عدالت و شهر (1)
درآمدی بر مفهوم عدالت در شهر
صدای ایران؛ دکتر مریم خیابانی- دیدگاه نظریه پردازان نسبت به مفهوم عدالت با توجه به پایگاه اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی آن ها متفاوت است. مفهوم عدالت و کاربرد این مفهوم پیشینه طولانی دارد. افلاطون در اثر شهیر خود، جمهور، تعاریفی از عدالت ارائه کرده است و عدالت را آرمانی می داند که تنها تربیت یافتگان دامان فلسفه به آن دسترسی دارند.
همچنین بیان میکند که در هر جامعهای هنجارها و معیارهایی وجود دارد که بیان کننده عادلانه بودن یا ناعادلانه بودن امور است و چنین هنجارها و معیارهایی به وسیله نخبگان حاکم وضع میشوند. افلاطون از نخستین اندیشمندانی است که به شیوهای تحلیلی ـ استدلالی نظریهای جامع پیرامون عدالت مطرح کرده است (افلاطون، 1360).
ارسطو نیز عدالت را اعطای حق به فرد سزاوار آن می¬داند. در قرون اخیر با طرح دیدگاه های کمونیستی مارکس و انگلس در امتداد آن، عدالت و پیوند آن با اقتصاد و سیاست معانی دیگری یافت. هر چند مارکس به طور مستقیم به ارائه¬ی تعریفی مشخص از این مفهوم نپرداخت، کل آموزه های وی در نقد اقتصادسیاسی سرمایه داری و برای نیل به آرمانشهر کمونیستی، حول موضوع عدالت و خصوصا عدالت اجتماعی است. مفهوم عدالت و عدالت اجتماعی از دهه¬ی 60 وارد ادبیات جغرافیدانان و مسئله¬ی شهر نیز شد.
دیوید هاروی از مهم¬ترین اندیشمندانی است که در این حوزه چند اثر قابل توجه نگاشته است و همواره بر نقش عدالت اجتماعی در جغرافیای فضا و شهر تاکید کرده است (هاروی، 1376). تا دهه 1980 بیشتر متفکرین حوزه برنامه ریزی کلان و شهری که عدالت را به عنوان موضوع اصلی مطالعات خود بر می گزیدند، به قلمرو اندیشه¬های سوسیالیستی و یا نئو مارکسیستی تعلق خاطر داشتند و اغلب معتقد بودند که برقراری عدالت در نظام سیاسی سرمایه¬داری لیبرال امکانپذیر نیست و برای رسیدن به عدالت باید این نظام را ساقط کرد.
اما از آن زمان به بعد با تضعیف نظام سیاسی بلوک شرق به رهبری شوروی و سپس فروپاشی آن و در اثر تلاش¬های اندیشمندانی چو رالز و هابرماس که به جبهه متفکرین غیرسوسیالیست تعلق داشتند، بحث پیرامون عدالت در قالب سنت فلسفی لیبرال و سپس برنامه¬ریزی لیبرال گنجانده شد. از آغاز قرن بیست و یکم موضوع عدالت در نزد متفکرین جریان اصلی حوزه برنامه¬ریزی بسیار داغ و پرشور در جریان بوده است چرا که برنامه¬ریزی خصوصا در دنیای معاصر عمیقا به عدالت مرتبط است و تعمق درباره موضوعات مرتبط با برنامه ریزی عدالت محور ضروری به نظر می¬رسد (سعیدی رضوانی و نوریان، 1393؛ ص 48).
همانگونه که اشاره شد، یکی از تاثرگذارترین اندیشمندان لیبرال درحوزه مفهوم عدالت، جان رالز است. وی از اوایل دهه 1970 اندیشه های عدالت اجتماعی خود را در کتاب تئوری عدالت منتشر کرد. رالز براساس تئوری عدالت خود جامعه ای را عادلانه تصور می کند که ساختار آن مبتنی بر اصول و معیارهای عادلانه باشد. وی عدالت اجتماعی را بر پایه دو اصل که آن ها را زیربنای جامعه و نظام توزیع(پخشایش) در حوزه¬های گوناگون اجتماعی است مطرح می¬کند:
اصل اول: اصل آزادی که حاکم بر آزادی های پایه ای و اساسی است، با این مفهوم که همه افراد جامعه باید حقی برابر نسبت به آزادی های اساسی ( آزادی بیان، حق رأی) داشته باشند.
اصل دوم: اصل برابری که حاکم بر خواسته های اولیه اجتماعی- اقتصادی است. در تفهیم این اصل، رالز بیان می¬کند که برابری های اقتصادی و اجتماعی، باید به گونه ای باشد که اولاً بیش ترین نفع را برای افراد محروم جامعه در پی داشته باشد. ثانیاً همه افراد جامعه در زمینه فرصت های شغلی باید دارای شرایط برابر قرارگیرند. به این معنی که باید همه منابع اولیه اجتماعی (درآمد، ثروت، آموزش، فرصت ها شغلی) در میان افراد جامعه توزیع شود. بر این اساس، مفهوم عدالت اجتماعی مورد نظر رالز مبتنی بر عدالت توزیعی است که نحوه شکل¬گیری جامعه ای مطلوب و عادلانه را توصیف می¬کند (حبیبی، علیزاده، 1390). در این میان تاکیدات فعلی بر رقابت و سلطه¬ در تصمیم¬گیری با فرمول¬های نئولیبرالی که هدف آن ها کاهش دخالت دولت و فعال کردن فرایندهای بازار است نیز مورد واکاوی قرار می گیرد.
در این تفکر برای اینکه بازار بتواند کار کند، اقدامات دولت که می¬تواند سبب تحریف قیمت¬ها با پاداش به سرمایه¬گذاران شود، باید به حداقل برسد (Fainstein, 2010; p 8). در نتیجه هر چند تمامی اندیشمندان اصول متعددی در تعریف مفهوم عدالت ارائه داده¬اند اما در نهایت ایده-های بنیانی عدالت شاید بتوانند پاره¬ای از موضوعات را به عنوان موارد گریزناپذیر و مهم از سایر موارد جدا کنند اما نخواهند توانست به انتخاب قطعی فرمول و نسخه ی منحصر به فردی برای تعیین شاخص یک اجتماع عادلانه دست یابند (سن، 1389؛ ص 430).
از دهه 1960 مفهوم وکارکرد عدالت اجتماعی نیز، وارد ادبیات جغرافیایی و شهر شد و مسایلی نظیر رفاه اجتماعی ، نابرابری های شدید، فقر و بیکاری به سرعت مورد توجه قرار گرفت. از میان جغرافیدانان و جامعه شناسانی که به طور مشخص به موضوع فضا و ارتباط آن با ساختار اجتماعی پرداخته اند، دیوید هاروی جغرافیدان و امانوئل کاستلز جامعه شناس هستند که از دو دیدگاه مختلف به موضوع پرداخته اند.
دیوید هاروی مفهوم عدالت اجتماعی را در کمک به منافع همگانی، ملاک توزیع درآمدها در مکان ها، تخصیص عادلانه منابع و رفع نیازهای اساسی مردم به کار برد. در واقع هاروی با طرح وابستگی میان نابرابری های اجتماعی و ساختارهای فضای جغرافیایی، در تحلیل اصول عدالت اجتماعی سه معیار "نیاز"، "منفعت عمومی" و"استحقاق" را مطرح می¬کند و معتقد است، این سه معیار از جامعیت کاملی برخوردارند که در برگیرنده دیگر معیارها می باشند (حبیبی، علیزاده، 1390؛ ص 106) (تقوایی و دیگران، 1394؛ ص 398). از منظر دیوید هاروی، عدالت اجتماعی در شهر باید به گونه¬ای باشد که نیازهای جمعیت شهری را پاسخگو باشد و تخصیص منابع را به گونه¬ای هدایت کند که افراد با کمترین شکاف طبقاتی و اعتراض نسبت به استحقاق حقوق خود مواجه باشند. از نظر وی این مفهوم در نهایت یعنی : "توزیع عادلانه از طریقی عادلانه" (هاروی، 1376؛ ص 98).
منابع:
• افلاطون (1360)، جمهور، ترجمه فواد روحانی، انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ چهارم
• تقوایی، علی اکبر؛ بمانیان، محمدرضا، پورجعفر؛ محمدرضا، بهرام¬پور، مهدی (1394)، ميزان سنجي عدالت فضايي در چارچوب نظريه شهر عدالت محور؛ موردپژوهي: مناطق 22 گانه شهرداري تهران، فصلنامه علمی-پژوهشی مدیریت شهری، شماره 38، صص 423-391
• حبیبی، کیومرث؛ علیزاده، هوشمند (1390)، بررسی و تحلیل وضعیت عدالت اجتماعی در ساختار فضایی شهر سنندج، فصلنامه علمی-پژوهشی آرمانشهر، شماره 7، صص 112-103
• سن، آمارتیا (1389)، توسعه یعنی آزادی، ترجمه محمدسعید نوری نائینی، نشر نی
• سعیدی رضوانی، هادی، نوریان، فرشاد، (1393) شهرسازی عدالت_ محور ؛ رهیافتی پیشرو در برنامه ریزی شهری، نشریه علمی-پژوهشی مطالعات شهری، شماره12، صص 58-47
• هاروی، دیوید، (1376) عدالت اجتماعی و شهر، ترجمه فرخ حسامیان، محمدرضا حائری، بهروز منادی زاده، انتشارات شرکت پردازش و برنامه ریزی شهری، تهران.
• Fainstein, Susan (2010), The Just City, Ithaca, NY: Cornell University Press.
* فعال فرهنگی و اجتماعی
همچنین بیان میکند که در هر جامعهای هنجارها و معیارهایی وجود دارد که بیان کننده عادلانه بودن یا ناعادلانه بودن امور است و چنین هنجارها و معیارهایی به وسیله نخبگان حاکم وضع میشوند. افلاطون از نخستین اندیشمندانی است که به شیوهای تحلیلی ـ استدلالی نظریهای جامع پیرامون عدالت مطرح کرده است (افلاطون، 1360).
ارسطو نیز عدالت را اعطای حق به فرد سزاوار آن می¬داند. در قرون اخیر با طرح دیدگاه های کمونیستی مارکس و انگلس در امتداد آن، عدالت و پیوند آن با اقتصاد و سیاست معانی دیگری یافت. هر چند مارکس به طور مستقیم به ارائه¬ی تعریفی مشخص از این مفهوم نپرداخت، کل آموزه های وی در نقد اقتصادسیاسی سرمایه داری و برای نیل به آرمانشهر کمونیستی، حول موضوع عدالت و خصوصا عدالت اجتماعی است. مفهوم عدالت و عدالت اجتماعی از دهه¬ی 60 وارد ادبیات جغرافیدانان و مسئله¬ی شهر نیز شد.
دیوید هاروی از مهم¬ترین اندیشمندانی است که در این حوزه چند اثر قابل توجه نگاشته است و همواره بر نقش عدالت اجتماعی در جغرافیای فضا و شهر تاکید کرده است (هاروی، 1376). تا دهه 1980 بیشتر متفکرین حوزه برنامه ریزی کلان و شهری که عدالت را به عنوان موضوع اصلی مطالعات خود بر می گزیدند، به قلمرو اندیشه¬های سوسیالیستی و یا نئو مارکسیستی تعلق خاطر داشتند و اغلب معتقد بودند که برقراری عدالت در نظام سیاسی سرمایه¬داری لیبرال امکانپذیر نیست و برای رسیدن به عدالت باید این نظام را ساقط کرد.
اما از آن زمان به بعد با تضعیف نظام سیاسی بلوک شرق به رهبری شوروی و سپس فروپاشی آن و در اثر تلاش¬های اندیشمندانی چو رالز و هابرماس که به جبهه متفکرین غیرسوسیالیست تعلق داشتند، بحث پیرامون عدالت در قالب سنت فلسفی لیبرال و سپس برنامه¬ریزی لیبرال گنجانده شد. از آغاز قرن بیست و یکم موضوع عدالت در نزد متفکرین جریان اصلی حوزه برنامه¬ریزی بسیار داغ و پرشور در جریان بوده است چرا که برنامه¬ریزی خصوصا در دنیای معاصر عمیقا به عدالت مرتبط است و تعمق درباره موضوعات مرتبط با برنامه ریزی عدالت محور ضروری به نظر می¬رسد (سعیدی رضوانی و نوریان، 1393؛ ص 48).
همانگونه که اشاره شد، یکی از تاثرگذارترین اندیشمندان لیبرال درحوزه مفهوم عدالت، جان رالز است. وی از اوایل دهه 1970 اندیشه های عدالت اجتماعی خود را در کتاب تئوری عدالت منتشر کرد. رالز براساس تئوری عدالت خود جامعه ای را عادلانه تصور می کند که ساختار آن مبتنی بر اصول و معیارهای عادلانه باشد. وی عدالت اجتماعی را بر پایه دو اصل که آن ها را زیربنای جامعه و نظام توزیع(پخشایش) در حوزه¬های گوناگون اجتماعی است مطرح می¬کند:
اصل اول: اصل آزادی که حاکم بر آزادی های پایه ای و اساسی است، با این مفهوم که همه افراد جامعه باید حقی برابر نسبت به آزادی های اساسی ( آزادی بیان، حق رأی) داشته باشند.
اصل دوم: اصل برابری که حاکم بر خواسته های اولیه اجتماعی- اقتصادی است. در تفهیم این اصل، رالز بیان می¬کند که برابری های اقتصادی و اجتماعی، باید به گونه ای باشد که اولاً بیش ترین نفع را برای افراد محروم جامعه در پی داشته باشد. ثانیاً همه افراد جامعه در زمینه فرصت های شغلی باید دارای شرایط برابر قرارگیرند. به این معنی که باید همه منابع اولیه اجتماعی (درآمد، ثروت، آموزش، فرصت ها شغلی) در میان افراد جامعه توزیع شود. بر این اساس، مفهوم عدالت اجتماعی مورد نظر رالز مبتنی بر عدالت توزیعی است که نحوه شکل¬گیری جامعه ای مطلوب و عادلانه را توصیف می¬کند (حبیبی، علیزاده، 1390). در این میان تاکیدات فعلی بر رقابت و سلطه¬ در تصمیم¬گیری با فرمول¬های نئولیبرالی که هدف آن ها کاهش دخالت دولت و فعال کردن فرایندهای بازار است نیز مورد واکاوی قرار می گیرد.
در این تفکر برای اینکه بازار بتواند کار کند، اقدامات دولت که می¬تواند سبب تحریف قیمت¬ها با پاداش به سرمایه¬گذاران شود، باید به حداقل برسد (Fainstein, 2010; p 8). در نتیجه هر چند تمامی اندیشمندان اصول متعددی در تعریف مفهوم عدالت ارائه داده¬اند اما در نهایت ایده-های بنیانی عدالت شاید بتوانند پاره¬ای از موضوعات را به عنوان موارد گریزناپذیر و مهم از سایر موارد جدا کنند اما نخواهند توانست به انتخاب قطعی فرمول و نسخه ی منحصر به فردی برای تعیین شاخص یک اجتماع عادلانه دست یابند (سن، 1389؛ ص 430).
از دهه 1960 مفهوم وکارکرد عدالت اجتماعی نیز، وارد ادبیات جغرافیایی و شهر شد و مسایلی نظیر رفاه اجتماعی ، نابرابری های شدید، فقر و بیکاری به سرعت مورد توجه قرار گرفت. از میان جغرافیدانان و جامعه شناسانی که به طور مشخص به موضوع فضا و ارتباط آن با ساختار اجتماعی پرداخته اند، دیوید هاروی جغرافیدان و امانوئل کاستلز جامعه شناس هستند که از دو دیدگاه مختلف به موضوع پرداخته اند.
دیوید هاروی مفهوم عدالت اجتماعی را در کمک به منافع همگانی، ملاک توزیع درآمدها در مکان ها، تخصیص عادلانه منابع و رفع نیازهای اساسی مردم به کار برد. در واقع هاروی با طرح وابستگی میان نابرابری های اجتماعی و ساختارهای فضای جغرافیایی، در تحلیل اصول عدالت اجتماعی سه معیار "نیاز"، "منفعت عمومی" و"استحقاق" را مطرح می¬کند و معتقد است، این سه معیار از جامعیت کاملی برخوردارند که در برگیرنده دیگر معیارها می باشند (حبیبی، علیزاده، 1390؛ ص 106) (تقوایی و دیگران، 1394؛ ص 398). از منظر دیوید هاروی، عدالت اجتماعی در شهر باید به گونه¬ای باشد که نیازهای جمعیت شهری را پاسخگو باشد و تخصیص منابع را به گونه¬ای هدایت کند که افراد با کمترین شکاف طبقاتی و اعتراض نسبت به استحقاق حقوق خود مواجه باشند. از نظر وی این مفهوم در نهایت یعنی : "توزیع عادلانه از طریقی عادلانه" (هاروی، 1376؛ ص 98).
منابع:
• افلاطون (1360)، جمهور، ترجمه فواد روحانی، انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ چهارم
• تقوایی، علی اکبر؛ بمانیان، محمدرضا، پورجعفر؛ محمدرضا، بهرام¬پور، مهدی (1394)، ميزان سنجي عدالت فضايي در چارچوب نظريه شهر عدالت محور؛ موردپژوهي: مناطق 22 گانه شهرداري تهران، فصلنامه علمی-پژوهشی مدیریت شهری، شماره 38، صص 423-391
• حبیبی، کیومرث؛ علیزاده، هوشمند (1390)، بررسی و تحلیل وضعیت عدالت اجتماعی در ساختار فضایی شهر سنندج، فصلنامه علمی-پژوهشی آرمانشهر، شماره 7، صص 112-103
• سن، آمارتیا (1389)، توسعه یعنی آزادی، ترجمه محمدسعید نوری نائینی، نشر نی
• سعیدی رضوانی، هادی، نوریان، فرشاد، (1393) شهرسازی عدالت_ محور ؛ رهیافتی پیشرو در برنامه ریزی شهری، نشریه علمی-پژوهشی مطالعات شهری، شماره12، صص 58-47
• هاروی، دیوید، (1376) عدالت اجتماعی و شهر، ترجمه فرخ حسامیان، محمدرضا حائری، بهروز منادی زاده، انتشارات شرکت پردازش و برنامه ریزی شهری، تهران.
• Fainstein, Susan (2010), The Just City, Ithaca, NY: Cornell University Press.
* فعال فرهنگی و اجتماعی
گزارش خطا
آخرین اخبار