وقتی که خیابانی از دنیای کتاب می گوید...
از وضعیت اقتصادی کشور خیلی شاکی است، اما با این حال معتقد است کتاب خواندن ارزش هزینهکردن را دارد و در این میان مطالعه برخی کتابها را بیشتر دوست دارد: «کتابهای آنلاین به خصوص آنها که شامل ممیزی می شوند را زیاد دوست دارم و در فضای مجازی میخوانم.» خیلی وقت است حاشیهها دستبردارش نیستند. بد جور سوژهاش کرده اند و آرامشش را بردهاند. تلفنش را که گرفتم، توی کتابفروشی بود و داشت کتاب انتخاب میکرد. تعجب کرده بود که چطور آن لحظه یادش افتادیم برای حرف زدن از کتاب!
مثل همیشه مبادی آداب و کتابی حرف زد با همان صدای واضح، پرطنین و لحن همیشه حماسی. انگار که دارد فوتبال گزارش می کند؛ با همان هیجان؛ حرارت و شور و شوق.
جواد خیابانی مرد با اخلاق گزارشهای فوتبال تلویزیون ماست. بعضی حتی او را «پدر نسل نو گزارشگری فوتبال تلویزیون» میدانند. مردی که قبل از عادل فردوسیپور چهره شد و حالا مخاطبانش یا خیلی موافقش هستند یا خیلی مخالف! هم صحبت شدن با آقا جواد به دور از همه مثبت و منفی هایی که از خیلی قبل، گزارش هایش را سوژه می کنند، در گیرودار روزهای داغ و هیجان خیز فوتبالی که یک جام، یک جهان را کنار هم نشانده، آسان نبود؛ گفتگوی او با خبرگزاري ایلنا را از دست ندهید.
*****
*پیشنهادی برای کم کردن فاصله فرهنگ کتاب و کتاب خوانی مان با دنیا دارید؟
- باید کتاب را ارزان کنیم. البته همه چیز گران است؛ از دلار و کاغذ تا هزینه چاپ. البته گرانی کتاب، دلیل اصلی پایین بودن سرانه مطالعه نیست ولی می تواند یکی از علل آن باشد. متأسفانه این روزها، مردم، زندگی بهتر را در پول بیشتر و خانه و ماشین مدل بالا میدانند. کسی به فکر کسب دانش و کتابخوانی نیست!
*اسم قشنگ و متن دروغ افتاده اید؟!
- به نظرم چنین کتاب هایی اصلا وجود ندارند. هر چیزی که نوشته می شود با ارزش است و هر کتابی ارزش خواندن دارد. ارزش ها را واژه ها به صفحه های سفید کاغذ می دهند و فکر نمی کنم در کشور ما که ممیزی های سنگینی حاکم است هیچ کلمه ای به آسانی روی کاغذ بیاید.
*رابطه تان با این ممیزی ها چه طور است؟
قانون کشور ایجاب می کند تا برخی ممیزی ها وجود داشته باشد. به هر حال نباید به هیچ دین، مکتب و فلسفه ای توهین کرد، اما اگر نسبت به بعضی ممیزی ها تجدید نظر موشکافانه تری صورت بگیرد، کتاب های بهتر و با ارزش تری راهی بازار نشر می شود.
*اسم یا طرح جلد؟ کدامشان وسوسه خرید کتاب را به جانتان می اندازد؟
به قول سهراب: «قاطری دیدم بارش انشا بود»! دوستی را می شناسم که بیست کتاب جلد قرمز برای همخوانی با دکوراسیون خانه اش سفارش داده است! اما برای من، اسم و طرح جلد اصلا مهم نیست.
*جواد خیابانی، تازههای کتاب را چه طور سراغ می گیرد؟
- هفته ای یک بار به کتابفروشیهای انقلاب سر می زنم و تازه های نشر را میبینم. البته از طریق فضای مجازی و اینترنت هم با کتاب های جدید آشنا میشوم. من فکر نمیکنم هیچکس از دانستن بدش بیاید؛ فقط بعضیها، وقت و هزینهاش را دارند و برخی دیگر نه!
*بیشتر هوای کتابهای کاغذی را دارید یا آنلاین؟
- فرق چندانی نمیکند. هوای هر دو را دارم. اما کتابهای آنلاین به خصوص آنها که شامل ممیزی میشوند را زیاد دوست دارم و در فضای مجازی میخوانم. بعضی کتابها هم که فقط کاغذیاند و خبری از نسخه آنلاین شان نیست.
*در گرانی و ناخوشی بازار نشر چطور مردم را به خرید و صرف کتاب دعوت کنیم؟
- وقتی کتاب از روزگار آدمی خط بخورد، زندگی معنایش را از دست می دهد و تنها به نفس کشیدن و زنده بودن، خلاصه می شود.
وقتي بنزین لیتری 1000 تومان می شود، توقع دارید قیمت کتاب چه قدر باشد؟! آن هم کتابی که کاغذ و دستگاه چاپش وارداتی است. به نظر شما کسی که ماهانه یک میلیون تومان درآمد دارد، جز خوردن چه میتواند بکند؟ باید بخورد و نخواند! میشود نخواند و زنده ماند، اما نمیتوان نخورد و زنده ماند! در شرایط فعلی، زنده بودن، ارزش دارد. فقط عشق است که زنده باشیم؛ چگونه بودنش،مهم نیست! مسئولین ابتدا فکری به حال دلار و یورو و نان شب مردم کنند تا شاید در مراحل بعد به کتاب هم برسند! نان غذای جسم است و کتاب، خوراک روح و البته هر دو گران! نان میخوریم تا بمانیم، کتاب میخوانیم که بدانیم. متاسفانه این روزها کتاب را دیگر نمیشود خرید و خواند، خدا آخر و عاقبت نان را به خیر کند!
*پس حسابی از قیمت پشت جلد کتابها شاکی هستید؟
- از قیمت همه اجناس ناراضی ام. چرا فقط به کتاب پیله میکنید؟ مگر کالای ارزان هم در این مملکت پیدا میشود؟ این روزها حتی زندگی کردن هم گران شده است. طبق قانون اساسی، باید تحصیل و ورزش رایگان باشد اما کو؟ کجا؟ میدانید برای یک پیادهرَوی ساده در ورزشگاه انقلاب باید چه قدر هزینه کنید؟
*آقای گزارشگر برای خرید کتابهای خوب اما گران، دست به جیب است؟
- بله. شرایطم به گونهای هست که بتوانم از عهده خرید برآیم. ترجیح میدهم یک وعده غذا بخورم، اما دو وعده کتاب بخوانم.
*پس کتاب، جای ناهار و شام را گرفته؟
- (می خندد) آدم اهل مطالعه ای هستم. قرار نیست کتاب هایم را به نمایش بگذارم تا دیگران بگویند جواد خیابانی چقدر به کتاب اهمیت میدهد! همین که خودم میدانم کافی است.
*بسته پیشنهادی گزارشگر جام بیستم از دنیای کتاب های جذاب و خواندنی؟
- من همه چیز خوانم! از «شازده کوچولو»ی سنت اگزوپری و رمان های امیل زولا و نمایشنامه «مرگ یزدگرد» بهرام بیضایی تا فلسفه دکارت و مارکز و هِگل. هر کلمه ای که روی کاغذ سفید چیزی به من بیاموزد را میخوانم حالا چه از تایخ باشد، چه جغرافیا و فیزیک! حتی روزنامه ای که دور سبزی می پیچند را هم نخوانده دور نمی اندازم.
*تأثیر هم می گیرید؟
- زیاد تاثیرپذیر نیستم. تنها برای دانستن بیشتر، هر چیزی را مطالعه میکنم. میخواهم حرف حساب کتابها را بفهمم و بهتر زندگی کنم.
*حرف حساب کتاب ها چیست؟
- انسان بودن و درست زندگی کردن.
*عمل می کنید؟
- تا امروز تلاشم بر این بوده و هست.
*این روزها ذهنتان حوالی چه کتابی، پرسه می زند؟
- مشغول خواندن مجموعه کتابهایی به نام «قلم اول» که به معرفی فلاسفه میپردازد هستم. البته مطالعه «بار هستی» میلان کوندرا، هم برای بار سوم شروع کردهام. کتاب «نیم کیلو باش ولی عاشق باش» را هم تازه تمام کردم.
*چقدر پراکنده! سردرگم نمی شوید؟
- اگر خواندن چند کتاب را همزمان شروع کنید نه تنها سردرگم نمی شوید، بلکه زودتر به هدف میرسید. هر کتابی یک نوع غذای روح محسوب میشود؛ درست مثل سبزیخوردن که اگر تره و جعفری و ریحان را با هم بخورید مفیدتر است و ترکیب خواصشان کاری می کند کارستان!
*اما همخوانی همزمان چند کتاب با همخواری همزمان چند سبزی فرق دارد و معده ذهن را به هم میریزد!
- اصلا این طور نیست. امتحان کنید و مطمئن باشید رودل نمی کنید! ( میخندد)
*تعبیر جالبی بود! روزگار بیکتاب مثل چیست؟
- فوتبال بدون توپ! بازیکنها باری به هر جهت میدوند و توپی در کار نیست تا به هدف گلزنی برسند. وقتی کتاب از روزگار آدمی خط بخورد زندگی معنایش را از دست میدهد و تنها به نفسکشیدن و زنده بودن، خلاصه میشود. زنده بودن معنای زندگی نیست.