مقبره نیمه تمام علامه بهلول گنابادی؛ شکوه در انزوا...

کد خبر: ۱۲۰۸۱۵
تاریخ انتشار: ۳۱ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۱:۰۲
سال‌ها پیش نامش را شنیدی، آن وقت که اندکی پس از اقامه نماز باران او شهر تشنه‌ات از بارش رحمت خدا سیراب شد.

بعدها فهمیدی که پیرمرد نحیفی که هرازگاهی در حرم یا مجالس مذهبی می‌دیدی همان مرد اسرارآمیزی است که سخنران قیام مسجد گوهرشاد بوده و همان اسطوره‌ای است که سی سال زندان دور از وطن را به جان خرید اما دست از مبارزه برای آزادی و عدالت برنداشت.

هنوز در حال مرور خاطرات و دانسته‌هایت از مرد زهد و بیداری هستی که اتوبوس جلوی مقبره‌ای نیمه تمام توقف می‌کند و تو تازه به یاد می‌آوری که مسافر تور خبری «گناباد به روایت ایسنا» هستی و به قصد تیمن و تبرک آغاز این تور با زیارت مقبره علامه بهلول گنابادی و مزار شهدای گمنام خواهد بود.

از اتوبوس پیاده می‌شوی و پایت را روی زمین خاکی محوطه مقبره می‌گذاری؛ همین‌طور که پایت در خاک نرم فرو می‌رود، باد گرم و خشک از روی محوطه بیابانی اطراف مقبره عبور می‌کند و وجودت را در برمی‌گیرد؛ مسئولین شهرستان به استقبال تور خبری آمده‌اند و به گرمی به تو و همراهیانت خوش‌آمد می‌گویند، اما تو در فضای جاری در این محیط متحیری؛ تصاویر گنگ و صداها را محو حس می‌کنی اینجا عظمتی از جنس زهد و شکوهی از جنس تقوا آرمیده... .

قبل از آنکه به مقبره شیخ بهلول برسی آرامگاهی را در سمت چپ محوطه می‌بینی که با جاذبه‌ای عجیب تو را به سمت خودش می‌کشد از روی تپه‌های خاکی عبور می‌کنی و خودت را به زمین مقبره می‌رسانی و تصویر مزار شهدای گمنام تو را در خود فرو می‌برد... قبرهای ساده‌ای که روی آن‌ها نوشته«شهید گمنام» فرزند روح‌الله... سن تقریبی و محل شهادت شهیدان را که می‌خوانی می‌فهمی که همگی جوان بوده‌اند و در جبهه‌های غرب و جنوب غربی به شهادت رسیده‌اند... همه همراهانت سکوت کرده‌اند و فضای نیمه تمام مقبره در عظمت ساکنان جاودانه‌اش غرق در سکوتی سرشار می‌شود.

از عظمت مردان آرمیده در این مقبره مدد می‌گیری تا بتوانی هرچه بهتر و بیشتر در خدمت مردمانی باشی که آن‌ها جانشان را داده‌اند تا در آسایش و امنیت زندگی کنند.

چند لحظه دیگر در فضای مقبره قدم می‌زنی و به غربت شهیدانی فکر می‌کنی که مقبره نیمه‌تمامشان فریادی از جنس معصومیت و مظلومیت همیشگی اهل حق است... . از مقبره که بیرون می‌آیی آن آدمی که وارد مزار شهدای گمنام شد نیستی... بخشی از وجودت را جا گذاشته‌ای و می‌دانی که سالیان سال بخشی از تو هر روز در کنار این قبرهای معصوم و مظلوم قدم خواهد زد و به بلندای رفعت مقام این شهیدان فکر خواهد کرد.

به سمت مقبره شیخ بهلول حرکت می‌کنی؛ زمین زیرپایت کم‌کم محکم‌تر می‌شود؛ می‌فهمی که مردم زیادی به اینجا می‌آیند چون فشار قدم‌هایشان خاک‌های نرم محوطه را کوبیده و محکم کرده؛ به محوطه سیمانی ورودی مقبره می‎رسی، به احترام کفش‌ها را از پا جدا می‌کنی و چند قدمی با پای برهنه به سمت مردی می‌روی که بزرگان از او با عناوینی چون شگفتی دوران، عابد زاهد و... نام برده‌اند.

علاوه بر نمای ساده و ناقص ورودی آرامگاه محوطه وسیع داخلی هم چندان کامل به نظر نمی‌رسد؛ یاد شیخ بهلول می‌افتی مردی وسیع با ظاهری زاهدانه... با خودت فکر می‌کنی که اگر بهلول در هر جای دیگر دنیا زیسته بود و بدون هیچ چشم‌داشتی بیش از  صد سال در مسیر برآورده کردن خواسته‌های ملتش از همه چیز خود گذشته بود؛ با مقبره او همین‌طور برخورد می‌شد؟ امروز حتی کودکان خردسال دورترین سرزمین‌های پهنه گیتی به احترام 27 سال زندانی شدن، نلسون ماندلا را می‌شناسند اما آیا کسی می‌داند که شیخ بهلول که امروز بی‌ادعا در کنار جاده ورودی زادگاهش گناباد آرمیده، 30 سال از عمرش را در زندان گذراند تا پرچم مبارزه را در اهتزار نگه‌دارد.

از یکی از مسئولین حاضر در برنامه استقبال از تور خبری سوال می‌کنم که وضعیت فعالیت این آرامگاه چگونه است و او با ذکر این نکته که نمی‌خواهد اسمش در خبر ذکر شود می‌گوید: حقیقت این است که فعالیت خاص روزمره‌ای در اینجا وجود ندارد و تنها برنامه‌های مناسبتی هرازگاهی در این مجموعه انجام می‌شود.

او ادامه می‌دهد: خودمان هم می‌دانیم که اینجا از نظر امکانات و زیرساخت‌ها توان و کشش حضور مستمر و مداوم مردم را ندارد و به همین خاطر بیشتر برنامه‌ریزی‌های ما حول محور جذب اعتبارات برای تکمیل پروژه و ایجاد امکانات رفاهی برای آن انجام می‌شود.

یکی از اهالی منطقه هم که در مقبره حضور پیدا کرده وقتی متوجه می‌شود که ما خبرنگار هستیم می‌گوید بنویسید که کسی خارج از گناباد به فکر شیخ بهلول نیست و مسئولان شهرستان هم علی‌رغم مراجعات مکرر مردمی و اراده خودشان هنوز موفق نشده‌اند که شرایط را برای تکمیل پروژه مقبره شیخ بهلول فراهم کنند.

گرم صحبت با مردم و مسئولان هستی که صدای اذان در فضای مقبره می‌پیچد در همین لحظه برای اولین بار سنگ قبر علامه شیخ محمدتقی بهلول را می‌بینی... سنگی به سبک سنگ‌های مزار علما که با شیشه محافظت می‌شود.

ترکیب صدای اذان و تصویر سنگ مزار این عالم زاهد فضایی خاص را برایت رقم زده... گروهی برای وضو گرفتن به یک سو می‌روند و گروهی برای تشکیل صف نماز به سویی دیگر اما تو همین‌طور که در پای سنگ مزار ایستاده‌ای احساس می‌کنی که این خاک و این مقبره بیشتر و بهتر از دیگران صدای اذان را می‌شنود و حس می‌کند.

برای وضو گرفتن به محوطه بیرونی مقبره برمی‌گردی هنوز باد گرم بیابانی در محوطه سرگردان است و هنوز بوی خاک فضا را زاهدانه‌تر می‌کند و تو به سمت چهار شیر محقری که برای وضو در نظر گرفته شده و به وضوح برای وضو گرفتن حتی جمعیت 15 نفره‌ای که دور آن جمع شده‌اند کم است، می‌روی. اصلا وضعیت خوبی در این بخش وجود ندارد و می‌توان حدس زد که وضعیت سرویس‌های بهداشتی از این هم بدتر باشد.

به مقبره باز می‌گردیم و در جوار شیخ بهلول نماز جماعت را اقامه می‌کنیم؛ بین دو نماز حجت‌السلام سعید عزتمند رئیس اداره اوقاف و امور خیریه گناباد که جزو استقبال‌کنندگان از تور خبری بوده و نماز جماعت را اقامه کرده، به بیان ابعاد شخصیتی علامه بهلول می‌پردازد و زهد و افتادگی این مرد بزرگ را در قالب داستان‌هایی مستند از زندگی او برای خبرنگاران ایسنا تعریف می‌کند.

پس از نماز از مقبره خارج می‌شوی و به سمت اتوبوس می‌روی... برنامه‌های زیادی برای این تور در نظر گرفته شده و باید سریعا به فرمانداری برسید، اتوبوس روشن می‌شود و تو چراغ‌های مقبره را می‌بینی که خاموش می‌شوند، انگار زاهد سالخورده گنابادی در کنار گرما و سکوت، تاریکی را هم برای خلوت خود ترجیح می‌دهد اما تو می‌دانی که مزار چنین مردی باید به رسم ادب و قدرشناسی غرق در نور و شکوه باشد... تو می‌دانی که باید این اسطوره‌ها را منتشر کرد، از آن‌ها سخن گفت و راهشان را نشان داد اما این بزرگمرد گویی ترجیح می‌دهد همچنان در انزوا و خلوت خویش روزگار بگذراند و ما انسان‌های فراموش‌کار هم از کنار او رد می‌شویم و به یاد نمی‌آوریم بیش از صد سال مجاهدت او را... باز با خودت فکر می‌کنی که اگر بهلول در هرجای دیگر جهان زیسته بود آیا باز هم چراغ‌های مقبره‌اش خاموش می‌شد؟
پربیننده ترین ها