کد خبر: ۱۳۶۰۴
تاریخ انتشار: ۱۵ تير ۱۳۹۳ - ۰۵:۰۷
کیهان در سرمقاله خود نوشت:

جسارت به برخی دلارام‌های امروز نباشد. هنگامی که ارتش دشمن به خاک پاکمان پنجه انداخت و از عوام و خواص، خون خونمان را می‌خورد، سیاستمداری پرادعا با ژست دل‌آرامی ‌گفت «نگران نباشید! زمین می‌دهیم و زمان می‌گیریم و مثل کوروش و داریوش عمل می‌کنیم.» بعدها البته معلوم شد او با اسم رمز SD LURE با لانه جاسوسی آمریکا در ارتباط بوده است. 

اما آن سرزمینی که در اثر بی‌کفایتی و ولنگاری و خیانت برخی سیاستمداران ظرف چند هفته به اشغال دشمن رفت، با جان‌فشانی بهترین فرزندان ملت و با زحمتی 8 ساله بازپس گرفته شد؛ هرچند که جناب دلارام چند ماه پس از آن نبوغ استراتژیک، با گریم و آرایشی نه چندان دل‌آرا از کشور گریخت و در پاریس اقامت گزید. البته همه آنها که نگرانی‌های واقعی را انکار و دعوت به دلارامی می‌کنند، مامور نیستند و چه بسا دچار بدفهمی یا تن‌آسانی‌اند. اما در اصل ماجرا- که لالایی خواندن و خواب کردن افکار عمومی به هنگام بیدارباش دشمن است- و آثار شوم آن تفاوتی ایجاد نمی‌کند.

تصور کنید ما و شما و دست‌چینی از مسئولان و سیاستمداران و اصحاب رسانه و تریبون را از حجاب تاریخ و فاصله امروز و دیروز عبور می‌دادند و می‌بردند به شهر کوفه پایتخت حکومت اسلامی، آنجا که علی بن ابیطالب علیه‌السلام به خطبه ایستاده است. به راستی از شنیدن نگرانی‌ها و دلواپسی‌های شجاع‌ترین و دل‌آرام‌ترین مرد تاریخ چه حالی می‌شدیم؟! غیرت ما به جوش می‌آمد؟ لبیک می‌گفتیم و عازم می‌شدیم؟ یا ترش می‌کردیم و می‌گفتیم یا علی! چرا مدام دشمن- دشمن می‌کنی و آرامش و خاطر خوش ما را به هم می‌زنی؟ گوش بخوابانید و دل بسپارید! کلمات، تازه تازه است. 

«جهاد لباس تقوا، زره استوار الهی و سپر محکم اوست. پس هر کس آن را از سر روگردانی واگذارد، خداوند جامه خواری بر تن وی بپوشاند و بلا را بر سرش بکشاند و او در زبونی و فرومایگی بماند؛ حق از او رویگردان، به خواری محکوم و از عدالت محروم شود. بدانید من شما را شب و روز و پنهان و آشکار به نبرد با این قوم خواندم و گفتم با آنها بجنگید، پیش از آن که با شما بجنگند، که به خدا سوگند با هیچ قومی درون خانه‌اش نجنگیدند مگر اینکه او را خوار ساختند. اما شما مسئولیت این کار را به گردن هم انداختید و یکدیگر را خوار ساختید تا آن که از هر سو به شما تاختند... به خدا سوگند دل را می‌میراند و هم و غم را با خود می‌آورد، اجتماع آنها بر باطل‌شان و تفرقه شما از حق خویش. زشتی و اندوه سزاوار شما باد در هنگامی که آماج و نشانه تیرهای دشمن شده‌اید. شما را غارت می‌کنند و هجوم نمی‌برید. می‌جنگند و نمی‌جنگید. معصیت و نافرمانی خدا می‌شود و شما رضایت می‌دهید.»

حضرت آنگاه بهانه‌های جماعت مصلحت‌‌شعار اما صلاح‌ستیز را مرور کردند و آنان را مردنمایان نامرد با افکار و رویاهای کودکانه خواندند و فرمودند «قاتلکم‌الله. خدا شما را بکشد. همانا دلم از دست شما پرخون و سینه‌ام مالامال از خشم است.  تدبیر و رای مرا با عصیان و خذلان، تباه کردید تا آنجا که قریش گوید پسر ابوطالب شجاع است اما علم جنگ نمی‌داند. خدا پدرانشان را مزد دهد. کدام یک از آنان در امور جنگ ماهرتر و باسابقه‌تر از من است؟ من هنوز به 20 سالگی نرسیده بودم که برای نبرد به پاخاستم و اکنون سالیان عمر من از 60 می‌گذرد. ولکن لا رأی لمن لایُطاع. اما برای کسی که اطاعت نشود، رای و تدبیری نیست.» (خطبه 27 نهج‌البلاغه)... برخیز آقای وزیر، جناب وکیل! خطبه به سر آمده است. ما از اهالی کوفه نیستیم. باید بازگردیم و ببینیم ما نیز از رنج‌ها، غم‌ها و دلواپسی‌های امیرمومنان علیه‌السلام سهمی داریم؟! البته که ما امروز به برکت همان خون دل‌خوردن‌ها و مجاهدت‌های علی‌(ع) و یاران پاکباز او، بر سر سفره کرامت و عزت و اقتدار و امنیت و آسایش نشسته‌ایم. اما آیا حق نان و نمک این سفره نیست که در برابر دشمن مترصد، به رسم خواب‌زدگان غوطه‌ور در رویا سرنکنیم؟! نعمت را باید ارجمند داشت و قدر شمرد.

ولی امر مسلمین امام خامنه‌ای چهارشنبه گذشته در دیدار با اساتید دانشگاه‌ها فرمودند «بعضی‌ها روی کلمه دشمن حساسیت دارند. به ما اعتراض می‌کنند که چرا مدام می‌گویید دشمن، دشمن... اینکه ما روی دشمن مدام تکیه می‌کنیم معنایش این نیست که از عیوب خودمان و مشکلات درونی خودمان غافلیم. نه، اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک. از همه بدتر دشمن درونی ماست، دشمن خود ماست، نفس راحت‌طلب ماست، تنبلی ماست، تن‌آسایی ماست، عدم تدبیر ما در پیشبرد امورمان است اینکه معلوم است. اینها به جای خود محفوظ اما غفلت از دشمن بیرونی، خطای راهبردی عظیمی است که ما را دچار خسارت خواهد کرد. خب، باید دشمن را شناخت. دشمنی او را باید فهمید، نقشه او را باید تشخیص داد.» 

بی آن که بخواهیم از سهم سایر دستگاه‌ها و نهادها چشم بپوشیم، باید گفت دولت خط مقدم دفاع در برابر هجوم چند لایه دشمن است. تحریم اقتصادی، یکی از آشکارترین عداوت‌های رژیم مستکبر آمریکاست که با وجود این عداوت خبیثانه شبکه‌ها و افرادی می‌کوشند از دولت آمریکا، چهره یک دولت دوست و میانه‌رو را ترسیم کنند. اما دشمن فراتر از فشار اقتصادی می‌کوشد شبیخون از چند محور را به هم الحاق کند.

غرب می‌کوشد در چند جبهه سیاست خارجی، فرهنگ و سیاست داخلی ما اثر بگذارد. اگر به اعتبار فشار اقتصادی، تسلیم و عقب‌نشینی در جبهه سیاست خارجی را مطالبه می‌کند، از دو حوزه فرهنگ و سیاست داخلی به عنوان دو بازوی عملیات گازانبری برای فروپاشی عزم و انسجام و اقتدار ملی بهره می‌گیرد. اگر از نگاه استراتژیست‌های شیطان بزرگ باید «مقاومت» ملت و حاکمیت ایران بشکند، چاره کار در شُل کردن باورهای اعتقادی قوام‌بخش از یک طرف و شُل کردن پیچ و مهره‌های «انسجام سیاسی ذیل گفتمان کلی انقلاب و امام» از طرف دیگر است. 

افراطیون و نفاق جدید و قدیم که امروز آنها را به نام جریان فتنه می‌شناسیم، اصالتا برای چنین کار ویژه‌ای به خدمت گرفته شده‌اند. آنها حکم کسانی را دارند که به وقت عملیات دشمن باید درِ قلعه رسانه و فرهنگ و سیاست و دانشگاه (به مثابه اتاق جنگ) را بگشایند و مجال ورود اسب تروا را بدهند. اگر در یونان باستان، اسب تروای دشمن برای پیاده کردن نیرو در عمق جبهه خودی «هدیه» قلمداد شد، امروز هم یک جریان چند طیفی (ماموریت‌داران، دلارام‌های ساده‌ دل، و عناصر لجوج که درگیر عقده‌های شخصی‌اند) اسب تروای ماهواره و اینترنت دشمن را تحفه و هدیه می‌شمارند و با حداقل نظارت و هوشیاری در این باره مخالفت می‌ورزند. به راستی اگر اروپایی‌ها- متحدان آمریکا- از تهاجم فرهنگی ایالات متحده ابراز نگرانی می‌کنند و محدودیت‌هایی را اعمال می‌نمایند و اگر اوباما ترجیح می‌دهد دختر خود را از فیس بوک دور بدارد، دلارام‌های داستان ما این همه خوش‌باشی و بی‌خیالی و ولنگاری را از کجا به ارث برده‌اند؟!

صورت مسئله روشن است. نمی‌شود در حوزه فرهنگ و سیاست و رسانه، مجال به تحلیل بردن انسجام ملی و انسجام حاکمیتی را به دشمن داد و آنگاه از موضع قدرت وارد زورآزمایی و مقاومت یا حتی مذاکره با او شد. به این اعتبار، برخی اجزای دولت در حوزه فرهنگ و رسانه و هنر و دانشگاه و مدیریت، برخلاف منطق «قدرت ملی» عمل می‌کنند و به جای محکم کردن پیچ و مهره‌های مقاومت، در حال شل کردن و فشل ساختن سیستماتیک دولت هستند. مهره‌چینی افراطیون بدسابقه‌- که ننگ نقش‌آفرینی در دو آشوب نیابتی را در کارنامه خود دارند- در برخی دستگاه‌های دولتی قبل از هر کس برای خود دولت و رئیس‌جمهور محترم هشداردهنده است. 

معامله‌ای که همین جریان با آقایان هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری- و حتی خاتمی- در گذشته انجام دادند، به غایت عبرت‌آموز است. اگر رئیس‌جمهور محترم با تاکید می‌گوید «والله بالله تالله، سال‌های 84 تا 92 گذشت و تکرار نمی‌شود»، باید بررسی کرد اولا آیا همه دغدغه‌ها مربوط به دوره 84-92 است و ثانیا چه زمینه‌ها و نگرانی‌هایی باعث شد مردم در سال 84 حکم به تغییر بدهند؟ آیا می‌توان از برخی خیانت‌های دوره 68-76 و مهم‌تر از آن دوره 76-84 چشم پوشید که افراطیون، کار را به آشوبگری زنجیره‌ای، قفل کردن حاکمیت، تهدید به تعطیلی انتخابات و فشار برای سرکشیدن جام زهر تسلیم در برابر غرب کشاندند.

امروز متاسفانه همان طیف افراطی که مردم را به ستوه آورده بودند، در حالی که تصریح می‌کنند «آقای روحانی شخصا یک میلیون رای بیشتر نداشت و با حمایت ما 19 میلیون رای آورد»! در دولت طمع کرده‌اند. یا باید امید آنها را ناامید کرد و یا اینکه لااقل با قسم جلاله از بازگشت‌ناپذیری دوره 84-92 سخن نگفت. 

امروز همین‌ها هستند که چاره‌ گشایش اقتصادی را گدایی آمریکا به قیمت کوتاه آمدن از اصول انقلاب می‌دانند. اینها قسم خورده‌اند که آقای روحانی و دولت او را به دولتی دست و کتف بسته در برابر آمریکا و غرب تبدیل کنند. در نگاه این جریان افراطی مذبذب، دولت روحانی صرفا یک رحم اجاره‌ای برای بالیدن و فربه شدن جریان ساختارشکن است و پس از فربهی حتی می‌توان مادر اجاره‌ای را پیش پای جنین طفیلی قربانی کرد. 

در این باره سخنان چندی پیش دبیر کل حزب موتلفه اسلامی خطاب به وزیر دادگستری، سخنان سنجیده‌ای بود. آقای وزیر می‌گفت اصولگرایان از روحانی در انتخابات حمایت نکرده‌اند و بنابراین نباید توقع داشته باشند که دولتی از جنس اصولگرایان شکل بگیرد اما از دبیر کل موتلفه شنید «دغدغه ما این نیست که چرا نسبت انتصابات اصولگرایان در دولت بالا نیست؛ دغدغه ما این است که به فتنه‌گران اجازه حضور ندهید. آقای روحانی سخنران روز 23 تیر 78 بودند، ما می‌خواهیم رئیس‌جمهور ما همان رئیس‌جمهوری باشد که آن سخنرانی را کرد.»

یکی از آن نگرانی‌های بزرگ را خداوند در قرآن حکیم بیان فرموده است «فما لکم فی‌المنافقین فئتین... شما را چه می‌شود که درباره منافقین دو دسته شده‌اید حال آن که خداوند آنها را به خاطر عملکردشان وارونه کرد. آیا می‌خواهید به راه آورید کسانی را که خداوند بر اثر اعمال زشتشان گمراه کرد؟ و هر کس را خدا گمراه کند، راهی برای او نمی‌یابی. منافقین دوست دارند شما کافر شوید همان گونه که آنها کفر پیشه کردند تا با هم مساوی شوید. پس از میان آنها کسی را به دوستی نگیرید...» (آیات 88 و 89 سوره نساء). 

این تعبیر الهی که «شما را چه می‌شود» هشدار مهیبی است. حاکی از اینکه وارونگی ارزش‌ها سراغ مدعیان ایمان می‌رود و آنها را دیگرگون می‌کند. ما پیرو امیرمومنانیم که چون او را از تعقیب طلحه و زبیر منع کردند، فرمود «به خدا سوگند، چون کفتار نباشم که با آهنگ او را رام و خواب کنند و فریب دهند و به دام اندازند.» (خطبه 6 نهج‌البلاغه)
پربیننده ترین ها