روایت انهدام نخستین جنگنده «میگ 25» بدست خلبان ایرانی
درحالی که در ارتفاع 40 هزار پایی پرواز میکردم مسافت بین دو هواپیما در مدت بسیار کوتاهی به حدود 70 مایل رسید و من هنوز موفق به پیدا کردن هدف بر روی صفحه رادار هواپیما نشده بودم. زمان به سرعت میگذشت...
به گزارش صدای ایران، امیر خلبان شهرام رستمی نخستین شکارچی جنگنده «میگ 25» در جهان است.این خلبان نیروی هوایی ارتش از جمله رکورد داران تکخال زن ایران است. این پیشکسوت نیروی هوایی ماجرای شکار میگ 25 را این گونه روایت میکند:
« اواخر سال 1361، مسئولیت فرماندهی یکی از پایگاههای هوایی که سهم عمدهای در حفاظت از آسمان میهن اسلامی داشت به من سپرده شد. این پایگاه، علاوه بر تامین پوشش هوایی مناطق مرکزی و جنوب کشور، مأموریت حراست از پهنه نیلگون خلیج فارس را نیز عهده دار بود. اسکورت کاروان کشتیهای تجاری و نفتکشها در مسیر پایانههای نفتی و بنادر شمال غرب خلیج فارس نیز از جمله مسئولیتهای هواپیماها «اف 14 » این پایگاه به شمار میآمد.
استفاده گسترده از میگ 25 برای شناسایی
دشمن برای شناسایی مناطق حساس و حیاتی و شریانهای اقتصادی، نیاز به وسیلهای مطمئن داشت و این نیاز را به تازگی با بهرهگیری از یکی از بهترین پدیدههای هواپیمایی استکبار شرق، یعنی هواپیمای شکاری اکتشافی «میگ25» تامین کرده بود. این هواپیما به بهترین دوربینهای عکاسی مجهز بود و میتوانست با پرواز در ارتفاعی بیشتر از 70 هزارپا و سرعتی معادل 5/2 برابر صوت، ماموریت شناسایی و عکاسی از نقاط حساس را به انجام رساند. نمونه دیگری از این هواپیما، جهت بمباران ارتفاع بالا وسرعت زیاد برای هدفهای بزرگ نظیر شهرها، آماده شده بود که بعدها به شکل وسیعی، توسط دشمن علیه شهرهای کشورمان مورد استفاده قرار گرفت.
درآن زمان، امکانات پدافندی و پروازی به اندازهای نبود که بتواند از هجوم دشمن به وسیله این نوع هواپیماها جلوگیری کند. اجبارا باید چارهای کارساز اندیشیده میشد. هر آن چه که به فکر مسئولین نیروی هوایی میرسید، با دقت و وسواس، مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار میگرفت. جلسات متعددی تشکیل شد تا با بحث در این زمینه، راه کار مناسبی ارائه شود.
در همان روزها، یکی از خلبانان قدیمی و با تجربه، در ماموریتی بر فراز خلیج فارس، با یک فروند از هواپیماهای میگ 25 دشمن مواجه شده بود، ولی به دلیل مناسب نبودن شرایط پروازی برای درگیری با دشمن، وضعیت مناسب و مطلوبی نداشته و امکان رهگیری هواپیمای مهاجم دشمن فراهم نشده بود. لزوم مشورت با خلبانان با تجربه و تحلیل دقیق توانایهای هواپیماهای شکاری و موشکهای هوا به هوای آنها، شدیدا احساس میشد تا بتوانیم وظیفه اصلی خویش را انجام دهیم.
بررسیها برای هدف قرار دادن میگ 25 شروع شد
در یکی از جلسات، ابتدا مروری بر پروازهای گذشته خودی و دشمن کرده و امکانات طرفین را مورد سنجش قرار دادیم و به این نتیجه رسیدیم که برای رهگیری هواپیمای میگ25 که با سرعت و ارتفاع زیاد پروازمی کند، روش موجود کارآیی لازم را ندارد و میبایست حتما شرایط خاصی را به وجود آوریم تا بتوانیم در زمان رهگیری، موفق به دیدن هدف و نگه داشتن آن روی اسکوپ رادار هواپیما و سپس پرتاب موشک بشویم. کلیه شرکت کنندگان در این جلسه بر این عقیده بودند که موقعیت اولیه هواپیمای شکاری رهگیر اف- 14، از نظر سرعت، ارتفاع، سمت پرواز و منطقه ایستایی، از اهمیت حیاتی برخوردار است و انتخاب صحیح آنها باعث خواهد شد تا در هنگام درگیری که اعشار ثانیه هم ارزشمند است، در انجام کارها عقب نباشیم. به همین دلیل، تغییراتی در موقعیت منطقه ایستایی، سرعت و ارتفاع هواپیمای شکاری گشت هوایی داده شد و برنامه توجیهی روش رهگیری و هدف قرار دادن هواپیمای دشمن، برای کلیه خلبانان پایگاه اجراشد. من که خود مسئول پایگاه نیز بودم، تقریبا به اندازه بقیه خلبانان، در امور پروازها شرکت میکردم و امید آن را داشتم که درفرصتی مناسب، به مصاف این سلاح قدرتمند دشمن بروم.
برای گشت هوایی پرواز کردیم
در روز 11 آذرماه 1361، یکی از ماموریتهای گشت هوایی را در شمال غرب خلیج فارس و در مجاورت جزیره خارک به عهده گرفتم. مثل همیشه پس از توجیه خلبان کابین عقب هواپیما و گرفتن آخرین اطلاعات پروازی، جهت انجام ماموریت روانه شدیم. به یاد دارم خلبان کابین عقب که آن روز با من پرواز میکرد، بیش از چند ماهی نبود که به پایگاه منتقل شده و آموزشهای خود را روی هواپیمای اف- 14، تازه به پایان رسانده بود. ما با انجام کارهای اولیه و روشن کردن موتورها و وارسی کلیه سیستمها به سمت باند حرکت کرده، به پرواز درآمدیم. مطابق معمول، بعد از بلند شدن و وارد شدن به منطقه ایستایی، شروع به جست وجوی راداری توسط رادار هواپیما کردیم. رادار زمینی نیز با ما در تماس بود و مطابق معمول به صورت هماهنگ با رادار زمینی، پرواز را ادامه میدادیم و هواپیمای سوخت رسان هم در منطقه مشخصی آماده سوخت رسانی به ما بود.
آرزو داشتم که با یک میگ 25 عراقی برخورد کنم
پس از حدود دو ساعت که در منطقه بودیم و درست چند لحظه بعد از سوخت گیری و جدا شدن از هواپیمای تانکر سوخت رسان، با خیالی راحت از این که در صورت درگیری، سوخت لازم را دارا هستیم، مجددا در منطقه ایستایی شروع به جست وجوی راداری کردیم. با خود میگفتم: چقدر خوب است که دراین شرایط ایدهآل، با هواپیمای دشمن رو به رو شوم!
از همان روزهای اول فعالیت هواپیماهای میگ25 دشمن در سواحل و جزایر خلیج فارس، که مدت زمانی طولانی هم از آن نمیگذشت، همیشه به این فکر بودم و آرزو داشتم که با آن روبه رو شوم و شاید متجاوز از دهها بار شرایط رهگیری را در ذهنم به تصویر کشانده بودم. آن روز هم مثل همیشه با مروری بر چگونگی درگیری، در این اندیشه بودم که با این وضعیت جدید از نظر تاکتیک، نتیجه چه خواهد شد. ذهنم مشغول این افکار بود که ناگهان کنترلر رادار زمینی اعلام کرد که هواپیمایی با سرعت زیاد و ارتفاع بالا، در حال ورود به منطقه است. طبق گزارش ایستگاه رادار، هواپیمای دشمن که طبق مشخصات اعلام شده، از نوع میگ25 بود، به سرعت به منطقه نزدیک میشد.
به سرعت به یاد آموزشها افتادم
به یاد آوردم در دوره آموزشی، با دستگاهی شبیه هواپیما (سیمولاتور) عینا کارهایی را که حین پرواز میتوان انجام داد، با آن تمرین میکردیم و شرایط و وضعیتهای مختلفی را به صورت مجازی یا شبیه سازی انجام میدادیم. در یکی از آن تمرینها، استاد پرواز کابین عقب، به من پیشنهاد کرد که رهگیری یک هدف ارتفاع بالا و با سرعت زیاد را انجام دهم و شرایط این گونه پروازها را به وسیله کامپیوتر مخصوص در سیمولاتور برنامه ریزی کرد. آن وضعیت دقیقا به خاطرم آمد و به یاد آوردم که چطور فاصله حدود 100 مایل، در زمان بسیار کوتاهی شاید در کمتر از سه دقیقه سپری شد! در واقع، در چنین شرایطی، خلبان فقط لحظات کوتاهی را دراختیار دارد تا بتواند هدف را شناسایی و روی آن قفل کند و سپس به وسیله موشک، آن را ساقط کند. همه این موارد، در عرض چند ثانیه، به صورت تصویری، از ذهنم گذشت.
میگ 25 را رهگیری و آماده شلیک موشک بودم
درحالی که در ارتفاع 40 هزار پایی پرواز میکردم مسافت بین دو هواپیما در مدت بسیار کوتاهی به حدود 70 مایل رسید و من هنوز موفق به پیدا کردن هدف بر روی صفحه رادار هواپیما نشده بودم. زمان به سرعت میگذشت اما سرانجام با تلاش و دقت زیاد هدف را روی صفحه رادار دیدم. در آن لحظات آن قدر از نظر زمان در مضیقه بودم که حتی با خلبان کابین عقب هم با عجله صحبت میکردم. زمان به تندی میگذشت و دو هواپیما با سرعتی باور نکردنی، به هم نزدیک میشدند و تقریبا امید به رهگیری را ضعیف میدیدم. خلبان کابین عقب نیز با عجله مشغول تثبیت هدف در صفحه رادار بود که متوجه شدم عملیات گرفتن هدف در رادار، کامل شده و فقط یک کار باقی مانده است، شلیک موشک به سوی هواپیمای دشمن. در فاصله حدود 40 مایلی هدف، با توکل به خداوند بزرگ، به همکارم گفتم که میتواند موشک را شلیک کند و او بلافاصله این کار را کرد .
موشک دوربرد، هواپیمای عراقی را به تلی از آتش تبدیل کرد
با توجه به اعلام کامپیوتر هواپیما، تمام مراحل، شامل جداشدن موشک از هواپیما، روشن شدن موتور و اوج گیری آن در جلو هواپیما، با موفقیت همراه بود. موشک قدرتمند و دوربرد هواپیما، دل آسمان را شکافت و با چالاکی، به سمت هدف پیش رفت. در این لحظه، ارتفاع ما حدود 45 هزار پا بود و با سرعتی معادل 5/1 برابر سرعت صوت در پرواز بودیم. بلافاصله سرعت هواپیما را کم کردم تا در صورت برخورد موشک به هدف، فاصله کافی از انفجار را حفظ کرده باشم.
چند ثانیه بعد، دود سفید رنگ ناشی از پرتاب موشک را در هوا و جلوی هواپیما دیدم و به سرعت، به کم کردن ارتفاع ادامه داده، به دقت به جست وجوی چشمی پرداختم. ناگهان نقطه سیاهی را دیدم که خط سفید رنگی در پس آن بود و از روبه رو به ما نزدیک میشد. نقطه سیاه، هواپیمای دشمن بود و خط سفید، همان خط ابری بود که هنگام پرواز هواپیماها در ارتفاع بالا به جا میماند. به همکارم هشدار دادم که احتمال دارد متقابلا موشکی به طرف هواپیمای ما رها شده باشد، لذا با یک گردش سریع به راست، شروع به کاهش ارتفاع کردم. نقطه سیاه و مسیر سفید رنگش هنوز به ما نزدیک میشد. تا حدود 10 هزار پا ارتفاع هواپیما را کاهش دادم. به صفحه رادار نگاه کردم، همه علائم و نشانهها، حاکی از کامل بودن برنامه رهگیری و تلاقی هدف به وسیله موشک بود و هنگامی که سیستم شمارشگر، زمان پرواز موشک را به صفر رسانید، علامت بزرگ مربوط به اصابت موشک به هدف، در وسط صفحه رادار درخشیدن گرفت. پس از لحظهای، چشمم به آبهای نیلگون خلیج فارس افتاد که روی آن پرواز میکردم. کنترلر رادار زمینی ما را صدا کرد و با خوشحالی تمام اعلام کرد که میگ25 عراقی سرنگون شده است. در دم، سر به سوی آسمان بلند کرده، از خداوند باری تعالی تشکرکردم.
منابع مختلف سقوط میگ 25 را تایید کردند
بعدا منابع اطلاعاتی دیگری نیز سرنگونی هواپیمای مذکور را مورد تایید قرار دادند. چند تن از خلبانان اسیر عراقی هم از سقوط هواپیمای میگ25 مطلع بودند که از آن جمله، خلبان «سوخو-22» عراقی بود که در تاریخ 61/12/22 اسیر شد و این مورد را همراه با ذکر اطلاعات تکمیلی جالبی بیان داشت. در واقع این حرکت، که جز لطف الهی چیز دیگری نبود، باعث شد که پرواز هواپیماهای میگ25 عراقی در خلیج فارس قطع شود. یکی از اسرای خلبان عراقی، بعدها اظهار کرد که خلبان میگ25 مذکور، همان کسی بوده که هواپیمای حامل مرحوم«بن یحیی» ( وزیر خارجه وقت الجزایر ) را که در تاریخ 61/2/13 برای میانجی گری عازم تهران بود، به هنگام ورود به فضای جمهوری اسلامی ایران، در نوار مرزی ایران و ترکیه هدف قرار داده و ساقط کرده بود.
به گزارش صدای ایران، امیر خلبان شهرام رستمی نخستین شکارچی جنگنده «میگ 25» در جهان است.این خلبان نیروی هوایی ارتش از جمله رکورد داران تکخال زن ایران است. این پیشکسوت نیروی هوایی ماجرای شکار میگ 25 را این گونه روایت میکند:
« اواخر سال 1361، مسئولیت فرماندهی یکی از پایگاههای هوایی که سهم عمدهای در حفاظت از آسمان میهن اسلامی داشت به من سپرده شد. این پایگاه، علاوه بر تامین پوشش هوایی مناطق مرکزی و جنوب کشور، مأموریت حراست از پهنه نیلگون خلیج فارس را نیز عهده دار بود. اسکورت کاروان کشتیهای تجاری و نفتکشها در مسیر پایانههای نفتی و بنادر شمال غرب خلیج فارس نیز از جمله مسئولیتهای هواپیماها «اف 14 » این پایگاه به شمار میآمد.
استفاده گسترده از میگ 25 برای شناسایی
دشمن برای شناسایی مناطق حساس و حیاتی و شریانهای اقتصادی، نیاز به وسیلهای مطمئن داشت و این نیاز را به تازگی با بهرهگیری از یکی از بهترین پدیدههای هواپیمایی استکبار شرق، یعنی هواپیمای شکاری اکتشافی «میگ25» تامین کرده بود. این هواپیما به بهترین دوربینهای عکاسی مجهز بود و میتوانست با پرواز در ارتفاعی بیشتر از 70 هزارپا و سرعتی معادل 5/2 برابر صوت، ماموریت شناسایی و عکاسی از نقاط حساس را به انجام رساند. نمونه دیگری از این هواپیما، جهت بمباران ارتفاع بالا وسرعت زیاد برای هدفهای بزرگ نظیر شهرها، آماده شده بود که بعدها به شکل وسیعی، توسط دشمن علیه شهرهای کشورمان مورد استفاده قرار گرفت.
درآن زمان، امکانات پدافندی و پروازی به اندازهای نبود که بتواند از هجوم دشمن به وسیله این نوع هواپیماها جلوگیری کند. اجبارا باید چارهای کارساز اندیشیده میشد. هر آن چه که به فکر مسئولین نیروی هوایی میرسید، با دقت و وسواس، مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار میگرفت. جلسات متعددی تشکیل شد تا با بحث در این زمینه، راه کار مناسبی ارائه شود.
در همان روزها، یکی از خلبانان قدیمی و با تجربه، در ماموریتی بر فراز خلیج فارس، با یک فروند از هواپیماهای میگ 25 دشمن مواجه شده بود، ولی به دلیل مناسب نبودن شرایط پروازی برای درگیری با دشمن، وضعیت مناسب و مطلوبی نداشته و امکان رهگیری هواپیمای مهاجم دشمن فراهم نشده بود. لزوم مشورت با خلبانان با تجربه و تحلیل دقیق توانایهای هواپیماهای شکاری و موشکهای هوا به هوای آنها، شدیدا احساس میشد تا بتوانیم وظیفه اصلی خویش را انجام دهیم.
بررسیها برای هدف قرار دادن میگ 25 شروع شد
در یکی از جلسات، ابتدا مروری بر پروازهای گذشته خودی و دشمن کرده و امکانات طرفین را مورد سنجش قرار دادیم و به این نتیجه رسیدیم که برای رهگیری هواپیمای میگ25 که با سرعت و ارتفاع زیاد پروازمی کند، روش موجود کارآیی لازم را ندارد و میبایست حتما شرایط خاصی را به وجود آوریم تا بتوانیم در زمان رهگیری، موفق به دیدن هدف و نگه داشتن آن روی اسکوپ رادار هواپیما و سپس پرتاب موشک بشویم. کلیه شرکت کنندگان در این جلسه بر این عقیده بودند که موقعیت اولیه هواپیمای شکاری رهگیر اف- 14، از نظر سرعت، ارتفاع، سمت پرواز و منطقه ایستایی، از اهمیت حیاتی برخوردار است و انتخاب صحیح آنها باعث خواهد شد تا در هنگام درگیری که اعشار ثانیه هم ارزشمند است، در انجام کارها عقب نباشیم. به همین دلیل، تغییراتی در موقعیت منطقه ایستایی، سرعت و ارتفاع هواپیمای شکاری گشت هوایی داده شد و برنامه توجیهی روش رهگیری و هدف قرار دادن هواپیمای دشمن، برای کلیه خلبانان پایگاه اجراشد. من که خود مسئول پایگاه نیز بودم، تقریبا به اندازه بقیه خلبانان، در امور پروازها شرکت میکردم و امید آن را داشتم که درفرصتی مناسب، به مصاف این سلاح قدرتمند دشمن بروم.
برای گشت هوایی پرواز کردیم
در روز 11 آذرماه 1361، یکی از ماموریتهای گشت هوایی را در شمال غرب خلیج فارس و در مجاورت جزیره خارک به عهده گرفتم. مثل همیشه پس از توجیه خلبان کابین عقب هواپیما و گرفتن آخرین اطلاعات پروازی، جهت انجام ماموریت روانه شدیم. به یاد دارم خلبان کابین عقب که آن روز با من پرواز میکرد، بیش از چند ماهی نبود که به پایگاه منتقل شده و آموزشهای خود را روی هواپیمای اف- 14، تازه به پایان رسانده بود. ما با انجام کارهای اولیه و روشن کردن موتورها و وارسی کلیه سیستمها به سمت باند حرکت کرده، به پرواز درآمدیم. مطابق معمول، بعد از بلند شدن و وارد شدن به منطقه ایستایی، شروع به جست وجوی راداری توسط رادار هواپیما کردیم. رادار زمینی نیز با ما در تماس بود و مطابق معمول به صورت هماهنگ با رادار زمینی، پرواز را ادامه میدادیم و هواپیمای سوخت رسان هم در منطقه مشخصی آماده سوخت رسانی به ما بود.
آرزو داشتم که با یک میگ 25 عراقی برخورد کنم
پس از حدود دو ساعت که در منطقه بودیم و درست چند لحظه بعد از سوخت گیری و جدا شدن از هواپیمای تانکر سوخت رسان، با خیالی راحت از این که در صورت درگیری، سوخت لازم را دارا هستیم، مجددا در منطقه ایستایی شروع به جست وجوی راداری کردیم. با خود میگفتم: چقدر خوب است که دراین شرایط ایدهآل، با هواپیمای دشمن رو به رو شوم!
از همان روزهای اول فعالیت هواپیماهای میگ25 دشمن در سواحل و جزایر خلیج فارس، که مدت زمانی طولانی هم از آن نمیگذشت، همیشه به این فکر بودم و آرزو داشتم که با آن روبه رو شوم و شاید متجاوز از دهها بار شرایط رهگیری را در ذهنم به تصویر کشانده بودم. آن روز هم مثل همیشه با مروری بر چگونگی درگیری، در این اندیشه بودم که با این وضعیت جدید از نظر تاکتیک، نتیجه چه خواهد شد. ذهنم مشغول این افکار بود که ناگهان کنترلر رادار زمینی اعلام کرد که هواپیمایی با سرعت زیاد و ارتفاع بالا، در حال ورود به منطقه است. طبق گزارش ایستگاه رادار، هواپیمای دشمن که طبق مشخصات اعلام شده، از نوع میگ25 بود، به سرعت به منطقه نزدیک میشد.
به سرعت به یاد آموزشها افتادم
به یاد آوردم در دوره آموزشی، با دستگاهی شبیه هواپیما (سیمولاتور) عینا کارهایی را که حین پرواز میتوان انجام داد، با آن تمرین میکردیم و شرایط و وضعیتهای مختلفی را به صورت مجازی یا شبیه سازی انجام میدادیم. در یکی از آن تمرینها، استاد پرواز کابین عقب، به من پیشنهاد کرد که رهگیری یک هدف ارتفاع بالا و با سرعت زیاد را انجام دهم و شرایط این گونه پروازها را به وسیله کامپیوتر مخصوص در سیمولاتور برنامه ریزی کرد. آن وضعیت دقیقا به خاطرم آمد و به یاد آوردم که چطور فاصله حدود 100 مایل، در زمان بسیار کوتاهی شاید در کمتر از سه دقیقه سپری شد! در واقع، در چنین شرایطی، خلبان فقط لحظات کوتاهی را دراختیار دارد تا بتواند هدف را شناسایی و روی آن قفل کند و سپس به وسیله موشک، آن را ساقط کند. همه این موارد، در عرض چند ثانیه، به صورت تصویری، از ذهنم گذشت.
میگ 25 را رهگیری و آماده شلیک موشک بودم
درحالی که در ارتفاع 40 هزار پایی پرواز میکردم مسافت بین دو هواپیما در مدت بسیار کوتاهی به حدود 70 مایل رسید و من هنوز موفق به پیدا کردن هدف بر روی صفحه رادار هواپیما نشده بودم. زمان به سرعت میگذشت اما سرانجام با تلاش و دقت زیاد هدف را روی صفحه رادار دیدم. در آن لحظات آن قدر از نظر زمان در مضیقه بودم که حتی با خلبان کابین عقب هم با عجله صحبت میکردم. زمان به تندی میگذشت و دو هواپیما با سرعتی باور نکردنی، به هم نزدیک میشدند و تقریبا امید به رهگیری را ضعیف میدیدم. خلبان کابین عقب نیز با عجله مشغول تثبیت هدف در صفحه رادار بود که متوجه شدم عملیات گرفتن هدف در رادار، کامل شده و فقط یک کار باقی مانده است، شلیک موشک به سوی هواپیمای دشمن. در فاصله حدود 40 مایلی هدف، با توکل به خداوند بزرگ، به همکارم گفتم که میتواند موشک را شلیک کند و او بلافاصله این کار را کرد .
موشک دوربرد، هواپیمای عراقی را به تلی از آتش تبدیل کرد
با توجه به اعلام کامپیوتر هواپیما، تمام مراحل، شامل جداشدن موشک از هواپیما، روشن شدن موتور و اوج گیری آن در جلو هواپیما، با موفقیت همراه بود. موشک قدرتمند و دوربرد هواپیما، دل آسمان را شکافت و با چالاکی، به سمت هدف پیش رفت. در این لحظه، ارتفاع ما حدود 45 هزار پا بود و با سرعتی معادل 5/1 برابر سرعت صوت در پرواز بودیم. بلافاصله سرعت هواپیما را کم کردم تا در صورت برخورد موشک به هدف، فاصله کافی از انفجار را حفظ کرده باشم.
چند ثانیه بعد، دود سفید رنگ ناشی از پرتاب موشک را در هوا و جلوی هواپیما دیدم و به سرعت، به کم کردن ارتفاع ادامه داده، به دقت به جست وجوی چشمی پرداختم. ناگهان نقطه سیاهی را دیدم که خط سفید رنگی در پس آن بود و از روبه رو به ما نزدیک میشد. نقطه سیاه، هواپیمای دشمن بود و خط سفید، همان خط ابری بود که هنگام پرواز هواپیماها در ارتفاع بالا به جا میماند. به همکارم هشدار دادم که احتمال دارد متقابلا موشکی به طرف هواپیمای ما رها شده باشد، لذا با یک گردش سریع به راست، شروع به کاهش ارتفاع کردم. نقطه سیاه و مسیر سفید رنگش هنوز به ما نزدیک میشد. تا حدود 10 هزار پا ارتفاع هواپیما را کاهش دادم. به صفحه رادار نگاه کردم، همه علائم و نشانهها، حاکی از کامل بودن برنامه رهگیری و تلاقی هدف به وسیله موشک بود و هنگامی که سیستم شمارشگر، زمان پرواز موشک را به صفر رسانید، علامت بزرگ مربوط به اصابت موشک به هدف، در وسط صفحه رادار درخشیدن گرفت. پس از لحظهای، چشمم به آبهای نیلگون خلیج فارس افتاد که روی آن پرواز میکردم. کنترلر رادار زمینی ما را صدا کرد و با خوشحالی تمام اعلام کرد که میگ25 عراقی سرنگون شده است. در دم، سر به سوی آسمان بلند کرده، از خداوند باری تعالی تشکرکردم.
منابع مختلف سقوط میگ 25 را تایید کردند
بعدا منابع اطلاعاتی دیگری نیز سرنگونی هواپیمای مذکور را مورد تایید قرار دادند. چند تن از خلبانان اسیر عراقی هم از سقوط هواپیمای میگ25 مطلع بودند که از آن جمله، خلبان «سوخو-22» عراقی بود که در تاریخ 61/12/22 اسیر شد و این مورد را همراه با ذکر اطلاعات تکمیلی جالبی بیان داشت. در واقع این حرکت، که جز لطف الهی چیز دیگری نبود، باعث شد که پرواز هواپیماهای میگ25 عراقی در خلیج فارس قطع شود. یکی از اسرای خلبان عراقی، بعدها اظهار کرد که خلبان میگ25 مذکور، همان کسی بوده که هواپیمای حامل مرحوم«بن یحیی» ( وزیر خارجه وقت الجزایر ) را که در تاریخ 61/2/13 برای میانجی گری عازم تهران بود، به هنگام ورود به فضای جمهوری اسلامی ایران، در نوار مرزی ایران و ترکیه هدف قرار داده و ساقط کرده بود.
خبرهای مرتبط
گزارش خطا
آخرین اخبار