حجاب و ساپورت: از کارت زرد به وزیر تا مسؤولیت حوزه های علمیه
مادرها و مادر بزرگ های اغلب ما ، چه در رژیم گذشته و چه در نظام جمهوری اسلامی ، حجاب کامل را رعایت می کردند و می کنند ، بی آن که 26 نهاد حکومتی برای حجاب آنها برنامه ریزی کنند. حتی در زمانی که حجاب ممنوع بود یا بی حجابی آزاد بود هم حجاب شان را رعایت کردند. علت چه بود؟ آیا جز این بود که به آموزه های دینی باور داشتند؟ آیا جز این است که همین الان هم کسانی که متدین هستند، فارغ از این که دولت چه می گوید و کدام جناح سرکار است، حجاب شان را رعایت می کنند؟
نمایندگان مجلس شورای اسلامی،چندی پیش با احضار وزیر کشور به مجلس، از وی درباره وضعیت حجاب و عفاف در جامعه سؤال کردند. آنها بعد نمایش تصاویری از زنان و دختران ساپورت پوش در نمایشگرهای بزرگ صحن علنی، در اعتراض به وضعیت موجود و با این انتقاد که چرا با زنان ساپورت پوش برخورد نمی شود، به وزیر کشور ،کارت زرد دادند.
در این باره نکاتی چند قابل توجه است:
1 - حجاب و عفاف، دغدغه همه متدینین جامعه است و انتظار می رود در جامعه ای با اکثریت مسلمان، این فریضه دینی هم به شکلی قابل قبول به جا آورده شود. اما آن طور که مجلسی ها می پندارند، راه ترویج حجاب و عفاف در جامعه،برخورد و بگیر و ببند نیست.
اساساً یکی از مشکلات مردم ما این است که برخی مسؤولان و نمایندگان شان برای هر مشکلی راه حلی سلبی در جیب دارند:برای افزایش جمعیت، 2 تا 5 سال زندان برای وازکتومی کنندگان در نظر می گیرند و برای ترویج حجاب و عفاف ، از وزیر کشور می خواهند با زنان و دخترانی که حجاب شان محل ایراد است برخورد پلیسی کند و همین طور درباره مسائل دیگر!
اگر قرار بود برخوردهای پلیسی جواب دهد، اکنون مردم ایران در خانه های شان هم حجاب داشتند! در برخورد با این مسأله که از دهه 60 نمی شود فراتر رفت. دیگر چه برخوردی مانده که انجام شود؟
مجلسی ها اگر راه دیگری بلد هستند ، بسم الله! این گوی و میدان ؛ اگر هم بلد نیستند، جای شان را به کار بلد ها بسپارند.
2 - واقعاً مجلسی ها از وزارت کشور چه انتطاری دارند؟ آیا جز این است که اهرم وزارت کشور ، نیروی انتظامی است؟ و مگر نیروی انتظامی برخورد نمی کند؟ مگر گشت ارشاد ندارد؟ مگر ماهواره ها را جمع نمی کند؟ مگر بگیر و ببند نمی کند؟
چرا؟ همه این کارها را می کند ولی مشکل اینجاست که در مقولات فرهنگی، برخوردهای فیزیکی و پلیسی فایده ندارد.
گیریم که از فردا ، در کنار گشت ارشاد ، یگان ویژه هم وارد خیابان ها شود و شدیدترین برخوردها صورت گیرد و بازداشتگاه ها هم پر شوند از زنان و دخترانی که موهایشان بیرون بوده یا ساپورت پوشیده اند.
در چنان صورتی ، آیا جز این است که فقط نارضایتی عمومی افزایش می یابد؟
اصلاً مگر پلیس چقدر نیرو و امکانات دارد که در کنار مرزبانی و مبارزه با مواد مخدر و سرقت و قتل و نزاع و آدم ربایی و کیف قاپی ، کنترل اماکن، مدیریت گذرنامه و صدها عنوان دیگر، هر روز و هر جا به دنبال زنان و دختران مردم باشد که ببیند چه پوشیده اند و مدام دستگیرشان کند؟
کنار گود نشستن و غر زدن که لنگش کن ،هنر نیست.
3 - طبق قانون ،26 دستگاه در قبال مسأله حجاب و عفاف مسؤول اند اما مجلسی ها به وزیر کشور کارت زرد نشان می دهند. آیا این نشانه سیاسی کار نیست؟
4 - اما گذشته از همه این ها و بینادی ترین بحثی که معمولاً بدان پرداخته نمی شود این است که علت اصلی گسترش بدحجابی در کشور ، "سست شدن ایمان" است.
مادرها و مادر بزرگ های اغلب ما ، چه در رژیم گذشته و چه در نظام جمهوری اسلامی ، حجاب کامل را رعایت می کردند و می کنند ، بی آن که 26 نهاد حکومتی برای حجاب آنها برنامه ریزی کنند. حتی در زمانی که حجاب ممنوع بود یا بی حجابی آزاد بود هم حجاب شان را رعایت کردند.
علت چه بود؟ آیا جز این بود که به آموزه های دینی باور داشتند؟ آیا جز این است که همین الان هم کسانی که متدین هستند، فارغ از این که دولت چه می گوید و کدام جناح سرکار است، حجاب شان را رعایت می کنند؟
به جای همه بحث های بیهوده ای که درباره حجاب در کشور می شود و به جای صرف منابع کشور برای بگیر و ببند و نشان دادن کارت زرد به وزیر و ... باید ایمان عمومی جامعه را تقویت کرد.
اما مسوول مستقیم این کار کیست؟ هر چند همه دراین باره مسوولیت دارند اما در تقسیم وظایف، این حوزه های علمیه هستند که عهده دار ترویج دین و ارتقای سطح ایمان مردم اند.
آیا حوزه های علمیه توانسته اند در این باره عملکرد موفقی داشته باشند؟ این همه امکانات در اختیار حوزه است ، از وجوهات شرعیه که متدینین می دهند تا بودجه سالانه و در اختیار داشتن رادیو و تلویزیون و ترییون های عمومی و مساجد و حسینیه ها و ادارات و پادگان ها و مدارس و دانشگاه ها و ... .
آیا جز این است که همه این ها برای آن است که حوزه علمیه به وظیفه ذاتی خود برای ترویج دین و ارتقای سطح ایمان جامعه عمل کند؟
اگر ایمان در جامعه ضعیف شده و نمود بیرونی این ضعف درونی، بدحجابی و رشوه و دروغگویی و کلاهبرداری و ... شده ، یکی از مهم ترین علت هایش این است که حوزه های علمیه نتوانسته اند کارکردی که از آنها انتظار می رفت را داشته باشند.
مگر در قرآن کریم نیامده است که " فَلَوْ لاَ نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ " و مگر طبق این آیه نباید عده ای برای یادگیری دین هجرت کنند و سپس به شهر و دیارشان برگردند و با کار فرهنگی ، مردم را به تقوا دعوت کنند؟
چرا بسیاری از روحانیون،به ابتدای این آیه یعنی هجرت برای یادگیری دین عمل می کنند ولی کار ترویج دین را وا می گذارند و کارهای اداری را عهده دار می شوند؟
سال هاست که می گویند کمبود روحانی داریم و راست هم می گویند چون بسیاری از مساجد حتی برای اقامه نماز هم روحانی ندارند ولی در عین حال ، بسیاری از روحانیون به جای مقیم شدن در محلات مختلف و عهده دار شدن امور دینی مناطق خود، کارهای اجرایی و اداری می کنند. آیا مردم وجوهات شرعیه می دهند که افرادی برای تبلیغ دین محمد(ص) تربیت شوند یا افرادی که مثلاً مدیر کل فلان اداره دولتی باشند؟
یک اشتباه تاریخی در درک همخوانی بودن دیانت و سیاست رخ داده و آن این است که تصور شده باید روحانیون عهده دار امور اداری شوند حال آن که شأن روحانیت واقعی فراتر است و اگر هم می خواهد سیاست پیشه کند باید از منظر بالا عمل کند نه این که خود وارد اجرا شوند. مگر آیت الله بروجردی یا امام خمینی که در زمان شاه ، کار اداری نمی کردند قدرت واقعی نداشتند؟ بنابراین، همخوانی سیاست و دیانت، ملازمه اش ورود متولیان دین به امور اداری نیست. روحانیون می توانند در عین پرداختن به مسوولیت اصلی خویش در حفظ و ارتقای دینداری مردم، بر سیاست نیز نظارت کنند و هدایت نمایند ولی وقتی وقت و توان شان را مصروف روزمرگی های اداری و اجرایی می کنند،انرژی و زمانی برای پرداختن به وظیفه اصلی خود یعنی هدایتگری ندارند و نتیجه می شود همینی که هست.
در چنین وضعیتی، نه کارت زرد که هزار کارت قرمز هم کارساز نیست چه آن که دین، اساساً باید از درون بجوشد تا در بیرون جلوه کند.
منبع: عصر ایران
گزارش خطا
آخرین اخبار