ارتباط شرم آور عروس با برادر شوهر!

کد خبر: ۱۲۷۲۵۶
تاریخ انتشار: ۲۲ مهر ۱۳۹۵ - ۱۰:۱۶
به گزارش صدای ایران، برگه‌ای به زن جوان دادم تا اظهارات شفاهی اش را برایم بنویسد . بعد آخرین عکس شوهرش را هم در پرونده ثبت کرده و از او خواستم به خانه‌اش برود تا پس از رسیدن به نتیجه با او تماس بگیرم.
پرونده مرد گمشده را همسرش و دیگر اعضای خانواده او پیگیری نمی‌کردند.

بعد از 18 سال از ناپدید شدن آن مرد، در یکی از روزهای نخست فروردین 92 مردی نزد پلیس آمد و گفت: احتمال می‌دهم مردی که گم‌شده و از 18 سال پیش پلیس در جست‌وجوی اوست به قتل رسیده باشد. چون یک‌سال بعد از گم‌شدن مرد جوان، همسرش با برادر معتاد او ازدواج کرد و بعد هم بنابر دلایلی نامعلوم جدا شدند و اکنون این زن با مردی دیگر ازدواج کرده و صاحب فرزندی است. این زن از شوهرش دل‌خوشی نداشت.

مرد گمشده ماجرای درگیری با همسرش را برایم بازگو کرده بود. همان‌موقع می‌خواستم به اداره پلیس بیایم و ماجرا را بگویم که ترسیدم این زن بلایی بر سرم بیاورد‌. به‌ناچار سکوت کردم تا این‌که عذاب وجدان این سال‌ها نگذاشت زندگی‌‌ام روی خوش ببیند. بنابراین تصمیم گرفتم ماجرا را به پلیس بگویم، شاید سرنوشت دوست گمشده‌ام فاش شود.

ثبت همین گفته‌ها کافی بود که پلیس به همسر مرد گمشده ظنین شود. در این مرحله با هماهنگی قضایی او برای ادامه تحقیقات به پلیس آگاهی استان زنجان فراخوانده شد. این زن در بازجویی به پلیس گفت‌: نمی‌دانم شوهر سابقم چه سرنوشتی بعد از گمشدن داشته است، چون او بازنگشت با برادرش ازدواج کردم تا سرپناهی داشته باشم، اما چون این مرد معتاد بود، دیگر نتوانستم با او زندگی کنم و از هم جدا شدیم. بعد از چند سال با مرد دیگری ازدواج کردم و دیگر از او خبری ندارم. در حالی که این زن همچنان خود را در سرنوشت شوهر گمشده‌اش بی‌گناه می‌دانست مورد بازجویی‌‌های متوالی قرار گرفت و سرانجام سکوت چند روزه خود را شکست.

اعتراف به قتل شوهر سابق
همسر مقتول گفت: من با همدستی برادر شوهرم که با او پیش از این ازدواج کرده بودم، شوهرم را به قتل رساندیم و با شکایت دروغین وانمود کردیم که او گم‌شده و از سرنوشت او خبری نداریم. من و شوهرم با هم اختلاف داشتیم و او حاضر به جدایی نبود. از طرفی من و برادر‌شوهرم به هم علاقه‌مند بودیم و بدون هم نمی‌توانستیم زندگی کنیم. بنابراین چون شوهرم سد راه ازدواجمان بود نقشه قتل او را طراحی کردیم.

وی افزود: طبق نقشه‌مان برادر شوهرم به خانه آمد و با همدستی یکدیگر شوهرم را خفه کردیم‌. بعد جسد او ر ا داخل گونی گذاشته و با کندن قبری در زیرزمین خانه جسد شوهرم را در آنجا دفن کردیم. این راز میان ما دو نفر از همان شب باقی ماند.

چند روز بعد از گم‌شدن او به خانواده‌اش گفتم که شوهرم خانه را ترک کرده و کسی از او خبری ندارد‌. بعد هم با شکایت دروغین سعی کردم وانمود کنم که او گم‌شده است. یک سال بعد از این ماجرا نقشه بعدی مان را-که ازدواج با برادر شوهرم بود - اجرایی کردیم، اما خون مقتول دامن ما را گرفت و بعد از چند سال از هم جدا شدیم.
پربیننده ترین ها