تازه‌ترین شعر مهدی قلایی

کد خبر: ۱۳۱۳۵۹
تاریخ انتشار: ۲۶ آبان ۱۳۹۵ - ۱۴:۵۰
به گزارش صدای ایران، مهدی قلایی شاعر جوان و صاحب سبک کشورمان در کانال خود-لبه- تازه ترین شعر خود را منتشر کرد. متن این شعر از قرار زیر است:

تو را به خودم 
به خانواده ام 
به خواهر کوچک ام مانا که راز دارم بود
به جامعه ی بشری که  شوکه ی انتخاب ترامپ است
به سفر استانی رییس جمهور که این سالِ آخر
 حتما خیلی چیزها
خیلی قول ها یادش می آید 

به ریز آلاینده ها 
به خانواده ی آن ۴۶ نفری که همین آبان  
به علت آلودگی هوا مردند
به در جه ی هشدار این قلب 
به خطوط قرمز دولت 
تو را به همه 
تسلیت عرض می کنم
که بالاخره فهمیدم بعد از دوازده سال اقامت در  یک شهر هم  می شود وقتی شهروند موهای تو نبود
 غریبه به حساب آمد

طنهایی بعد از تو 
با تنهایی قبل از تو   فرق    دارد 
علت سر درد هایِ طنهایی بعد از تو حتا 
با تکه برداری هم معلوم نمی شود

چند بار از تو خواهش کردم بیشتر  مدارا کن ؟
شاید علفی که بهرام اردبیلی را شفا داد
 مرا  نیز شفا دهد

سیگار را که ترک می کردم 
علی می گفت
 جای وسوسه ی سیگار را  یک لیوان آب سرد پر می کند
 با وسوسه ی تو چه کنم ؟
با شماره ی تلفن ات که هر روز صبح چشمک می زند
 با دستگیره ی در
 که خود بخود هر صبح می چرخد و نام تو را می آورد روی زبانم چه کنم؟
با بادی که هر صبح می پیچد توی شکم ام و طعم دهان ام را  می کند عین زهر مار
با این پاییییییییز 
با موهای دماغ ام 
و این حساسیت فصلی که تشدید شده  و هر وقت شروع می کند به عطسه 
تا اشک را از چشم و دماغ  آدم سرریز نکند 
ول کن نیست چه کنم؟

روا نبود من با این دل شکسته
 روی شش
 ساعت ام را کوک کنم 
و بروم  دبیرستان هیات امنایی دهخدا
به  بچه ی مردم هندسه درس دهم

روا بود تمام امسال   تا لنگ ظهر بخوابم
روا بود قانونی وضع شود
تا به کسانی که دست شان  نمی رود به زندگی
یک سال 
یک سال
 یک سال 
حقوق بیکاری دهند
با  جلد قرص مفنامیک روی اُپن آشپزخانه چه کنم؟
با چهارده هر برج 
با  ریشخند  آینه ی حمام وقتی چهره ات را چون نقطه هایی کوچک و دور به خاطر می آورد 
و دست راست  دیگر خسته می شود

بهتر است چند روز با حسین اکبری نسب برویم  شمال
تا از ریسک های خانم آبراموویچ 
در پرفورمنس های اش   بگوید 
تا حرف  حرف  هی با هیجان حرف بزند
و آدم چند روز بی خیال تو شود 
برویم آتشی روشن کنیم و شرط ببندیم 
که قلب زن ها گاراژ تر است یا مردها ؟
شرط ببندیم دل و جگر گوسفند
 آب دار تر است 
یا فیله ی گوساله
و هر  که شرط را  باخت 
غروب که  چهره ی  هم را نمی بینیم 
تعریف کند که این یک سال چه مصیبتی کشیده 
تعریف کند که  چطور شد حتی نفهمیدیم این چهار سال به که رای دادیم 
و برای که یادداشت سیاسی نوشتیم
هر که شرط را باخت بزند به جایی توی جنوب
بزند به کاهدان
به خدا 
که  زدن به کاهدان  از  تو بهتر است
به تار تار تار آن همه موخوره ات 
که هر شانه یک گوله  از ان می کند قسم 
آدم روی مین می خوابید از تو بهتر بود
آدم  سینه خیز  سه متر  روی برف 
می رفت از  تن  تو بهتر بود
مرده شور   ببرد دست هات را دلبندم که  دراز بود 
به ریه ی آدم  دست درازی می کرد 
به سرفه ی آدم دست درازی می کرد
به زن های کوچکی که توی قلب آدم 
آن همه سال جا خوش کرده بودند دست درازی می کرد 
به پول توجیبی دست درازی می کرد 
به حرف های مارکس در هجدهم لویی دست درازی می کرد 
دست درااااز می کرد و هر روز یک شعر به زور از زبان کوچک آدم می کشید بیرون 
تا  رفقام بگویند مهدی کثیر الشعرا است 

به  نئو لیبرال های کیسه اندوخته سوگند 
دوستان ام اگر جای من بودندو معشوقه ای مثل تو داشتند
هر صبح یک دیوان از  کلمات پر طمطراق کزازی 
از شعرهای مکتب وقوع پر می کردند

درست که من توی عمرم  بد نخواسته ام برای کسی
اما تو  برو پشت به پشت همین  ماه صفر 
تو برو که برنگردی صلوات 

خیلی بی شعوری  می خواهد  
آدم نفهمد یک نفر چقدر دوست اش دارد.

مهدی قلایی 

پربیننده ترین ها