گاردین گزارش داد

دکترین اوباما پس از بحران عراق

کد خبر: ۱۲۵۵۳
تاریخ انتشار: ۰۸ تير ۱۳۹۳ - ۱۲:۲۹
گاردین طی گزارشی به بررسی دکترین اوباما پس از بحران عراق پرداخته و نوشت: رئیس جمهوری آمریکا به دلیل آشوب خونبار در خاورمیانه به شدت مورد انتقاد قرار گرفته است اما ضعف آمریکا به سال ها قبل باز می گردد و اوباما اشتباهات بسیاری را از روسای جمهوری این کشور به ارث برده است.

به گزارش گاردین، میراث باراک اوباما چه خواهد بود؟ کاملا آشکار است که وی جهانی را از خود به جای می گذارد که آشوب و بی نظمی اش کمتر از آنچه به میراث گرفت نخواهد بود و کشوری که نتوانست قطب بندی سیاسی اش را تغییر دهد. اما اوباما تا چه اندازه مقصر چنین شرایطی است و این اوضاع را چقدر می توان ناشی از قضاوت های غلط وی، سیاست های نادرستش یا ترکیب مرگبار ضعف و احتیاط بیش از حدش دانست؟ 

پاسخ این سوال چندان پیچیده نیست. عادت تقسیم سال ها به بسته های زمانی مرتبط با دوره های ریاست جمهوری که هر کدام «میراث» خود را داشته اند و چندی بعد در کتابخانه های ریاست جمهوری به تصویر درآمده اند یا در کتاب ها ستوده شده اند، بیش از هر چیز دیگری به خودبینی انسان مربوط می شود.

اکثر روسای جمهوری آنقدرها هم مهم نیستند و بعضی مواقع سخت است که تشخیص دهیم کدامیک از آنها نگاه به گذشته را فرماندهی می کنند. بی شک اوباما به دلیل مسائل عراق بد به نظر می رسد. بر اساس نظرسنجی اخیر 58 درصد آمریکایی ها از جمله بسیاری از دموکرات ها از سیاست های خارجی وی ناراضی هستند. آنها وی را شخصیتی می دانند که قول داده بود مشکلات آمریکا در زمان روی کار آمدن را حل کند و سپس قبل از موعد مقرر اعلام کرد که مشکلات حل شده اما چندی بعد اتفاقات نشان داد اینطور نبوده و همه را متعجب کرد.

باراک اوباما امروز در شرایط بدی قرار دارد چراکه در سخنرانی فارغ التحصیلان وست پوینت در ماه گذشته یک سیاست خارجی نه چندان برجسته «جدید» را معرفی کرد. موفقیت در عراق، افغانستان و منطقه مرزی پاکستان رویکرد متفاوتی بود که حال ممکن به نظر می رسید و از استفاده گسترده از نیروی نظامی آمریکا جهت همکاری با دولت های خارجی علیه تروریسم اجتناب می شد. وی به آموزش نیروهای مخالف در سوریه، همکاری با نیروهای ضدتروریسم در افغانستان و ماموریت های مشاوره نظامی در آفریقا اشاره کرد. از آنجایی که مردم آمریکا به شدت علیه هرگونه مداخله هستند، اوباما می خواست از این فرصت استفاده کند اما دکترین جدید وی تنها در آن زمان موقر به نظر می رسید.

حال با توجه به شرایط عراق، چنین دکترینی بی ربط و نامناسب به نظر می رسد به خصوص از زمانیکه مشاوران اوباما شواهد مربوط به افزایش قدرت داعش در عراق و سوریه را برای ماه های متمادی نادیده گرفتند.

قابل بحث است که بگوییم اوباما نیروهای آمریکا در عراق و افغانستان را زودتر از موعد مقرر از این کشورها خارج کرد تا بتواند شواهدی از موفقیت در پایان دادن به این دو جنگ یا دست کم محدود کردن آنها به رای دهندگان ارائه دهد. مسئله دیگر این است که آیا حضور نیروهای آمریکایی در این دو کشور از گام نخست درست بود یا نه. این همان سوالی است که آمریکایی هایی که هر دو مداخله را تایید می کردند، حال از خود می پرسند.

اوباما نتوانست آنقدرها که امید می رفت، رهبری با نفوذ باشد. با این حال محدود کردن قضاوت ها به آنچه تحت نظارت وی یا حتی در دوره ریاست جمهوری سه رئیس جمهور پیشین آمریکا رخ داد، گمراه کننده است. این بحران در عراق و سوریه تنهای یکی از تجلی های چشمگیر و اخیر قدرت آمریکا در جهان است که در اواخر دهه 1970 میلادی آغاز شد و البته شاهد دو اتفاق مهم بود؛ شکست در برابر ویتنام در سال 1975 و انقلاب ایران در سال 1979. در واقع خط جدید اوباما یادآور سیاست های ویتنامیزه کردن جنگ توسط نیکوس و کسینجر است. آمریکا در لحظات ضعف و درماندگی از جنگ، همواره این ایده را مدنظر داشته که می تواند به جای حضور در جنگ به دیگران کمک کند که بجنگند.

این ایده اغلب کارساز نبوده، درست مانند ویتنامیزه کردن جنگ ویتنام (vietnamization اصطلاحی بود که در آن مقطع به کار برده می شد و مقصود از آن این بود که آمریکا جنگ ویتنام را به دست خود ویتنامیها سپرده و خود از صحنه مستقیم درگیری کناره گرفته است). تشابهات میان سقوط ارتش ویتنام جنوبی در سال 1975 و ارتش عراق در سال 2014 مشخص است اما کامل نیست. ویتنامی های جنوب با دشمن به مراتب قوی تری روبرو بودند و بهتر از عراقی ها جنگیدند. درسی که باید از این مقایسه گرفت این است که مهم نیست کدام رویکر نظامی بهتر است بلکه مسئله این است که اگر سیاست اتخاذی به صورت بنیادی اشتباه باشد، هر رویکردی ناکارآمد خواهد بود.
منبع: فرارو
پربیننده ترین ها
آخرین اخبار