پایانی تلخ برای جستجوی مهمان «ماه عسل»
برنامه «ماه عسل» روایتگر جابهجایی دو نوزاد بود.
به گزارش صدای ایران، برنامه «ماه عسل» روایتگر جابهجایی دو نوزاد بود.
علیخانی در این برنامه ابتدا با خانم زارع گفتوگوی خود را آغاز کرد.
خانم زارع اهل یزد بود، در سن 18 سالگی ازدواج کرده و حاصل این ازدواج دو پسر 12 و 10 ساله به نامهای سهیل و سامان است.
در ادامه خانم زارع از تفاوت ظاهری سامان با برادرش صحبت کرد: سامان از تمامی لحاظ با تمامی افراد خانواده و حتی با خودم و همسرم تفاوت داشت و همه از ما سوال میکردند که چرا سامان به شما شباهت ندارد.
زارع در پاسخ به سوال علیخانی مبنی بر اینکه این تفاوت موضوع مهمی برای شما بود، گفت: برای من تا یک جایی مهم نبود اما اواخر شهریور همسرم گفت دو ساله دارم به یک موضوع فکر میکنم که چرا سامان شبیه ما نیست و این چرا گفتن همسرم خیلی به من تلنگر زد که آیا به من شک کرده است و بعد از فکر کردن تصمیم گرفتیم آزمایش بدهیم. بعد از گذشت سه هفته فهمیدیم که بچهها جابهجا شدهاند.
او افزود: وقتی فهميديم بچهها جابهجا شدند پدرم عين ابر بهار اشك میريخت. من تا آن زمان اشك پدرم را نديده بودم. در آن روزها همسرم به من دلداری ميداد كه من هيچ وقت به تو شك نميکنم، حتی يك در ميليون به تو شك ندارم.
بعد از این اتفاق نمیدانستیم که این مسیر را ادامه بدهیم یا نه؛ روزهای تلخی را سپری کردیم. فقط به این فکر میکردیم که بچه خودمان در چه خانوادهای بزرگ شده است.
در ادامه برنامه آقای زارع به گفتگو اضافه شد، او قصه اين جابهجایی بچهها را اینگونه ادامه داد: ما بعد از این اتفاق به بیمارستان رفتیم آنها ابتدا همكاری نمیکردند. يك سری تحقيق كرديم و فهميديم در آن روز سه تا پسر بچه در این بیمارستان به دنيا آمدهاند.
اما در كل فكر اينكه سامان را از دست بدهم برایم غيرممكن بود. بعد از بررسی یکی از آنها منتفی شد و یک گزینه دیگر داشتیم.
زارع در پاسخ به سوال علیخانی در خصوص اینکه اگر به عقب برگردید ادامه میدهید، عنوان کرد: هرگز اين كار را نميكردم و نمیگذاشتم همسرم به شکش ادامه بدهد من از همه مردم ميخواهم كه هيچ وقت هيچ كس دست به اين اقدام نزند و به این موضوع شك نكند. ما در این مدت به طور مداوم پیگیر دکتر بودیم تا بتوانیم آرام شویم.
خانم زارع ادامه داد: از طرف بیمارستان خیلی بیمقدمه با خانوادهای که بچه آنها با بچه ما جابهجا شده بود (آقای سهیلی) اطلاع داده شده بود در حالی که ما هیچ شمارهای از این خانواده نداشتیم.
سپس خانم سهيلی و پسر بزرگ خانواده در قاب «ماه عسل» حضور پیدا کردند و او از روزهای تلخی که سپری کردند، گفت: نیمههای آذر ماه سال گذشته همسرم زمانی که از محل کار میآمد حال خوبی نداشت که من گفتم مشکلی پیش آمده که چیزی به من نگفتند. آن روز عکس سامان را برای همسرم فرستاده بودند و ایشان روی لپتاپ عکس را میدیدند و مرتب حالشان دگرگون میشد، اما به من نمیگفتند تا اینکه عکس را به من نشان دادند. بدون اینکه بگویند این عکس متعلق به کدام بچه است؛ من همان لحظه گفتم شبیه ما است و به بچههای ما شباهت دارد. همسرم گفت حرفهایی که شوخی شوخی میگفتیم، جدی شده است؛ محمدرضا در بیمارستان جابهجا شده است.
او افزود: وقتی فهميدم راه میرفتم و بلند بلند هم میخنديدم و هم گريه ميكردم. تا دو سه روز حال خوبی نداشتم و مدام اشك میريختم. همسرم روحیه قوی داشت، گفت چرا ناراحتی از حالا به بعد ما پنج تا پسر داريم. خدا چیزی از ما نگرفته تازه یک پسر به ما داده است.
خانم زارع ادامه داد: یک هفته بعد ما به قم رفتیم و همدیگر را دیدیم، قرار شد هفته بعد آنها به یزد بیایند و با خانواده ما آشنا شوند. آقای سهیلی چند بار تماس گرفتند و از علایق سامان سوال میکرد که چه کادویی برای سامان بگیرند اما قسمت نشد!
حتی آقای سهیلی پیشنهاد دادند جشن بگیریم و خانوادهها با هم آشنا شوند. آرامش آقای سهیلی خیلی خوب بود و به همه ما آرامش میداد.
خانم سهیلی ادامه داد: همسرم همه ما را به آرامش دعوت میکرد اما فشار روی ایشان بود. سهلانگاری بیمارستان در 10 سال پیش یک طرف و گفتن بیمقدمه این خبر هم از طرف دیگر و اینکه حداقل با یک مشاور صحبت نکردند و بعد از آن به ما اطلاع میدادند باعث شد آقای سهیلی بعد از چند روز به خاطر شوک این حادثه فوت کند.
این دو خانواده که مادرانشان در استودیو ماه عسل حضور داشتند در ادامه برنامه به این موضوع اشاره کردند که این گونه تصمیمگیری شده که هر دو خانواده بچهای را که پیش از اطلاع از این اتفاق بزرگ میکرده، همچنان نزد خود نگهداری کنند البته رفت و آمد بین این دو خانواده وجود داشته باشد و بعد از بزرگ شدن بچهها، خودشان برای ادامه زندگی تصمیم بگیرند.
در بخش دیگر سامان و سهیل به قاب ماه عسل آمدند و به مناسبت روز تولد این دو، در 19 خرداد و سن 10 سالگیشان برنامه ماه عسل کیکی را برای آنها تدارک دیده بود.
در پایان ویدئویی از حادثه تروریستی روز گذشته پخش شد و علیخانی به خانواده شهدا تسلیت گفت و اظهار داشت: مردم ما همیشه عاشقانه صلح را دوست دارند، اگر کشوری با ما در یک رویداد غمانگیز همدردی نمیکند اهمیتی ندارد؛ اما قول میدهم فرهنگ و هویت کشور نازنین من آنقدر عمیق است که اگر برای آن کشور اتفاقی بیفتد با شما همدردی میکند. کشور ما برای کل دنیا صلح و آرامش میخواهد.
علیخانی در این برنامه ابتدا با خانم زارع گفتوگوی خود را آغاز کرد.
خانم زارع اهل یزد بود، در سن 18 سالگی ازدواج کرده و حاصل این ازدواج دو پسر 12 و 10 ساله به نامهای سهیل و سامان است.
در ادامه خانم زارع از تفاوت ظاهری سامان با برادرش صحبت کرد: سامان از تمامی لحاظ با تمامی افراد خانواده و حتی با خودم و همسرم تفاوت داشت و همه از ما سوال میکردند که چرا سامان به شما شباهت ندارد.
زارع در پاسخ به سوال علیخانی مبنی بر اینکه این تفاوت موضوع مهمی برای شما بود، گفت: برای من تا یک جایی مهم نبود اما اواخر شهریور همسرم گفت دو ساله دارم به یک موضوع فکر میکنم که چرا سامان شبیه ما نیست و این چرا گفتن همسرم خیلی به من تلنگر زد که آیا به من شک کرده است و بعد از فکر کردن تصمیم گرفتیم آزمایش بدهیم. بعد از گذشت سه هفته فهمیدیم که بچهها جابهجا شدهاند.
او افزود: وقتی فهميديم بچهها جابهجا شدند پدرم عين ابر بهار اشك میريخت. من تا آن زمان اشك پدرم را نديده بودم. در آن روزها همسرم به من دلداری ميداد كه من هيچ وقت به تو شك نميکنم، حتی يك در ميليون به تو شك ندارم.
بعد از این اتفاق نمیدانستیم که این مسیر را ادامه بدهیم یا نه؛ روزهای تلخی را سپری کردیم. فقط به این فکر میکردیم که بچه خودمان در چه خانوادهای بزرگ شده است.
در ادامه برنامه آقای زارع به گفتگو اضافه شد، او قصه اين جابهجایی بچهها را اینگونه ادامه داد: ما بعد از این اتفاق به بیمارستان رفتیم آنها ابتدا همكاری نمیکردند. يك سری تحقيق كرديم و فهميديم در آن روز سه تا پسر بچه در این بیمارستان به دنيا آمدهاند.
اما در كل فكر اينكه سامان را از دست بدهم برایم غيرممكن بود. بعد از بررسی یکی از آنها منتفی شد و یک گزینه دیگر داشتیم.
زارع در پاسخ به سوال علیخانی در خصوص اینکه اگر به عقب برگردید ادامه میدهید، عنوان کرد: هرگز اين كار را نميكردم و نمیگذاشتم همسرم به شکش ادامه بدهد من از همه مردم ميخواهم كه هيچ وقت هيچ كس دست به اين اقدام نزند و به این موضوع شك نكند. ما در این مدت به طور مداوم پیگیر دکتر بودیم تا بتوانیم آرام شویم.
خانم زارع ادامه داد: از طرف بیمارستان خیلی بیمقدمه با خانوادهای که بچه آنها با بچه ما جابهجا شده بود (آقای سهیلی) اطلاع داده شده بود در حالی که ما هیچ شمارهای از این خانواده نداشتیم.
سپس خانم سهيلی و پسر بزرگ خانواده در قاب «ماه عسل» حضور پیدا کردند و او از روزهای تلخی که سپری کردند، گفت: نیمههای آذر ماه سال گذشته همسرم زمانی که از محل کار میآمد حال خوبی نداشت که من گفتم مشکلی پیش آمده که چیزی به من نگفتند. آن روز عکس سامان را برای همسرم فرستاده بودند و ایشان روی لپتاپ عکس را میدیدند و مرتب حالشان دگرگون میشد، اما به من نمیگفتند تا اینکه عکس را به من نشان دادند. بدون اینکه بگویند این عکس متعلق به کدام بچه است؛ من همان لحظه گفتم شبیه ما است و به بچههای ما شباهت دارد. همسرم گفت حرفهایی که شوخی شوخی میگفتیم، جدی شده است؛ محمدرضا در بیمارستان جابهجا شده است.
او افزود: وقتی فهميدم راه میرفتم و بلند بلند هم میخنديدم و هم گريه ميكردم. تا دو سه روز حال خوبی نداشتم و مدام اشك میريختم. همسرم روحیه قوی داشت، گفت چرا ناراحتی از حالا به بعد ما پنج تا پسر داريم. خدا چیزی از ما نگرفته تازه یک پسر به ما داده است.
خانم زارع ادامه داد: یک هفته بعد ما به قم رفتیم و همدیگر را دیدیم، قرار شد هفته بعد آنها به یزد بیایند و با خانواده ما آشنا شوند. آقای سهیلی چند بار تماس گرفتند و از علایق سامان سوال میکرد که چه کادویی برای سامان بگیرند اما قسمت نشد!
حتی آقای سهیلی پیشنهاد دادند جشن بگیریم و خانوادهها با هم آشنا شوند. آرامش آقای سهیلی خیلی خوب بود و به همه ما آرامش میداد.
خانم سهیلی ادامه داد: همسرم همه ما را به آرامش دعوت میکرد اما فشار روی ایشان بود. سهلانگاری بیمارستان در 10 سال پیش یک طرف و گفتن بیمقدمه این خبر هم از طرف دیگر و اینکه حداقل با یک مشاور صحبت نکردند و بعد از آن به ما اطلاع میدادند باعث شد آقای سهیلی بعد از چند روز به خاطر شوک این حادثه فوت کند.
این دو خانواده که مادرانشان در استودیو ماه عسل حضور داشتند در ادامه برنامه به این موضوع اشاره کردند که این گونه تصمیمگیری شده که هر دو خانواده بچهای را که پیش از اطلاع از این اتفاق بزرگ میکرده، همچنان نزد خود نگهداری کنند البته رفت و آمد بین این دو خانواده وجود داشته باشد و بعد از بزرگ شدن بچهها، خودشان برای ادامه زندگی تصمیم بگیرند.
در بخش دیگر سامان و سهیل به قاب ماه عسل آمدند و به مناسبت روز تولد این دو، در 19 خرداد و سن 10 سالگیشان برنامه ماه عسل کیکی را برای آنها تدارک دیده بود.
در پایان ویدئویی از حادثه تروریستی روز گذشته پخش شد و علیخانی به خانواده شهدا تسلیت گفت و اظهار داشت: مردم ما همیشه عاشقانه صلح را دوست دارند، اگر کشوری با ما در یک رویداد غمانگیز همدردی نمیکند اهمیتی ندارد؛ اما قول میدهم فرهنگ و هویت کشور نازنین من آنقدر عمیق است که اگر برای آن کشور اتفاقی بیفتد با شما همدردی میکند. کشور ما برای کل دنیا صلح و آرامش میخواهد.
خبرهای مرتبط
گزارش خطا
آخرین اخبار