باهنر: موسوی و کروبی باید در حصر بمانند
محمدرضا باهنر گفت: احمدینژاد یک پرونده زیر بغلش داشت و مدام میگفت بگویم یا نگویم، این نه اخلاقی است نه شرعی.
به گزارش انتخاب، محمدرضا باهنر، رئیس جبهه پیروان خط امام و رهبری با بیان اینکه ماجرای موسوی و کروبی حل شده؛ باید در حصر بمانند، گفت: فارسی می گویم؛ در مورد حصر از مطهری بپرسید.
بخش هایی از گفت وگو با باهنر را در ادامه می خوانید:
الان با کاندیدای احتمالی ریاست جمهوری صحبت میکنم یا نماینده مجلس؟
- تکذیب میکنم شما هم از طرف من تکذیب کنید، به حمدالله به اندازه کافی کاندیدا وجود دارد. حتی میخواهیم یک تعداد از این کاندیداها را صادر کنیم.
آن 20 یا 30 نفر ؟چند تا شدند؟
آنها هستند ؛ به حمدالله هر روز اضافه میشوند انشاءالله تا آخر جمع میشود.
آقای مهندس بعد از 28 سال سابقه نمایندگی مجلس حالا که از مجلس بیرون آمدید فکر میکنید چه تصویری از محمدرضا باهنر در ذهن مردم است؛ خودتان را در ذهن مردم چطوری تفسیر میکنید؟
قاعدتاً این سؤال را باید از مردم بپرسید، من خودم، ممکن است یک تصور دیگری داشته باشم و حتماً مردم در مورد من یک تصور دیگری دارند . شاید شما آزمایش کرده باشید و تجربه کرده باشید وقتی صدای خودتان را ضبط میکنید گوش میدهید ، اول متوجه نمیشوید که صدای خودتان است چون صدای خود آدم با یک تن دیگری به گوشش میرسد و وقتی صدای خودش را از جای دیگری میشنود تن دیگری دارد.
این در مسائل اجتماعی خیلی پر قدرت و پرتوان است . مشکل ما آدمها اصولاً این است که تصور خود ما از خودمان متفاوتتر از تصوری است که مردم از ما دارند ؛ برای این که در تصور را به هم بازی کنیم ، یک مقدار باید از قضاوت کردن در مورد خودمان دوری کنیم. بالاخره 28 سال در مجلس بودم و بعد از پیروزی انقلاب در کشور ما سه نفر بودیم که هفت دوره در مجلس فعالیت کردیم. جناب آقای احمد ناطق نوری، جناب آقای مهندس عبداللهی و بنده در خدمت مجلس بودیم و در این دوره دهم جناب آقای احمد ناطق نوری دیگر سنشان گذشته است و ایشان از 75 سال عبور کردند و دیگر نتوانستند کاندیدا شوند.
من و آقای عبداللهی بدون این که با هم هماهنگ باشیم، هر دو ثبتنام نکردیم و الان کسی که هفت دوره نماینده مردم در مجلس باشد در مجلس و کشور نداریم. بالاخره در طول این 28 سال من احساس نکردم اما اگر تصوری در این مورد داشته باشیم شاید صد هزار تصمیم گرفتم ، آیا رأی بدهم، رأی ندهم بروم یا نروم صحبت کنم و صحبت نکنم ، مخالفت کنم یا موافقت کنم و در مسائلی که در درون مجلس و حاشیههایی که در بیرون مجلس بود حضور داشتم . این موارد که آدم بخواهد مرور کند ممکن است بعضی از رفتارها که 20 سال قبل انجام دادم اگر الان قرار بود آن رفتارها را انجام دهم شاید متفاوت بود.
بنابراین از هر چهرهای که رسانهای باشد مردم برداشتهای متفاوتی را کنند. مثلاً فرض کنید بنده به عنوان نمونه بیشتر اوقات فکر و ذهنم در مسائل مجلس دنبال مسائل اقتصادی بود؛ یعنی طراحیهای اقتصادی، مصوبات اقتصادی، بودجهها و برنامههای توسعه و ... بود اما بیرون به نظر میرسیدخیلی از سیاستورزان من را اول یک آدم سیاسی میدانند تا اینکه آدمی بدانند که در مسائل اقتصادی دخالت میکند. اقتصادی که عرض میکنم منظور من به شخصه فعالیت در کار اقتصادی نیست و در این 28 سال فعالیت اقتصادی نداشتم و قراره من این بود.
از نظر تحصیلات مهندس معمار هستم اما در طول این 28 سال شاید یک نقشه هم به عنوان نقشه ساختمانی امضا نکردم، حق امضا داشتم و خیلی از مهندسینی که در زمانی که رونق ساخت و ساز بود این امضایی که میتوانستند بکنند و مورد قبول شهرداری بود ، خود این امضا یک قیمتی داشته ولی من در این 28 ساله فکر میکردم که این کار را نباید بکنم.
شما حتماً خیلی در این دوران چون با رسانهها در ارتباط بودید خیلی این واژه را درباره خودتان شنیدید. به شما سلطان لابی ایران میگویند. شما را بهعنوان آقای لابی میشناسند. این را تأیید میکنید؟
از لابی بازی تصورات متفاوتی وجود دارد؛ یک زمانی است که لابی یعنی رفتن و موضعی را که آدم دارد با استدلال با بحث و صحبت دیگران را قانع کند این تفکر را توسعه دهد . اگر تعریف لابی این باشد من هم دنبال لابی بودم و هم هستم و فکر میکنم امربهمعروف و نهی از منکر هم در اسلام یک نوع لابیگری است. آدمی کسی را به خیر دعوت کند یا کسی را از انجام یک کار منکر باز بدارد. قانع کند که این کار را نباید کنید یا این کار را باید انجام دهید، مجلس میدان همین کارهاست. هر مخالفی که صحبت میکند و هر موافقی که صحبت میکند، هرکس اظهار نظر میکند علاقهمند است که مخاطبین خودش را جذب نظر کند و رأی آنها را با رأی خودش هماهنگ کند. این طبیعی است اما دوستان لابی را اینگونه تعریف میکنند که طرف میخواهد یک عده را هم رأی خودش کند، اگر با زور شد، بازور و اگر تزویر شد با تزویر، پول دادن شد با پول، این لابی است و بسیار کثیف است.
این مسئله را نه شرعاً و نه عرفاً و نه اخلاقاً درست نیست. بستگی دارد که برداشت شما از لابی چه باشد. مثلاً به عنوان نمونه قدرت نفوذ فکر من در مسائل مختلف متفاوت بود، اما در مجلس بعضی وقتها در بعضی از مسائل با توجه به اینکه هر نماینده در مجلس طبق قانون اساسی یک رأی بیشتر ندارد؛ یعنی رئیس مجلس بایستی با یک نماینده که ممکن است 15000 رأی آورده باشد هر دو حقوقشان مساوی است و یک حق رأی دارند.
هر کسی یک حوزه نفوذ رأی دارد ، بعضی وقتها در بعضی از مسائل حوزه نفوذ رأی من شاید به 100 نفر میرسید . یعنی همین که متوجه میشدند مثلاً موضع با هنر در فلان مسئله این است هم هماهنگ میشوند . در بعضی از مسائل ممکن بود حوزه نفوذ رأی 20 نفر هم نباشد فرق میکرد. اما این حوزه نفوذ رأی است که در مجلس کار میکند و مؤثر است. از این جهت در مسائل لابی کردن ، همسو و همراه کردن و هم فکر کردن نمایندگان آیندگان و دیگران ، مرسوم است که میگویند نفوذ کلام بالایی را داشته است.
استیضاح آقای شیخالاسلام را چطور میبینید و ابزار شما در چه بود؟ در آن روز تمام روز در صحن بودید. در آن مصداق اگر ابزارتان را بگویید باز هم وارد مصادیق بشوید.
ابزار فقط استدلال است و چیز دیگری نیست عموماً در زندگی خودم ، در همین فعالیتهای اقتصادی و سیاسی هیچ وقت به آدمی که افشاگری میکند مشهور نبودم ، مثلاً فرض کنید یک برگ برنده گیر بیاورم و آن را در صندوقچه بگذارم و سربزنگاه این برگ را رو کنم. من اصلاً این کار را قبول دارم ، زمانی که میگویم فرض کنید که من با یک کسی رقابت میکنم، این اصطلاح را حتی به دوستان خودم در انتخابات مجلس گفتم ، میگویم شما زمانی که میخواهید انتخاب انتخاباتی انجام دهید افشاگری در زمان انتخابات دقیقاً به ضرر خودتان و ما میشود چون بالاخره مخاطبین شما اول دارند و میگویند اگر آقای باهنر این مشکل را داشته است چرا تا دیروز نگفتید.
حالا چون امروز رقیب شما شده است افشای گری میکنید . اگر هم نداشته چرا این پرونده را برای او درست کردید. خیلی از دوستان و سیاستورزان ما اشتباه میکنند و در اوج رقابت فکر میکنم افشاگری به نفع آنهاست ، رقیب خودشان را افشا میکنند . بعد در همان استیضاح مثلاً فرض کنید وزیر کار، زمانی یادم هست که مجلس دوم بود آقای سعیدیکیا که خیلی به ایشان علاقه دارم، ایشان در آن زمان وزیر راه بودند ، یک هواپیما سقوط کرده بود، فردای آن روز ما او را استیضاح کردیم . البته استیضاح ایشان رأی نیاورد. اما در کارنامة من اگر بگردید، من اصلاً مقولهای به نام افشاگری را قبول ندارم.
یعنی معتقد هستید آن روز افشاگری آقای احمدینژاد باعث رأی اعتماد شد؟
اصلاً اعتقاد ندارم، من دارم یک بحث دیگر میکنم شما وارد یک موضع دیگر میشوید. اینکه شما میگویید ابزارهای شما چیست ؟ یکی از ابزارهایی که من در رقابتهای سیاسی بد نمیدانم مسئله افشای است. اگر میگویم یک نفر پاکدست نیست یا چشم پاکی ندارد، این را در صندوقچة بایگانی زیر بغل ما نگه داریم و بخوا هیم در زمانی از آن استفاده کنیم. آقای احمدینژاد یکی از بحثهایش این بود که یک پرونده در زیر بغلش داشت و مدام میگفت که بگویم یا نگویم . من است اصلا این رویهها را، نه اخلاقی میدانند، نه شرعی میدانم.
افشاگری اصلاً معنا ندارد اگر شما اطلاعی دارید که در اداره اتفاقی میافتد و کسی در حال سوءاستفاده از نظام و امکانات نظام است، حتی زمانی که رقیب تو نیست، حتی زمانی که دوست توست باید بروی و مسئله را افشا کنید. نه اینکه این افشا را سر بزنگاهها بگذارید و بخواهید که یک رأی بیاورید یا نیاورید.
شما یک کار که قبل از هر انتخابات و تشکیلات انجام میدادید این است که در دوره تبلیغات انتخاباتی ستاد تشکیل میدهید و لیست برای اصولگرایان میکنید. بههرحال همانطور که خودتان هم بارها گفتید تبلیغات بدون هزینه نیست. این هزینهها را یک سری افراد هستند که تقبل میکنند. اینها چه کسانی هستند؟
در مسئله ما یک مشکلی در کشور وجود دارد که هنوز هم متأسفانه حل نشده است. تبلیغات انتخاباتی خرج دارد. در کشورهای دیگر ، آنهایی که سابقه دموکراسی بالایی دارند راههای متفاوتی وجود دارد، یک راهش این است که از جیب خودش خرج کند، یک راه دیگر این است که از مسیر قانونی پولی را دربیاورد و هزینه تبلیغات خودش کند راه سوم این است که از مسیر غیرقانونی یک سری پولها را خرج تبلیغات کند. در هر صورت آن هزینه نیاز است و باید انجام شود. در بعضی از کشورها یک بودجه قانونی برای این کار دارند و میگویند که هر حزبی که تلاش کرد و توانسته یک سری از کرسیهای مجلس را به دست بیاورد ما هزینههای تبلیغاتی آن را میپردازیم و کاملاً ضابطهمند است. من فکر میکنم این بهترین رویه است که میشود این کار را انجام داد ، باید انجام شود که هنوز در مملکت ما شکل نگرفته است.
راه حلال این است که از جیب خودش برای تبلیغات خرج کند . اما کسی که میخواهد نماینده شود اگر قرار باشد که از طبقه متوسط جامعه باشد تقریباً هیچ کس نمیتواند از جیب خودش برای تبلیغات خرج کند و بتواند انتخاب شود. حالت سوم این است که یک عده طرفدار داشته باشد. من حتی یک زمانی در یکی از انتخاباتها به خاطر دارم ستادی داشتیم که یکی از دوستان آمدند، یک مبلغ پولی را به من داد و گفت که من این را برای تبلیغات شما بدهم. من گفتم که من ستاد شخصی ندارم، غیر از آن زمانی که در شهرستانها کار میکردم؛ پنج دوره در تهران انتخاب شدم و عموماً من ستاد شخصی نداشتم، جمعی کار میکردم و بیشتر خود مسئول ستاد بودم. این دوست عزیزمان می گفت که من این پول را برای انتخابات خودت دادم.
من گفتم که من اصلاً ستاد شخصی ندارم ؛ هرچه تجملی برای 30 نفر داریم ولی شخصی نداریم. گفت که من این 30 نفر که شما در لیست دارید را قبول ندارم و راضی نیستم برای آنها خرج کنم . گفتم پس پولت را بردار و برو؛ من مسیری را ندارم که این پولها برای تبلیغات شخص خودم هزینه کنم؛ چنین ابزاری را ندارم، نه ستاد دارم، نه پوستر شخصی دارم، نه تراکت شخصی دارم. همیشه اینجوری نبودم. در مجلس نهم که میخواستیم وارد شویم در مرحله دوم برای اولین بار ستاد شخصی راهاندازی کردم چون رقابت یک رقابت سنگین و تندی بود. راه انداختم و یک مدت کار کردم؛ اما قبل از مجلس نهم اصلاً به خاطر ندارم که یک زمانی، یک لامپ و یا یک ساختمان یا یک پرچم برای شخصی کار کرده باشم.
این پولها را یک عده که علاقهمند هستند کمک میکنند و اصولاً انتخابات کشور بدون هزینه اصلاً امکانپذیر نیست. بعضی وقتها بعضی از نمایندگان در تهران انتخاب میشدند و میگفتند ما شخصاً 5000000 تومان بیشتر که خرج نکردیم. ما به آنها میگفتیم شما درست است که این مبلغ را خرج نکردهاید ستاد بیشازاین برای شما هزینه کرده است به این هم خواست یک جریان نیست، اصولگرایان، اصلاحطلبان، مستقل ها هستند که تقریبا مرا میشناسند و در تهران اگر کسی بخواهد تصویر و اسمش را به سمع و نظر همه رأیدهندگان برساند، اگر امروز بخواهد انفرادی خرج کند حداقل باید 500 میلیون تومان خرج کند. اما اگر تجمعی شود، سینفره شود این 500 میلیون تومان ضرب در 30 نمیشود و دو برابر یا سه برابر میشود.
شما جز افرادی بود که در شهر دار شدن آقای احمدینژاد نقش بسزایی داشتید. یک خاطره آقای یونسی وزیر اطلاعات وقت تعریفکردند که بعدا خودتان هم آن را بازگو کردید، این بود که میگفتند در آن دوره آقای احمدینژاد یک مشکلاتی در پروژه نفتی اردبیل داشتند که شما رفتید و میانجیگری کردید و گفتید که این مشکل یک چیز روتینی بود و مسئلهای نیست که شما به خاطر آن آقای احمدینژاد را رد صلاحیت میکنید. چه پروسهای طی شده از آقای محمدرضا باهنر که حامی آقای احمدینژاد برای شهردار شدن بود تا محمدرضا باهنری که در یکی از گفتگوهایتان گفتید آقای احمدینژاد به جایی رسیده بود که میخواست چشمان مرا از کاسه در بیاورد. چه تحولی در این میان طی شد؟
آن زمانی که آقای احمدینژاد میخواست شهردار تهران شود دولت اصلاحات روی کار بود و وزارت اطلاعات پیغام داد که ایشان مشکلاتی دارد من رفتم با وزیر اطلاعات صحبت کردم که چه مشکلی وجود دارد ؟ گفتند که ایشان در زمان استانداری شان در اردبیل یک سری مبادلات مرزی داشته است. من گفتم یکی از استاندارهای آقای هاشمی که در زمان ایشان بودند اسم ببرید که از این مبادلات نداشته، اینها اختیار و اجازه داشتند از طرف دولت میرفتند و این مبادلات مرزی را انجام میدادند و کار عمرانی را پیش میبردند. اگر آقای احمدینژاد از این پول استفاده شخصی کرده است و در جیبش گذاشت است بله او متهم است و باید به دادگاه برود و محاکمه شود.
گفتند نه چنین چیزی وجود ندارد. عرض کردم که بنابراین این اتهام وارد نیست و برخورد شما الان سیاسی است. ایشان میتواند شهردار شود و هیچ مشکلی وجود ندارد. الان هم معتقد هستم که ایشان میتوانست شهردار شود . آقای احمدینژاد زمانی که کاندیدای ریاست جمهوری شدند کاندیدای ما نبودند و ما از کسی دیگری حمایت میکردیم.
بنده خودم در آن سال رئیس ستاد آقای لاریجانی بودم. با اینکه دوستی ما با آقای احمدینژاد 20 سال قبل از این که رئیسجمهور کشور شود وجود داشت. ایشان جز جامعه اسلامی مهندسین بودند، ایشان رئیسجمهور شدند و زمانی که به این سمت رسیدند ما گفتیم در این راستا به او کمک کنیم تا موفق شود. اختلافات ما ابتدائاً از مسائل کاملاً کارشناسی شروع شد، مسائل کارشناسی ساده شروع شد و اولین بودجهای که ایشان به عنوان دولت نهم تقدیم مجلس کرد ما دیدم مثلاً بهیکباره بودجه عمرانی ایشان 70% رشد دادند.
ما نشستیم و صحبت کردیم که بودجه عمرانی در کار عمرانی در کشور فقط پول نیست ، امکانات، نیروی انسانی، تجهیزات، مصالح و ... میخواهد. اگر ما تولید سیمانمان در کشور 10 میلیون تن است ، ما نمیتوانیم 20 میلیون تن پروژه تعریف کنیم که به این مقدار سیمان لازم داشته باشیم. سیمان را دیگر آفریقا، آمریکا و چین نمیتوانیم وارد کنیم . سیمان یک فاصله حمله اقتصادی دارد و حداکثر تا 100 یا 150 کیلومتر میتوانیم حمل کنیم 1000 کیلومتر که نمیتوانیم منتقل کنیم. گفتیم بنابراین اگر بودجه عمرانی شما زیاد باشد نه اینکه میتوانید کار عمرانی بیشتری انجام دهید قیمت مصالح و نیروی انسانی افزایش پیدا میکند یعنی همان سیمان را باید دو برابر بفروشید.
اختلاف نظر از کارشناسی ما شروع شد، در رسانههایی که مباحث وجود دارد و میتوان سرچ کرد و پیدا کرده که در آن زمان گفتیم این اتفاق میافتد که ارز اضافی داشته باشیم تبدیل به ریال کنیم و ریال را بخواهیم خرج کنیم تا پروژههای عمرانی ما را بیفتد. در بحثهای کارشناسی به این نحو اختلافات ما شروع شد تا اینکه آخر به مباحث انتقادی و فرهنگی و ... رسید. آقای احمدینژاد خیلی تغییر نکرده بودند ولی در ظرف این 7 یا 8 اطلاعاتم در مورد آقای احمدینژاد افزایش پیدا کرد و یک جاهایی است که نتوانستم با ایشان کار کنم.
من فکر میکنم در جایی گفته بودید آقای احمدینژاد از مسائل شرعی برداشت خودشان را دارند و میگویید مسائل اعتقادی خودشان را دارند.
من در مسائل شرعی ایشان وارد نمیشوم، عرض من این است، خیلی لازم نیست الان راجع جناب دکتر احمدینژاد صحبت کنیم، نمیدانم شما چرا بحث را به این طرف کشیدید ، ایشان نه مورد بحث است و نه در اینجا حضور دارد. آقای احمدینژاد تصور ما این است که به خرد جمعی اعتقاد نداشت و بیشتر به فهم خودش تصمیمی گرفته و میخواست کار کند. در حالی که ما معتقد هستیم اگر کسی در کشور رئیسجمهور هم شود و مقام بالایی داشته باشد باید از خرد جمعی استفاده کند . یک فرد یا خود بنده اگر نماینده باشم فرض کنید اگر 500000 رأی میآورم است و نباید تصور کنند چون این میزان رأی آوردم به اندازه 500000 نفر آدم میفهمم، یا اگر کسی رئیسجمهور شد و 20 میلیون رای آورد ، نباید تصور کند به اندازه 20 میلیون جمعیت فهم، شعور، علمش بالا رفته است. حتماً باید در سیستم کار کند و با مجموعه سازمان کار کند. آقای احمدینژاد بیشتر اتکایش به مواضع و فهم شخصی خودش بود و این مهم نبود که چه فهمی باشد به این مسئله اشکال داشت.
مقصود شما از فهم اعتقادی متفاوت پیدا شد اعتقاد تشکیل بود؟تا به حال ما در نظام جمهوری اسلامی انتخابات رقابتی یا دو قطبی داشتهایم ؟ شما خودتان این مسئله را مطرح کردید.
عموماً انتخابات دوقطبی میشود. در شهرهای کوچک چون آدمها با یکدیگر رقابت دارند ، افراد با هم رقابت میکنند و ممکن است 10 قطبی یا 15 قطبی شود ولی در شهرهای بزرگ مثل تهران ممکن است ، مثلاً الان ما در مجلس دهم هستیم تهران تا به حال 300 نماینده ظرف 10 دوره و در هر دوره 30 نماینده داشته است. اگرنمایندههای تکراری را کنار بگذاریم «مثل خود من که در پنج دور بودم» تا به حال 150 نماینده و از انقلاب عنوان تهران انتخاب شدند و به مجلس رفتند ، من از این 150 نماینده به ضرس قاطع خدمت شما عرض میکنم شاید پنج نفر از اینها خارج از دو لیست اساسی بودند و به مجلس آمدند.
بنابراین انتخابات دو قطبی همیشه صحبت کردید و چرا گفتید که در انتخابات اخیر آقای احمدینژاد برای جلوگیری از دوقطبی شدن انتخابات از ورود به دوره انتخاباتی منع شدند.
دو قطبی، بالاخره رقابت نهایی در ریاست جمهوری دو نفر است. مسئله دو قطبی را بعضیها بد تفسیر کردند، دو قطبی همیشه وجود دارد و زمانی هست که این دو قطبی خیلی خشن میشود . یعنی آقای احمدینژاد که فلسفه های زیادی داشت. یکی از دوستان از من سؤال کرد کنار رفتن آقای احمدینژاد به نفع اصلاحطلبان شد یا به نفع اصولگرایان شد؟ من پاسخ دادم که به نفع مملکت شد. تصور ما این بود که اگر آقای احمدینژاد میآمد رقابت خشن میشد، چون طرفداران آقای احمدینژاد خیلی متعصب، تندوتیز بودند، هم مخالفین آقای احمدینژاد هم این طور بودند . یک عده که همین الان هم در مملکت هستند میگویند فقط آقای احمدینژاد نشود هر چه خواست بشود. یک عده میگویند هیچ کس نشود فقط آقای احمدینژاد شود .
منظور شما از دو قطبی تکرار حوادث سال 88 است.
مثلاً ما میگفتیم شاید ممکن است آن اتفاقات دوباره تکرار شود . یعنی رقابت رقابت خشن خارج از عرف شود.
اگر آقای احمدینژاد برای عدم تکرار حوادث 88 از ورود به انتخابات منع شدند معنی این این است که یک پای حوادث سال 88 آقای احمدینژاد بوده است؟ آقای مطهری گفتند و همیشه میگویند که آقای احمدینژاد در جریان حوادث 88 باید محاکمه میشدند .نظر شخصی خودتان در این مورد چیست؟
برای سال 88 برای آنها بحث محاکمه نداریم ، تصمیمگیری در این است و این طوری پیش میرود و اینکه آقای احمدینژاد به خاطر عدم تکرار سال 88 منع شده است این مسئله جزمی نیست، شما خودتان برداشت گردید. من گفتم که رقابت رقابت خشنی میشد، اینکه برداشت شما این بود اگر 88 تکرار میشد، تکرار نمیشد؛ اگر قرار باشد زمانی محاکمه یا دادگاهی صورت بگیرد الان به نفع هیچ طرفی نیست. بنده معتقد هستم همان سران فتنه که الان در حصر هستند این بار با ملاطفت نظام هستند و اگر قرار باشد زمانی محاکمه صورت بگیرد حرفهای ناگفتنی و حرفهایی که میشود گفت خیلی زیاد است. همه نظامها این طور هستند، فرض کنید وزارت خارجه الان بعضی از اسناد را افشا میکند که مربوط به 40 سال قبل است. همه خبرها همیشه برای بازگوکردن در جامعه ضرورت ندارد. بعضی وقتها تهدید امنیت ملی است، بنابراین در حاکمیت طبیعی است که بعضی بحثها محرمانه بماند و بعضی از بحثها طبقهبندی شود.
در کشورهای توسعه یافته یکسری قوانین دارند مثلاً فرانسه بدست 50 یا 30 سال اگر اهمیتش را از دست داده باشد تصمیماتی گرفته میشود.
تصمیمات شورای عالی امنیت ملی، تصمیمات دفاعی و تصمیمات امنیتی، تصمیمات سیاست خارجی، نه اینکه تصمیمات وزارت خارجه بعد از 40 سال افشا شود بعضی از این سیاستها همان روز روی آنتن میرود و مشکلی ندارد ولی بعضی وقتها بعضی از تصمیمات است که در پروتکلهای بینالمللی طبقهبندیشده میمانند.
ماجرا چه می شود، در اخر قرار است چه شود ؟ آیا قرار است که حل شود ؟
الان این مسئله حل شده است. باید در حصر باشند.
آقای مطهری دو سال پیش تقریباً میگفتند، امکان رفع حصر ایجاد شد است.
از خود آقای مطهری سؤال کنید
میخواستم بدانم چه خبر دارید که آقای روحانی کاری در این زمینه کردند؟
از آقای روحانی سؤال کنید. از آقای مطهری سؤال کنید. از خودشان بپرسید.
دو سال پیش حتماً شما در جریان هستید آقای مطهری گفتند در حال حل شدن است.
شما چرا اصرار میفرمایید؟ من فارسی میگویم از آقای مطهری سؤال کنید.
شما با نحوه سیاستورزی که خودتان دارید و شناختی که از خودتان دارید فکر میکنید برای کدامیک از این مناصب مناسب هستید؟ برای شهرداری تهران ، دبیری مجمع تشخیص مثبت نظام، یا برای ریاست جمهوری؟
من داوطلب هیچ مسئولیتی نیستم. امیدوارم که تا آخرین لحظات حیات انشاءالله به انجام وظیفه بپردازم و وظایفم را به خوبی بشناسم و در جهت حصول اهداف کیفی و کمی نظام انشاءالله همه تلاش خودم را خواهم کرد. اصولاً کدهای زیادی وجود دارد؛ آدمی نیستم که دنبال مسئولیت در سطح بالا باشند و بعضی وقتها این را به عنوان سیاستورز دوستان ما به عیب میگیرند و میگویند که تو میتوانستی رئیس مجلس شوید چرا نشدید. میتوانستی در فلان جا فلان کار را انجام دهید و چرا انجام ندادید. البته تعارف خیلیها میکنند ولی بالاخره کدهایی در زندگی و فعالیت سیاسی دارم و جاهایی، احساس کردم که اگر در فلان جا نباشم بهتر است. بنابراین برای هیچ مسئولیتی نه قبایی برای خودم دوختم و نه آمادگی برای آن دارم. ولی سعی میکنم به وظیفة خودم عمل کنم خیلی آرزو دارم که انشاءالله ما در آینده رئیسجمهور های خیلی خوب و نمایندگان مجلس مفید و کارآمد داشته باشیم. در مسئولیتها و پستها و نشانهها فکر میکنم هرچه که دست میآید آمده است به این که آرزویی داشته باشم در آینده به مقامات بالاتری برسم ، الحمدالله این آرزوها را ندارم.
یک شایعاتی حول محور رد صلاحیت آقای روحانی وجود دارد، آیا این شایعات را شما شنیدید؟
من فکر میکنم اینها یک مقدار دوستان کم فهم و حتی دوستان کم فهم خود آقای روحانی، نمیخواهم توهینی به آنها داشته باشم ، من هیچ وقت این مسئله را تأیید نمیکنم و از همه فضاها و اطلاعات و چیزهایی که دارم اینطور به نظر میرسد. البته ما در این منصب نیستیم و وظیفه شورای نگهبان است. اما با تحلیل سیاسی که دارم و اطلاعاتی که دارم، این اتفاق نمیافتد. ممکن است بعضی از دوستان کم فهم و طرفدار آقای روحانی بخواهند آن را به عنوان یک مظلوم نمایی در جامعه مطرح کنند. من خواهش میکنم که آنها این حرفها را نزنند.
به گزارش انتخاب، محمدرضا باهنر، رئیس جبهه پیروان خط امام و رهبری با بیان اینکه ماجرای موسوی و کروبی حل شده؛ باید در حصر بمانند، گفت: فارسی می گویم؛ در مورد حصر از مطهری بپرسید.
بخش هایی از گفت وگو با باهنر را در ادامه می خوانید:
الان با کاندیدای احتمالی ریاست جمهوری صحبت میکنم یا نماینده مجلس؟
- تکذیب میکنم شما هم از طرف من تکذیب کنید، به حمدالله به اندازه کافی کاندیدا وجود دارد. حتی میخواهیم یک تعداد از این کاندیداها را صادر کنیم.
آن 20 یا 30 نفر ؟چند تا شدند؟
آنها هستند ؛ به حمدالله هر روز اضافه میشوند انشاءالله تا آخر جمع میشود.
آقای مهندس بعد از 28 سال سابقه نمایندگی مجلس حالا که از مجلس بیرون آمدید فکر میکنید چه تصویری از محمدرضا باهنر در ذهن مردم است؛ خودتان را در ذهن مردم چطوری تفسیر میکنید؟
قاعدتاً این سؤال را باید از مردم بپرسید، من خودم، ممکن است یک تصور دیگری داشته باشم و حتماً مردم در مورد من یک تصور دیگری دارند . شاید شما آزمایش کرده باشید و تجربه کرده باشید وقتی صدای خودتان را ضبط میکنید گوش میدهید ، اول متوجه نمیشوید که صدای خودتان است چون صدای خود آدم با یک تن دیگری به گوشش میرسد و وقتی صدای خودش را از جای دیگری میشنود تن دیگری دارد.
این در مسائل اجتماعی خیلی پر قدرت و پرتوان است . مشکل ما آدمها اصولاً این است که تصور خود ما از خودمان متفاوتتر از تصوری است که مردم از ما دارند ؛ برای این که در تصور را به هم بازی کنیم ، یک مقدار باید از قضاوت کردن در مورد خودمان دوری کنیم. بالاخره 28 سال در مجلس بودم و بعد از پیروزی انقلاب در کشور ما سه نفر بودیم که هفت دوره در مجلس فعالیت کردیم. جناب آقای احمد ناطق نوری، جناب آقای مهندس عبداللهی و بنده در خدمت مجلس بودیم و در این دوره دهم جناب آقای احمد ناطق نوری دیگر سنشان گذشته است و ایشان از 75 سال عبور کردند و دیگر نتوانستند کاندیدا شوند.
من و آقای عبداللهی بدون این که با هم هماهنگ باشیم، هر دو ثبتنام نکردیم و الان کسی که هفت دوره نماینده مردم در مجلس باشد در مجلس و کشور نداریم. بالاخره در طول این 28 سال من احساس نکردم اما اگر تصوری در این مورد داشته باشیم شاید صد هزار تصمیم گرفتم ، آیا رأی بدهم، رأی ندهم بروم یا نروم صحبت کنم و صحبت نکنم ، مخالفت کنم یا موافقت کنم و در مسائلی که در درون مجلس و حاشیههایی که در بیرون مجلس بود حضور داشتم . این موارد که آدم بخواهد مرور کند ممکن است بعضی از رفتارها که 20 سال قبل انجام دادم اگر الان قرار بود آن رفتارها را انجام دهم شاید متفاوت بود.
بنابراین از هر چهرهای که رسانهای باشد مردم برداشتهای متفاوتی را کنند. مثلاً فرض کنید بنده به عنوان نمونه بیشتر اوقات فکر و ذهنم در مسائل مجلس دنبال مسائل اقتصادی بود؛ یعنی طراحیهای اقتصادی، مصوبات اقتصادی، بودجهها و برنامههای توسعه و ... بود اما بیرون به نظر میرسیدخیلی از سیاستورزان من را اول یک آدم سیاسی میدانند تا اینکه آدمی بدانند که در مسائل اقتصادی دخالت میکند. اقتصادی که عرض میکنم منظور من به شخصه فعالیت در کار اقتصادی نیست و در این 28 سال فعالیت اقتصادی نداشتم و قراره من این بود.
از نظر تحصیلات مهندس معمار هستم اما در طول این 28 سال شاید یک نقشه هم به عنوان نقشه ساختمانی امضا نکردم، حق امضا داشتم و خیلی از مهندسینی که در زمانی که رونق ساخت و ساز بود این امضایی که میتوانستند بکنند و مورد قبول شهرداری بود ، خود این امضا یک قیمتی داشته ولی من در این 28 ساله فکر میکردم که این کار را نباید بکنم.
شما حتماً خیلی در این دوران چون با رسانهها در ارتباط بودید خیلی این واژه را درباره خودتان شنیدید. به شما سلطان لابی ایران میگویند. شما را بهعنوان آقای لابی میشناسند. این را تأیید میکنید؟
از لابی بازی تصورات متفاوتی وجود دارد؛ یک زمانی است که لابی یعنی رفتن و موضعی را که آدم دارد با استدلال با بحث و صحبت دیگران را قانع کند این تفکر را توسعه دهد . اگر تعریف لابی این باشد من هم دنبال لابی بودم و هم هستم و فکر میکنم امربهمعروف و نهی از منکر هم در اسلام یک نوع لابیگری است. آدمی کسی را به خیر دعوت کند یا کسی را از انجام یک کار منکر باز بدارد. قانع کند که این کار را نباید کنید یا این کار را باید انجام دهید، مجلس میدان همین کارهاست. هر مخالفی که صحبت میکند و هر موافقی که صحبت میکند، هرکس اظهار نظر میکند علاقهمند است که مخاطبین خودش را جذب نظر کند و رأی آنها را با رأی خودش هماهنگ کند. این طبیعی است اما دوستان لابی را اینگونه تعریف میکنند که طرف میخواهد یک عده را هم رأی خودش کند، اگر با زور شد، بازور و اگر تزویر شد با تزویر، پول دادن شد با پول، این لابی است و بسیار کثیف است.
این مسئله را نه شرعاً و نه عرفاً و نه اخلاقاً درست نیست. بستگی دارد که برداشت شما از لابی چه باشد. مثلاً به عنوان نمونه قدرت نفوذ فکر من در مسائل مختلف متفاوت بود، اما در مجلس بعضی وقتها در بعضی از مسائل با توجه به اینکه هر نماینده در مجلس طبق قانون اساسی یک رأی بیشتر ندارد؛ یعنی رئیس مجلس بایستی با یک نماینده که ممکن است 15000 رأی آورده باشد هر دو حقوقشان مساوی است و یک حق رأی دارند.
هر کسی یک حوزه نفوذ رأی دارد ، بعضی وقتها در بعضی از مسائل حوزه نفوذ رأی من شاید به 100 نفر میرسید . یعنی همین که متوجه میشدند مثلاً موضع با هنر در فلان مسئله این است هم هماهنگ میشوند . در بعضی از مسائل ممکن بود حوزه نفوذ رأی 20 نفر هم نباشد فرق میکرد. اما این حوزه نفوذ رأی است که در مجلس کار میکند و مؤثر است. از این جهت در مسائل لابی کردن ، همسو و همراه کردن و هم فکر کردن نمایندگان آیندگان و دیگران ، مرسوم است که میگویند نفوذ کلام بالایی را داشته است.
استیضاح آقای شیخالاسلام را چطور میبینید و ابزار شما در چه بود؟ در آن روز تمام روز در صحن بودید. در آن مصداق اگر ابزارتان را بگویید باز هم وارد مصادیق بشوید.
ابزار فقط استدلال است و چیز دیگری نیست عموماً در زندگی خودم ، در همین فعالیتهای اقتصادی و سیاسی هیچ وقت به آدمی که افشاگری میکند مشهور نبودم ، مثلاً فرض کنید یک برگ برنده گیر بیاورم و آن را در صندوقچه بگذارم و سربزنگاه این برگ را رو کنم. من اصلاً این کار را قبول دارم ، زمانی که میگویم فرض کنید که من با یک کسی رقابت میکنم، این اصطلاح را حتی به دوستان خودم در انتخابات مجلس گفتم ، میگویم شما زمانی که میخواهید انتخاب انتخاباتی انجام دهید افشاگری در زمان انتخابات دقیقاً به ضرر خودتان و ما میشود چون بالاخره مخاطبین شما اول دارند و میگویند اگر آقای باهنر این مشکل را داشته است چرا تا دیروز نگفتید.
حالا چون امروز رقیب شما شده است افشای گری میکنید . اگر هم نداشته چرا این پرونده را برای او درست کردید. خیلی از دوستان و سیاستورزان ما اشتباه میکنند و در اوج رقابت فکر میکنم افشاگری به نفع آنهاست ، رقیب خودشان را افشا میکنند . بعد در همان استیضاح مثلاً فرض کنید وزیر کار، زمانی یادم هست که مجلس دوم بود آقای سعیدیکیا که خیلی به ایشان علاقه دارم، ایشان در آن زمان وزیر راه بودند ، یک هواپیما سقوط کرده بود، فردای آن روز ما او را استیضاح کردیم . البته استیضاح ایشان رأی نیاورد. اما در کارنامة من اگر بگردید، من اصلاً مقولهای به نام افشاگری را قبول ندارم.
یعنی معتقد هستید آن روز افشاگری آقای احمدینژاد باعث رأی اعتماد شد؟
اصلاً اعتقاد ندارم، من دارم یک بحث دیگر میکنم شما وارد یک موضع دیگر میشوید. اینکه شما میگویید ابزارهای شما چیست ؟ یکی از ابزارهایی که من در رقابتهای سیاسی بد نمیدانم مسئله افشای است. اگر میگویم یک نفر پاکدست نیست یا چشم پاکی ندارد، این را در صندوقچة بایگانی زیر بغل ما نگه داریم و بخوا هیم در زمانی از آن استفاده کنیم. آقای احمدینژاد یکی از بحثهایش این بود که یک پرونده در زیر بغلش داشت و مدام میگفت که بگویم یا نگویم . من است اصلا این رویهها را، نه اخلاقی میدانند، نه شرعی میدانم.
افشاگری اصلاً معنا ندارد اگر شما اطلاعی دارید که در اداره اتفاقی میافتد و کسی در حال سوءاستفاده از نظام و امکانات نظام است، حتی زمانی که رقیب تو نیست، حتی زمانی که دوست توست باید بروی و مسئله را افشا کنید. نه اینکه این افشا را سر بزنگاهها بگذارید و بخواهید که یک رأی بیاورید یا نیاورید.
شما یک کار که قبل از هر انتخابات و تشکیلات انجام میدادید این است که در دوره تبلیغات انتخاباتی ستاد تشکیل میدهید و لیست برای اصولگرایان میکنید. بههرحال همانطور که خودتان هم بارها گفتید تبلیغات بدون هزینه نیست. این هزینهها را یک سری افراد هستند که تقبل میکنند. اینها چه کسانی هستند؟
در مسئله ما یک مشکلی در کشور وجود دارد که هنوز هم متأسفانه حل نشده است. تبلیغات انتخاباتی خرج دارد. در کشورهای دیگر ، آنهایی که سابقه دموکراسی بالایی دارند راههای متفاوتی وجود دارد، یک راهش این است که از جیب خودش خرج کند، یک راه دیگر این است که از مسیر قانونی پولی را دربیاورد و هزینه تبلیغات خودش کند راه سوم این است که از مسیر غیرقانونی یک سری پولها را خرج تبلیغات کند. در هر صورت آن هزینه نیاز است و باید انجام شود. در بعضی از کشورها یک بودجه قانونی برای این کار دارند و میگویند که هر حزبی که تلاش کرد و توانسته یک سری از کرسیهای مجلس را به دست بیاورد ما هزینههای تبلیغاتی آن را میپردازیم و کاملاً ضابطهمند است. من فکر میکنم این بهترین رویه است که میشود این کار را انجام داد ، باید انجام شود که هنوز در مملکت ما شکل نگرفته است.
راه حلال این است که از جیب خودش برای تبلیغات خرج کند . اما کسی که میخواهد نماینده شود اگر قرار باشد که از طبقه متوسط جامعه باشد تقریباً هیچ کس نمیتواند از جیب خودش برای تبلیغات خرج کند و بتواند انتخاب شود. حالت سوم این است که یک عده طرفدار داشته باشد. من حتی یک زمانی در یکی از انتخاباتها به خاطر دارم ستادی داشتیم که یکی از دوستان آمدند، یک مبلغ پولی را به من داد و گفت که من این را برای تبلیغات شما بدهم. من گفتم که من ستاد شخصی ندارم، غیر از آن زمانی که در شهرستانها کار میکردم؛ پنج دوره در تهران انتخاب شدم و عموماً من ستاد شخصی نداشتم، جمعی کار میکردم و بیشتر خود مسئول ستاد بودم. این دوست عزیزمان می گفت که من این پول را برای انتخابات خودت دادم.
من گفتم که من اصلاً ستاد شخصی ندارم ؛ هرچه تجملی برای 30 نفر داریم ولی شخصی نداریم. گفت که من این 30 نفر که شما در لیست دارید را قبول ندارم و راضی نیستم برای آنها خرج کنم . گفتم پس پولت را بردار و برو؛ من مسیری را ندارم که این پولها برای تبلیغات شخص خودم هزینه کنم؛ چنین ابزاری را ندارم، نه ستاد دارم، نه پوستر شخصی دارم، نه تراکت شخصی دارم. همیشه اینجوری نبودم. در مجلس نهم که میخواستیم وارد شویم در مرحله دوم برای اولین بار ستاد شخصی راهاندازی کردم چون رقابت یک رقابت سنگین و تندی بود. راه انداختم و یک مدت کار کردم؛ اما قبل از مجلس نهم اصلاً به خاطر ندارم که یک زمانی، یک لامپ و یا یک ساختمان یا یک پرچم برای شخصی کار کرده باشم.
این پولها را یک عده که علاقهمند هستند کمک میکنند و اصولاً انتخابات کشور بدون هزینه اصلاً امکانپذیر نیست. بعضی وقتها بعضی از نمایندگان در تهران انتخاب میشدند و میگفتند ما شخصاً 5000000 تومان بیشتر که خرج نکردیم. ما به آنها میگفتیم شما درست است که این مبلغ را خرج نکردهاید ستاد بیشازاین برای شما هزینه کرده است به این هم خواست یک جریان نیست، اصولگرایان، اصلاحطلبان، مستقل ها هستند که تقریبا مرا میشناسند و در تهران اگر کسی بخواهد تصویر و اسمش را به سمع و نظر همه رأیدهندگان برساند، اگر امروز بخواهد انفرادی خرج کند حداقل باید 500 میلیون تومان خرج کند. اما اگر تجمعی شود، سینفره شود این 500 میلیون تومان ضرب در 30 نمیشود و دو برابر یا سه برابر میشود.
شما جز افرادی بود که در شهر دار شدن آقای احمدینژاد نقش بسزایی داشتید. یک خاطره آقای یونسی وزیر اطلاعات وقت تعریفکردند که بعدا خودتان هم آن را بازگو کردید، این بود که میگفتند در آن دوره آقای احمدینژاد یک مشکلاتی در پروژه نفتی اردبیل داشتند که شما رفتید و میانجیگری کردید و گفتید که این مشکل یک چیز روتینی بود و مسئلهای نیست که شما به خاطر آن آقای احمدینژاد را رد صلاحیت میکنید. چه پروسهای طی شده از آقای محمدرضا باهنر که حامی آقای احمدینژاد برای شهردار شدن بود تا محمدرضا باهنری که در یکی از گفتگوهایتان گفتید آقای احمدینژاد به جایی رسیده بود که میخواست چشمان مرا از کاسه در بیاورد. چه تحولی در این میان طی شد؟
آن زمانی که آقای احمدینژاد میخواست شهردار تهران شود دولت اصلاحات روی کار بود و وزارت اطلاعات پیغام داد که ایشان مشکلاتی دارد من رفتم با وزیر اطلاعات صحبت کردم که چه مشکلی وجود دارد ؟ گفتند که ایشان در زمان استانداری شان در اردبیل یک سری مبادلات مرزی داشته است. من گفتم یکی از استاندارهای آقای هاشمی که در زمان ایشان بودند اسم ببرید که از این مبادلات نداشته، اینها اختیار و اجازه داشتند از طرف دولت میرفتند و این مبادلات مرزی را انجام میدادند و کار عمرانی را پیش میبردند. اگر آقای احمدینژاد از این پول استفاده شخصی کرده است و در جیبش گذاشت است بله او متهم است و باید به دادگاه برود و محاکمه شود.
گفتند نه چنین چیزی وجود ندارد. عرض کردم که بنابراین این اتهام وارد نیست و برخورد شما الان سیاسی است. ایشان میتواند شهردار شود و هیچ مشکلی وجود ندارد. الان هم معتقد هستم که ایشان میتوانست شهردار شود . آقای احمدینژاد زمانی که کاندیدای ریاست جمهوری شدند کاندیدای ما نبودند و ما از کسی دیگری حمایت میکردیم.
بنده خودم در آن سال رئیس ستاد آقای لاریجانی بودم. با اینکه دوستی ما با آقای احمدینژاد 20 سال قبل از این که رئیسجمهور کشور شود وجود داشت. ایشان جز جامعه اسلامی مهندسین بودند، ایشان رئیسجمهور شدند و زمانی که به این سمت رسیدند ما گفتیم در این راستا به او کمک کنیم تا موفق شود. اختلافات ما ابتدائاً از مسائل کاملاً کارشناسی شروع شد، مسائل کارشناسی ساده شروع شد و اولین بودجهای که ایشان به عنوان دولت نهم تقدیم مجلس کرد ما دیدم مثلاً بهیکباره بودجه عمرانی ایشان 70% رشد دادند.
ما نشستیم و صحبت کردیم که بودجه عمرانی در کار عمرانی در کشور فقط پول نیست ، امکانات، نیروی انسانی، تجهیزات، مصالح و ... میخواهد. اگر ما تولید سیمانمان در کشور 10 میلیون تن است ، ما نمیتوانیم 20 میلیون تن پروژه تعریف کنیم که به این مقدار سیمان لازم داشته باشیم. سیمان را دیگر آفریقا، آمریکا و چین نمیتوانیم وارد کنیم . سیمان یک فاصله حمله اقتصادی دارد و حداکثر تا 100 یا 150 کیلومتر میتوانیم حمل کنیم 1000 کیلومتر که نمیتوانیم منتقل کنیم. گفتیم بنابراین اگر بودجه عمرانی شما زیاد باشد نه اینکه میتوانید کار عمرانی بیشتری انجام دهید قیمت مصالح و نیروی انسانی افزایش پیدا میکند یعنی همان سیمان را باید دو برابر بفروشید.
اختلاف نظر از کارشناسی ما شروع شد، در رسانههایی که مباحث وجود دارد و میتوان سرچ کرد و پیدا کرده که در آن زمان گفتیم این اتفاق میافتد که ارز اضافی داشته باشیم تبدیل به ریال کنیم و ریال را بخواهیم خرج کنیم تا پروژههای عمرانی ما را بیفتد. در بحثهای کارشناسی به این نحو اختلافات ما شروع شد تا اینکه آخر به مباحث انتقادی و فرهنگی و ... رسید. آقای احمدینژاد خیلی تغییر نکرده بودند ولی در ظرف این 7 یا 8 اطلاعاتم در مورد آقای احمدینژاد افزایش پیدا کرد و یک جاهایی است که نتوانستم با ایشان کار کنم.
من فکر میکنم در جایی گفته بودید آقای احمدینژاد از مسائل شرعی برداشت خودشان را دارند و میگویید مسائل اعتقادی خودشان را دارند.
من در مسائل شرعی ایشان وارد نمیشوم، عرض من این است، خیلی لازم نیست الان راجع جناب دکتر احمدینژاد صحبت کنیم، نمیدانم شما چرا بحث را به این طرف کشیدید ، ایشان نه مورد بحث است و نه در اینجا حضور دارد. آقای احمدینژاد تصور ما این است که به خرد جمعی اعتقاد نداشت و بیشتر به فهم خودش تصمیمی گرفته و میخواست کار کند. در حالی که ما معتقد هستیم اگر کسی در کشور رئیسجمهور هم شود و مقام بالایی داشته باشد باید از خرد جمعی استفاده کند . یک فرد یا خود بنده اگر نماینده باشم فرض کنید اگر 500000 رأی میآورم است و نباید تصور کنند چون این میزان رأی آوردم به اندازه 500000 نفر آدم میفهمم، یا اگر کسی رئیسجمهور شد و 20 میلیون رای آورد ، نباید تصور کند به اندازه 20 میلیون جمعیت فهم، شعور، علمش بالا رفته است. حتماً باید در سیستم کار کند و با مجموعه سازمان کار کند. آقای احمدینژاد بیشتر اتکایش به مواضع و فهم شخصی خودش بود و این مهم نبود که چه فهمی باشد به این مسئله اشکال داشت.
مقصود شما از فهم اعتقادی متفاوت پیدا شد اعتقاد تشکیل بود؟تا به حال ما در نظام جمهوری اسلامی انتخابات رقابتی یا دو قطبی داشتهایم ؟ شما خودتان این مسئله را مطرح کردید.
عموماً انتخابات دوقطبی میشود. در شهرهای کوچک چون آدمها با یکدیگر رقابت دارند ، افراد با هم رقابت میکنند و ممکن است 10 قطبی یا 15 قطبی شود ولی در شهرهای بزرگ مثل تهران ممکن است ، مثلاً الان ما در مجلس دهم هستیم تهران تا به حال 300 نماینده ظرف 10 دوره و در هر دوره 30 نماینده داشته است. اگرنمایندههای تکراری را کنار بگذاریم «مثل خود من که در پنج دور بودم» تا به حال 150 نماینده و از انقلاب عنوان تهران انتخاب شدند و به مجلس رفتند ، من از این 150 نماینده به ضرس قاطع خدمت شما عرض میکنم شاید پنج نفر از اینها خارج از دو لیست اساسی بودند و به مجلس آمدند.
بنابراین انتخابات دو قطبی همیشه صحبت کردید و چرا گفتید که در انتخابات اخیر آقای احمدینژاد برای جلوگیری از دوقطبی شدن انتخابات از ورود به دوره انتخاباتی منع شدند.
دو قطبی، بالاخره رقابت نهایی در ریاست جمهوری دو نفر است. مسئله دو قطبی را بعضیها بد تفسیر کردند، دو قطبی همیشه وجود دارد و زمانی هست که این دو قطبی خیلی خشن میشود . یعنی آقای احمدینژاد که فلسفه های زیادی داشت. یکی از دوستان از من سؤال کرد کنار رفتن آقای احمدینژاد به نفع اصلاحطلبان شد یا به نفع اصولگرایان شد؟ من پاسخ دادم که به نفع مملکت شد. تصور ما این بود که اگر آقای احمدینژاد میآمد رقابت خشن میشد، چون طرفداران آقای احمدینژاد خیلی متعصب، تندوتیز بودند، هم مخالفین آقای احمدینژاد هم این طور بودند . یک عده که همین الان هم در مملکت هستند میگویند فقط آقای احمدینژاد نشود هر چه خواست بشود. یک عده میگویند هیچ کس نشود فقط آقای احمدینژاد شود .
منظور شما از دو قطبی تکرار حوادث سال 88 است.
مثلاً ما میگفتیم شاید ممکن است آن اتفاقات دوباره تکرار شود . یعنی رقابت رقابت خشن خارج از عرف شود.
اگر آقای احمدینژاد برای عدم تکرار حوادث 88 از ورود به انتخابات منع شدند معنی این این است که یک پای حوادث سال 88 آقای احمدینژاد بوده است؟ آقای مطهری گفتند و همیشه میگویند که آقای احمدینژاد در جریان حوادث 88 باید محاکمه میشدند .نظر شخصی خودتان در این مورد چیست؟
برای سال 88 برای آنها بحث محاکمه نداریم ، تصمیمگیری در این است و این طوری پیش میرود و اینکه آقای احمدینژاد به خاطر عدم تکرار سال 88 منع شده است این مسئله جزمی نیست، شما خودتان برداشت گردید. من گفتم که رقابت رقابت خشنی میشد، اینکه برداشت شما این بود اگر 88 تکرار میشد، تکرار نمیشد؛ اگر قرار باشد زمانی محاکمه یا دادگاهی صورت بگیرد الان به نفع هیچ طرفی نیست. بنده معتقد هستم همان سران فتنه که الان در حصر هستند این بار با ملاطفت نظام هستند و اگر قرار باشد زمانی محاکمه صورت بگیرد حرفهای ناگفتنی و حرفهایی که میشود گفت خیلی زیاد است. همه نظامها این طور هستند، فرض کنید وزارت خارجه الان بعضی از اسناد را افشا میکند که مربوط به 40 سال قبل است. همه خبرها همیشه برای بازگوکردن در جامعه ضرورت ندارد. بعضی وقتها تهدید امنیت ملی است، بنابراین در حاکمیت طبیعی است که بعضی بحثها محرمانه بماند و بعضی از بحثها طبقهبندی شود.
در کشورهای توسعه یافته یکسری قوانین دارند مثلاً فرانسه بدست 50 یا 30 سال اگر اهمیتش را از دست داده باشد تصمیماتی گرفته میشود.
تصمیمات شورای عالی امنیت ملی، تصمیمات دفاعی و تصمیمات امنیتی، تصمیمات سیاست خارجی، نه اینکه تصمیمات وزارت خارجه بعد از 40 سال افشا شود بعضی از این سیاستها همان روز روی آنتن میرود و مشکلی ندارد ولی بعضی وقتها بعضی از تصمیمات است که در پروتکلهای بینالمللی طبقهبندیشده میمانند.
ماجرا چه می شود، در اخر قرار است چه شود ؟ آیا قرار است که حل شود ؟
الان این مسئله حل شده است. باید در حصر باشند.
آقای مطهری دو سال پیش تقریباً میگفتند، امکان رفع حصر ایجاد شد است.
از خود آقای مطهری سؤال کنید
میخواستم بدانم چه خبر دارید که آقای روحانی کاری در این زمینه کردند؟
از آقای روحانی سؤال کنید. از آقای مطهری سؤال کنید. از خودشان بپرسید.
دو سال پیش حتماً شما در جریان هستید آقای مطهری گفتند در حال حل شدن است.
شما چرا اصرار میفرمایید؟ من فارسی میگویم از آقای مطهری سؤال کنید.
شما با نحوه سیاستورزی که خودتان دارید و شناختی که از خودتان دارید فکر میکنید برای کدامیک از این مناصب مناسب هستید؟ برای شهرداری تهران ، دبیری مجمع تشخیص مثبت نظام، یا برای ریاست جمهوری؟
من داوطلب هیچ مسئولیتی نیستم. امیدوارم که تا آخرین لحظات حیات انشاءالله به انجام وظیفه بپردازم و وظایفم را به خوبی بشناسم و در جهت حصول اهداف کیفی و کمی نظام انشاءالله همه تلاش خودم را خواهم کرد. اصولاً کدهای زیادی وجود دارد؛ آدمی نیستم که دنبال مسئولیت در سطح بالا باشند و بعضی وقتها این را به عنوان سیاستورز دوستان ما به عیب میگیرند و میگویند که تو میتوانستی رئیس مجلس شوید چرا نشدید. میتوانستی در فلان جا فلان کار را انجام دهید و چرا انجام ندادید. البته تعارف خیلیها میکنند ولی بالاخره کدهایی در زندگی و فعالیت سیاسی دارم و جاهایی، احساس کردم که اگر در فلان جا نباشم بهتر است. بنابراین برای هیچ مسئولیتی نه قبایی برای خودم دوختم و نه آمادگی برای آن دارم. ولی سعی میکنم به وظیفة خودم عمل کنم خیلی آرزو دارم که انشاءالله ما در آینده رئیسجمهور های خیلی خوب و نمایندگان مجلس مفید و کارآمد داشته باشیم. در مسئولیتها و پستها و نشانهها فکر میکنم هرچه که دست میآید آمده است به این که آرزویی داشته باشم در آینده به مقامات بالاتری برسم ، الحمدالله این آرزوها را ندارم.
یک شایعاتی حول محور رد صلاحیت آقای روحانی وجود دارد، آیا این شایعات را شما شنیدید؟
من فکر میکنم اینها یک مقدار دوستان کم فهم و حتی دوستان کم فهم خود آقای روحانی، نمیخواهم توهینی به آنها داشته باشم ، من هیچ وقت این مسئله را تأیید نمیکنم و از همه فضاها و اطلاعات و چیزهایی که دارم اینطور به نظر میرسد. البته ما در این منصب نیستیم و وظیفه شورای نگهبان است. اما با تحلیل سیاسی که دارم و اطلاعاتی که دارم، این اتفاق نمیافتد. ممکن است بعضی از دوستان کم فهم و طرفدار آقای روحانی بخواهند آن را به عنوان یک مظلوم نمایی در جامعه مطرح کنند. من خواهش میکنم که آنها این حرفها را نزنند.
گزارش خطا
آخرین اخبار