آیا کلینتون قربانی اثر ملکه زنبور عسل شد؟
پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات اخیر شوک بزرگی برای جهان بود. بسیاری از صاحب نظران با تاکید بر اشتباهات هیلاری کلینتون در جریان تبلیغات، پویایی های جامعه آمریکا و … به واکاوی علتهای سیاسی و اجتماعی این شکست پراختند. مقاله حاضر این شکست را در بافت موانع دستیابی زنان به جایگاه های مدیریتی سطح بالا و مخصوصا اثر ملکه زنبور عسل بررسی می کند. با روان حامی همراه باشید.
به گزارش صدای ایران به نقل از روان حامی، شکست هیلاری کلینتون در رسیدن به ریاست جمهوری آمریکا ممکن است نشانه یک تغییر بزرگتر در نگرش به رهبران زن در جهان سیاست و تجارت باشد. به نظر میرسد در عرصه جهانی هدف منصوب کردن زنان بیشتر در مدیریتهای سطح بالا در تجارت در حال شکست خوردن است. از ۵۰۰ شرکت برتر آمریکایی تنها ۲۴ شرکت دارای مدیرعامل زن هستند، در حالی که درصد زنان در موقعیتهای رهبری ارشد حدود ۱۴ درصد است. این وضعیت در هلند که به عدم سوگیری جنسیتی خود میبالد بدتر است. گزارش annual Female Board Index نشان میدهد که تعداد زنان ارشد در شرکتهای لیست شده از سال گذشته کاهش یافته است. در بین ۲۱۲ مدیرعامل بالا رده تنها ۱۵ نفر زن هستند، یعنی فقط ۷ درصد.
شرکتها، دولتها و سازمانهای شبکه زنان بهدرستی دچار پریشانی شده اند. آنها هنوز موفق به شکستن سقف شیشهای نشدهاند. چرا؟ یک سؤال سادهانگارانه این است: آیا زنان برای این نوع شغلهای پیچیده و سخت در تجارت و سیاست مناسب هستند؟ در سرتاسر جهان درصد دانشجویان دختر- که معمولاً افراد در شغلهای بالا از آنها انتخاب میشوند- برای سالها بهطور باثباتی رشد داشته است. در عملکردهای مدیریتی ردهبالا داشتن مهارتهای عالی زبانی، اجتماعی و هیجانی بهطور فزایندهای اهمیت دارد. مطالعات روانشناختی زیادی نشان میدهند که بهطور متوسط زنان در این جبههها از مردان قویتر هستند.
سؤال درستتر این است: آیا زنان برای اینگونه کارهای اجرایی بلندپروازانه اشتیاق دارند؟ اینجاست که من دچار شک میشوم. در کلاسهای دانشگاه این سؤال را مطرح میکنم: شما شغلی را ترجیح میدهید که جالب است یا شغلی که موقعیت و پول زیادی برای شما به همراه دارد؟ اکثر دانشجویان دختر گزینه اول را انتخاب میکنند درحالیکه بیشتر دانشجویان پسر گزینه دوم را برمیگزینند.
تبیین سوم این است که مدیران عامل ارشد مرد مانع پیشرفت زنان جاهطلب میشوند. شواهد زیادی از تبعیض جنسیتی در جهان تجارت وجود دارد، هرچند اغلب به شکل نامحسوسی رخ میدهد. ما از طریق مطالعات روانشناسی اجتماعی میدانیم افراد دارای هنجارها، ارزشها و علایق یکسان بهاحتمال بیشتری با هم دوست میشوند. این «جذابیت شباهت» نام دارد و ممکن است باعث شود که اعضای عمدتاً مرد هیئتمدیره مردان دیگر را ترجیح دهند.
تفاوت در سبکهای مدیریتی میتواند دلیل دیگری باشد. بهطور معمول رهبران زن سبک اشتراکیتری اتخاذ میکنند –تمرکز بیشتر روی همکاری و هارمونی در گروه- در حالی که رهبران مرد جسورتر، مسلطتر و عاملتر هستند. بنابراین ممکن است نقشهای رهبران مرد در سازمانها قابلتوجهتر باشد، و مخصوصاً از دید رؤسای آنها قابلیت ارتقای بیشتری داشته باشند.
تبیین نهایی این است که رهبران زن بلندپرواز نهتنها توسط مردان بلکه توسط زنان دیگر هم عقب نگه داشته میشوند. این بهعنوان اثر ملکه زنبورعسل شناخته شده است، که به مشکل زنان در همکاری با یکدیگر در روابط سلسلهمراتبی اشاره دارد.
پژوهش جویس بنسون که یک روانشناس تکاملی است یک تفاوت قابلتوجه در نحوه رقابت دختران و پسران را نشان میدهد. او در یک آزمایش تفاوتهای همکاری بین گروههایی از پسران و دختران تقریباً ۵ ساله را بررسی کرد. در هر زمان تنها یک نفر میتوانست یک کارتون خندهدار را تماشا کند و دیگران میبایست مطمئن میشدند که دکمه پروژکتور کار میکند و چراغ روشن است. در بین پسران زمان تماشای کارتون تا حد ممکن تقسیم شد و کسی که بیشترین از بقیه کارتون تماشا کرد (فرد مسلط)، وجه و اعتبار به دست آورد. در دختران نقطه مقابل این اتفاق رخ داد. دختران، دختری که از بقیه مسلطتر بود را واقعاً کمتر دوست داشتند -بر خلاف پسران که به رقابت برای تماشای بیشتر کارتون ادامه دادند- دختران کنار کشیدند و به فعالیت دیگری پرداختند. بنسون و ریچارد ورانگام که یک نخستی شناس است، مقالات علمی American Psychology را بررسی کردند و دفعاتی که زنان در روابط سلسلهمراتبی (پروفسور، دستیار پروفسور) با یکدیگر مقاله منتشر کرده بودند را شمارش کردند. پس از تعدیل حجمهای نمونه، زنان یکسوم مردان در روابط سلسلهمراتبی مقاله منتشر کرده بودند.
در مجموع اثر ملکه زنبور عسل که در فیلمهای Mean Girls و The Devil Wears Prada مشهور شد، ممکن است شکل دهندۀ یک مانع کاملاً متفاوت در ارتقای رهبران زن باشد. شاید این اثر در شکست هیلاری کلینتون هم نقش داشت، کسی که کمتر از حد انتظار آرای زنان را کسب کرد. یافتن راههایی برای اثر ملکه زنبور عسل چالشی برای سیاستگذاران و دانشمندان اجتماعی است.
نویسنده: Mark van Vugt, Ph.D
به گزارش صدای ایران به نقل از روان حامی، شکست هیلاری کلینتون در رسیدن به ریاست جمهوری آمریکا ممکن است نشانه یک تغییر بزرگتر در نگرش به رهبران زن در جهان سیاست و تجارت باشد. به نظر میرسد در عرصه جهانی هدف منصوب کردن زنان بیشتر در مدیریتهای سطح بالا در تجارت در حال شکست خوردن است. از ۵۰۰ شرکت برتر آمریکایی تنها ۲۴ شرکت دارای مدیرعامل زن هستند، در حالی که درصد زنان در موقعیتهای رهبری ارشد حدود ۱۴ درصد است. این وضعیت در هلند که به عدم سوگیری جنسیتی خود میبالد بدتر است. گزارش annual Female Board Index نشان میدهد که تعداد زنان ارشد در شرکتهای لیست شده از سال گذشته کاهش یافته است. در بین ۲۱۲ مدیرعامل بالا رده تنها ۱۵ نفر زن هستند، یعنی فقط ۷ درصد.
شرکتها، دولتها و سازمانهای شبکه زنان بهدرستی دچار پریشانی شده اند. آنها هنوز موفق به شکستن سقف شیشهای نشدهاند. چرا؟ یک سؤال سادهانگارانه این است: آیا زنان برای این نوع شغلهای پیچیده و سخت در تجارت و سیاست مناسب هستند؟ در سرتاسر جهان درصد دانشجویان دختر- که معمولاً افراد در شغلهای بالا از آنها انتخاب میشوند- برای سالها بهطور باثباتی رشد داشته است. در عملکردهای مدیریتی ردهبالا داشتن مهارتهای عالی زبانی، اجتماعی و هیجانی بهطور فزایندهای اهمیت دارد. مطالعات روانشناختی زیادی نشان میدهند که بهطور متوسط زنان در این جبههها از مردان قویتر هستند.
سؤال درستتر این است: آیا زنان برای اینگونه کارهای اجرایی بلندپروازانه اشتیاق دارند؟ اینجاست که من دچار شک میشوم. در کلاسهای دانشگاه این سؤال را مطرح میکنم: شما شغلی را ترجیح میدهید که جالب است یا شغلی که موقعیت و پول زیادی برای شما به همراه دارد؟ اکثر دانشجویان دختر گزینه اول را انتخاب میکنند درحالیکه بیشتر دانشجویان پسر گزینه دوم را برمیگزینند.
تبیین سوم این است که مدیران عامل ارشد مرد مانع پیشرفت زنان جاهطلب میشوند. شواهد زیادی از تبعیض جنسیتی در جهان تجارت وجود دارد، هرچند اغلب به شکل نامحسوسی رخ میدهد. ما از طریق مطالعات روانشناسی اجتماعی میدانیم افراد دارای هنجارها، ارزشها و علایق یکسان بهاحتمال بیشتری با هم دوست میشوند. این «جذابیت شباهت» نام دارد و ممکن است باعث شود که اعضای عمدتاً مرد هیئتمدیره مردان دیگر را ترجیح دهند.
تفاوت در سبکهای مدیریتی میتواند دلیل دیگری باشد. بهطور معمول رهبران زن سبک اشتراکیتری اتخاذ میکنند –تمرکز بیشتر روی همکاری و هارمونی در گروه- در حالی که رهبران مرد جسورتر، مسلطتر و عاملتر هستند. بنابراین ممکن است نقشهای رهبران مرد در سازمانها قابلتوجهتر باشد، و مخصوصاً از دید رؤسای آنها قابلیت ارتقای بیشتری داشته باشند.
تبیین نهایی این است که رهبران زن بلندپرواز نهتنها توسط مردان بلکه توسط زنان دیگر هم عقب نگه داشته میشوند. این بهعنوان اثر ملکه زنبورعسل شناخته شده است، که به مشکل زنان در همکاری با یکدیگر در روابط سلسلهمراتبی اشاره دارد.
پژوهش جویس بنسون که یک روانشناس تکاملی است یک تفاوت قابلتوجه در نحوه رقابت دختران و پسران را نشان میدهد. او در یک آزمایش تفاوتهای همکاری بین گروههایی از پسران و دختران تقریباً ۵ ساله را بررسی کرد. در هر زمان تنها یک نفر میتوانست یک کارتون خندهدار را تماشا کند و دیگران میبایست مطمئن میشدند که دکمه پروژکتور کار میکند و چراغ روشن است. در بین پسران زمان تماشای کارتون تا حد ممکن تقسیم شد و کسی که بیشترین از بقیه کارتون تماشا کرد (فرد مسلط)، وجه و اعتبار به دست آورد. در دختران نقطه مقابل این اتفاق رخ داد. دختران، دختری که از بقیه مسلطتر بود را واقعاً کمتر دوست داشتند -بر خلاف پسران که به رقابت برای تماشای بیشتر کارتون ادامه دادند- دختران کنار کشیدند و به فعالیت دیگری پرداختند. بنسون و ریچارد ورانگام که یک نخستی شناس است، مقالات علمی American Psychology را بررسی کردند و دفعاتی که زنان در روابط سلسلهمراتبی (پروفسور، دستیار پروفسور) با یکدیگر مقاله منتشر کرده بودند را شمارش کردند. پس از تعدیل حجمهای نمونه، زنان یکسوم مردان در روابط سلسلهمراتبی مقاله منتشر کرده بودند.
در مجموع اثر ملکه زنبور عسل که در فیلمهای Mean Girls و The Devil Wears Prada مشهور شد، ممکن است شکل دهندۀ یک مانع کاملاً متفاوت در ارتقای رهبران زن باشد. شاید این اثر در شکست هیلاری کلینتون هم نقش داشت، کسی که کمتر از حد انتظار آرای زنان را کسب کرد. یافتن راههایی برای اثر ملکه زنبور عسل چالشی برای سیاستگذاران و دانشمندان اجتماعی است.
نویسنده: Mark van Vugt, Ph.D
گزارش خطا
آخرین اخبار