(طنز) مساله سوخت فرهنگی

کد خبر: ۱۲۱۰۹
تاریخ انتشار: ۰۳ تير ۱۳۹۳ - ۱۲:۰۰
پوریا عالمی در شرق نوشت:

ما تا الان فکر می‌کردیم منفی‌درمنفی می‌شود مثبت. مثل چی؟ مثلا توی رابطه ایران و آمریکا همیشه نگاه طرفین منفی بوده‌ یا... اما نتیجه منفی‌درمنفی مثبت نمی‌شود.
 مثال واضحش؛ وضعیت وصیت ریچارد فرای، ایرانشناس آمریکایی.
خود ترکیب عجیب «ایرانشناس آمریکایی» یعنی منفی‌درمنفی. چرا؟ چون ریچارد فرای وصیت کرده بود بعد از یک عمر ایران‌پژوهی در اصفهان دفن شود. نتیجه چه شد؟ هیچی.
 یک‌عده جمع شدند و گفتند مگر از روی نعش ما رد شوید که نعش آمریکایی‌جماعت را توی ایران دفن کنید. باز ریچارد فرای شانس آورده بود که بعد از مرگ اینجوری شد و کتاب‌هاش قبل از مرگ مشکل انتشار نداشته است.
خلاصه، بعد از این‌همه بالاوپایین‌کردن، برخلاف نظر مادربزرگ ما که می‌گفت مرده روی زمین نمی‌ماند، مرده ریچارد فرای نه‌تنها به ایران نرسید، بلکه روی زمین ماند و از آن بدتر جریان دفنش هوا شد و در انتها در بوستون، که جایی است در خارج از ایران و ربطی به اصفهان ندارد، سوخت و خاکسترش را هم به باد دادند.
با این اوصاف، ریچارد فرای با گوشت و پوست و استخوانش این مساله ملی را تجربه کرد که:
خام بدم، پخته شدم، سوختم، خاکسترم را هم باد برد.
البته به نظر ما اتفاق عجیبی نیفتاده است. ریچارد فرای، حتما نمی‌دانست کار فرهنگی یعنی سوختن و ساختن. وگرنه، حتما به‌جای دفن در اصفهان، از همان اول وصیت می‌کرد؛ بسوزانندش چون به اندازه کافی ساخته بود.
به‌هرحال، کار فرهنگی یعنی سینه‌سوختگی، برای همین بوی سوختگی می‌آید... اوه‌اوه... بوی سوختگی می‌آید... از کجا؟ بفرما... شروع کردم به نطق سوزناک و سوخت‌وسوز آمبولانس را فراموش کردم و موتور آمبولانس سوخت و ما هم رفتیم هوا.
نظر شما
پربیننده ترین ها
آخرین اخبار