7 اشتباه والدین در برقراری ارتباط با فرزندانشان
به گزارش صدای ایران، خراسان نوشت: پدری را فرض کنید که از صبح تا شب سرکار بوده و در حالی که خسته به خانه برگشته با شنیدن خبر یک رفتار اشتباه از فرزندش که آبروی خانوادگی شان را به خطر انداخته است، می گوید: «چرا زودتر من را در جریان مشکلت قرار ندادی؟ کاش کمی زودتر به من می گفتی تا راهنمایی ات کنم و کار به این جا نکشد.» همچنین مادری را فرض کنید که متوجه یکی از مشکلات فرزندش شده است که مدت ها او را اذیت می کرده است ولی هیچ گاه با هم درباره آن صحبت نکرده اند.معمولا پدر و مادرهایی که فرزند نوجوان دارند با این مشکل مواجه می شوند یعنی فرزندی دارند که تمایلی برای درد دل با آن ها نشان نمی دهد و این سوال همیشه در ذهن چنین پدر و مادرهایی بدون جواب می ماند که چرا فرزندشان، سفره دلش را برای آن ها باز نمی کند. توجه داشته باشید که ممکن است به خاطر برخی اشتباهات شما، فرزندتان از درد دل کردن با شما طفره می رود. اگر می خواهید در سال های سرشار از بحران نوجوانی، محرم اسرار فرزندتان باشید و حرف هایش را مثل یک سنگ صبور بشنوید باید قبل از رسیدن او به دوره بحرانی نوجوانی، از این اشتباهات رایج والد و فرزندی پرهیز کنید.
درباره رفتارتان دلیلی ارائه نمی کنید
اگر می خواهید پیام های اخلاقی تان توسط فرزندتان درک شود، باید پیامدهای سرسری گرفتن حرف هایتان را جدی بگیرید. فرزند نوجوان شما، درست برخلاف بچه های کوچک تر، حتی اگر توسط والدینش هزینه اشتباهاتش را بپردازد تا زمانی که در یک گفت و گوی منطقی درباره اشتباهاتش قانع نشود، دست از تکرار آن ها برنمی دارد.
خارج از محدوده درک بچه ها صحبت می کنید!
اشتباه رایجی که از بسیاری والدین سر می زند، حرف زدن خارج از محدوده درک و فهم بچه هاست. بعضی والدین خیلی زودتر از آن که کودک شان توانایی درکش را داشته باشد، سراغ سخنرانی های طولانی و به خیال خودشان منطقی می روند، درحالی که کودک آن ها در چنین شرایطی نه خوب به حرف های شان گوش می دهد و نه حتی به فکر عمل کردن به آن حرف ها می افتد. این اشتباهی است که ممکن است شما پیش از ورود فرزندتان به دوره بلوغ انجام داده و به همین دلیل راه ارتباط تان با او را سال ها قبل از رسیدنش به بلوغ سد کرده باشید. کودک شما تا زمانی که درست گوش کردن و درست پاسخ دادن را از شما نیاموزد نه می تواند احساساتش را آن گونه که هست در قالب کلمات بیان کند و نه می تواند ارتباط خود را با شما بهبود دهد.
به دلایل بعضی رفتارهایش بی توجه هستید
بهتر است گاهی به زبان بدن فرزندتان توجه کنید. نوجوانی که وسایل خانه را خراب می کند، احتمالا از اضطراب و تعارضات درونی رنج می برد بنابراین شاید پیش از آن که برای صحبت درباره تشویش درونی اش سراغ تان بیاید، خودتان بتوانید ماجرا را حدس بزنید و به جای حرف با عمل تان برای کاهش اضطرابش تلاش کنید. درست است که برخی تغییرات رفتاری کودکان را می توان به مرحله ای از رشد آن ها نسبت داد اما همیشه این طور نیست.
تمام حواس تان را به او نمی دهید
وقتی فرزندتان در مورد موضوعی که گفتنش برایش آسان نیست و اهمیت زیادی برایش دارد با شما صحبت می کند، دست از همه کارهای تان بکشید و در یک موقعیت آرام در کنارش قرار بگیرید. فرزندتان ساعت ها با خودش کلنجار رفته تا حرف دلش را برای تان بیرون بریزد پس باید چشم در چشم هایش بدوزید و به حرف هایش گوش دهید. گاهی برای از بین بردن خجالت کودک و کم کردن فاصله با او، بد نیست او را با دست به سمت خودتان بکشانید.
بابت بیان درد دل هایش تشکر نمی کنید
اگر می خواهید محرم رازهای فرزندتان باشید، باید بعد از هر گفت وگوی جدی از او قدردانی کنید؛ برای مثال می توانید بگویید: «می دانم که حرف زدن درباره این موضوع برایت راحت نبود، اما خوشحالم که آن را با من در میان گذاشتی و به خاطر این کار از تو متشکرم.» سپس می توانید درها را برای گفت وگوهای بعدی باز کنید: «هر زمان که احساس کردی دوست داری حرف هایت را با کسی در میان بگذاری، من آماده شنیدن شان هستم.» سپس می توانید با یک لبخند، آغوش مهربان و یک بدرقه دلنشین، احساس خوب تان را از شنیدن حرف هایش به او هم منتقل کنید.
به جای بیان احساسات تان عصبانی می شوید
نگذارید تنها آگاهی فرزندتان از احساسات شما، شنیدن عصبانیت تان باشد بلکه پیش از آن که عصبانیت تان را به رخ او بکشید با دقت برایش توضیح دهید که چه احساسی با رفتارش به شما منتقل شده است؛ به طور مثال اگر باز هم از مدرسه دیر به خانه آمده به او بگویید که با این کارش «نگرانی» سراغ تان می آید و اگر اتاقش را دوباره به هم ریخته برایش توضیح دهید که جمع کردن هر روزه اتاق شما را «خسته» می کند. نگذارید بیان احساس تان از طرف او به شکل حمله و انتقاد مداوم تفسیر شود و برای رسیدن به این هدف به جای این که حرف تان را با ضمیر «تو» آغاز کنید، از «من» برای شروع جمله تان کمک بگیرید؛ یعنی به جای این که بگویید: «تو باز دیر آمدی و اعصاب من را خرد کردی» از جمله «من وقتی زمان زیادی از تعطیلی مدرسه می گذرد و به خانه نمی آیی، نگران می شوم.» استفاده کنید.
احساساتش را مدیریت نمی کنید
بچه ها همیشه در بیان احساسات شان توانا نیستند و این شما هستید که با مدیریت احساسات آن ها می توانید به آن ها برای کنترل احساسات شان کمک کنید. اگر فرزندتان وقتی عصبانی است وسایل کمدش را بیرون می ریزد و آن ها را پرت می کند، باید در ابتدا به این شکل احساساتش را تعریف کنید:«تو عصبانی و ناراحت هستی.»، سپس بگویید: «می توانی با من درباره دلیل عصبانیتت صحبت کنی.» و بعد هم او را با پیامد کارش آشنا کنید: «پرت کردن وسایلت کمکی به بهتر شدن حال تو نخواهد کرد و علاوه بر آن، وسایلی را که شکسته می شود دیگر به دست نخواهی آورد و ما دیگر وسیله جایگزینی را برای تو تهیه نخواهیم کرد.» همچنین شما باید پیش قدم شوید و پیامد های مثبت را هم پیشنهاد کنید: «چرا با من روی مبل نمی نشینی تا درباره مشکلت با هم صحبت کنیم و بهترین راه برای حل کردنش را پیدا کنیم؟ اگر از من کمک بخواهی، با تمام وجود به تو کمک خواهم کرد.» این کاری است که پیش از رسیدن فرزندتان به دوره بلوغ باید انجام دهید و به او آموزش دهید که وقتی احساسات منفی آزارش می دهند، به جای نشان دادن واکنش های بی معنا می تواند سراغ شما بیاید و حرف دلش را بیرون بریزد. اگر فرزند شما از سال ها قبل این عادت را کسب کند، تحمل چالش های دوره بلوغ او برای هر دوی شما آسان می شود.
خبرهای مرتبط
گزارش خطا
آخرین اخبار