آرامی ها را به شمال شبه قاره هند منتقل کردهاند که ممکن است به کشورهای حوزه پیرامونی افغانستان و حتی شرق آسیا نیز کشیده شود. برای رسیدن به یک راه حل منطقی به همکاری جمعی و بدون لحاظ کردن منافع یک کشور خاص نیاز است. لازم است در پایان به بعضی از راه حلهای پیشنهادی اشاره کنم:
- در هر حوزه جغرافیایی و یا منطقه جغرافیایی مسایل و تنش های بین کشورهای آن منطقه باید بدون دخالت قدرتهای فرامنطقهای و توسط کشورهای همان منطقه حل و فصل گردد. سازمان ملل میتواند به این پروسه کمک کند. مداخله نظامی برای ساقط کردن نظامها حتی اگر نظامهای غیر دموکراتیک باشد راه حل مناسبی نخواهد بود، هم چنانکه امروزه در یمن، لیبی، عراق افغانستان و سوریه شاهد نتایج آن هستیم.
- نمیتوان تجربه موفق در یک منطقه را با زور در دیگر مناطق به اجرا درآورد، زیرا کشورها با یکدیگر از منظرهای گوناگون به ویژه وجوه فرهنگی متفاوت هستند. میتوان گفت هر منطقه جهان منحصر به فرد است و با مشکلات به خصوصی روبروست، به گونهای که رویارویی با معضلات امنیتی آن منطقه روش خاص خود را میطلبد.
- خاورمیانه با مشکلات جدی به ویژه از نقطه نظر اقتصادی و ساختارهای سیاسی روبروست. فائق آمدن بر این مشکلات سخت خواهد بود مگر اینکه با مشارکت جمعی و گفتوگوهای چند جانبه برای آن راهحلی یافت. همان طوری که اشاره شد باید با رویکردی جدید نسبت به مقوله امنیت خاورمیانه پرداخت تا به یک نظام منطقهای فراگیر دست یافت.
- امنیت منطقه خاورمیانه بدون خاتمه یافتن بحران فلسطین قابل حل نیست. باید راهی برای احقاق حقوق مردم فلسطین که از سال 1948 میلادی تاکنون تحت فشارهای طاقتفرسای اسرائیل قرار دارند پیدا کرد. راهحل درست مراجعه به آراء عمومی و تشکیل یک دولت دموکراتیک متشکل از مسلمانان، مسیحیان و یهودیان بومی این سرزمین است.
- خاورمیانه از تفکر با "حاصل جمع صفر" در رابطه با مسائل امنیتی رنج میبرد. در این رویکرد وقتی یک طرف منافعی را به دست میآورد، طرف دیگر لزوماً منافعی را از دست میدهد. در مسائل امنیتی باید رهیافت "حاصل جمع برابر" در منطقه برقرار شود. گرچه ممکن است همه دستاوردها در هر موضوعی همیشه برابر نباشند ولی باید همه دستاوردی مناسب در زمینه امنیت کسب کنند و این از طریق پذیرش نظم امنیت منطقه ای میسر است. ترغیب و یا تهدید بعضی از کشورهای منطقه، برای بخطر انداختن امنیت کشور و یا کشورهای دیگر، شبیه آنچه که ما اخیراً با سفر آقای ترامپ به منطقه و تهدیدات سعودی شاهد آن بودهایم، تنها به بیثباتی بیشتر میانجامد و خطرات بیشتری را برای منطقه به وجود میآورد.
خانم ها، آقایان
در پایان باید به این نکته تاکید کنم که لازم است بدنبال راه حلهای سیاسی در منطقه باشیم تا به امنیت جهانی و ریشهکن شدن تروریسم کمک نمائیم. بحران های عراق، سوریه، یمن، افغانستان، لیبی و بحرین راه حل سیاسی دارد و باید کمک کرد که مردم این کشورها خود از طریق دموکراسی به راه حل درست برسند. کشور من ایران بدنبال یک راهحل سیاسی در این کشورهاست.
امروزه متاسفانه دولت جدید آمریکا با اخاذی از بعضی کشورهای جنوبی خلیج فارس اجازه میدهد آنها به اعمال خود در جهت بیثباتی در منطقه و دخالت در کشورهای بحران زده با ارسال پول و اسلحه ادامه دهند. در واقع آمریکا کشور سعودی را به مزدوری در خاورمیانه تبدیل میکند که برای ایجاد بی ثباتی دست بازتری پیدا میکند و این امر به گسترش تروریسم کمک میکند. شما به خوبی میدانید که 15 نفر از هواپیما ربایان یازده سپتامبر از اتباع سعودی بودند و کنگره آمریکا در گزارش محرمانه 28 صفحه ای خود بر این ادعا مهر تائید زد ولی تعجبانگیز است که چرا دولتمردان آمریکا منافع و امنیت ملی خود را فدای مسائل مادی میکند. اگر این روند و تفکر ادامه داشته باشد ما چگونه میتوانیم بر این تروریسم بیرحم غلبه کنیم و چگونه کشورهای فرومانده در منطقه به ثبات خواهند رسید.
در واقع خون هزاران نفر از مردم منطقه در سوریه، عراق، افغانستان، یمن و بحرین با حمایت عربستان بر زمین ریخته می شود و بر روی آن با رقص های شمشیر و میهمانیهای تشریفاتی رهبران آمریکا و منطقه جشن گرفته می شود.
بر خلاف عربستان سعودی که میلیاردها دلار به صورت بیحساب هزینه ترویج ایران هراسی میکند تا اذهان را از صادرات جهانی خود یعنی وهابیت و ایدئولوژی افراطی القاعده، داعش، بوکوحرام و هر گروه تروریستی ویران گردید از شهرهای اروپایی گرفته تا مسکو و تهران و بغداد منحرف سازد، ایران به طور جدی از قربانیان افراط گری به ویژه در عراق و سوریه حمایت میکند و با تروریسم میجنگد. کشور من در رابطه با این بحرانها به ویژه در مورد سوریه پیشنهادهایی ارائه کرده است ولی متاسفانه بعضی از کشورهای منطقه به هیچ وجهی آماده گفتوگو و ایجاد آرامش در منطقه را ندارند.