«داعش»؛ ماندن یا رفتن؟
با هجوم ناگهانی و پرشتاب داعش به مناطق سنینشین، حملات به اصطلاح برقآسای ارتش هیتلر در مسیر اشغال بلژیک، چک و... در ذهن علاقهمندان تاریخ و سیاست تداعی شد. داعش که در ابتدا شعبهای از القاعده بود و در حقیقت مهره القاعده در میز بازی عراق بود، هماکنون خود تبدیل به مهره بازی کلان در عرصه عراق و شام شده است و آنچنان امروز منطقه را محل جولان و عرضاندام خود قرار داده است که حال روی کاغذ و عدد و رقم، تا آرزوی دیرینهاش یعنی تشکیل حاکمیتی خاص برای خود، چندقدمی بیشتر فاصله ندارد.
چرایی تحولات اخیر و تقویت موقعیت داعش در عراق
اما اینکه چطور شد داعش به اینجا رسید، خود معلول، علل بسیاری است که در ذیل به بررسی آنان میپردازیم:
1- جنگ داخلی سوریه
جنگ داخلی سوریه از چند جهت عاملی برای تقویت گروههای تروریستی در منطقه شد، از یکسو مرور زمان موجب شد گروههای فرقهگرا در خارج از سوریه مجال خوبی برای ورود به آن پیدا کنند، در حقیقت در اثر مرور زمان، گروههای تروریستی در دیگر نقاط منطقه نیز که سابقه کشمکشهای فرقهای و منطقهای را دارند، فضای مطلوبی جهت یارگیری و توسعه فضای نفوذ پیدا کنند. از سوی دیگر سوریه تبدیل شد به محلی برای اجتماع صاحبان و معتقدان به گرایشهای بنیادگرایانه از دین، که این مساله به خوبی دست گروههایی همچون داعش را برای یارگیری و تشکیل یک نیروی نظامی کارآمد باز نگه میدارد، در عین حال نبرد سهساله در محیطهای جغرافیایی متفاوت و در سطوح متغیر اعم از شهری و غیرشهری با ارتش آزموده جمهوری عربی سوریه و قویترین سازمان نظامی خاورمیانه یعنی حزبالله، برای گروههای تروریستی، آموزشگاه مناسبی جهت ارتقای ورزیدگی نظامی بوده است. ورای این مسایل، مهمترین تاثیر جنگ داخلی سوریه بر مساله تقویت موقعیت داعش در عراق، همجواری سوریه با این کشور است، در واقع این بر همگان مسلم است، عراقی که به خودیخود دچار ناآرامی است با داشتن یک همسایه در معرض فروپاشی در غرب خود، جولانگاهی مناسب و بینظیر برای گروههای بنیادگرا من جمله داعش خواهد شد.
2- زیرساختهای ضعیف دستگاه اطلاعاتی-امنیتی عراق
زیرساختهای اطلاعاتی- امنیتی عراق پس از فروپاشی رژیم بعث با وجود گذشت بیش از 10سال همچنان با بحرانهای جدی روبهرو است، مشکلاتی که در صدر آن مسایل سیاسی و نبود اراده جمعی در بین دستگاههای اطلاعاتی عراق برای مقابله با بحرانها قرار دارد.
در حقیقت از آنجا که عناصر اطلاعاتی عراق هماکنون، یا معدود باقیماندههای عصر حاکمیت رژیم بعث هستند یا از درون تشکیلات اطلاعاتی-امنیتی احزاب سیاسی وارد این تشکیلات حکومتی شدند، مبتلا به پدیده مخرب و خطرناک عدموحدت آرا بین خود هستند؛ مسالهای که موجب شده است عوامل سیاسی مانع از اراده برخی از نیروهای اطلاعاتی عراق (بالاخص بازماندگان از سرویس اطلاعات رژیم بعث) برای مقابله با بحرانها شود. ورای ضعف ساختارهای اطلاعاتی- امنیتی، در بین ساختارهای نظامی عراق نیز ضعف و عدمتوانایی کافی تا حدی قابل رویت است، به طوری که هماکنون با وجود گذشت بیش از 10سال از استقرار نظام جدید در عراق، این کشور موفق به داشتن یک نیروی هوایی نظامی در سطح معمول و حداقل مناسب با تعاریف معروف و معمول از یک نیروی هوایی ملی نشده است. البته ریشه عدمتوانایی ساختارهای نظامی عراق، بیش از هر چیز به دلیل مسایل مالی و فنی است.
3- شکاف اجتماعی
پس از اشغال عراق توسط آمریکا، جامعه عراق رفتهرفته دچار سطح گستردهای از شکافهای اجتماعی شد، در همین حال مقاومت سرسختانه اهالی مناطق سنینشین عراق بالاخص فلوجه و استان الانبار و پاسخ شدیدا خشن ارتش آمریکا به آن، نخستین بذرهای لازم برای به ناامنیکشاندن کشور در این مناطق را کاشت. بهطوری که هماکنون بخش مهمی از آنچه در عراق میگذرد، نوعی تسویهحساب تاریخی است. اتفاقات اخیر عراق نیز چندان از این مساله دور نیست. پس از سقوط صدام، بخشی از سنیان عراق خود را در وضعیت کاملا منقلبشده یافتند، آنان که تا دیروز خود را اقلیت حاکم بر اکثریت عراق میدیدند، ناگهان تبدیل به یک مهره از مهرههای بازی عرصه سیاست عراق شدند؛ واقعیتی که برای برخی از نخبگان آنان غیرقابل قبول بود، از سوی دیگر در سالهای اخیر دولت مالکی نیز با برخی از رفتارهای انحصارگونه به دغدغههای آنان دامن زد.
4- بقایای حزب بعث
با وجود اینکه آمریکا پس از اشغال عراق و با استقرار حاکم آمریکایی، سازمان اطلاعات عراق موسوم به مخابرات و ارتش این کشور را بنا به توصیه سیا منحل کرد اما این انحلال صرفا انحلال چارتی و سازمانی بود و به معنای تصفیه جامعه عراق از عناصر حزب بعث و عوامل مخابرات رژیم صدام نبود، بلکه عناصر این نهادها پس از کنارگذاشته شدن از ساختار اطلاعاتی عراق به بطن جامعه مطلوب خود (اعراب سنی) بازگشتند و منتظر زمانی برای ریختن زهر خود و به عبارت دیگر تسویهحساب با نظام سیاسی جدید عراق بودند؛ تسویهحسابی که موعود آن حمله داعش به عراق بود و نحوه پرداخت آن نیز تسلیم شهر دومیلیوننفری موصل به 500 الی 800 پیکارجوی داعش. آنان در این تسویهحساب نقش خود را از طریق ایجاد هستههای مخفی بازی کردند، در حقیقت آنان که دیگر عضوی از ساختار امنیتی و اطلاعاتی عراق نبودند، با ایجاد شبکههای زیرزمینی و هستههای مخفی در بطن جوامع سنی، بالاخص شهر موصل بستر اجتماعی مناسب را برای تسلیم شهر توسط بخش مهمی از مقامات و نخبگان بومی و عشایر محلی فراهم کردند.
داعش و گزینههای پیشرو
مجموع عوامل یادشده موجبات تقویت موقعیت داعش را در عراق فراهم کرد تا این کشور باردیگر در ورطه یک جنگ داخلی تمامعیار بیفتد و از سوی دیگر پیکارجویان این سازوکار تروریستی که از جایجای جهان به منطقه آمدهاند با تصرف مناطقی همچون فلوجه، تکریت، تلعفر، موصل و... خود را در یک قدمی تشکیل حکومت اسلامی عراق و شام ببینند. ورای اینکه نیل به این هدف برای آنان یک توهم محسوب میشود یا هدفی در دسترس به حساب میآید، داعش و قلمرو آن هماکنون در عراق یک حقیقت است که بر مسیر موجودیت عراق و آینده ملت عراق بهعنوان یک ملت واحده تاثیر خواهد گذاشت؛ تاثیری که بیش از هر چیز اثر سوء خود را بر همگرایی خاکی کشور عراق میگذارد، اثر سوئی که بسته به تصمیمی دارد که داعش در آینده نزدیک در مورد بازی در خاک عراق میگیرد، هرچند به نظر میرسد داعش بهطور کلی دو گزینه پیشرو ندارد که یک گزینه آن ماندن و گزینه دیگر رفتن است که در بخش بعدی به بررسی آن پرداخته میشود:
ماندن، گزینه محتمل اما پرخطر
این گزینه نیاز چندانی به تعریف ندارد و در یک عبارت به ماندن در عراق و تشکیل دولت در این کشور خلاصه میشود، اما هرچقدر که تعریف این گزینه راحت و سهل است، اما انتخاب آن میتواند عواقب مرگباری را برای داعش بهدنبال داشته باشد؛ عواقبی که مسلما دل در گرو شرایط ویژه عراق دارد که در ذیل به بررسی پارهای از آنان پرداخته میشود:
1- بافت جمعیتی عراق
عراق نه سوریه است و نه لیبی، عراق کشوری است با اکثریت جمعیتی شیعه که حدود60الی 65 درصد از جمعیت کشور عراق را تشکیل میدهند، پس ماندن در عراق و ادامهدادن به پیشرویها در این کشور شیعهمذهب، ممکن است عواقب خطرناکی را بهدنبال داشته باشد، داعش تاکنون در مناطق سنینشین یعنی مناطقی که طیفی از آن پذیرای داعش هستند، به پیشروی ادامه داده است اما ادامه پیشرویهای داعش، مستلزم حضور و نبرد در مناطقی همچون بغداد، شهرک صدر، کربلا و... با حضور وسیع و گسترده شیعیان است که برای داعش که متکی به نیروی 10الی 15هزارنفری است این قابلیت را دارد که تبدیل به یک ویتنام شود.
2-عدم پذیرش توسط قدرتهای جهانی
پیشرویهای داعش ممکن است تاکنون با واکنش غیرعملی و صرفا لفظی قدرتهای غربی روبهرو شده باشد، اما این بر همگان مسلم است هیچکس حتی آن دسته از دولتهای منطقه که تاکنون حامی داعش بودهاند، حضور این گروه تروریستی را بهعنوان یک دولت و واحد جغرافیایی-سیاسی در منطقه نمیپذیرند، زیرا تمامی این دولتها یکبار تجربه به قدرترسیدن گروههای تروریستی را در افغانستان دیدهاند و متوجه شدهاند همانطور که القاعده در نهایت پیکان حملات خود را متوجه غرب کرد، داعش نیز اینچنین خواهد کرد و فرصتدادن به این گروه برای انجام پروژه دولتسازی منجر به این میشود که این نیروی تروریستی دارای ریشههای عمیق و فناناپذیر در منطقه شود؛ ریشههایی که سرچشمه حملات بعدی به منافع جهان غرب شود، از اینرو مسلم است دولتهای غربی در درازمدت تاب تحمل داعش در منطقه را بهعنوان یک دولت ندارند.
3-کردستان عراق
کردهای عراق شاید تاکنون برنده معادلات عراق پس از موصل باشند، اما آنان نیز میدانند حضور داعش در درازمدت به صلاحشان نیست، زیرا از یک سو هماکنون متحد اصلی داعش، باقیمانده ساختار رژیم بعث است که کردها را خائن و موجوداتی اضافی توصیف میکنند و از سوی دیگر نیروهای تروریستی همچون داعش ثابت کردهاند تابع مرزهای تعریفشده نخواهند بود و بهدنبال توسعه و گسترش سرحدات خود هستند، این تجربه بالاخص در مورد اقلیم کردستان قریبالوقوع است زیرا این اقلیم در مرکز جغرافیایی تعریفشده داعش از عراق و شام قرار دارد.
4- بحران سوریه
درست است جنگ داخلی سوریه یکی از مهمترین عوامل سرایت داعش به عراق است، اما حضور طولانیمدت داعش در عراق میتواند زنگ خطری برای این گروه در سوریه باشد، در حقیقت بخشهای تحت کنترل داعش در عراق به هیچوجه نمیتوانند نقش مراکز بسیج نیرو را برای داعش بازی کنند، زیرا این مناطق شامل اقلیت جامعه عراق است و باید با سیل نیروهای شیعه بهعنوان اکثریت جامعه عراق مبارزه کند پس داعش نهتنها میتواند از عراق به سوریه نیرو اعزام کند، بلکه باید به فکر اعزام نیرو از سوریه به عراق باشد که این مساله منافع داعش را در سوریه به خطر میاندازد، بهخصوص از آنجا که ماهیت و موجودیت داعش بر محور پیروزی در سوریه استوار است.
5- مقبولیت در داخل عراق
داعش همچون دیگر گروههای تروریستی به واسطه احکام خشن و غیرانسانی که بهدنبال عملیاتیکردن آنان است، قدرت و ظرفیت حضور و دولتمردی طولانیمدت را در یک منطقه ندارد و در حقیقت همانطور که القاعده و طالبان در سالیان آخر با تظاهرات مردمی روبهرو بودند، مردم مناطق سنینشین عراق نیز در درازمدت پذیرای حضور بلندمدت داعش و احکام وحشیانه آن نخواهند بود، مگر آنکه داعش بهدنبال تسامح در عملیاتیکردن ایدئولوژی خود برود که در اینصورت دچار تعارض ایدئولوژیک و فروپاشی داخلی میشود.
رفتن؛ گزینهای نیازمند هوش سیاسی
گزینه دیگر پیشروی داعش این است که پس از استقرار کامل نظامی بر مناطق سنینشین عراق و ایجاد ساختار دفاعی برای آنان، قدرت را به قبایل محلی و نیروهای داخلی واگذار کند که این مساله نتایج زیر را دربر خواهد داشت:
1-در خطرافتادن همگرایی خاکی کشور عراق
انتقال قدرت به نیروهای محلی در مناطق سنینشین، اقدامی عملی در مسیر تشکیل اقلیم نینوا و حتی دولت نینوا است، در حقیقت تجربه اقلیم کردستان ثابت کرده در کشوری همچون عراق که فاقد بخشهای مهمی از مولفههای ثبات است، کسب خودمختاری در سطح بالایی همچون اقلیمسازی برای منطقهای خاص به منزله پایان نفوذ دولت مرکزی در آن ناحیه است که با توجه به مشکلات جدی بین دولت عراق و اقلیم کردستان و پیدایش ابعاد فرقهگرایانه در نبرد با داعش، استقلال مناطق تحت کنترل داعش ممکن است موجب فروپاشی کامل همگرایی خاکی کشور عراق شود.
2-احتمال پذیرش نسبی توسط جهان غرب
اگر داعش مناطق تحت کنترل خود را ترک کند و اداره آن را به نیروهای محلی و قبایل سنی بسپارد، این مساله ممکن است با استقبال یا حداقل عدم واکنش منفی کشورهای غربی روبهرو شود، زیرا جهان غرب و قدرتهای جهانی میدانند در صورت بروز واکنش منفی در مقابل این جابهجایی بار دیگر نوک پیکان گرایشهای افراطی منطقه خاورمیانه عربی را به خود جلب خواهد کرد؛ مسالهای که نه سودی در آن دارند و نه تمایلی به آن. از سوی دیگر تجزیه عراق موجب تضعیف نفوذ ایران در منطقه عراق خواهد شد، زیرا هماکنون ایران در تمام عراق بهعنوان یک سرزمین یکپارچه نفوذ دارد و در صورت پارهپارهشدن آن، نفوذ ایران به مناطق شیعهنشین محدود خواهد شد؛ نفوذی که غربیان به آن نفوذ به چشم تهدید مینگرند و از تضعیف و تخفیف آن استقبال میکنند.
3-رضایت نسبی کردها
تحویل قدرت به عشایر و قبایل منطقهای نیز با استقبال نسبی کردها نیز روبهرو میشود، زیرا هم از خطر همسایگی با داعش خلاص میشوند و در عین حال عراق در آستانه تجزیه کامل قرار میگیرد؛ تجزیهای که کردها در آن نقش محوری ایفا نکردهاند و مسلما مورد مماشات بینالمللی نیز قرار نخواهند گرفت و در عین حال به اهداف از پیش تعیینشده خود نیز میرسند.
4-تعارض داخلی در داعش
درست است واگذاری قدرت به عشایر و نیروهای محلی با استقبال برخی از بازیگران جهانی و منطقهای روبهرو میشود، اما این نقل و انتقال مسلما برای خود داعش گران تمام خواهد شد، زیرا داعش نیروهای خود را از چهارگوشه جهان به نیت و غرض تشکیل دولت اسلامی در عراق و شام به منطقه کشانده است حال نمیتواند بعد از آوارهکردن آنان، قدرت و دولت را به قبایل واگذار کند.
کلام آخر
در نهایت باید گفت ظواهر امر حاکی از آن است که داعش تاکنون مصرانه بهدنبال تشکیل حاکمیت مدنظر خود در عراق و سوریه است که در این حالت تبدیل به لکهای بر نقشه منطقه خواهد شد که مسلم است باید از روی نقشه منطقه پاک شود، زیرا در صورت استقرار حاکمیت این گروه، از یکسو کشورهای منطقه با قلمرو بنیادگرا روبهرو خواهند شد که چشم طمع به اراضی یا حداقل ثبات و امنیت داخلیشان خواهد داشت و از سوی دیگر جهان غرب دوباره با تکرار تجربه تلخ طالبان و به حاکمیترسیدن گروههای بنیادگرا مواجه میشود که میداند تبعات آن چیزی جز نشانه گرفتهشدن توسط نوک پیکان جریان قهرآمیز این گروه، نخواهد بود، در عین حال مسلم است اگر داعش تصمیم برپایی حاکمیت خود در مناطق اشغالی در عراق و سوریه داشته باشد، نیازمند منابع مالی گسترده است؛ منابعی که در خاورمیانه در یک کلمه «نفت» خلاصه میشود و در دسترسترین منبع و حوزه اصلی آن برای داعش در کرکوک تحت کنترل اقلیم کردستان است؛ دسترسی و نیازمندیای که در کنار هم قرارگرفتن، قطعا رویارویی اقلیم با داعش را در آینده رقم خواهد زد، مجموع این تبعات منفی و خطرناک ناشی از استقرار حاکمیت داعش موجب میشود فقط یک سوال باقی بماند و آن این خواهد بود که پاککننده این لکه شوم بر نقشه منطقه کیست؟ دولت عراق، غرب یا قدرتهای منطقهای یا اجماعی از تمامی این گزینهها؟
اما اگر داعش تصمیم بر رفتن و تحویل قدرت به نیروهای محلی بگیرد، ممکن است نقشه منطقه و معادلات خاورمیانه را برهم زند؛ تصمیمی که دل در گرو هوش سیاسی بالا و عدم تعصب ایدئولوژیک دارد؛ موجباتی که تاکنون داعش مصرانه در تلاش است ثابت کند با آنان بیگانه است.
منبع: روزنامه شرق
گزارش خطا
نظر شما
آخرین اخبار
