وزارت ورزش منهای «جوانان»
صدای ایران- کامل آرخی*: سرمایه ی انسانی عامل استحکام قدرت اقتصادی و سیاسی کشورهاست، و قطعا موتور پیشران این عامل، نیروی فعال جوان در هر کشور است.
از کارویژه های اساسی دولتهاست تا با برنامه ریزی و ایجاد بسترهای مناسب برای شکوفایی استعداد و بالقوه شدن توان این طیف پرقدرت از اجتماع به صورت سیستماتیک و دائمی، در جهت توسعه پایدار گام بردارند.
حدود دو سال پیش در دولت احمدی نژاد و در پی موج ادغام های اداری- وزارتخانه ای که دولت سابق به راه انداخته بود، سازمان تربیت بدنی با سازمان ملی جوانان ادغام شد و «وزارت ورزش و جوانان» از دل آن بیرون آمد.
در آن زمان هر چند که چرخ سازمان ملی جوانان آنطور که باید و به درستی نمی چرخید و بیشتر یک معاونت سیاسی محسوب می شد تا اجرایی، اما باز هم نقاط قوتی در آن دیده می شد؛ مانند نقش این معاونت به عنوان چتر حمایتی بر انجمن های مردم نهاد حوزه جوانان و یا دفاتر استانی مستقل و تا حدودی کارآمدی که تحت مدیریت و حمایت سازمان مرکزی فعال بودند که بخشی از جنبه مثبت سازمان ملی جوانان را نمایش می دادند.
اما کم تر کسی تصوّر می کرد که تصمیم بدون کارشناسی دولت وقت تا این حد در نابودی اندک دستاوردهای سازمان ملی جوانان در گذشته مثمرثمر واقع شود. در واقع سرمایه گذاری که دولت خاتمی، بر اساس دستورالعمل توسعه جامعه مدنی با تشکیل این سازمان در حوزه جوانان انجام داده بود تا حد زیادی نابود شد.
در آغاز ایجاد نهاد وزارتی برای ورزش و جوانان نوید روزهای پرامید برای این طیف را می داد، اینکه موقعیتی فراهم شده تا یک وزارت در رده ای بالا و نه سازمان با اختیارات پایین، پیگیر برنامه ریزی و رصد وضعیت سازندگان جامعه ی مدنی باشد، خبر خوشحال کننده ای بود، اما غافل ازاینکه پس از آن همه امیدواری، اکنون وزارت «ورزش منهای جوانان» زیبنده ترین نامی است که می توان بر این وزارت گذاشت.
از اینکه سابقه شخص وزیر تنها چند مدیریت و معاونت تحت عنوان جوانان بوده و معاونین وی نیز از جمعی دوست داشتنی های گوش شکسته ی ورزشی و برخی مدیران میانی کم رابطه با ورزش و جوانان هستند بگذریم، توجه بی حد و حصر وزیر فعلی و وزیر سابق (عباسی) تنها به حوزه ی ورزش و غفلت کامل از حوزه ی جوانان و جامعه مدنی، آب سردی ریخت بر رویای توجه به آینده ی سازندگان اجتماع ایران که موجب ناامیدی صاحب نظران حوزه مسائل اجتماعی نیز شده است.
بی تدبیری، بی توجهی و غفلت نسبت به مسایل جوانان و جامعه مدنی در وزارت ورزش و جوانان از آغاز تاکنون به قدری مشهود و ملموس است که براستی این سوال پیش می آید که آیا دست اندرکاران حتی زحمت مطالعه اساسنامه سازمان ملی جوانان و یا ستاد ملی سازماندهی جوانان را به خود داده اند و یا شاید در اساسنامه این وزارتخانه طرح و برنامه ای برای امور جوانان تعبیه نشده است.
براستی اگر تنها به لیست دیدارهای مسئولین وزارت ورزش و جوانان با افراد ورزشی نگاه کنیم و آن را با کارنامه دیدار با تشکل های مردم نهاد و فعالان حوزه جوانان مقایسه کنیم، چه نتیجه ای به دست می آید به جز توجه صرف به مقوله ورزش در عین اینکه در این زمینه نیز برنامه ریزی منسجمی دیده نمی شود.
پس از محمود احمدی نژاد که برنامه های حوزه ی جوانان در دولت او تنها به ارائه ی وام های بی پشتوانه اقتصادی، غیرفعال کردن و پلمپ انجمن های مردم نهاد که با دولت هم صدا نبودند و انجام اقدامات پوپولیستی در جهت انحراف افکار عمومی از بی برنامگی در این حوزه ها بود، به طور جدی این انتقاد به دولت حسن روحانی نیز وارد است که در وزارت ورزش و جوانان «دولت تدبیر و امید» او نیز برنامه ای برای متحول شدن و کنار زدن غبار رخوتی که اکنون بر حوزه جوانان در تمام عرصه ها سایه گسترانده وجود ندارد.
البته مجلس شورای اسلامی با عدم رای اعتماد لجاجت گونه ی خود به وزرای پیشنهادی قبلی و تلف کردن 70 روز در مسیر برنامه ریزی این وزارتخانه، باعث شد بتوانیم با اطمینان بگوییم بزرگ ترین آسیب به حوزه ی امور جوانان در این چند سال زاییده شدن یک شبه ی وزارتخانه ای بنام آنان بوده است.
اگرچه در روزهای ابتدایی این امر شنیده می شد که دولت روحانی قصد دارد برای سرمایه گذاری روی حوزه جوانان، آن را از وزارت ورزش جدا کند، اما بی توجهی جاری این روزهای دولت به حوزه های تحول ساز جامعه مدنی و سیاسی و فرهنگی این اندک امیدهای امروز را به سمت ناامیدی سوق می دهد.
در پایان امید است نور تدبیر و امید دولت حاکم بر این بزرگ ترین سرمایه ی کشور تابانده شود و شاهد ورود و برنامه ریزی قوی دولت در این حوزه باشیم.
*فعال مدنی و روزنامه نگار-گرگان
از کارویژه های اساسی دولتهاست تا با برنامه ریزی و ایجاد بسترهای مناسب برای شکوفایی استعداد و بالقوه شدن توان این طیف پرقدرت از اجتماع به صورت سیستماتیک و دائمی، در جهت توسعه پایدار گام بردارند.
حدود دو سال پیش در دولت احمدی نژاد و در پی موج ادغام های اداری- وزارتخانه ای که دولت سابق به راه انداخته بود، سازمان تربیت بدنی با سازمان ملی جوانان ادغام شد و «وزارت ورزش و جوانان» از دل آن بیرون آمد.
در آن زمان هر چند که چرخ سازمان ملی جوانان آنطور که باید و به درستی نمی چرخید و بیشتر یک معاونت سیاسی محسوب می شد تا اجرایی، اما باز هم نقاط قوتی در آن دیده می شد؛ مانند نقش این معاونت به عنوان چتر حمایتی بر انجمن های مردم نهاد حوزه جوانان و یا دفاتر استانی مستقل و تا حدودی کارآمدی که تحت مدیریت و حمایت سازمان مرکزی فعال بودند که بخشی از جنبه مثبت سازمان ملی جوانان را نمایش می دادند.
اما کم تر کسی تصوّر می کرد که تصمیم بدون کارشناسی دولت وقت تا این حد در نابودی اندک دستاوردهای سازمان ملی جوانان در گذشته مثمرثمر واقع شود. در واقع سرمایه گذاری که دولت خاتمی، بر اساس دستورالعمل توسعه جامعه مدنی با تشکیل این سازمان در حوزه جوانان انجام داده بود تا حد زیادی نابود شد.
در آغاز ایجاد نهاد وزارتی برای ورزش و جوانان نوید روزهای پرامید برای این طیف را می داد، اینکه موقعیتی فراهم شده تا یک وزارت در رده ای بالا و نه سازمان با اختیارات پایین، پیگیر برنامه ریزی و رصد وضعیت سازندگان جامعه ی مدنی باشد، خبر خوشحال کننده ای بود، اما غافل ازاینکه پس از آن همه امیدواری، اکنون وزارت «ورزش منهای جوانان» زیبنده ترین نامی است که می توان بر این وزارت گذاشت.
از اینکه سابقه شخص وزیر تنها چند مدیریت و معاونت تحت عنوان جوانان بوده و معاونین وی نیز از جمعی دوست داشتنی های گوش شکسته ی ورزشی و برخی مدیران میانی کم رابطه با ورزش و جوانان هستند بگذریم، توجه بی حد و حصر وزیر فعلی و وزیر سابق (عباسی) تنها به حوزه ی ورزش و غفلت کامل از حوزه ی جوانان و جامعه مدنی، آب سردی ریخت بر رویای توجه به آینده ی سازندگان اجتماع ایران که موجب ناامیدی صاحب نظران حوزه مسائل اجتماعی نیز شده است.
بی تدبیری، بی توجهی و غفلت نسبت به مسایل جوانان و جامعه مدنی در وزارت ورزش و جوانان از آغاز تاکنون به قدری مشهود و ملموس است که براستی این سوال پیش می آید که آیا دست اندرکاران حتی زحمت مطالعه اساسنامه سازمان ملی جوانان و یا ستاد ملی سازماندهی جوانان را به خود داده اند و یا شاید در اساسنامه این وزارتخانه طرح و برنامه ای برای امور جوانان تعبیه نشده است.
براستی اگر تنها به لیست دیدارهای مسئولین وزارت ورزش و جوانان با افراد ورزشی نگاه کنیم و آن را با کارنامه دیدار با تشکل های مردم نهاد و فعالان حوزه جوانان مقایسه کنیم، چه نتیجه ای به دست می آید به جز توجه صرف به مقوله ورزش در عین اینکه در این زمینه نیز برنامه ریزی منسجمی دیده نمی شود.
پس از محمود احمدی نژاد که برنامه های حوزه ی جوانان در دولت او تنها به ارائه ی وام های بی پشتوانه اقتصادی، غیرفعال کردن و پلمپ انجمن های مردم نهاد که با دولت هم صدا نبودند و انجام اقدامات پوپولیستی در جهت انحراف افکار عمومی از بی برنامگی در این حوزه ها بود، به طور جدی این انتقاد به دولت حسن روحانی نیز وارد است که در وزارت ورزش و جوانان «دولت تدبیر و امید» او نیز برنامه ای برای متحول شدن و کنار زدن غبار رخوتی که اکنون بر حوزه جوانان در تمام عرصه ها سایه گسترانده وجود ندارد.
البته مجلس شورای اسلامی با عدم رای اعتماد لجاجت گونه ی خود به وزرای پیشنهادی قبلی و تلف کردن 70 روز در مسیر برنامه ریزی این وزارتخانه، باعث شد بتوانیم با اطمینان بگوییم بزرگ ترین آسیب به حوزه ی امور جوانان در این چند سال زاییده شدن یک شبه ی وزارتخانه ای بنام آنان بوده است.
اگرچه در روزهای ابتدایی این امر شنیده می شد که دولت روحانی قصد دارد برای سرمایه گذاری روی حوزه جوانان، آن را از وزارت ورزش جدا کند، اما بی توجهی جاری این روزهای دولت به حوزه های تحول ساز جامعه مدنی و سیاسی و فرهنگی این اندک امیدهای امروز را به سمت ناامیدی سوق می دهد.
در پایان امید است نور تدبیر و امید دولت حاکم بر این بزرگ ترین سرمایه ی کشور تابانده شود و شاهد ورود و برنامه ریزی قوی دولت در این حوزه باشیم.
*فعال مدنی و روزنامه نگار-گرگان
گزارش خطا
آخرین اخبار