شجریان: هرگز بهمردم و سرزمينم پشتنكردم
مراسم اهداي مدال شواليه هنر و ادبيات رأس ساعت 6 بعد از ظهر در اقامتگاه سفير فرانسه برگزار شد، مدالي که پيشتر بر سينه کساني چون داريوش شايگان، محمدعلي سپانلو، پري صابري، عليرضا سميعآذر و ... الصاق شده بود. در مراسم عصرانهاي که به افتخار اين رخداد فرهنگي در اقامتگاه سفير کبير فرانسه در ايران، آقاي برونو فوشه برگزار شد.
بسياري از چهرههاي برجسته فرهنگي حضور داشتند، از جمله: داريوش شايگان، غلامحسين اميرخاني، آيدين آغداشلو، محمدرضا درويشي، حسين عليزاده، داريوش طلايي، فرهاد فخرالديني، همايون شجريان، اصغر فرهادي، نصراالله وحدت، پوري بنايي، پرويز کلانتري، محمود دولتآبادي، جواد مجابي، اميد روحاني، ليلا حاتمي، علي مصفا، شاهرخ تويسرکاني، انوشيروان روحاني، ليلي گلستان، رضا کيانيان. در اين مراسم همچنين دکتر عباسيون و دکتر عباسي از پزشکان استاد شجريان به دعوت ايشان هم حضور داشتند. در ابتداي اين مراسم سفير کبير فرانسه، زندگينامهاي کوتاه، شرحي از کنسرتها و جوايز استاد را به ترجمه مديا کاشيگر، مترجم رسمي سفير فرانسه بيان کرد. سپس استاد کوتاه از دولت فرانسه، شخص سفير و حضار تشکر کرد. اين مراسم دو ساعته، در ساعت 8 شب به پايان رسيد.
سخنراني محمدرضا شجريان پس از دريافت مدال شواليه به این شرح است:
موسيقي ايراني تنها يک سنت موسيقايي نيست، تنها يک فرهنگ غني و ريشه دار و کهنسال نيست، بلکه نموداري دقيق و روشن از يک تمدن ديرين، ديرپا و ماندگار است که هزاران سال در دل اين جغرافياي رنگارنگ شکل گرفته است و من در تمام طول زندگي ام، در بيش از نيم قرن حضورم در عرصه موسيقي ايراني، هميشه و در هر حال کوشيدم و نه فقط پاسدار ارزش ها، اصول، و شکوه و عظمت اين سنت موسيقايي، و نه فقط مفسر اين فرهنگ غني بلکه پاسدار اين تمدن باشم.
موسيقي ايراني هميشه و در هر حال، بازتاب دهنده جلوه هاي مختلف اين تمدن کهنسال و رنگارنگ بوده است، بازتاب دهنده معماري و مهندسي ايراني از دل خاک و خشت و لعاب و آرامش و سکوت خلوت انسي که در آن موج مي زند و از خلوص انساني گفته است که در اين خانه هاي دلباز و روشن رو به نور، در دل حضور دائمي طبيعت و خورشيد و آب، در جستجوي لحظه آرامش و خلوت و آسايش و خلوص و مهرباني بوده است. موسيقي ايراني بازتاب دهنده شعر و ادب غني و پر بار اين سرزمين و نظم دقيق و مهندسي شده حيرت انگيزش بوده که در تمام طول تاريخ از خنياگران کهن تا همه آن شاعران درخشان و در گذر از همه پيچ و خم هاي تاريخ، تنها نمايش دهنده حيرت انسان اين مرز و بوم از زيسته در چنين جهاني بوده و از پرستش و حمد و ثناي خالق و خلق و آواها و نواهاي موسيقي ايراني هم چيزي جز ستايش حضور در اين جهان و حيرت و بهت از اين نظم و تکامل نيست. هنرمند ايراني، برعکس هنرمند غربي، فرديتش را، يعني مايه رسيدن به خلق و آفرينش هنري را هميشه در ستايش از اين حيرت، در رثا و ثناي اين خلق و خالق به کار برده است. او فرديتش را هميشه در حيرت از کشف و شهود اين جهان با نظم و اصول صرف کرده است. موسيقي ايراني، جشن و شور درک اين حيرت، اين کشف و شهود، اين شکوه و عظمت است.
من در تمام طول اين نيم قرن تنها کوشيدم تا اين سنت كهنسال و ريشه دار خنياگري ايراني را با همه زوايا و گوشه ها، همه غنا و عظمت و تنوعش حفظ کنم، پاس بدارم و سپس آن را به آيندگان منتقل کنم. کوشيدم که اين سنت خنياگري را که ريشه در ژرفاي اين تمدن کهنسال دارد، از چنگ نوازان هخامنشي تا موسيقي دانان ساساني و سپس قاريان کلام وحي پاسداري کنم و اگر مي توانم چيزي بر آن بيفزايم و اگر هميشه کوشش کردم تا پاسدار دقيق اين سنت باشم تنها به اين هدف بوده که در غياب آن معماري باشکوه، شعر و ادب غني، کتابت و خطاطي و مينياتور و ديگر مايه هاي اين تمدن، اکنون موسيقي ايراني، تنها بازمانده، حافظ، پاسدار و نماينده تمدن کهنسال در حال نابودي يا دست کم در حال دگرگوني است. موسيقي ايراني سينه به سينه حفظ شده، از پستواي به گوشه اي پناه برده، طي قرن ها پالايش و نظم يافته، فرديت هاي هنرمندان در طي تاريخ به آن افزوده شده، غنا و تکامل يافته و اکنون فشرده شده و خلاصه شده ويژگي هاي يک تمدن است. من هم کوشيدم که آن را حفظ کنم، به تمام و کمال آن خدشه اي نزنم، حرمتش را بدارم، اگر مي توانم- که نتوانستم و نشد- چيزکي به غنايش اضافه کنم، تا ديگراني شايد آن را متحول کنند و از آن چيزي کامل تر و نوتر بسازند. بر خود لازم مي دانم که از سفير محترم فرانسه در تهران، نماينده اي از يک ملت دوست و عاشق هنر بابت اين نشان و افتخار تشکر کنم و از همه دوستانم، از همه حاضران، از همه سروران و اصحاب هنر و تفکر که در اين مجلس حضور دارند و مردمي را نمايندگي ميکنند که من عاشقانه دوستشان دارم، تشکر کنم و خوشحالم که در همه زندگي ام هرگز به مردم کشورم و سرزمينم پشت نکردم، در کنارشان بودم، براي آنها تلاش کردم و خواهم کرد.
امضا: محمدرضا شجريان