یادداشتی از مصطفی مهرآیین
شرایط تولید ایدئولوژی سیاسی مخالف
به گزارش صدای ایران دکتر مصطفی مهرآیین، جامعهشناس در کانال خود-رخداد تازه- نوشت:
1- اندیشه یا فرهنگ چیزی جز همان محصولات عینی فکری یا فرهنگی نیست. به عبارت دیگر اندیشه همان "کالای نمادین معنادار" است که میتوان متون، جزوه ها، فیلم ها، تابلوهای نقاشی، مجسمه ها، رمان ها،... را ما به ازاء عینی- تجربی آن دانست. اگر اندیشه را اینگونه تعریف نماییم آنگاه تولید این محصولات عینی معنادار، همانند تولید هر محصول عینی دیگر، نیازمند وجود "تولیدگر" و "بسیج منابع" برای تولید آن است. بنابراین بنا به این تحلیل باید به "جامعه" (در هر چهار سطح سیاسی،اجتماعی،اقتصادی و فرهنگی آن) همچون "بانک منابع" نگریست که وظیفه دارد با "بسیج منابع" شرایط، امکانات و منابع لازم برای تولید فرهنگ و اندیشه را فراهم آورد. اما صرف وجود منابع در جامعه برای تولید اندیشه کافی نیست.
تولید اندیشه همچنین نیازمند مکانیسم های واسطی است که منابع سیاسی(از قبیل آزادی های سیاسی، نگاه مثبت قدرت به تولید اندیشه)، اقتصادی(از قبیل پول و زمان)، منابع فرهنگی( از قبیل ماهیت نظم و سنت فرهنگی موجود از منظر باز یا بسته بودن آن)، و بالاخره منابع اجتماعی(چگونگی تعاملات اجتماعی از قبیل میل به کار های گروهی، وجود امکانات مبادله فرهنگی، وجود سرمایه عاطفی...)، را به سمت فرآیند تولید اندیشه هدایت نمایند. "بافت های نهادی" از قبیل محافل ادبی، دانشگاه ها، احزاب سیاسی، مطبوعات، حلقه های فکری، انتشاراتی ها، کتابفروشی ها، نهادهای مدنی فرهنگی.. از مهمترین مکانیسم های واسطی هستند که وجود و فعالیت آنها برای سوق دادن منابع اجتماعی به سوی فرآیند تولید اندیشه ضروری می باشد. از سوی دیگر در درون همین بافت های نهادی است که تولیدکنندگان اندیشه و خاطبان آنها در پیوند با یکدیگر قرار می گیرند و شکل گیری "شعائر تعامل برای تولید اندیشه" و "زنجیره های کنش فرهنگی" در آنها ممکن می شود.
2- همه عوامل و متغییرهایی که در بالا از آنها سخن گفته شد صرفا "شرایط بیرونی" تولید اندیشه را فراهم می آورند. تولید عملی اندیشه ها یعنی «توليد واقعي و عملي ايدهها که شامل محتوي و ماهيت ايده توليد شده، پيام مبادله شده و ابزار مفهومي بكار گرفته شده، ميباشد».به عبارت ديگر «توليد واقعي ايدهها شامل ابداع و خلاقيت مفهومي، صورتبندي و پيريزي كردن درونمايه ايده خلق شده، تجزيه و تحليل موضوعات و شكل دادن به جهتگيري سياسي- اجتماعي اندیشه است». این جنبه از فرآیند تولیداندیشه «جنبه دروني» فرآيند توليد اندیشه است که باید آن را با کمک گرفتن از نظریههای نشانه شناختی، به ویژه نظریههای سوسور و باختین، توضیح داد. اندیشه ها چیزی جز « مجموعههای نظام یافتهای از نشانهها ـ مفاهیم، نمادها و شعائر ـ نیستند». این نشانهها داراي مرجع اجتماعي هستند، يعني به مسائل و مشكلات مهم تاريخي مربوط ميباشند. به عبارت دیگر، اندیشه یک مرجع اجتماعی دارد، یعنی درباره چیزی است.
توليدكنندگان ايدههاي سياسي- اجتماعي به سخن گفتن درباره مشكلات ومسائل مهم حيات اجتماعي از قبيل عقبماندگي اقتصادي، فقرونابرابري، تفاوتهاي نژادي وجنسي، سلطه سياسي و حكومت استبدادي و امنيت ملي ميپردازند. با اينحال، آنچه آنها عملاً به بيان آن ميپردازند مستقيماً از اين مسائل اجتماعي استنتاج و استنباط نمیگردد. به زبان سوسور و باختین «نشانهها، اگرچه سخن از عناصر حيات اجتماعي ميگويند و به آنها ارجاع دارند، اما آنها را به صورتي اختياري تعريف میکنند و در ارتباط با يكديگر قرار ميدهند، يعني به صورتي كه نميتوان آن را از مقتضيات و ضروريات حيات اجتماعي استنباط و استخراج كرد. ويژگي اختياري يك نشانه بدان معناست كه معناي نشانهها از مرجع اجتماعي آنها- مدلول- گرفته نميشود، بلكه معنا حاصل رابطه يك نشانه با ديگر نمادها يا دالها در درون يك رمزگان گفتماني است. بنابراين، معنا در درون بافت روابط با ديگر نمادها خلق ميشود». «معنا حاصل واكنش نشانهها به نشانه ديگر است».ایدهها در نتیجه کنش متقابل دائمیمیان معانی و مفاهیم ـ که هر یک از آنها میتواند دیگری را مقید و مشروط سازد ـ تولید میشوند. «بيانها، معاني و ايدهها در ارتباط با ديگر بيانها، معاني و ايدهها كه وجود دارند، خلق ميشوند و به طور همزمان فضاهاي متفاوتي را اشغال ميكنند». اين رابطه، رابطهاي دو سويه است، واژگان با واژگان ديگر پاسخ مييابند، نمادها با نمادهاي ديگر و حركات بدن با حركات بدن. ايدهها، ايدهها را خلق ميكنند.این بدان معناست که تولید عملی اندیشه ها در درون یک جامعه نیازمند وجود یک بافت گفتمانی و میدان فکری فعال است که رابطه دوسویه و چند سویه میان اندیشه ها را ممکن سازد.
توليداندیشه «تابعي از نوع گفتمانهايي است كه در محيط اجتماعي مسلط و غالب هستند. توليدكنندگان ايدئولوژي ايدههاي خود را در نسبت با چارچوب مفهومي،نظم نمادين و اعمال آييني، يا به عبارت ديگر، قلمروهاي گفتماني اندیشه های رقيب تحول ميبخشند. در برخورد با مسائل اجتماعي، آنها به ارزيابي دوباره، بازبيني، يا رد استدلالها، ادعاها و حتي بنيانهاي مفهومي اندیشه های رقيب ميپردازند. در همان زمان، آنها به طرح و ارائه پاسخها، رد و انكارها و استدلالهاي مخالف خود در برابر ايدههاي رقيب ميپردازند».مجادلات، بحث و گفتگوهاي ايدئولوژيك، «پويايي دروني» فرآيند توليد ايدئولوژي را سبب ميشوند، به صورتي كه يك سوي گفتگو، نوع استدلالهايي كه ديگران در مقابل و مخالفت با آن طرح خواهند كرد را شكل ميدهد. «در فرآيند توليد ايدئولوژي، هر سوي گفتگو، «زمينه / آماج/ نشانهگاه» توليد ايدئولوژي طرف مقابل را شكل ميدهد».زمينه / آماج / نشانهگاه، مجموعهاي از گفتمانها است كه ايدههاي جديد در رابطه و نسبت با آن صورتبندي و پيريزي ميشوند.
3- در تاریخ معاصر جامعه ما فرآیند تولید اندیشه با توجه با چگونگی عمل متغییرهایی که در بالا از آن سخن گفته شد، سرنوشت های متفاوتی را پذیرا شده است. این نکته در خصوص سال های پس از انقلاب نیز صادق می باشد. به عبارت دیگر فرآیند تولید اندیشه در فاصله آغاز دهه اول تا پایان دهه سوم انقلاب،با توجه به وضعیت عوامل و متغییرهای بالا که توضیح دهنده شرایط تولید اندیشه می باشند، سرنوشت های متفاوتی به خود گرفته است. در دوازده سال گذشته، با توجه به منتفی شدن نقش آفرینی همه متغیرهای بالا در فرآیند تولید اندیشه ما با یک رکود با درجه بالا روبرو هستیم. اعتقاد به نقش دولت و دستگاه ایدئولوژیک دولت در کنترل فرآیند تولید اندیشه، جلوگیری از رفتن منابع به سمت فضای مدنی تولید اندیشه، برخورد منفی، کنترل شده و در نهایت تعطیل کننده با بافت های نهادی تولید اندیشه، تحت فشار گرفتن تولید کنندگان اندیشه و مهمتر از همه مسدود و محدود کردن فضای گفتمانی جامعه به چند گفتمان خاص که در راستای قدرت حرکت میکنند و در نهایت تکصدا شدن جامعه از مهمترین عواملی هستند که امکان یافتن فرآیند تولید اندیشه دار درون جامعه ما در سال های اخیر را منتفی ساخته اند.
پویا شدن میدان تولید اندیشه نیازمند نقش آفرینی دوباره همه متغییرهایی است که در بالا از آن سخن گفته شد و چون قدرت مهمترین متغییر در ایجاد فضای مناسب برای نقش آفرینی این عوامل است، گشایش در فضای فرهنگی نیازمند گشایش در فضای سیاسی گشته است. نوآوری فکری در تاریخ جامعه ما تا حدود بسیار تابعی از نوع نگاه سیاست به فرهنگ است. سياسي يا اجتماعي شدن فرآيند توليد فرهنگ به اين موضوع بستگي دارد كه آيا منابع كنترل و اداره بازارهاي فكري در اختيار دولت است يا اينكه نهادهاي فرهنگي (يا مذهبي) متنفذ خارج از دولت كنترل اين بازارها را دراختيار دارند. بنابراين، بايد جايگاه گفتمان زمينه در فضاي سياسي- اجتماعي جامعه را مورد توجه قرار داد: 3) اگر گفتمان زمينه پيوند ضعيفي با دولت داشته باشد يا اگر نخبگان حاكم نسبت به مباحثات و مجادلات ايدئولوژيك بيتفاوت و بيعلاقه باشند، در آن صورت فرآيند توليد ايدئولوژي به قلمرو جامعه مدني محدود ميشود و جهتگيري غالب اجتماعي و غيرسياسي پيدا ميكند. گفتمانهاي زمينهاي كه غيرسياسي هستند باعث بوجود آمدن گفتمان مخالف غيرسياسي ميشوند. 4) اگر گفتمان زمينه در ارتباط قوي با دولت باشد، يا اگر نخبگان حاكم به نحو گسترده وارد مباحث و مسائل فرهنگي شوند و بكوشند ايدئولوژي خاصي را رواج دهند، در آن صورت فرآيند توليد ايدئولوژي سياسي شده و جهتگيري سياسي پيدا ميكند.
در اين زمينه گفتماني و بافت اجتماعي است كه ايدئولوژيهاي سياسي پديدار ميشوند. بنا به نظریه گفتمان، هر چقدر گفتمان زمينه به قدرت دولتي نزديكتر باشد، احتمال اينكه شاهد پيدايش ايدئولوژيهاي سياسي مخالف باشيم بيشتر است. به عبارت ديگر، هر چقدر ميزان دخالت دولت در قلمرو فرهنگ بيشتر باشد، احتمال پيدايش ايدئولوژيهاي سياسي بيشتر است؛ و هر چقدر ميزان دخالت دولت در قلمرو فرهنگ كمتر باشد، احتمال پيدايش ايدئولوژيهاي اجتماعي بيشتر است.
گزارش خطا
نظر شما
پربحث ترین عناوین
آخرین اخبار