امیرحسین صدیق: از سفر نوروزی متنفرم

صدای ایران -  سال های کودکی و جوانی خود را با رفتن به کتابخانه کانون و پرورش فکری کودکان و کلاس های تئاتر گذراند و از دهه 70 وارد عرصه تلویزیون شد و از همان دوران، با ایفای نقش در مجموعه های موفق و به یادماندنی آن سال ها در اوج جوانی اش محبوب شد. صدیق این اواخر با اجرای دوست داشتنی در برنامه کتاب باز توانست بیشتر از پیش خودش را به مردم نزدیک تر کند و بیشتر در قلب مردم باشد. صدیق در جشنواره فیلم فجر امسال در فیلم «بیست و یک روز بعد» به ایفای نقش پرداخته بود که به زودی به اکران عمومی در خواهد آمد. با او گپ و گفتی صمیمی در مورد حال و هوای عید و این روزهایش داشتیم که خواهند آن خالی از لطف نیست، با ماه همراه باشید. 

خیلی تند، سریع و پراز عجایب! 

فرصت هایی به وجود آمد که خیلی از مکان ها و خیلی از آدم ها را چه در کشور خودمان و چه در خارج از کشور ببینیم و هر دفعه فقط افسوس خوردم که افسوس خوردم...! خب الحمدلله درگیر ومشغول کار هم بودم. 

فکر می کنم آقای ظریف بودند که همچنان هم باید به موفقیت خودشان ادامه دهند. 

البته خیلی ها بودند!!!! (خنده)...ترامپ!!! و البته خوشحالم که آمریکایی ها هم مانند ما همچنین تجربه ای دارند. (خنده)

متاسفانه ریختن و آتش گرفتن ساختمان پلاسکو و فوت شدن هموطنان عزیزمان و البته غم انگیزترین اتفاق سال هم بوده است. 

امسال خدا را شکر من به آرامش دست یافتم. 

بیشتر ببینم، بیشتر تجربه کنم، بیشتر زندگی کنم و از زندگی بیشتر لذت ببرم و کمتر فکر کنم. 

یک سال که سر فیلمبرداری سریال «تهران11»_ (محبوبه خانم!) بودیم و قبل از اینکه سال تحویل شود خودم را به خانه مادرم رساندم و نشستم که یک ساعت بعد از سال تحویل می شد، آنقدر خسته بودم که از خستگی با همان گریم و لباس خوابم برد. خیلی وقت شده که خواب مانده ام.

سال تحویل را نه، ولی خیلی وقت ها شده است که دوست داشتم به خانه برسم ولی در راه بودم و به آن زمان سال تحویل در کنار سفره نرسیدم. 

سیب؛ روزی که یک سیب خوردن، دکتر و مریضی را آدم دور می کند!!! و اینکه کاش حضرت آدم، سیب را نمی خورد. 

سنبل؛ من هر وقت این کلمه را می شنوم، فکر می کنم حرف بی ادبی! (خنده) 

سبزه؛ کودک. 

ماهی؛ این چند سال اخیر البته هر وقت می گویند ماهی من یاد چین می افتم!!! و اینکه خوشمزه.

 

آرزو می کنم تمام کسانی را دوست دارم در بهترین حالت‌شان باشند، بمانند و هر روز بهتر و بهتر شوند چون حال من با حال خوب آنها خوب می شود. 

اگر با مادرم باشم دونفری سفره هفت سین را می چینیم. اگر خودم تنها باشم خود آن را می چینم. در چند سال قبل خیلی برای من مهم نبود ولی در این چند سال خیلی به آن علاقه مند شدم. 

تا جایی که به اقتصاد خانواه ام لطمه نزند. بله. (خنده)

البته اولین عیدی ام نبوده است ولی خیلی سال پیش پدربزرگم یک بزغاله کوچک به من هدیه داد. 

نه، وقتی نوجوان بودیم خیلی برای خرید عید ذوق داشتیم ولی الان نه.

بله، من سعی می کنم ساده باشد و عناصر اصلی سفره هفت سین و مفهوم آنها برای من مهم است. مثلا دیوان حافظ با سین شروع نمی شود ولی ما آن را هم در سفره هفت سین می گذاریم و همچنین فال حافظ هم می گیریم. مثلا پارسال مادرم لای دیوان حافظ پول گذاشته بود برای من و برادرانم وهر کسی پول را برمی داشت فال مخصوص به خودش را هم می خواند.

به نظر من این حق طبیعی هر کسی است که لحظه سال تحویل آن جایی باشد که دوست دارد و آرزو نمی کنم که کسی کنار من باشد. آرزو می کنم که هرکسی هر جایی که دوست دارد باشد. 

اصلا متنفرم، سال‌ها است که سعی می‌کنم عید به سفر نروم. چون چند سال پیش مجبور شدم و سفر رفتم و فقط تمام روز را در جاده و ترافیک در ماشین بودم.

مفهوم عید این است که یک سا نو آغاز می شود و سبزس کمرنگ و خوش رنگی که درختان می زنند حال من را خیلی خوب می کند و بهار از نو شروع کردن همه چیز آدم است.

اگر مادرم باشند سبزی پلو با ماهی و اگر نباشند خودم یک پلو درست می کنم و کنارش با تن ماهی می خورم.