مادرِ فرضی زبانهای ایرانی و دخترانش
اگرچه زبان فارسی زبان رسمی ایران و زبان مشترک همه اقوام ایرانی است، اما در ایرانزمین که سرزمین اقوام متعدد است، میتوان خاستگاه زبانهای مختلف را نیز جستوجو کرد.
اگرچه زبان فارسی زبان رسمی ایران و زبان مشترک همه اقوام ایرانی است، اما در ایرانزمین که سرزمین اقوام متعدد است، میتوان خاستگاه زبانهای مختلف را نیز جستوجو کرد؛ زبانهایی که هرکدام از آنها در نقطهای از این مرز و بوم و حتا خارج از مرزهای کنونی ایران گویندگانی دارند و هویتی مستقل، اما همه فرزندان مادری مشترکاند و مانند یک خانواده در گذر از فراز و نشیب تاریخ، دگرگونی سرنوشتشان را تجربه کردهاند.
در زبانشناسی تاریخی – تطبیقی برای مطالعه تاریخی زبانها، بر حسب قرارداد، دورههای زمانی ویژهای بر اساس تحولاتی که در زبانها صورت پذیرفتهاند، درنظر گرفته میشوند. برای مطالعه تاریخ زبانهای ایرانی هم سه دوره باستان، میانه و جدید قرارداد شدهاند.
دوره باستان از حدود سال 1000 پیش از میلاد، یعنی زمان تقریبی ورود ایرانیان به فلات ایران، آغاز میشود و تا سال 331 پیش از میلاد، زمان برافتادن امپراتوری هخامنشی، ادامه مییابد. در این دوره که بیش از شش قرن را به خود اختصاص میدهد، دولتهای ایرانی «ماد» و «هخامنشی» در سرزمین ایران آن ایام حکومت داشتهاند.
دوره میانه از سال 331 پیش از میلاد، زمان انقراض حکومت هخامنشیان را تا زمان رسمیت یافتن زبان فارسی دری در دوره صفاریان به سال 876 میلادی دربر میگیرد. تاریخ سیاسی – اجتماعی این دوره شامل حکومت «سلوکیان»، حکومتهای ایرانی «اشکانیان» و «ساسانیان» و انقراض امپراتوری ساسانیان به دست اعراب مسلمان میشود و تا تأسیس نخستین حکومتهای ایرانی در دوره اسلامی ایران ادامه مییابد. دوره جدید هم از زمان تأسیس حکومت «صفاریان» به سال 876 میلادی تا امروز را شامل میشود.
تغییرات زبانی ناگهانی نیست
باید به این نکته توجه داشت که این دورههای زمانی به قطع و یقین، تقریبیاند. بر اساس قوانین حاکم بر مطالعه تاریخ زبانها، تحول زبانها به شکلی کاملا تدریجی صورت میپذیرد و نباید چنین تصور کرد که مثلا با شکست داریوش سوم در نبرد با اسکندر مقدونی و انقراض حکومت هخامنشیان، به یکباره زبانی مانند فارسی باستان به فارسی میانه مبدل شده است، یا زبان فارسی دری ناگهان با به روی کار آمدن حکومت اسلامی در ایران پدید آمده است. این دورههای زمانی سهگانه صرفا برای سادهسازی طبقهبندی زمانی زبانهای ایرانی درنظر گرفته شدهاند.
مادرِ فرضی زبانهای ایرانی و دخترانش
از سال 1000 تا 700 پیش از میلاد را میتوان زمانی دانست که زبانی فرضی به نام زبان ایرانی باستان در میان ایرانیان مستقر در فلات ایران رواج داشته است. ما از این زبان فرضی هیچ سندی در دست نداریم و تنها بر حسب قرائن زبانشناختی به وجود چنین زبانی قائلیم.
وجود زبانهایی چون فارسی باستان یا اوستایی که نسبت به یکدیگر خواهر به حساب میآیند، زبانشناسان را ملزم میسازد تا به وجود زبان مادر برای این زبانها باور داشته باشند و این زبان را که مادر زبانهای ایرانی دوره باستان است، «زبان ایرانی باستان» بنامند.
این زبان فرضی پس از استقرار ایرانیان در نواحی مختلف ایران احتمالا دارای گونههای جغرافیایی مختلفی شده و سپس به دلیل تحولهای مختلف در نواحی دور از یکدیگر به زبانهای متفاوتی مبدل شده است.
ما امروزه از چهار زبان دختر زبان ایرانی باستان اسنادی در دست داریم و وجود این زبانها در دوره باستان برایمان مسجل است.
این زبانها عبارتند از مادی، سکایی باستان، اوستایی، و فارسی باستان. جدا از این چهار زبان، وجود زبان فرضی پارتی باستان، سغدی باستان، بلخی باستان، و خوارزمی باستان نیز مسجل است.
قائل شدن به وجود این چهار زبان نیز به این دلیل است که ما از دختران این زبانها در دوره میانه سند در دست داریم. اما مسلما زبان ایرانی باستان دختران دیگری نیز داشته است، زیرا ما امروز با زبانهایی نظیر بلوچی مواجهیم که بر حسب ملاحظات زبانشناختی نمیتواند از تحول هیچیک از زبانهای فوق پدید آمده باشد.
یادگارهای مادرِ زبانِ فارسی در کتیبههای هخامنشی
زبان فارسی باستان زبان پارسها بوده که در دوره باستان در منطقه فارسی امروز و اطراف آن سکنا گزیده بودند. این زبان را تنها از روی نوشتههای شاهان هخامنشی بر کوهها، ستونهای ساختمانها، لوحههای زرین و سیمین و گلی، و نوشتههای روی ظرفها و مهرهای باقیمانده از دوره این امپراتوری میشناسیم.
پهلوی؛ زبان منطقه فارس و زبان امپراتوری ساسانی
فارسی میانه شکل تحولیافته فارسی باستان است و فارسی جدید را باید دنباله آن دانست. آغاز این زبان به دوره پایان امپراتوری هخامنشی بازمیگردد و به این ترتیب میتوان ادعا کرد این زبان از حدود قرن سوم پیش از میلاد تا حدود قرن نهم میلادی زنده بوده است.
این زبان تا قرن سوم میلادی نقش زبان منطقه فارس را بر عهده داشته و در زمان ساسانیان، از قرن سوم تا هفتم میلادی، به زبان رسمی این امپراتوری مبدل شده است و تا آسیای مرکزی، در ناحیه ترفان، و حتا تا مناطق جنوبی هند گسترش یافته است. نام این زبان را پهلوی یا پهلوی ساسانی نیز گفتهاند.
زبانهای ایرانی در داخل و خارج از مرزهای ایران
دوره جدید زبانهای ایرانی از حدود سال 867 میلادی آغاز میشود. در این دوره که تا کنون ادامه مییابد، از زبانهای متعددی اطلاع در دست است.
این زبانها را بر حسب مرزهای جغرافیایی امروز ایران میتوان به سه گروه تقسیم کرد؛ نخست، آن دسته از زبانهای ایرانی نظیر گیلکی یا مازندرانی که صرفا در داخل مرزهای کنونی ایران تکلم میشوند،
دوم، گروه دیگری از زبانهای ایرانی نظیر فارسی، کردی یا بلوچی که هم در داخل مرزهای کنونی ایران سخنگو دارند و هم در خارج از مرزها، و سوم، دسته دیگری از زبانهای ایرانی مانند آسی، یغنابی یا کومزاری که تنها در خارج از مرزهای امروز ایران تکلم میشوند.
پشتو، کردی، آسی، بلوچی و فارسی دری از مهمترین زبانهای دوره جدیدند. زبان پشتو یکی از زبانهای رسمی افغانستان است که به الفبای فارسی نوشته میشود. زبانهای کردی نیز در کردستان ایران و عراق و ترکیه و سوریه و در ارمنستان رواج دارند. برای نوشتن زبانهای کردی، در ایران و عراق الفبای فارسی و عربی؛ در سوریه الفبای لاتینی؛ و در ارمنستان الفبای روسی به کار برده میشود.
زبان آسی بازمانده زبان سکاهای غرب است که به الفبای روسی نوشته میشود و در شمال قفقاز رایج است. زبان بلوچی نیز در بلوچستان ایران و پاکستان و در افغانستان رایج است. این زبان به الفبای فارسی نوشته میشود. زبان فارسی دری هم دنباله فارسی میانه زردشتی است.
این زبان که از زمان یعقوب لیث صفار زبان رسمی ایرانیان مسلمان شده، بهتدریج جانشین دیگر زبانهای ایرانی، یعنی سغدی، خوارزمی و بلخی شد و در منطقه وسیعی از هندوستان تا اروپا و از دریای خوارزم تا خلیج فارس رایج شد.
فارسی؛ یک «زبان عام» با عناصری از سایر زبانهای ایرانی
فارسی دری شکل تحولیافته فارسی میانه به حساب میآید، ولی نسبت این دو زبان به مراتب پیچیدهتر از آن است که بتوان ادعا کرد زبان فارسی میانه بر اساس مجموعهای تغییر مشخص به زبان فارسی دری مبدل شده است.
تفاوتهای واژگانی میان فارسی میانه و فارسی دری زیاد است. در فارسی میانه واژههایی وجود داشتهاند که هیچ اثری از آنها در فارسی دری باقی نمانده است. برخی از این واژهها به آیین زردشتی مربوط میشدند و برخی دیگر، واژههای دیوانی و اصطلاحات علمی بودهاند.
در مقابل، در فارسی دری نیز واژههایی به چشم میخورند که در فارسی میانه کاربرد نداشتهاند. بسیاری از این واژهها از قبیل «ژرف»، «ژاله»، «دژ»، «مژده»، «پژمان»، «ویژه»، «انجمن»، «باج»، «پنج»، «آماج»، «بهره»، «چهره» و صدها واژه دیگر از زبان پارتی میانه به فارسی دری راه یافتهاند. واژههایی چون «نوک»، «ستیغ»، «جغد»، «نقره»، «زیور»، «سنگسار»، «فام» و دهها واژه دیگر از سغدی میانه وارد فارسی دری شدهاند.
صدها واژه دیگر نیز از سایر زبانهای ایرانی به فارسی دری وارد شدند و به همین دلیل زبانی که از برخورد فارسی میانه با سایر زبانهای ایرانی دوره میانه پدید آمد و فارسی دری نام گرفت، باید نوعی زبان عام به حساب آید.
برحسب مبانی زبانشناختی اجتماعی، یک زبان عام، حد میانی تمامی زبانهایی است که در یک منطقه برای ایجاد ارتباط به کار میروند. هرچه گسترش جغرافیایی یک زبان عام بیشتر باشد، عناصری که از زبانهای مختلف به وام میگیرد بیشتر است و این نکته در مورد فارسی دری در نهایت خود قابل طرح است.
اصطلاح فارسی دری یا دری از واژه «در» به معنی «پایتخت»، پیش از آغاز آفرینشهای ادبی به این زبان، در همان معنی «زبان روزمره و متداول ایرانیان» به کار میرفته است. این اصطلاح در میان ایرانیان رایج بوده و اعراب آن را «فارسیّه» مینامیدند. در متون فارسی قرنهای چهارم تا ششم هجری قمری، اصطلاح «دری» به کار میرفته است، ولی بهتدریج متروک شده و اصطلاح «فارسی» به تمام و کمال جانشینش شده است.
در فاصله سقوط ساسانیان (651 میلادی) تا روی کار آمدن صفاریان (867 میلادی)، زبان علمی و دیوانی ایرانیان مسلمان، زبان عربی بود. دولت سامانیان به رواج فارسی علاقهمند بود. دولتهای بعد از صفاریان نیز رسمیت زبان فارسی را پذیرفته بودند.
دولت غزنویان زبان فارسی را در هندوستان رواج داد. این زبان در تمامی دوران حکومت مغولان در هند، زبان رسمی دربار آنان بود. همین رواج زبان فارسی در هند و آمیختنش با زبان هندوستانی، به پیدایش زبان آمیختهای منجر شد که اردو نامیده میشود.
سلاجقه روم زبان فارسی را در آسیای صغیر رواج دادند. این زبان در دولت عثمانی نیز رایج بود و برخی از پادشاهان عثمانی از جمله سلطان محمد فاتح و سلطان سلیم اول به فارسی شعر میسرودند.
چرا واژههای فارسیِ ایران، تاجیکستان و افغانستان متفاوتند؟
استعمار اروپا بر کشورهای شرق سبب شد تا از رواج زبان فارسی کاسته شود. بهتدریج از اوایل قرن بیستم میلادی، زبان فارسی که در افغانستان و تاجیکستان نیز رواج کامل داشت، در سه مسیر مختلف و تقریبا جدا از هم به تحول خود ادامه داد. از سال 1936 میلادی، زبان فارسی در افغانستان از رسمیت افتاد و زبان پشتو، زبان رسمی افغانستان اعلام شد. به این ترتیب، واژگان زبان فارسی در افغانستان به شدت تحت تأثیر واژگان زبان پشتو قرار گرفت.
در تاجیکستان نیز که زبان فارسی، زبان رسمی کشور به حساب میآید، این زبان شدیدا تحت تأثیر زبان روسی است و حتا به خط سیریلیک نوشته میشود.
از سوی دیگر، وامواژههای فرانسه و انگلیسی و همچنین واژههای جعلی، زبان فارسیِ ایران را به سمت دیگری کشانده است. به همین دلیل واژههای جدید زبان فارسی ایران، زبان فارسی افغانستان، و زبان فارسی تاجیکستان یکدست نیستند و با یکدیگر تفاوت دارند.
پینوشت: در این نوشتار از کتابهای «آشنایی با تاریخ زبانهای ایرانی» نوشته کوروش صفوی و «تاریخ مختصر زبان فارسی» نوشته محسن ابوالقاسمی استفاده شده است.
در زبانشناسی تاریخی – تطبیقی برای مطالعه تاریخی زبانها، بر حسب قرارداد، دورههای زمانی ویژهای بر اساس تحولاتی که در زبانها صورت پذیرفتهاند، درنظر گرفته میشوند. برای مطالعه تاریخ زبانهای ایرانی هم سه دوره باستان، میانه و جدید قرارداد شدهاند.
دوره باستان از حدود سال 1000 پیش از میلاد، یعنی زمان تقریبی ورود ایرانیان به فلات ایران، آغاز میشود و تا سال 331 پیش از میلاد، زمان برافتادن امپراتوری هخامنشی، ادامه مییابد. در این دوره که بیش از شش قرن را به خود اختصاص میدهد، دولتهای ایرانی «ماد» و «هخامنشی» در سرزمین ایران آن ایام حکومت داشتهاند.
دوره میانه از سال 331 پیش از میلاد، زمان انقراض حکومت هخامنشیان را تا زمان رسمیت یافتن زبان فارسی دری در دوره صفاریان به سال 876 میلادی دربر میگیرد. تاریخ سیاسی – اجتماعی این دوره شامل حکومت «سلوکیان»، حکومتهای ایرانی «اشکانیان» و «ساسانیان» و انقراض امپراتوری ساسانیان به دست اعراب مسلمان میشود و تا تأسیس نخستین حکومتهای ایرانی در دوره اسلامی ایران ادامه مییابد. دوره جدید هم از زمان تأسیس حکومت «صفاریان» به سال 876 میلادی تا امروز را شامل میشود.
تغییرات زبانی ناگهانی نیست
باید به این نکته توجه داشت که این دورههای زمانی به قطع و یقین، تقریبیاند. بر اساس قوانین حاکم بر مطالعه تاریخ زبانها، تحول زبانها به شکلی کاملا تدریجی صورت میپذیرد و نباید چنین تصور کرد که مثلا با شکست داریوش سوم در نبرد با اسکندر مقدونی و انقراض حکومت هخامنشیان، به یکباره زبانی مانند فارسی باستان به فارسی میانه مبدل شده است، یا زبان فارسی دری ناگهان با به روی کار آمدن حکومت اسلامی در ایران پدید آمده است. این دورههای زمانی سهگانه صرفا برای سادهسازی طبقهبندی زمانی زبانهای ایرانی درنظر گرفته شدهاند.
مادرِ فرضی زبانهای ایرانی و دخترانش
از سال 1000 تا 700 پیش از میلاد را میتوان زمانی دانست که زبانی فرضی به نام زبان ایرانی باستان در میان ایرانیان مستقر در فلات ایران رواج داشته است. ما از این زبان فرضی هیچ سندی در دست نداریم و تنها بر حسب قرائن زبانشناختی به وجود چنین زبانی قائلیم.
وجود زبانهایی چون فارسی باستان یا اوستایی که نسبت به یکدیگر خواهر به حساب میآیند، زبانشناسان را ملزم میسازد تا به وجود زبان مادر برای این زبانها باور داشته باشند و این زبان را که مادر زبانهای ایرانی دوره باستان است، «زبان ایرانی باستان» بنامند.
این زبان فرضی پس از استقرار ایرانیان در نواحی مختلف ایران احتمالا دارای گونههای جغرافیایی مختلفی شده و سپس به دلیل تحولهای مختلف در نواحی دور از یکدیگر به زبانهای متفاوتی مبدل شده است.
ما امروزه از چهار زبان دختر زبان ایرانی باستان اسنادی در دست داریم و وجود این زبانها در دوره باستان برایمان مسجل است.
این زبانها عبارتند از مادی، سکایی باستان، اوستایی، و فارسی باستان. جدا از این چهار زبان، وجود زبان فرضی پارتی باستان، سغدی باستان، بلخی باستان، و خوارزمی باستان نیز مسجل است.
قائل شدن به وجود این چهار زبان نیز به این دلیل است که ما از دختران این زبانها در دوره میانه سند در دست داریم. اما مسلما زبان ایرانی باستان دختران دیگری نیز داشته است، زیرا ما امروز با زبانهایی نظیر بلوچی مواجهیم که بر حسب ملاحظات زبانشناختی نمیتواند از تحول هیچیک از زبانهای فوق پدید آمده باشد.
یادگارهای مادرِ زبانِ فارسی در کتیبههای هخامنشی
زبان فارسی باستان زبان پارسها بوده که در دوره باستان در منطقه فارسی امروز و اطراف آن سکنا گزیده بودند. این زبان را تنها از روی نوشتههای شاهان هخامنشی بر کوهها، ستونهای ساختمانها، لوحههای زرین و سیمین و گلی، و نوشتههای روی ظرفها و مهرهای باقیمانده از دوره این امپراتوری میشناسیم.
پهلوی؛ زبان منطقه فارس و زبان امپراتوری ساسانی
فارسی میانه شکل تحولیافته فارسی باستان است و فارسی جدید را باید دنباله آن دانست. آغاز این زبان به دوره پایان امپراتوری هخامنشی بازمیگردد و به این ترتیب میتوان ادعا کرد این زبان از حدود قرن سوم پیش از میلاد تا حدود قرن نهم میلادی زنده بوده است.
این زبان تا قرن سوم میلادی نقش زبان منطقه فارس را بر عهده داشته و در زمان ساسانیان، از قرن سوم تا هفتم میلادی، به زبان رسمی این امپراتوری مبدل شده است و تا آسیای مرکزی، در ناحیه ترفان، و حتا تا مناطق جنوبی هند گسترش یافته است. نام این زبان را پهلوی یا پهلوی ساسانی نیز گفتهاند.
زبانهای ایرانی در داخل و خارج از مرزهای ایران
دوره جدید زبانهای ایرانی از حدود سال 867 میلادی آغاز میشود. در این دوره که تا کنون ادامه مییابد، از زبانهای متعددی اطلاع در دست است.
این زبانها را بر حسب مرزهای جغرافیایی امروز ایران میتوان به سه گروه تقسیم کرد؛ نخست، آن دسته از زبانهای ایرانی نظیر گیلکی یا مازندرانی که صرفا در داخل مرزهای کنونی ایران تکلم میشوند،
دوم، گروه دیگری از زبانهای ایرانی نظیر فارسی، کردی یا بلوچی که هم در داخل مرزهای کنونی ایران سخنگو دارند و هم در خارج از مرزها، و سوم، دسته دیگری از زبانهای ایرانی مانند آسی، یغنابی یا کومزاری که تنها در خارج از مرزهای امروز ایران تکلم میشوند.
پشتو، کردی، آسی، بلوچی و فارسی دری از مهمترین زبانهای دوره جدیدند. زبان پشتو یکی از زبانهای رسمی افغانستان است که به الفبای فارسی نوشته میشود. زبانهای کردی نیز در کردستان ایران و عراق و ترکیه و سوریه و در ارمنستان رواج دارند. برای نوشتن زبانهای کردی، در ایران و عراق الفبای فارسی و عربی؛ در سوریه الفبای لاتینی؛ و در ارمنستان الفبای روسی به کار برده میشود.
زبان آسی بازمانده زبان سکاهای غرب است که به الفبای روسی نوشته میشود و در شمال قفقاز رایج است. زبان بلوچی نیز در بلوچستان ایران و پاکستان و در افغانستان رایج است. این زبان به الفبای فارسی نوشته میشود. زبان فارسی دری هم دنباله فارسی میانه زردشتی است.
این زبان که از زمان یعقوب لیث صفار زبان رسمی ایرانیان مسلمان شده، بهتدریج جانشین دیگر زبانهای ایرانی، یعنی سغدی، خوارزمی و بلخی شد و در منطقه وسیعی از هندوستان تا اروپا و از دریای خوارزم تا خلیج فارس رایج شد.
فارسی؛ یک «زبان عام» با عناصری از سایر زبانهای ایرانی
فارسی دری شکل تحولیافته فارسی میانه به حساب میآید، ولی نسبت این دو زبان به مراتب پیچیدهتر از آن است که بتوان ادعا کرد زبان فارسی میانه بر اساس مجموعهای تغییر مشخص به زبان فارسی دری مبدل شده است.
تفاوتهای واژگانی میان فارسی میانه و فارسی دری زیاد است. در فارسی میانه واژههایی وجود داشتهاند که هیچ اثری از آنها در فارسی دری باقی نمانده است. برخی از این واژهها به آیین زردشتی مربوط میشدند و برخی دیگر، واژههای دیوانی و اصطلاحات علمی بودهاند.
در مقابل، در فارسی دری نیز واژههایی به چشم میخورند که در فارسی میانه کاربرد نداشتهاند. بسیاری از این واژهها از قبیل «ژرف»، «ژاله»، «دژ»، «مژده»، «پژمان»، «ویژه»، «انجمن»، «باج»، «پنج»، «آماج»، «بهره»، «چهره» و صدها واژه دیگر از زبان پارتی میانه به فارسی دری راه یافتهاند. واژههایی چون «نوک»، «ستیغ»، «جغد»، «نقره»، «زیور»، «سنگسار»، «فام» و دهها واژه دیگر از سغدی میانه وارد فارسی دری شدهاند.
صدها واژه دیگر نیز از سایر زبانهای ایرانی به فارسی دری وارد شدند و به همین دلیل زبانی که از برخورد فارسی میانه با سایر زبانهای ایرانی دوره میانه پدید آمد و فارسی دری نام گرفت، باید نوعی زبان عام به حساب آید.
برحسب مبانی زبانشناختی اجتماعی، یک زبان عام، حد میانی تمامی زبانهایی است که در یک منطقه برای ایجاد ارتباط به کار میروند. هرچه گسترش جغرافیایی یک زبان عام بیشتر باشد، عناصری که از زبانهای مختلف به وام میگیرد بیشتر است و این نکته در مورد فارسی دری در نهایت خود قابل طرح است.
اصطلاح فارسی دری یا دری از واژه «در» به معنی «پایتخت»، پیش از آغاز آفرینشهای ادبی به این زبان، در همان معنی «زبان روزمره و متداول ایرانیان» به کار میرفته است. این اصطلاح در میان ایرانیان رایج بوده و اعراب آن را «فارسیّه» مینامیدند. در متون فارسی قرنهای چهارم تا ششم هجری قمری، اصطلاح «دری» به کار میرفته است، ولی بهتدریج متروک شده و اصطلاح «فارسی» به تمام و کمال جانشینش شده است.
در فاصله سقوط ساسانیان (651 میلادی) تا روی کار آمدن صفاریان (867 میلادی)، زبان علمی و دیوانی ایرانیان مسلمان، زبان عربی بود. دولت سامانیان به رواج فارسی علاقهمند بود. دولتهای بعد از صفاریان نیز رسمیت زبان فارسی را پذیرفته بودند.
دولت غزنویان زبان فارسی را در هندوستان رواج داد. این زبان در تمامی دوران حکومت مغولان در هند، زبان رسمی دربار آنان بود. همین رواج زبان فارسی در هند و آمیختنش با زبان هندوستانی، به پیدایش زبان آمیختهای منجر شد که اردو نامیده میشود.
سلاجقه روم زبان فارسی را در آسیای صغیر رواج دادند. این زبان در دولت عثمانی نیز رایج بود و برخی از پادشاهان عثمانی از جمله سلطان محمد فاتح و سلطان سلیم اول به فارسی شعر میسرودند.
چرا واژههای فارسیِ ایران، تاجیکستان و افغانستان متفاوتند؟
استعمار اروپا بر کشورهای شرق سبب شد تا از رواج زبان فارسی کاسته شود. بهتدریج از اوایل قرن بیستم میلادی، زبان فارسی که در افغانستان و تاجیکستان نیز رواج کامل داشت، در سه مسیر مختلف و تقریبا جدا از هم به تحول خود ادامه داد. از سال 1936 میلادی، زبان فارسی در افغانستان از رسمیت افتاد و زبان پشتو، زبان رسمی افغانستان اعلام شد. به این ترتیب، واژگان زبان فارسی در افغانستان به شدت تحت تأثیر واژگان زبان پشتو قرار گرفت.
در تاجیکستان نیز که زبان فارسی، زبان رسمی کشور به حساب میآید، این زبان شدیدا تحت تأثیر زبان روسی است و حتا به خط سیریلیک نوشته میشود.
از سوی دیگر، وامواژههای فرانسه و انگلیسی و همچنین واژههای جعلی، زبان فارسیِ ایران را به سمت دیگری کشانده است. به همین دلیل واژههای جدید زبان فارسی ایران، زبان فارسی افغانستان، و زبان فارسی تاجیکستان یکدست نیستند و با یکدیگر تفاوت دارند.
پینوشت: در این نوشتار از کتابهای «آشنایی با تاریخ زبانهای ایرانی» نوشته کوروش صفوی و «تاریخ مختصر زبان فارسی» نوشته محسن ابوالقاسمی استفاده شده است.
منبع: ایسنا
گزارش خطا
آخرین اخبار