بیصداقتی اصولگرایانه درباره برجام
به گزارش صدای ایران، چرا جبهه مردمی نیروهای انقلاب موضع خود را در برابر مهمترین موضوع کشور یعنی برجام اعلام نمیکند؟ آیا با برجام موافق هستند یا مخالف؟ اگر موافق هستند، چرا تاکنون شدیدترین حملات را علیه آن طراحی و اجرا کردهاند و اگر مخالف هستند، چه اقدامی در جهت به هم زدن آن خواهند کرد؟»
عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی، در یادداشتی در روزنامه ایران نوشت: «یک ذهنیت نادرست وجود دارد که گمان میکنند هر چه رقیب ضعیفتر باشد، بهتر است. این ذهنیت ریشه در اندیشه موافق با رقابت ندارد، بلکه در ریشه در ستیزه دارد. در ستیزه، طرف شما هر که باشد، دشمن است که هر چه ضعیفتر باشد نیز بهتر است ولی در رقابت این اصل معکوس میشود، هر چه رقیب قویتر باشد بهتر است زیرا بازی جذابتری خواهد شد و طرفین بازی سعی میکنند قویتر شوند و این به نفع بازی یا مردم است و شما هم مجبورید خود را تقویت کنید.
از این رو اگر نگاهمان به اصولگرایان را در قالب رقابت تنظیم کنیم، باید نتیجه بگیریم که قُوَّت آنان به نفع اصلاحطلبان است ولی اولین نشست این گروه در روز پنجشنبه تحت عنوان جبهه مردمی نیروهای انقلاب نشان داد که جناح اصولگرایان تا تبدیل شدن به یک قطب سیاسی قدرتمند راه زیادی در پیش دارد. البته این نشست نشاندهنده برخی تحولات مهم و مثبت در این جناح بود ولی هنوز تا رسیدن به یک نقطه مطلوب راه زیادی در پیش دارند که در زیر به برخی از موارد آن اشاره خواهد شد.
مهمترین نکته این نشست فراتر رفتن اصولگرایان از دو گروه جامعه روحانیت مبارز تهران و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم است که تاکنون و در عمل به ویژه تا زمان حیات مرحوم مهدویکنی تفوق سیاسی خود را به این جناح حفظ کردند ولی نیروهای جوان اصولگرا به تجربه دریافتند که تن دادن به این قیمومیت نه به نفع کشور است و نه به نفع اصولگرایان و نه حتی به نفع جامعتین. به همین دلیل و در مجموع برای اولین بار پس از انقلاب آنان را در دل نیروهای وسیعتری حل و هضم کردند و شاید بتوان گفت که حتی آنان را به حاشیه نیز رانده باشند. واقعاً سخت است که یک جناح سیاسی برای حدود ۴۰ سال تحت مدیریت نیروهای معدودی و از گروه خاصی قرار داشته باشد. ترکیب جمعیت حاضر و حتی انتخابشوندگان حکایت از این دارد که یک پوستاندازی جدی در این جناح را شاهد هستیم.
نکته بعدی که مصداق مهمی از این پوستاندازی است و باید از آن استقبال کرد، پذیرش سخنگویی یک خانم برای این جبهه اصولگرایی است. این اتفاق مبارکی است؛ همچنان که خانم دستجردی پیش از این نیز اولین وزیر زن در جمهوری اسلامی و در کابینه احمدینژاد بود و آن نیز اقدام مهمی بود، هر چند نتوانستند آن راه را تا پایان با یکدیگر ادامه دهند.
نکته مهم بعدی به حاشیه راندن نسبی جناح احمدینژاد از بطن اصولگرایی بود. این کار به پالایش سیاسی جامعه کمک میکند. اشتباهی که در انتخابات گذشته مجلس مرتکب آن شدند. البته افراد نزدیک به احمدینژاد و همسو با او در این نشست بودند ولی از رنگ و بوی احمدینژاد نزد اصولگرایان به شدت کاسته شده است.
فارغ از این نکات مهم و مثبت، اصولگرایان مسیر درستی را برای کار خود انتخاب نکردهاند. باز هم اشتباه گذشته را تکرار میکنند. گمان دارند از طریق یک نشست و برخاست ولو سه هزار نفری و تأیید یک نام میتوانند به وحدت برسند. توافق واقعی بر روی یک نام نتیجه وحدتی است که پیش از آن باید در ذهنیت و عینیت افراد به وجود بیاید. اگر چنین وحدتی در مبانی و حتی سیاستها نباشد، به طور قطع وحدت روی یک نفر یا انجام نمیشود یا اگر بشود به سرعت شکننده خواهد شد و بر فرض هم که شکننده نشود، مثل انتخابات سال ۱۳۹۴ مجلس، به نتیجه مورد نظر منجر نخواهد شد. وحدت باید مبتنی بر اشتراک نظر باشد. این مجموعه وسیع که در طول سال نیز ارتباط چندانی با
یکدیگر ندارند چگونه میتوانند منادی یک فکر و اندیشه و برنامه باشند؟ به علاوه چگونه ۳۰ نفر از یک جناح میتوانند خود را نامزد انتخابات ریاست جمهوری نمایند، در حالی که هر کدام آنان باید برای اداره کشور برنامه و ایده و همکار داشته باشد؟
انتظار این است که این ۳۰ نفر حداقل برای یک ماه به صورت راهبردی و حتی مصداقی در مسایل کشور اظهار نظر کنند. این که اعضای جبهه اصولگرایان اعلام کردهاند در زمینه اقتصادی سیاستهای اقتصاد مقاومتی را برنامه خود میدانند، کافی نیست.
مثل این که بگویند سیاستهای اقتصادی قانون اساسی را قبول دارند. اقتصاد مقاومتی یک متن مصوب بالادستی است که دولت فعلی هم آن را قبول دارد و اجرا میکند، اختلاف در این مورد نیست.
اگر این دولت این سیاستها را اجرا نمیکند که باید استیضاح شود. اقتصاد مقاومتی یک برنامه عام است که جناحهای سیاسی برنامههای متفاوت خود را در زیر این برنامه باید ارائه کنند.
این نشان میدهد که جبهه مذکور قادر به ارائه هیچ برنامهای نیست. به علاوه چرا این جبهه موضع خود را در برابر مهمترین موضوع کشور یعنی برجام اعلام نمیکند؟ آیا با برجام موافق هستند یا مخالف؟ اگر موافق هستند، چرا تاکنون شدیدترین حملات را علیه آن طراحی و اجرا کردهاند و اگر مخالف هستند، چه اقدامی در جهت به هم زدن آن خواهند کرد؟ آیا ممکن است که یک گروه وارد فعالیت انتخاباتی شود بدون آن که درباره برجام موضعگیری داشته باشند؟ این سکوت به معنای بیصداقتی سیاسی است.
هر اقدامی که با این حد از بیصداقتی آغاز شود، از الان میتوان سرنوشت آن را در میان مردم و در میان خودشان حدس زد.»
عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی، در یادداشتی در روزنامه ایران نوشت: «یک ذهنیت نادرست وجود دارد که گمان میکنند هر چه رقیب ضعیفتر باشد، بهتر است. این ذهنیت ریشه در اندیشه موافق با رقابت ندارد، بلکه در ریشه در ستیزه دارد. در ستیزه، طرف شما هر که باشد، دشمن است که هر چه ضعیفتر باشد نیز بهتر است ولی در رقابت این اصل معکوس میشود، هر چه رقیب قویتر باشد بهتر است زیرا بازی جذابتری خواهد شد و طرفین بازی سعی میکنند قویتر شوند و این به نفع بازی یا مردم است و شما هم مجبورید خود را تقویت کنید.
از این رو اگر نگاهمان به اصولگرایان را در قالب رقابت تنظیم کنیم، باید نتیجه بگیریم که قُوَّت آنان به نفع اصلاحطلبان است ولی اولین نشست این گروه در روز پنجشنبه تحت عنوان جبهه مردمی نیروهای انقلاب نشان داد که جناح اصولگرایان تا تبدیل شدن به یک قطب سیاسی قدرتمند راه زیادی در پیش دارد. البته این نشست نشاندهنده برخی تحولات مهم و مثبت در این جناح بود ولی هنوز تا رسیدن به یک نقطه مطلوب راه زیادی در پیش دارند که در زیر به برخی از موارد آن اشاره خواهد شد.
مهمترین نکته این نشست فراتر رفتن اصولگرایان از دو گروه جامعه روحانیت مبارز تهران و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم است که تاکنون و در عمل به ویژه تا زمان حیات مرحوم مهدویکنی تفوق سیاسی خود را به این جناح حفظ کردند ولی نیروهای جوان اصولگرا به تجربه دریافتند که تن دادن به این قیمومیت نه به نفع کشور است و نه به نفع اصولگرایان و نه حتی به نفع جامعتین. به همین دلیل و در مجموع برای اولین بار پس از انقلاب آنان را در دل نیروهای وسیعتری حل و هضم کردند و شاید بتوان گفت که حتی آنان را به حاشیه نیز رانده باشند. واقعاً سخت است که یک جناح سیاسی برای حدود ۴۰ سال تحت مدیریت نیروهای معدودی و از گروه خاصی قرار داشته باشد. ترکیب جمعیت حاضر و حتی انتخابشوندگان حکایت از این دارد که یک پوستاندازی جدی در این جناح را شاهد هستیم.
نکته بعدی که مصداق مهمی از این پوستاندازی است و باید از آن استقبال کرد، پذیرش سخنگویی یک خانم برای این جبهه اصولگرایی است. این اتفاق مبارکی است؛ همچنان که خانم دستجردی پیش از این نیز اولین وزیر زن در جمهوری اسلامی و در کابینه احمدینژاد بود و آن نیز اقدام مهمی بود، هر چند نتوانستند آن راه را تا پایان با یکدیگر ادامه دهند.
نکته مهم بعدی به حاشیه راندن نسبی جناح احمدینژاد از بطن اصولگرایی بود. این کار به پالایش سیاسی جامعه کمک میکند. اشتباهی که در انتخابات گذشته مجلس مرتکب آن شدند. البته افراد نزدیک به احمدینژاد و همسو با او در این نشست بودند ولی از رنگ و بوی احمدینژاد نزد اصولگرایان به شدت کاسته شده است.
فارغ از این نکات مهم و مثبت، اصولگرایان مسیر درستی را برای کار خود انتخاب نکردهاند. باز هم اشتباه گذشته را تکرار میکنند. گمان دارند از طریق یک نشست و برخاست ولو سه هزار نفری و تأیید یک نام میتوانند به وحدت برسند. توافق واقعی بر روی یک نام نتیجه وحدتی است که پیش از آن باید در ذهنیت و عینیت افراد به وجود بیاید. اگر چنین وحدتی در مبانی و حتی سیاستها نباشد، به طور قطع وحدت روی یک نفر یا انجام نمیشود یا اگر بشود به سرعت شکننده خواهد شد و بر فرض هم که شکننده نشود، مثل انتخابات سال ۱۳۹۴ مجلس، به نتیجه مورد نظر منجر نخواهد شد. وحدت باید مبتنی بر اشتراک نظر باشد. این مجموعه وسیع که در طول سال نیز ارتباط چندانی با
یکدیگر ندارند چگونه میتوانند منادی یک فکر و اندیشه و برنامه باشند؟ به علاوه چگونه ۳۰ نفر از یک جناح میتوانند خود را نامزد انتخابات ریاست جمهوری نمایند، در حالی که هر کدام آنان باید برای اداره کشور برنامه و ایده و همکار داشته باشد؟
انتظار این است که این ۳۰ نفر حداقل برای یک ماه به صورت راهبردی و حتی مصداقی در مسایل کشور اظهار نظر کنند. این که اعضای جبهه اصولگرایان اعلام کردهاند در زمینه اقتصادی سیاستهای اقتصاد مقاومتی را برنامه خود میدانند، کافی نیست.
مثل این که بگویند سیاستهای اقتصادی قانون اساسی را قبول دارند. اقتصاد مقاومتی یک متن مصوب بالادستی است که دولت فعلی هم آن را قبول دارد و اجرا میکند، اختلاف در این مورد نیست.
اگر این دولت این سیاستها را اجرا نمیکند که باید استیضاح شود. اقتصاد مقاومتی یک برنامه عام است که جناحهای سیاسی برنامههای متفاوت خود را در زیر این برنامه باید ارائه کنند.
این نشان میدهد که جبهه مذکور قادر به ارائه هیچ برنامهای نیست. به علاوه چرا این جبهه موضع خود را در برابر مهمترین موضوع کشور یعنی برجام اعلام نمیکند؟ آیا با برجام موافق هستند یا مخالف؟ اگر موافق هستند، چرا تاکنون شدیدترین حملات را علیه آن طراحی و اجرا کردهاند و اگر مخالف هستند، چه اقدامی در جهت به هم زدن آن خواهند کرد؟ آیا ممکن است که یک گروه وارد فعالیت انتخاباتی شود بدون آن که درباره برجام موضعگیری داشته باشند؟ این سکوت به معنای بیصداقتی سیاسی است.
هر اقدامی که با این حد از بیصداقتی آغاز شود، از الان میتوان سرنوشت آن را در میان مردم و در میان خودشان حدس زد.»
گزارش خطا
آخرین اخبار