حادثه معدن آزاد شهر و غیبت سنسورهای فرهنگی
به گزارش صدای ایران، دکتر عبدالله صلواتی همزمان با حادثه معدن آزادشهر در کانال تلگرامی خود، طی با عنوان «چرا معدن بر سر کارگران آوار شد؟» پاره ای نکات را گوشزد کردند که با وجود گذشت زمان از انتشار این یادداشت اما برای فراموش نشدن پلاسکو و حادثه معدن لازم دیدیم که به بازنشر آن اقدام کنیم:
«مهر امروز نوشت: حادثه انفجار معدن زمستان یورت آزاد شهر به فاجعه تبدیل شد و همه محبوسان در انفجار معدن جان باخته اند. بعضی آمارها 35 نفر را گزارش کرده اما گویا آمار دقیقی از جانباختگان در دسترس نیست.
یکی میگفت ایمنی نبود دیگری از غیبت سنسور نشت گاز سخن می گفت سومی هم درباره تلاش خویش و تیمش برای جان کارگران در رسانه و غیر رسانه گفتگو می کرد.
مطلعی میگفت چرا پلاسکو شد حادثه ملی و رسانه شبانه روزی آن را پوشش می داد و معدن آزاد شهر رهای از این توجهات ویژه است.
اصل حادثه و عوامل آن یک موضوع است و توجه و بی توجهی یا کم توجهی رسانه ای پرونده ای دیگر، که در اینجا به اولی می پردازم:
شاید بتوان گفت آنچه مقدم بر هر عاملی، معدن را بر سر کارگران آوار کرد فرهنگ ماست. نه نبود سنسور نشت گاز یا امر دیگر.
اگر گفته می شود ایمنی عامل انفجار بود می پرسیم چرا ایمنی برای کارگران بی پناه معدن بطور کامل مهیا نبود؟ آیا جان انسانها بی ارزش است؟ یا کارگران بی ارزشند؟ یا فکر میکنیم می توان با بیمه و اعلام عزای عمومی جبران کرد؟ یا چه ایمنی را محقق کنیم یا نکنیم ماشین جمع رای کار خود را خواهد کرد و ما زمام جمهور را به دست می گیریم؟
همه پرسشهای بالا موجه است پس قبل ایمنی عامل دیگری با نام فرهنگ داریم که نافرم بودن آن می شود ام المصائب!
راستی چرا گاهی برای تبرئه یک سیاستمدار یا اطرافیان او بیش از جان آدمهای بی نام و نشان صرف انرژی و هزینه میکنیم؟
نگاهها را باید شست. سیاست را باید شست و طور دیگر دید عالم و ادم و پدیده های اجتماعی و سیاسی را. فرهنگ را باید در صدر نشاند تا مدام خبر حادثه جان ما را نیازارد و عواطف ما را زخمی نکند. زمانی که در پستوی هر حادثه دنبال مقصر انسانی یا نهادی می گردیم؛ زمانی که در هر حادثه ای حصر نظر به عوامل تکنیکی و طبیعی می کنیم معلوم است چیز زیادی از فرهنگ نمی دانیم و زیر آوارهای فردگرایی افراطی و سیاست زدگی دیوانه وار داریم به سختی نفس می کشیم و حال خوشی نداریم!
انسان را اشرف مخلوقات می دانیم اما گاهی در عمل برای این انسان به اندازه یک گربه خانگی گرانقیمت ارزش قائل نیستیم!
به سنسورهای نشت گاز توجه داریم در حالی که مدتهاست از نداشتن سنسورهای فرهنگی رنج می بریم! به نظر من حادثه معدن آزاد شهر و حادثه پلاسکو همان پنجره های شکسته اند که بر یک حقیقت دلالت دارند و ان اینکه: در بخشهای گوناگون، سنسورهای فرهنگی ما از کار افتاده و این از کار افتادگی میشود حادثه و بعد حادثه هم "کل حزب بما لدیهم فرحون" و خوشحال میشویم که در فلان دوره قدرت، این اتفاق رخ داده و در فضایی مسموم تر از معدن آزاد شهر، دنبال مقصر می گردیم و ترجیحا افراد مقصر یا جریان سیاسی مقصر!!
در حالی که قبل این مچ گیریها باید این زنگ خطر را به صدا در آورد که فرهنگ ما عامل آبادانی یا ویرانی است و ما قبل از هر چیز باید به فرهنگ چشم بدوزیم و میان آن و روزگارمان و حوادث پیوند برقرار کنیم و بر پایه این نگاه، انسان و زیست انسانی در چشم و جان و اقدامات و برنامه های ما مهم جلوه کند.»
گزارش خطا
آخرین اخبار